به گزارش خیمه مگ، معاونت فرهنگی و تبلیغی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، در شماره 156 کتاب «ره توشه راهیان نور» ویژه ماه رمضان ۱۴۳۹، به ارائه مقالات در موضوعات گوناگون پرداخته که در شماره های گوناگون تقدیم حضور علاقه مندان می گردد.
* موضوع: عوامل سعادت در قرآن
مجلس دوم: عبادت و یادآوری نعمتهای الهی
اشاره
از جمله برنامههای خدامحور در رسیدن انسان به سعادت و فلاح دنیوی و اُخروی، عبادت و یادآوری نعمتهای الهی است؛ زیرا انسانها با اجرای این دو برنامه، خود را بیش از پیش در صراط معبود حفظ و در یاری دین او سهیم کرده و رضایتش را جلب میکنند. از سوی دیگر، انسان دارای دو بُعد فطری و طبیعیست و لازم است هر چیزی را که پروردگار در وی به ودیعه نهاده، در قالب این دو بُعد رشد و تعالی بخشد و عبادت خداوند، بهترین برنامه برای تبلور آن است. همچنین، تکامل انسان در گرو عبادت خداوند[1] و یادآوری نعمتهای الهیست[2] که اثر عبادت، رسیدن به تقوا و نهایت تقوا، رستگاریست.[3]
مفهوم عبادت
«عبادت» در لغت، از ریشۀ «عبد» و دارای دو معنای «نرمش و کوچککردن خود» و «شدت و صلابت» است.[4] معنای اول (نرمی و رامی)، به عبادت خدا اختصاص دارد.[5] عبد در اصطلاح، به انسانی گفته میشود که بهطور کامل به مولا و صاحب خود تعلق داشته باشد و اراده و خواستش، تابع اراده و خواست او باشد.
مفهوم نعمت
«نعمت» نیز از ریشۀ «نعم»، بهمعنای «حالت نیک و پسندیده»، «خوشی» و «خیر» و «شایستگی» در زندگیست.[6] این واژه، اسم جنس است که برای کم و زیاد استعمال میشود.[7] در اصطلاح نیز، نوعی نیکیرساندن به دیگری و ایجاد نوعی خوشی در زندگی اوست.[8]
اهمیت سعادت
«سعادت» و «نیکفرجامی»، از آمال هر انسان خردمندیست و متاعی ارزان نیست که در هر بازاری و صندوق هر عطاری قابل دستیابی باشد؛ بلکه متاعیست گرانبها که تنها در بازار گرم دین و دینداری وجود دارد و ارزانی مؤمنان عابد و نیکوکار خواهد شد. در قرآن، سعادت مفهومیست که دارای درجات و مراتب مختلف شمرده شده و امری اکتسابی و محصول عبادت آگاهانه و اعمال صالح معرفی شده است: «مَن عَمِلَ صالِحاً مِن ذَکَرٍ أو أنثی وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَلَنُحیِیَنَّهُ حَیوةً طَیِّبَة؛[9] هر کس از مرد یا زن، کاری شایسته انجام دهد و او مؤمن باشد، او را به حیاتی پاکیزه زنده میداریم.» پس بر خریداران و آرزومندان سعادت و سعادتمندی، بایسته است که دیوار ظلمتکدۀ نفس را در هم شکنند و با عبادت حق و یادآوری نعمتهای الهی، از چاه ظلمانی بیرون آیند و به عالیترین ارزش و مرتبۀ سعادت، یعنی قرب الهی توجه نموده و دست یابند.
آثار عبادت
1. عبودیت و بندگی
مقام عبودیت، نخستین وصف انبیا و بالاترین شرافت و کرامت انسان است و بزرگی خدا، بهمعنای وابستگی مطلق به او و در همه حال، سر به فرمان او نهادن و نداشتن ارادهای از خود در برابر ارادۀ اوست.[10] خداوند متعال با عطای نعمتهای الهی خود، به بشر یادآور میشود که دائم او را اطاعت کرده و عبادت نماید و از نافرمانی و طغیانگری دوری کند؛ زیرا عبادت پروردگار، رمز تکامل و پیشرفت خود انسان و نردبان معرفت الهیست و این امر، از جمله نیازهای فطری و ذاتی بشر است که با هدف به کمالرسیدن، در وجود او نهاده شده است و اگر این نیاز سعادتمندانه بهجای قرارگرفتن در مسیر صحیح، در اطاعت هوای نفس و شیاطین قرار گیرد، نهتنها انسان را به مقصد نمیرساند، بلکه او را به انحطاط و نابودی میکشاند. امام علی7 فرمود: «خداوند پاداش را بر اطاعت و عبادت خویش و کیفر را بر نافرمانی قرار داد تا بندگان را از عذابش برهاند و به سوی بهشت بکشاند.»[11]
2. رستگاری
هدف تمام برنامههای اسلام، فلاح و رستگاری است. احکام دین، برای رسیدن به تقواست: «لَعَلَّکُم تَتَّقُونَ.»[12] و تقوا، راه وصول به رستگاریست: «وَاتَّقُوا اللهَ لَعَلَّکُم تُفلِحونَ.»[13] جالب آنکه آخرین هدف اسلام، در نخستین شعار آن آمده است: «قُولُوا لا إلهَ إلّا اللهَ تُفلِحُوا؛ به یگانگی خداوند اقرار کنید تا رستگار شوید.»
قرآن کریم در آیات اول سورۀ مومنون، از نشانههای رستگاران پرده برداشته و با کلید ایمان و بیان ویژگیهای مؤمنان، ایشان را رستگاران قطعی شمرده است: الف) نماز در رأس برنامههای عبادی و اسلامی آنها قرار دارد. ب) از کارهای لغو دوری میکنند که موجب غفلت از یاد خدا و توجه به امور پست مادی و لهو و لعب گردد. ج) با پرداخت زکات، به رشد و نمو و پاکیزگی در مسیر عبادت خداوند دست مییابند. د) پاکدامنی پیشه میکنند و در مقابل آلودگیها و فسادهای جامعه به اصلاحگری میپردازند. و) متعهد بوده، خلف وعده و خیانت در امانت نمیکنند. ی) از بخل دوری کرده و اهل ذکر کثیرند.[14]
در حدیث قدسی از قول رسول اکرم9 آمده است که میفرماید: «هرگاه اشتغال من بر بندهام چیره گردد، خواسته و لذتش را در عبادت و یاد خود قرار میدهم؛ پس آنگاه من عاشق او میشوم. سپس پردۀ میان خود و او را برخواهم داشت و این حالت را بر او مسلط خواهم کرد تا آنکه چون مردم غافل شوند، او غافل نشود. این بنده سخنش، سخن پیامبران است. او رستگار و قهرمان حقیقیست[15].» بر این اساس بود که اولیای خدا برای کسب سعادت، به عبادت میپرداختند و لحظهای در این خصوص درنگ نمیکردند. «آیتالله العظمی نجفی» نمونهی بارز این تلاش است. ایشان میفرماید: «وقتی سال 1343 در قم سکونت کردم، صبحها در حرم حضرت معصومه3 اقامۀ نماز جماعت نمیشد. من کسی بودم که این سنت را آنجا رواج دادم. از شصت سال پیش، صبح زود و پیش از بازشدن درهای حرم مطهر، زودتر از دیگران میرفتم و منتظر میایستادم. در زمستانها بیلچهای کوچک به دست میگرفتم و راه خود را به طرف صحن باز میکردم تا خویش را به حرم برسانم. در آغاز به تنهایی نماز میخواندم. پس از مدتی، یک نفر به من اقتدا کرد و بعد، افراد دیگر هم آمدند و به این ترتیب، نماز جماعت را در حرم آغاز کردم.»
3. شکیبایی
اصولاً انسان محدود، در میان مشکلات متعدد و حوادث ناگوار، اگر متصل به قدرت نامحدود الهی نباشد، متلاشی و مغلوب میشود؛ اما انسان مرتبط با خداوند که به عبادت و ذکر الهی مشغول است، مشکلات را کوچک میبیند. قرآن میفرماید: «وَاستَعینُوا بِالصَّبرِ وَ الصَّلاة وَ إنَّها لَکَبیرةٌ إلّا عَلَی الخاشِعینَ؛[16] از صبر و نماز یاری جویید و بهراستی که آن جز بر خاشعان، گران است.» بنابراین، صبر کلید پایداری در عبادت و بندگی خداست. فرشتگان بر اهل بهشت سلام میکنند؛ نه بهدلیل نماز، حج و زکات، بلکه بهعلت صبر و پایداری آنان: «سَلامٌ عَلَیکُم بِما صَبَرتُم؛[17] سلام بر شما برای آنکه صبر کردید.»
این را هم بدانید که تلاوت قرآن، مهمترین ذکر خداست و بیشترین نقش را در افزایش آستانۀ تحمل دارد.
یكی از هم سلولیهای مرحوم آیتاﷲ طالقانی میگوید: شبی در زندان، درحالی كه از هر سلول نالهای استغاثهآمیز به گوش میرسید، یكی آه میكشید و دیگری از درد شكنجه به خود میپیچید و خدا را به یاری میطلبید و شخص دیگری در آتش تب میسوخت و در هذیان، عزیزانش را به نام میخواند، صدای ملكوتی قرآن از مرحوم طالقانی به گوش میرسید كه میفرمود: «وَالنّازِعاتِ غَرقَاً * وَالنّاشِطاتِ نَشطاً»[18] ناگاه دژخیمان زندان وارد شدند و مرحوم طالقانی را بردند و بعد ازمدتی، درحالیكه تن شریفش در زیر تازیانه آنان سیاه شده بود، او را برگرداندند؛ اما باز صدای قرآنش بگوش رسید: «وَالسّابِحاتِسَبحاً * فَالسّابِقاتِ سَبقاً»[19] باز صدای زندانبان شنیده شد كه آمدند و مرحوم طالقانی را بردند و او را شكنجه كردند و برگرداندند. مجدداً صدای قرآن او بلند شد و با اینكه همسلولیهایش از او خواهش كردند كه از ادامه قرآن چشم بپوشد ـ زیرا زندانبانان اهل ترحم نبودند ـ ولی مرحوم طالقانی در جواب گفت: «امشب دلم گرفته و هوای تلاوت قرآن را كرده است و شكنجه آنان، تأثیری در من ندارد.» آنگاه خواند: «فَالمُدَبِّراتِ اَمراً »[20] باز در سلول باز شد و پیكر او را كشانكشان به شكنجهگاه بردند. هنگامی كه او را آوردند، دیگر وقت خروس خوان صبح بود و از جای تازیانهها خون میچكید!»[21]
یادآوری نعمتهای الهی
یکی از مظاهر شکر و سپاس حق تعالی، یادآوری نعمتهاییست که خداوند به انسانها عنایت فرموده است. شکر نیز یا بهمعنای ابراز نعمت[22] و یا بهمعنای اعتراف نعمت[23] است و هرچه باشد، در مقابل نعمت و احسان است که از صاحب نعمت به انسان میرسد؛ از این رو قرآن، شکر و سپاس را متفرع بر ایصال نعمت دانسته و میفرماید: «وَاشکُرُوا نِعمَتَ اللهِ؛[24] و سپاس گویید نعمتهای خدا را.» شکر برخلاف حمد که ثناگویی زبانیست، نوعی فعل است که از تعظیم صاحب نعمت خبر میدهد؛ اعم از اینکه زبانی، اعتقادی یا جوارحی باشد. شکر زبانی، ثناگویی صاحب نعمت در مقابل ایصال نعمت است. شکر قلبی، بهخاطرآوردن نعمتهای منعم است و شکر عملی، تلافی عملی نعمت به قدرقدرت.[25]
روزى حضرت عیسى7 در مناجاتش با خداوند، عرضه داشت: «پروردگارا! دوستى از دوستارانت به من بنما.» خطاب رسید: «به فلان محل برو که ما را در آنجا دوستىست.» مسیح به محل موعود رفت. زنى را دید که نه چشم دارد، نه دست و نه پاى. او روى زمین افتاده بود و این ذکر را بر زبان داشت: «الحَمدُ لِلّهِ عَلَى نَعمائِهِ وَ الشُّکرُ عَلَى آلائِهِ.» حضرت از حالت آن زن شگفتزده شد، پیش رفته و به او سلام کرد. زن گفت: «عَلَیکَ السَّلام یا روحَ الله!» فرمود: «اى زن، تو که هرگز مرا ندیدهاى! از کجا شناختى من عیسى هستم؟» زن گفت: «آن دوستى که تو را به سوى من دلالت کرد، برایم معلوم نمود که تو روح الله هستى.» فرمود: «اى زن، تو از چشم، دست و پا محرومى و اندامت تباه شده!» زن گفت: «خدا را ثنا میگویم که دلى ذاکر، زبانى شاکر و تنى صابر دارم! خدا را به وحدانیت و یگانگى یاد میکنم که هرچه را میتوان با آن معصیت کرد، از من گرفته است. اگر چشم داشتم، به نامحرم نظر میکردم؛ اگر دست داشتم، به حرام میآلودم و اگر پا داشتم، دنبال لذات نامشروع میرفتم؛ در آن صورت چه عاقبتى داشتم؟[26]»
آثار یادآوری نعمتهای الهی
1. گسترش رحمت الهی
در فرهنگ دینی، این واقعیت مسلّم است که عبادت خداوند و رویآوردن به ذکر و طاعت او، کلیدیست که با آن، در رحمت خدا باز و برکات آسمانی بر زمینیان فرودمیآید. قرآن کریم برای پندآموزی بشر، به سرگذشت برخی پیشینیان که با ناسپاسی و عدم عبادت و اطاعت الهی، خود را از نعمتهای خداوند و سعادت دنیوی و اخروی محروم کردند، اشاره کرده و دربارۀ قوم سبأ میفرماید: «بهخاطر ناسپاسی آنان و دوری از عبادت الهی، سیلی مهیب و بنیانکن بر آنان مسلط ساختیم که عامل ازبینرفتن باغ، مزارع و منازل آنان شد»؛[27] بنابراین زیادیِ نعمت، ناشی از شکر نعمت و گسترش رحمت الهی ناشی از عبادت خداوند، به خود شاکر و عبادتکننده برمیگردد که فرمود: «وَ مَن شَکَرَ فَإنَّما یَشکُرُ لِنَفسِهِ.»[28]
2. بخشش گناهان
از آثار و ثمرات اخروی عبادت و بندگی خداوند، مغفرت الهیست که شامل حال عبادتکنندگان و ذاکران الهی میگردد.[29]
انسان مؤمن بر اثر لغزشهایی که در مدت عمر داشته، معمولاً در اندوه و نگرانی به سر میبرد و همواره دنبال انجام کارهاییست که باعث آمرزش گناهان وی میشود. از طرفی خدای غفّار، باب آمرزش خود را بر بندگان خویش گشوده و اسباب آسودهخاطری آنها را فراهم کرده است: «قُل یا عِبادِیَ الّذینَ اَسرَفُوا عَلی اَنفُسِهِم لاتَقنَطُوا مِن رَحمَةِ اللهِ إنَّ اللهَ یَغفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً؛[30] بگو ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم کردهاید، از رحمت خداوند نومید نباشید که او همۀ گناهان را میآمرزد.»
از طرف دیگر، خداوند راههای متعددی را برای آمرزش بندگان قرار داده است؛ ولی بهترین این راهها، یادآوری عظمت خداوند متعال، عبودیت مستمر او و ذکر نعمتهای بیپایانش است.[31]
3. نجات از غفلت
همۀ گناهان کوچک و بزرگ، در حال غفلت و بیخبری رخ میدهد. عوامل غفلتزا بسیار است. شیطان نیز برای اغفال هر کسی، از طریق ویژهای وارد میشود که با حال و شغل او مناسب و بر وی مؤثّر است و او را به آن سرگرم میکند. آنچه غفلت را برطرف، عمل را صالح و انسان را تربیت میکند، عبادت و بندگی حقیقی خداوند و تذکّر است. عوامل تذکّر نیز، فراوان است. بعضی از آنها، تکوینی و برخی دیگر تشریعیاند. اجرام زمینی و آسمانی، شب و روز، نعمتهای مادی، پدیدۀ حیات و تمامی ذرات جهان هستی که ساختۀ پروردگار یکتاست، عوامل تکوینی تذکّر است که نظرکردن به آنها، اهل معرفت را به یاد خدا میاندازد و عوامل تشریعی تذکّر، همان عبادات و بندگی خداوند است که بهترین برطرفکنندۀ غفلت میباشد.[32]
4) محبوبیت نزد خداوند
در حالت عادی، خیلی از مواردی که انسان از مافوق خود یا از قوانین اطاعت میکند، اطاعت بدنی همراه عصیان روحیست؛ یعنی با اکراه و اجبار اطاعت میکند؛ اما اگر این فرمانده محبوب انسان باشد، شخص از شدت علاقه و محبتی که به او دارد، همراه با اطاعت بدنی، پذیرش روحی نیز خواهد داشت و از این امر خوشحال است که فرمانی از طرف دوست و محبوب خود را اجابت کرده است. با این ویژگیها، انسان محبوب خداوند میشود و نافرمانی او را نمیکند؛ لذا شکر نعمتهای الهی را بهجاآورده و مسیر تربیت و کمال را طی میکند تا به هدف خویش برسد که وصال محبوب و سعادت ابدی است؛ زیرا: «إنَّ اللهَ یُحِبُّ كُلَّ قَلْبٍ حَزینٍ وَ یُحِبُّ كُلَّ عَبْدٍ شَكُورٍ یقُولُ اللهُ تَبارَكَ وَ تَعالى لِعَبْدٍ مِنْ عَبیدِهِ یَوْمَ الْقیامَةِ أَشَكَرْتَ فُلاناً فَیَقُولُ بَلْ شَكَرْتُكَ یا رَبِّ فَیَقُولُ لَمْ تَشْكُرْنی إذْ لَمْ تَشْكُرْهُ ثُمَّ قالَ أَشْكَرُكُمْ لِلّهِ أَشْكَرُكُمْ لِلنَّاس؛[33] خداوند هر دل اندوهگین را دوست دارد و هر بندۀ شکورى را هم دوست دارد. خداوند روز قیامت به یکى از بندگان خود مىگوید که آیا فلان شخص را شکر گفتى؟ مىگوید بارخدایا تو را شکر گفتم! سپس فرمود که هرگاه او را سپاس نگویى، مرا هم سپاس نگفتهاى. بعد فرمود که سپاسگزارترین شما به خدا، کسىست که از مردم بیشتر سپاسگزاری کند.»