یكی از هم سلولیهای مرحوم آیتاﷲ طالقانی میگوید: شبی در زندان، درحالی كه از هر سلول نالهای استغاثهآمیز به گوش میرسید، یكی آه میكشید و دیگری از درد شكنجه به خود میپیچید و خدا را به یاری میطلبید و شخص دیگری در آتش تب میسوخت