به گزارش خیمه مگ، جلسه تفسیر روایی قرآن کریم، توسط آیتالله علیاکبر سیفی مازندرانی، از اساتید درس خارج حوزه علمیه قم، روزدر مدرسه فیضیه برگزار شد.
در این جلسه آیه ۴۹ سوره بقره مورد بررسی قرار گرفت. خداوند در این آیه میفرماید: «وَإِذْ نَجَّيْنَاكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذَابِ يُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَاءَكُمْ وَفِي ذَلِكُمْ بَلَاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيمٌ؛ و (به یاد آرید) هنگامی که شما را از ستم فرعونیان نجات دادیم که از آنها سخت در شکنجه بودید، (به حدّی که) پسران شما را کشته و زنانتان را زنده نگاه میداشتند، و آن بلا و امتحانی بزرگ بود که خدا شما را بدان میآزمود.»
در ادامه گزیده مباحث این جلسه را میخوانید؛
روایتی از امام عسکری(ع) ذیل این آیه وارد شده است که حضرت میفرماید: «وَ کَانَ مِنْ عَذَابِهِمُ الشَّدِیدِ أَنَّهُ کَانَ فِرْعَوْنُ یُکَلِّفُهُمْ عَمَلَ الْبِنَاءِ عَلَی الطِّینِ وَ یَخَافُ أَنْ یَهْرَبُوا عَنِ الْعَمَلِ فَأَمَرَ بِتَقْیِیدِهِمْ وَ کَانُوا یَنْقُلُونَ ذَلِکَ الطِّینَ عَلَی السَّلَالِیمِ إِلَی السُّطُوحِ فَرُبَّمَا سَقَطَ الْوَاحِدُ مِنْهُمْ فَمَاتَ أَوْ زَمِنَ لَا یَحْفِلُونَ بِهِمْ إِلَی أَنْ أَوْحَی اللَّهُ إِلَی مُوسَی (ع) قُلْ لَهُمْ لَا یَبْتَدِئُونَ عَمَلًا إِلَّا بِالصَّلَاهْ عَلَی مُحَمَّدٍ (ص) وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ (ع) لِیَخِفَّ عَلَیْهِمْ فَکَانُوا یَفْعَلُونَ ذَلِکَ فَیَخِفُّ عَلَیْهِمْ وَ أَمَرَ کُلَّ مَنْ سَقَطَ فَزَمِنَ مِمَّنْ نَسِیَ الصَّلَاهْ عَلَی مُحَمَّدٍ (ص) وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ (ع) أَنْ یَقُولَهَا عَلَی نَفْسِهِ إِنْ أَمْکَنَهُ أَیِ الصَّلَاهْ عَلَی مُحَمَّدٍ (ص) وَ آلِهِ أَوْ یُقَالَ عَلَیْهِ إِنْ لَمْ یُمْکِنْهُ فَإِنَّهُ یَقُومُ وَ لَا (تَقْلِبُهُ یَدٌ) فَفَعَلُوهَا فَسَلِمُوا.
معنای روایت این است از جمله عذابهای سخت بنیاسرائیل این بود که فرعون، آنان را به ساختوساز با گل مجبور میکرده و چون فرعون میترسید که آنها از کار کردن بگریزند، فرمان داده بود تا آنان را غل و زنجیر کنند؛ آنها در چنین حالتی خشتها را از پلهها به طبقات بالا میبردند؛ گاه میشد یکی از آنها سقوط میکرد و جان میسپرد و یا زمینگیر میشد؛ امّا فرعونیان به آنان اعتنا نمیکردند تا اینکه خداوند متعال به موسی (ع) وحی کرد: «به آنها بگو هر کاری را با درود فرستادن بر محمّد و خاندان پاکش (ع) آغاز کنند تا آن کار بر ایشان سبک گردد». پس ایشان از آن به بعد چنین میکردند و آن عذاب برایشان تخفیف پیدا میکرد. نیز موسی به هر کسی که فراموش کرده بود بر محمّد و آل او (ع) درود بفرستد و در نتیجه افتاده و زمینگیر شده بود، امر کرد که اگر خودش میتواند سخن بگوید بر محمّد و آل او درود بفرستد و اگر توانایی آن را ندارد، فرد دیگری به نیابت او صلوات فرستد و او با ایستادن یا حرکت دست، آن درود بر محمّد را تأیید کند؛ آنها چنین کردند و سپس سالم شدند.
اگر تفسیر عسکری(ع) نبود از کجا میتوانستیم به این روایات دست پیدا کنیم؟ ما با این روایت میتوانیم به بنی اسرائیل امروز متذکر شویم که اهل بیت(ع) چنین حقی بر اسلاف شما دارند و آنها را به اسلام دعوت کنیم. این ذکر پیامبر اسلام(ص) بود که نسل آنها را باقی گذاشته است و آنها حیات خودتان را از این صلوات و ذکر پیامبر(ص) دارند بنابراین باید به دین حق که همان دین اسلام است معتقد شوند.
در آیه بعد به ماجرای شکافته شدن بحر اشاره شده است و خداوند متعال میفرماید: «وَ إِذْ فَرَقْنا بِكُمُ الْبَحْرَ فَأَنْجَيْناكُمْ وَ أَغْرَقْنا آلَ فِرْعَوْنَ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ؛ و [ياد كنيد] هنگامى كه دريا را برايتان شكافتيم؛ و شما را نجات داديم؛ و فرعونيان را غرق ساختيم؛ در حالى كه شما تماشا مىكرديد.»
امام عسکری(ع) در روایتی که ذیل این آیه وارد شده است ماجرای شکافته شدن دریا را بازگو میکند. معنای روایت این است که هنگامیکه موسی در پی گریز از فرعون به دریا رسید، خداوند عزّوجلّ به او وحی کرد: به بنیاسرائیل بگو دوباره مرا به یگانگی یادکنید و در قلبهایتان، یاد محمّد سرور تمامی بندگان زن و مرد مرا بگذرانید و مجدداً در دلهایتان ولایت علی (ع)، برادر محمّد و ولایت خاندانش را تکرار کرده و بگویید: «خداوندا! به حقّ شکوه ایشان، ما را از روی این آب بگذران» تا اینگونه آب برایتان به خشکی تبدیل شود.
پس موسی این سخن خدا را به بنیاسرائیل گفت. آنان گفتند: «آیا ما را به کاری وامیداری که آن را ناپسند میداریم؟ مگر نه این است که ما بهخاطر ترس از مرگ از دست فرعونیان در گریزیم؟ حال تو میخواهی با گفتن این کلمات ما را به میان این دریای خروشان بفرستی درحالیکه نمیدانیم با انجام این کار، چه بر سر ما خواهد آمد؟»
کالب بن یوحنا سوار بر اسب و رو به روی آن خلیج به موسی گفت: «ای پیامبر خدا! آیا خداوند تو را فرمان داده که ما این کلمات را بر زبان آوریم و به آب داخل شویم»؟ موسی فرمود: بله! کالب گفت: «و تو امر میکنی که چنین کنیم»؟ فرمود: بله! پس، کالب ایستاد و همانطور که موسی فرمان داده بود، خدا را به یگانگی، محمّد را به پیامبری و علی (ع) و پاکان خاندان ایشان را به ولایت، یاد کرد. سپس گفت: «خدایا! به حقّ شکوه ایشان مرا از روی این آب بگذران». و سپس با اسب به آب زد و بر روی آن تاخت. ناگهان آب دریا به زیر پای اسب او چون زمینی نرم شد؛ تا اینکه به آن سوی خلیج رسید و باز اسب را تاخت و برگشت و رو به بنیاسرائیل گفت: «ای بنیاسرائیل! از خداوند و از موسی فرمان برید که این دعا، کلید گشودن درهای بهشت و بستن درهای دوزخ، سبب نزول روزی و خشنودی آفریدگار قادر متعال از بندگان زن و مرد خود میشود». امّا آنان سرپیچی کرده و گفتند: «ما فقط روی زمین حرکت میکنیم.» آنگاه خداوند متعال به موسی وحی کرد که عصایت را به دریا (رود نیل) بزن و بگو: خداوندا! به شکوه محمّد و خاندان پاک او این دریا را بشکاف». چون چنین گفت، دریا شکافته شد و زمین تا آن سوی خلیج نمایان گشت.