به گزارش خیمه مگ، نود و نهمین شماره از فصلنامه علمی «قبسات» به صاحب امتیازی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به زیور طبع آراسته شد.
عناوین مقالات این شماره بدین قرار است: «علم انسان به خدا در تفکر فارابی»، «رمزگرایی و نماداندیشی در زبان دینی از دیدگاه ابنعربی و پل تیلیش»، «مبانی وحدت وجود در اندیشه هراکلیتوس و ملاصدرا»، «بررسی نقدهای علامه جعفری بر قاعدههای «مُعطِی الشَیءِ لایَکُونُ فاقِداً لَه» و «بَسیطُ الحَقیقَه کُلُّ الأشیاءِ»»، «نظریه تمثل در تفسیر متون دینی در ظهور مثالی حقایق»، «بررسی و نقد راهحل ویلیام استوگر در مسئله فعل الهی بر مبنای حکمت متعالیه»، «نقد و بررسی الهیات استعاری مکفیگ و مبانی معرفتی آن»، «تأملی در امکان یا امتناع «هنر ارزشی»».
در چکیده مقاله «علم انسان به خدا در تفکر فارابی» میخوانیم: «مسئله «علم انسان به خدا» با وجود اینکه در طول تاریخ دیرپای فلسفه و الهیات، سابقهای کهن دارد، اما همچنان ذهن متفکران دینی بهویژه فلاسفه دین و حتی برخی از معرفتشناسان معاصر را به خود مشغول داشته است. در این میان، فارابی معتقد است که قوای ادارکی بشر در شناخت اشیا و بهویژه خدا با محدودیتها و موانع مهمی مواجه است و ایجاد صورت معقول (مفهوم) خدا در ذهن یا عقل انسان مشکلاتی جدی به همراه دارد. همچنین نامها و اوصافی که خدا با آنها نامیده میشود، بهنحوی معنادار هستند و سخنگفتن از خدا بهگونهای که هم معتبر (صادق و موجّه) باشد و هم به مشکلات کلامی نینجامد (تنزیه خدا از مخلوقات حفظ شود و تشبیه او به مخلوقات منتفی گردد)، نهایتاً با زبان اشتراک معنوی امکانپذیر است. فارابی در کنار بیان فلسفی علم انسان به خدا، میکوشد تبیین عرفانی از آن نیز ارائه دهد و اگر فصوص الحکم را از آنِ وی بدانیم، او بحث مشبعی را به روش عرفا در باب موانع و محدودیتهای شناخت عقلیِ انسان از خدا و لزوم شناخت شهودیِ انسان از او مطرح کرده است. نوشتار حاضر، ضمن تبیین مباحث فوق، به بررسی و نقد دیدگاههای فارابی در این باره و نظرات برخی محققان میپردازد که تا حدی متعرض این مسئله شدهاند.»
در طلیعه مقاله «رمزگرایی و نماداندیشی در زبان دینی از دیدگاه ابنعربی و پل تیلیش» آمده است: «عالمان الهیات مسیحی و اسلامی در طول هزاران سال تلاش کردهاند در برابر جریانهای فکری و دینی، تبیینی قابلدفاع از آموزهها و گزارههای دینی ارائه کنند. این پژوهش با بهرهمندی از مقایسه دو سنت مسیحی و اسلامی در تحلیل زبان دینی و با بهرهمندی از معنای صحیح روش نماداندیشانه پل تیلیش و رمزگرایانه ابنعربی، در صدد است سهم بسزایی در شناخت واقعیت دین و زبان دینی ایفا کند و پاسخی متناسب به این مسئله دهد که آیا در پرتو هر یک از این دو چارچوب فکری، دیگری را میتوان بهتر فهمید و با برقراری مقایسه میان دو چارچوب فکری و نظام معرفتی، الگوی جامع و کلان دیگری ارائه کرد؟ در این زمینه با مفهومکاوی معنای اصیل و حقیقی نماد، رمز و تأویل به ضرورت نمادگرایی و رمزگرایی در زبان دین دست یافته و مرز و محدوده اصیل و حقیقی تأویل در آنها را بهروشنی مشخص ساخت. ظرفیت تنسیق و صورتبندی نوین از عرفان ابنعربی و مواجهه عرفان ابنعربی با پرسشهای نوینی از سوی مکتب فکری الهیاتی ـ فلسفی پل تیلیش ، تمهیدی است از برای فحص از دستیابی به پاسخ ابنعربی در این زمینه معرفتی است؛ با دلالتپژوهی و علتکاوی بهکار رفتن نمادها و رمزها در زبان دینی، مواجهه متنپژوهانه بهتری با متون مقدس صورت یافته و از پیدایش شبهات پیرامون آنها حذر شود. برای پاسخ به این مسئله، روش پژوهش، مقایسه متوازن مبتنی بر تحلیل منطقی مفاهیم است.»
در چکیده مقاله «مبانی وحدت وجود در اندیشه هراکلیتوس و ملاصدرا» آمده است: «دریافت مفهوم وحدت و تلاش برای بازگرداندن کثرات عالم به امری وحدتبخش در فلسفه، تلاشی دیرینه است که سابقه آن را میتوان تا فلسفه یونان باستان بهویژه در فلسفه هراکلیتوس پی گرفت. وحدت در اندیشه او با آنچه پیشینیان او از وحدت دریافتند، متفاوت است. نگاه او به «آرخه» گذری است از ماده به امر غیر مادی؛ مظهر این امر «لوگوس» است. لوگوس، وحدتبخش امر مادی و غیر مادی و کلّ هستی است. در جهان اسلام نیز نظریه وحدت وجود مورد توجه عرفا و در رأسشان ابنعربی بوده است؛ اما ملاصدرا اولین فیلسوفی است که این نظریه را به صورت استدلالی و عقلانی در نظامی فلسفی عرضه میکند. هراکلیتوس و ملاصدرا تلاش میکنند تصویری وحدت وجودی از عالم هستی نشان دهند. نظرات هر دو فیلسوف در عین اختلاف، دارای نقاط اشتراک نیز میباشند. این مقاله در صدد بررسی مبانی وحدت وجود در اندیشه این دو فیلسوف است و به مقایسه نقاط اشتراک و اختلاف این دو اندیشمند میپردازد.