به گزارش خیمه مگ،خانم پیروان را اکثر مدیران مدارس علمیه میشناسند، او نیز آنها را میشناسد. از سال 78 که به مجموعه حوزههای علمیه خواهران پیوسته با مدارس علمیه در ارتباط بوده است تا سال گذشته که در 56 سالگی بازنشسته شده است و چنان که خود میگوید در این مدت حداقل دوبار به تمام مدارس علمیه خواهران سفر کرده است.
خانم پیروان مباحث حوزوی را در حد سطح دو خوانده است و مدرک لیسانس ادبیات عربی دارد. او به جز مدیرکلی تاسیس و توسعه در حوزههای علمیه خواهران برخی تجربیات شغلی دیگر را نیز در کارنامه دارد.
در گفت وگو با او در مورد تجربههایش از کار در حوزههای علمیه خواهران، دشواریهای سفرهای مکرر و زندگی شخصی او سخن گفتیم.
- لطفا در ابتدا بفرمایید که چگونه با مرکز مدیریت حوزههای علمیه خواهران آشنا شدید
من در سال ۱۳۶۹ وارد شهر قم شدم و در همان سال نیز در مرکز اسناد انقلاب اسلامی مشغول به کار شدم و حدود ۸ سال در این مرکز کار کردم.
پس از حدود ۸ سال کار در مرکز اسناد انقلاب اسلامی، این مرکز بسیاری از نیروهای خانم خود را تعدیل کرد و من به عنوان تنها زن در این مرکز مشغول به کار بودم و باوجود اینکه محیط کار و فعالیت بانوان و آقایان کاملا تفکیک شده بود، اما برای کار در این مرکز معذب بودم و به همین دلیل تصمیم گرفتم که از این مرکز استعفا دهم، اما به دلیل اینکه میخواستم به فعالیتهای اجتماعی ادامه دهم، مرکز اسناد تلاش کرد تا در واحد فرهنگی دانشگاه مشغول به کار شوم که این سمت و مسؤولیت را قبول نکردم، اگر چه از ابتدای فعالیت در مرکز اسناد، با دانشگاه علوم قضایی هم همکاری داشتم.
و در نهایت در سال ۱۳۷۸ با مرکز مدیریت حوزههای علمیه خواهران آشنا و برای ورود به این مرکز مصاحبه دادم که به لطف خدا در مصاحبه قبول و در مرکز مدیریت حوزههای علمیه خواهران مشغول به کار شدم.
برای شروع کار در حوزههای علمیه خواهران من تعهد دادم که در سفرها حضور داشته باشم و همسرم نیز این مسئله را پذیرفتند، پس از چند سال کار در حوزههای علمیه خواهران نیز به عنوان مدیر بخش بهرهبرداری انتخاب شدم.
- چه دلیلی باعث ورود شما به مرکز مدیریت حوزههای علمیه خواهران شد؟
زمانی که بنده قصد خروج از مرکز اسناد را داشتم، مدیران این مجموعه به بنده لطف داشتند و اصرار داشتند که همچنان با مرکز اسناد همکاری کنم و بسیار زیاد هم برای ماندن من در مرکز اسناد تلاش کردند اما بنده با وجود این که با چند مرکز همکاری داشتم و پیشنهاداتی نیز برای همکاری داشتم، زمانی که متوجه شدم مرکز مدیریت حوزههای علمیه خواهران به دنبال جذب نیروی خانم هست، تصمیم گرفتم که وارد حوزههای علمیه خواهران شوم، چراکه خدمت به طلاب و حوزههای علمیه را برای خود یک ارزش میدانستم و این مساله را باور داشتم که فعالیت و خدمت به حوزههای علمیه برکات بسیار زیادی دارد.
علاوه بر تمام این مسائل، مرکز مدیریت حوزههای علمیه خواهران یک مرکز با محیط زنانه بود و من نیز به عنوان یک خانم تمام تلاشهای خود در مرکز مدیریت حوزههای علمیه خواهران برای ادای وظایف به کار بستم.
- باتوجه به سابقه طولانی کار در حوزههای علمیه، به نظرتان کار اداری با وظیفه مادری تناقض ندارد و مشکلی ایجاد نمیکند؟
همسر من همکاری بسیار زیادی با من برای کارهای مرکز مدیریت داشتند و تمام کارهایی که من در این سالها در حوزههای علمیه خواهران انجام دادهام را مدیون کمکها و حمایتهای همسرم هستم.
همچنین باتوجه به اینکه بنده مدت زمان زیادی در سفر بودم اگر ایشان همکاری نداشتند بنده حتی از قم هم نمیتوانستم خارج شوم و همکاری ایشان بود که موجب شد من توفیق حضور و خدمت به حوزههای علمیه خواهران را داشته باشم.
در خصوص تناقض وظایف نیز باید گفت که اگر برنامهریزی دقیقی داشته باشیم و به همه مسائل توجه کنیم، تناقضی میان این دو به وجود نخواهد آمد البته همانطور که گفتم همسرم هم تاثیر بسیار زیادی در این زمینه داشتند و به من کمک میکردند.
- مهمترین دستاوردی که از سالهای حضور در حوزههای علمیه خواهران به دست آوردهاید چیست؟
خدا را شاکرم که به بنده توفیق حضور و فعالیت در حوزههای علمیه داده است و توفیق داده است که عمرم را در مکانی سپری کنم که ان شاءلله برای آخرت ذخیره شود.
کار در مرکز مدیریت حوزههای علمیه خواهران تاثیرات بسیار زیادی در روحیات و اخلاقیات من داشت و موجب شد که صبر، بردباری و اخلاق را بیاموزم و از این آموزهها در زندگی شخصی و اجتماعی خودم استفاده کنم.
همچنین حضور و کار در مرکز مدیریت حوزههای علمیه خواهران برکات بسیار زیادی برای من داشت.
این نکته را نیز باید بگویم که به جهت شرایط جسمانی همسرم مشکلاتی وجود داشت که شرایط را برای ایشان سخت کرده بود، اما خداوند متعال به من کمک کرد که صبر، حلم و بردباری را بیاموزم و شیوه برخوردی داشته باشم که هم همسرم احساس آرامش کنند و هم اینکه در سفرها، نبود من زیاد احساس نشود.
من اگر رشدی در این سالها داشتهام و معنویتی کسب کردهام و کاری انجام دادهام، به برکت حضور و فعالیت در حوزههای علمیه خواهران و دعای خیر همکاران بوده است.
من فکر میکنم که حدقل دو بار از تمام مدارس علمیه خواهران در سراسر کشور بازدید داشتهام و همین سفرها موجب شد که با فرهنگها، عادات، اخلاقیات و ... مختلف آشنا شوم و مسائل مختلفی را تجربه کنم و این مایه افتخار بوده است.
- گفته می شود که مرکز مدیریت حوزههای علمیه خواهران نسبت به دیگر مراکز فضای صمیمیتری دارد، نظر شما در این خصوص چیست؟
همانطور که گفتم، من با مراکز و نهادهای مختلف همکاری داشتم که البته در همه این مراکز فضا و جو خوبی وجود داشت اما هیچ جا با مرکز مدیریت قابل مقایسه نیست، محیط این مرکز محیطی بسیار بهتر، معنویتر و صمیمیتر بود و یک محیط ایدهآل برای من بود.
محیط مرکز مدیریت حوزههای علمیه خواهران یک محیط تربیتی و صمیمی بود، محیطی بود که همکاران تاثیرگذار معنوی و دوست و غمخوار یکدیگر بودند و واقعا خصوصیاتی که دین در مورد دوست گفته است را من در این مرکز تجربه کردم.
من خاطرات بسیار خوب و شیرینی از مرکز مدیریت حوزههای علمیه خواهران دارم و به همه کسانی که در مورد این مرکز از من سوال میکنند، میگویم که در این مرکز همکاران کینهتوزی و حسادت نداشتند و تنها برای جلب رضایت خداوند و پیشرفت حوزههای علمیه تلاش میکردند.
- آیا در این سالها، کسانی بودند که با تشویقهای شما وارد حوزههای علمیه خواهران شوند.
از اقوام و دوستان و آشنایان دور و نزدیک افراد زیادی را برای حضور در حوزههای علمیه تشویق کردهام و حتی به دوستانی که در دانشگاه نیز مشغول تحصیل بودند، تاکید میکردم که خدماتشان حتما برای حوزههای علمیه باشد چراکه اعتقاد دارم خدمت به حوزه علمیه موجب برکت در زندگی شخصی و اجتماعی میشود.
- اگر دوباره به سالهای اول بازگردید بازهم مرکز مدیریت حوزه علمیه خواهران را برای فعالیت انتخاب میکنید؟
اگر چه این مسئله رویا است و به واقعیت نمیپیوندد، اما آرزو و ذوق درون من این است که سالها به عقب بازمیگشت و من دوباره وارد حوزههای علمیه خواهران میشدم و ای کاش که همان ابتدا تجربه الان را داشتم و میتوانستم از این تجربه از همان ابتدا استفاده کنم و واقعا مایه افتخار من است که در حوزههای علمیه خواهران حضور داشتم.
- در حال حاضر برنامهای برای استفاده از اندوختههای خود دارید؟
با وجود اینکه در حال حاضر در مرکز مدیریت حوزههای علمیه خواهران حضور ندارم، همچنان بسیاری از همکاران از مرکز مدیریت، مدیریتهای استانی و مدارس علمیه با من تماس میگیرند و سوالاتی در زمینههای مختلف میپرسند و درخواست مشاوره و مشورت دارند و من هم با کمال افتخار و با دل و جان به آنها کمک میکنم و از تمام تجربه و اندوخته خودم برای کمک به همکاران استفاده میکنم و امیدوارم که مشاورههای من تاثیرگذار باشد و همکاران و دوستان حوزههای علمیه خواهران کمک کند.
همچنین برخی از همکاران در مرکز لطف داشتند و اصرار میکردند که من دوباره به مرکز بازگردم و همکاری داشته باشم، اما به دلیل کسالتی که دارم احساس میکنم که نیاز به استراحت دارم و همچنین همسر من نیز بازنشسته شدند و نمیخواهم که ایشان را تنها بگذارم و ترجیح میدهم که در این سالها بیشتر استراحت کنم و همراه همسرم باشیم.
- باتوجه به اینکه شغل شما اقتضا میکرد که به مسافرتهای زیادی بروید، این مسئله مشکلی ایجاد نمیکرد؟
همواره این مسئله بیان شده که تا سفر نباشد، نمیتوان تجربه کسب کرد، من هم ۸۰ درصد از تجربیات خودم را مدیون سفرها هستم و در سفرها بود که توانستم اندوختهای کسب کنم.
یکی از آرزوهای من این است که اندوختهها و خاطرات سفرهایم را بنویسم تا این کتاب در اختیار مدارس و طلاب قرار گیرد و بتوانند از این تجریبات استفاده کنند و متوجه شوند که مدارس علمیه خواهرانی که الان به شکوفایی رسیده، چه دوران و سختیهایی را گذرانده است و چقدر تلاش شده است تا به جایگاهی که امروز دارد برسد.
- اگر ممکن است یکی از خاطرات خود را بفرمایید
من از سفرها خاطرات زیادی دارم اما یکی از سفرهایی که همیشه در ذهن من مانده و بسیار من را تحت تاثیر قرار داد، سفر به ایرانشهر بود.
در این شهر مردم شیعه کاملا تنها و غریب بودند و به سختی زندگی میکردند، همچنین خواهران طلبه نیز سختیهای بسیار زیادی داشتند و با مشکلات بسیار زیادی مشغول تحصیل و حتی امرار معاش بودند.
به یاد دارم که خواهران طلبه حتی برای تهیه چادر نیز مشکل داشتند، گاهی دو خواهر از یک چادر استفاده میکردند؛ یک خواهر برای تحصیل در نوبت صبح از چادر استفاده میکرد و خواهر دیگر در نوبت بعداز ظهر. همچنین ساختمان مدرسه نیز بسیار قدیمی بود و مردم اهل تسنن نیز به شیعیان خانه اجازه نمیدادند، در مجموع باید گفت که شرایط بسیار سخت بود و شیعیان در نهایت سختی و مشکلات زندگی میکردند اما در عین حال جو مدرسه بسیار معنوی بود و واقعا من از حضور در این فضای معنوی لذت میبردم و در جای دیگری این جو و فضای معنوی را تجربه نکردم.
روزی که ما باید از ایرانشهر به قم باز میگشتیم و بلیط تهیه کرده بودیم، طلاب مدرسه اصرار میکردند که مدت بیشتری همراه آنها بمانیم و دعا میکردند که پرواز یک روز تاخیر داشته باشد تا ما حداقل یک شب بیشتر همراه آنها باشیم که اتفاقا همین اتفاق هم افتاد و در فرودگاه اعلام شد که پرواز یک روز تاخیر دارد و ما به مدرسه بازگشتیم.
پس از اینکه به قم بازگشتیم، پیگیریهای بسیار زیادی انجام دادیم و مسئولان مرکز با دل و جان تلاش کردند تا ساختمانی احداث شود و از مشکلات آنها کاسته شود تا طلاب بتوانند در شرایط بهتری مشغول تحصیل شوند و حداقل کمی از مشکلاتی که داشتند، کمتر شود، که خوشبختانه با موافقت مرحوم آیتالله شرعی و تلاش و همت همکاران مرکز مدیریت، یک مدرسه علمیه در ایرانشهر ساخته شد و طلاب در این مدرسه مشغول تحصیل هستند.
من در تمام سفرهایی که حضور داشتم با توجه با فرهنگها، شرایط و عوامل مختلف دیگر تجربیات بسیار گرانبهایی کسب کردم، اما نکته جالب توجه برای من این بود که حوزههای علمیه برخلاف دانشگاهها با کمترین امکانات و بودجه مشغول فعالیت هستند و این در حالی است که بازدهی حوزههای علمیه نیز از دانشگاهها بسیار بیشتر است.
- باتوجه به اینکه با مدارس مختلف در ارتباط بودید، نظرتان در خصوص شعار مدرسه محوری چیست؟
به نظر من شعار باید تبدیل به طرح و برنامه شود تا به واقعیت نزدیک و محقق شود و نباید اینگونه باشد که تنها به شعار اکتفا کنیم بلکه باید یک برنامه دقیق و مدون برای تحقق این شعار و سیاست راهبردی داشته باشیم.
مدرسهمحوری نیاز به سازوکار دارد و باتوجه به اینکه تعداد مدارس علمیه خواهران در کشور زیاد است به نظر من باید سیاست مدرسهمحوری را در چند استان به صورت آزمایشی اجرا کنیم تا مشکلات و نقاط ضعف و قوت را شناسایی و در صورت تحقق اهداف، این سیاست را در تمام مدارس علمیه خواهران کشور اجرایی کنیم.
یکی از نکات و مسائلی که باید برای تحقق مدرسه محوری توجه داشته باشیم، کیفیت بخشی مدارس علمیه خواهران است، به نظرم من با تعداد واحد و دروس زیاد به مدرسهمحوری نمیرسیم و این سیاست محقق نخواهد شد، بلکه تنها با افزایش کیفیت دروس و استفاده از استادان و مدیران توانمند میتوانیم به این هدف دست پیدا کنیم.
همچنین مدرسهمحوری باید در تمام ابعاد اجرایی و محقق شود و باید به این مسئله مهم توجه داشته باشیم که مدیران و استادان از ارکان اصلی تحقق مدرسهمحوری هستند و باید توانمندیهای لازم را داشته باشند بنابراین باید در ابتدا مدیران و استادان توانمند تربیت کنیم، همچنین در تحقق این سیاست، باید توجه ویژهای به مدیریتهای استانی داشته باشیم چراکه مدیریتهای استانی نیز تاثیر زیادی در تحقق مدرسه محوری دارند.
اگر نکته خاصی باقیمانده، بفرمایید.
من پیشرفت خودم را مدیون الطاف خداوند میدانم. همچنین باید از زحمات حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای ابراهیمیان تشکر کنم که در مدت کار در مرکز مدیریت محیطی سالم و آرام ایجاد کردند و از همکاری با ایشان اخلاق و رفتار صحیح مدیریت اسلامی را آموختهام و به بیانی دیگر الگوی عملی و اخلاقی بودند که توانستم در این راستا تجربه ارزشمندی کسب کنم.