به گزارش خیمه مگ، انسانها در طول زندگی مجبور به انتخابهای کوچک و بزرگ مختلفی مانند، رشته تحصیلی، همسر، شغل و... هستند و گاهی به خاطر شرایطی که ایجاد میشود مجبور میشوند که علایق و خواستههای قلبی خود را کنار بگذارند و مسیری دیگر را انتخاب کنند.
بسیاری از افراد با گذشت سالیان سال، آرزوهای قلبی خود را فراموش نمیکنند همیشه در گوشهای از ذهن و قلب شان آن را نگه میدارند و با آن زندگی میکنند؛ اما عدهای دیگر گامی جلوتر پیش میروند و همواره به دنبال راهی برای رسیدن به آن هستند. این گروه گاهی همه آنچه تاکنون به دست آوردند را رها میکنند تا به علاقه قلبی شان برسند، کاری که از نظر بسیاری از آدمها منطقی و عقلانی نیست اما از نظر یک عاشق، منطقی ترین کار دنیا است.
شاید انتخاب رشته تحصیلی و شغل یکی از پرتکرارترین های این تضاد بین انتخاب و قلب باشد که دلایل متعددی سبب میشود افراد بین این دو راهی بمانند.
به بهانه دوران انتخاب رشته دانشآموزان و کنکوریها به سراغ یکی از این افراد رفتیم که با گذشت سالیان، شوق طلبگی و فراگیری دروس معارفی و دینی رهایش نکرد و بالاخره به خواسته قلبی خود رسید.
این بانو طلبه متولد ۱۳۶۰ است که به گفته خود در سال ۱۳۷۹ در رشته بینایی سنجی دانشگاه شهید بهشتی قبول میشود و بعد از فارغ التحصیلی در سال ۱۳۸۳ به عنوان اپتومتریست وارد بازار کار میشود تا سال ۱۴۰۱ در این حرفه فعالیت میکند.
فاطمه عبدالهی عنوان کرد: از سال نهم همواره دوست داشتم وارد طلبگی و معارف بشوم اما به خاطر اینکه نمرات بالایی داشتم با مخالفت خانواده و مدرسه مواجه شدم و مجبور به انتخاب رشتهای دیگر شدم؛ اما همیشه این علاقه و روحیه با من همراه بود از مطالعه در زمینه فلسفه دور نشدم.
وی تصریح کرد: البته در آن زمان نمیدانستم مطالعاتی که دارم در زمینه فلسفه است و زمانی که وارد حوزه شدم، فهمیدم که به رشته فلسفه، اثبات خدا، اثبات معاد و... بسیار علاقهمند هستم.
این طلبه اظهار کرد: در دوران فعالیت شغلی نیز همواره کتابهای جانبی و اخلاقی زیادی مطالعه میکردم و زمانی که در مطب مشغول به کار بودم در بین ملاقات بیماران، کتابهای تفسیر میخواندم و هیچ وقت کتابهایی که با موضوعات دینی بود را رها نکردم.
وی در رابطه با چگونگی ورود به دنیای طلبگی گفت: بعد از فارغ التحصیلی بلافاصله وارد فضای کار شدم و ازدواج کردم و صاحب فرزند شدم به همین خاطر فرصت پرداختن به این موضوع را نداشتم تا اینکه در نزدیکی محل زندگی مان مدرسه علمیه خواهران تاسیس شد و من مشتاقانه برای ثبت نام اقدام کردم؛ اما متوجه شدم باید صبح تا ظهر سر کلاس میرفتم که با توجه به اینکه شاغل بودم امکان این امر را نداشتم.
عبدالهی بیان کرد: در دوران شیوع کرونا مجبور شدم که فعالیت در درمانگاه را کنار بگذارم و با توجه به اینکه فرزندانم بزرگ شده بودند فرصت تحصیل حوزوی را پیدا کردم و با معدل بالا و اشتیاق فراوان به تحصیل حوزوی مشغول شدم.
وی ادامه داد: قبل از اینکه دروس حوزوی را شروع کنم عاشق حجاب و ارزشهای اعتقادی بودم و با حجاب کامل فعالیت میکردم و با مراجعه کنندگانی که سن کمتری داشتند با خوش رویی در زمینه حجاب شان صحبت میکردم و همکاران نیز با اعتقادات من آشنایی داشتند.
این طلبه اضافه کرد: الان که فرزندانم بزرگ شدند میتوانم به سراغ علایقم بروم از طرفی هم با پوشش برخی از مراجعه کنندگان باعث ناراحتی ام میشد به همین خاطر چند ماهی است که شغلم را کنار گذاشتم؛ زیرا فکر میکنم مسئولیتم در این زمینه تمام شده است.
وی تصریح کرد: تحصیلات حوزوی من را به این امر وا داشت که از این شغل بیرون بیایم؛ زیرا احساس کردم رسالت دیگری دارم و همکارانم میتوانند کار مرا انجام بدهند و این کار زمین نمیماند و اما رسالتی که من دارم بالاتر است.