۱۸ آذر ۱۴۰۲ - ۰۶:۰۰

امام رضا علیه‌السلام احیاکننده آموزه امامت است

امام رضا علیه‌السلام احیاکننده آموزه امامت است
هرگاه نامی از امام رضا علیه‌السلام به میان می‌آید، به یاد دوره عظمت حضرت در مرو می‌افتیم و حال‌ آن‌که این‌گونه نیست! این دوران یکی از سخت‌ترین مراحل امامت حضرت بود، اما به‌حسب ظاهر، دوران اوج قدرت ایشان نیز هست.
کد خبر: ۲۱۲۸

به گزارش خیمه مگ، امامت منصبی الهی است و اختلاف مردم درباره جایگاه آن، ناشی از جهلی است که به ‌اندیشه بشری متکی است. خداوند با انتصاب امام در غدیر خم، دین کاملی را به مردم عرضه کرد. شأن امام، واجب‌الاطاعة بودن است که مستلزم عصمت می‌باشد و مردم، قدرت تشخیص و شناخت فرد معصوم را ندارند. مقام امامت حضرت ابراهیم بعداز نبوت ‌ایشان، برتری مقام امامت به‌عنوان جانشینی خداوند در زمین را نشان می‌دهد. امام در امور دینی و دنیایی مردم نقش هدایت‌گری دارد و هم‌چون خورشید نورانی، سرچشمه هدایت و نجات‌بخشی از تباهی و گمراهی است. امام، امین و حجت خدا بر خلق، خلیفه در بلاد، دعوت‌کننده به سوی خدا، معصوم، خزانه‌دار علم الهی، و با حلم و بردباری مایه انسجام دین و عزت مسلمین است. مهم‌ترین عامل مخالفت با امام الهی، حسادت و فریب شیطان معرفی شده که عاقبت آن، آتش دوزخ خواهد بود. هفته‌نامه افق حوزه به مناسبت ایام شهادت امام علی‌بن موسی‌الرضا علیه‌السلام در گفت‌وگو با استاد نجم‌الدین طبسی به بررسی موضوع آموزه‌های امامت در سیره رضوی پرداخته است که ماحصل آن در ادامه تقدیم می‌گردد.

در ابتدا گزارشی از اوضاع سیاسی و فرهنگی عصر رضوی بدهید؟

هرگاه نامی از امام رضا علیه‌السلام به میان می‌آید، به یاد دوره عظمت حضرت در مرو می‌افتیم و حال‌ آن‌که این‌گونه نیست! این دوران یکی از سخت‌ترین مراحل امامت حضرت بود، اما به‌حسب ظاهر، دوران اوج قدرت ایشان نیز هست.

▪ سؤالی که مطرح می‌شود این است که آیا تمام دوران امامت حضرت این‌گونه بوده است؟

پاسخ منفی است؛ زیرا دوران هارون‌الرشید، به‌مراتب از دوران سلسله پلید اموی بدتر بوده است. هارون‌الرشید نسبت به امیرالمؤمنین عداوت و دشمنی خاصی داشت، به‌گونه‌ای که حتی حاضر نبود امیرالمؤمنین را به‌عنوان خلیفه چهارم نیز مطرح کند. قصه‌ای است که در کتاب «تاریخ بغداد» و بعضی منابع دیگر آمده است و من این حکایت تاریخی را در صفحه 53 کتاب «السلف و السلفیون» آورده‌ام که بعضی می‌گویند: امویین تثلیث را ترویج می‌کردند و خلفا را سه نفر می‌شمردند و امیرالمؤمنین را خلیفه نمی‌دانستند و می‌گفتند اولین کسی که تربیع را مطرح کرد احمد‌بن حنبل است که در سال 241 فوت کرده است.

من می‌خواهم عرض کنم که قضیه تثلیث را هارون‌الرشید نیز به‌تبع امویین مطرح می‌کرد و اول کسی که رأی هارون را برگرداند، ابو معاویه الضریر بود. هارون در سال 173 هجری به خلافت رسید و در سال 193 هجری، یعنی بیست سال بعد درگذشت، قضیه احمد‌بن حنبل در دوران متوکل عباسی و بعداز این تاریخ بوده است.

▪ داستان ابومعاویه الضریر

ابومعاویه الضریر می‌گوید: در زمانی که هارون مردم را از خلیفه نامیدن حضرت علی نهی کرده بود، به هارون گفتم: قبیله «تیم» و «عدی» (1) حظی از خلافت دارند و می‌گویند ما خلیفه‌ای از رسول‌الله داریم، بنی‌امیه هم همین‌طور می‌گویند، خوب شما که می‌گویید ما بنی‌هاشم هستیم، سهمتان چه کسی است؟ سهم شما علی‌بن ابی‌طالب است، چرا اصرار می‌کنید که علی خلیفه نیست؟ و بعداز این ماجرا بود که نظر هارون تغییر کرد، و این مطلب در کتاب «مناقب» ابن‌شهر آشوب (2) نیز نقل‌شده است. امام رضا علیه‌السلام در زمان هارونی زندگی می‌کرد که خلافت امیرالمؤمنین را بر‌نمی‌تابید و موضع بسیار تندی در برابر اهل‌بیت داشت، به‌گونه‌ای که دستور می‌داد کارهای داعشی‌های امروزی را راجع به طرفداران اهل‌بیت انجام دهند و به خانه‌ها حمله کنند. بنده جریانی را برایتان نقل می‌کنم که اگر این جریان را در کتاب «عیون اخبارالرضا» ندیده بودم، باور نمی‌کردم. هنگامی‌ که محمد‌بن جعفر‌بن محمد در دوران حکومت هارون در مدینه قیام کرده بود، هارون شخصی به نام جلودی را به مدینه فرستاد و دستور داد اگر غالب و پیروز گشت، سر از بدن محمد‌بن جعفر جدا سازد و خانه‏ هاى آل‌ابی‌طالب را غارت‏ کند و هرچه از زر و لباس و اثاث دارند برگیرد، حتى براى هر زن بیش از یک پوشش باقى نگذارد. (در آن‌وقت حضرت موسى‌بن جعفر؟عهما؟ در در زندان بغداد مسموم شده و به شهادت رسیده بود.) حضرت رضا علیه‌السلام در خانه‏اش بود که جلودى با سوارانش به آن‌جا حمله کرد، حضرت رضا علیه‌السلام ناچار زنان را به یکى از اتاق‌های خانه برد و خودش پشت درب ایستاد. جلودى سعی کرد خودش وارد آن بیت شود و آن‌چه زنان از زر و زیور دارند، بگیرد که امام شدیداً ممانعت کرده، فرمود: من خود متصدى این کار می‌شوم و سوگند می‌خورم که چیزى باقى نگذارم، ولى جلودى حاضر نشد و می‌کوشید که خود این کار را انجام دهد. حضرت هم مانع بود و گفت‌وگو بسیار شد، با این‌که حضرت سوگند یاد می‌کرد تا بالاخره جلودى پذیرفت و آن‌حضرت هرچه همراه زنان بود از لباس و زر و زیور، گوشواره و خلخال و دست‌بند همه را هرچه بود گرفته و تحویل جلودى داد و غیر این‌ها هرچه از اثاث در آن خانه بود همه را از کم‌وبیش به غارت بردند. (3) امام رضا علیه‌السلام در چنین دورانی زندگی می‌کردند و دوران حیات حضرت مقارن با حکومت بنی‌عباس بود که به‌مراتب پست‌تر از حکومت اموی بود و نسبت به اهل‌بیت مواضع خشن‌تری داشتند.

▪ نحوه مواجهه حضرت با معضل فرهنگی عصر خویش چگونه بود؟

در چنین موقعیتی امام رضا علیه‌السلام تلاش نمود که اولاً مقام امامت را در جامعه مطرح و جایگاه آن را تبیین کند و ثانیاً سعی کرد تا نمونه عینی و ملموسی از مقام امامت را به مردم ارائه دهد، لذا زمانی که ایشان وارد نیشابور شدند، بازار و حوزه‌ها تعطیل شد و جمعیت زیادی از جمله شخصیت‌های علمی به استقبال ایشان آمدند، به‌طوری که بیش از بیست هزار خبرنگار آماده نوشتن شده بودند و التماس می‌کردند که پرده را کنار بزنید تا ما چهره مبارک شما را ببینیم و برای ما یک حدیث نقل کنید. وقتی پرده کنار می‌رود و چهره مبارک امام رضا را می‌بینند، عده‌ای ضعف می‌کنند و بی‌حال می‌شوند وعده‌ای شروع به گریه و زاری و فریاد می‌کنند، این مطالب را حاکم نیشابوری (متوفای ۴۰۵ ه ق) در کتابش نقل کرده است. بنابراین قدم اول امام علیه‌السلام در فضایی که با افکار اهل‌بیت و امیرالمؤمنین علیه‌السلام همراه نبود، این‌چنین است و ایشان تلاش می‌کند تا مقام امامت را برای مردم تبیین کند که امامت چیست؟!

▪ آیا شما قدر امامت و موقعیت آن را در میان ملت می دانید؟!

عبدالعزیز‌بن مسلم می‌گوید: ما در روزگار على‌بن موسی‌الرضا علیه‌السلام در مرو بودیم، یک روز جمعه در مسجد جامعش گرد آمدیم. مردم موضوع امامت را مورد گفت‌وگو قرار دادند و مشخص شد که بین‌شان اختلافات فراوانی درباره امامت وجود دارد. من به حضور سید و مولایم رضا علیه‌السلام شرفیاب شدم و موضوع بحث مردم را به او خبر دادم. امام لبخندى زد و فرمود: اى عبدالعزیز! مردم نادان‌اند و از دین خودفریب خوردند. به‌راستی خداى عزوجل پیغمبرش را قبض روح نکرد تا دین او را کامل کرد و قرآن را به او نازل کرد که تفصیل هر چیز در آن است. حلال و حرام و حدود و احکام و آن‌چه مردم بدان نیاز دارند در آن بیان کرد و فرمود: ما در این کتاب چیزى فروگذار نکردیم. (در سفر حجةالوداع که آخر عمر پیغمبر بود). خداوند در سوره مائده آیه 3 فرمود: امروز دین را براى شما کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام کردم و اسلام را براى شما پسندیدم تا دین شما باشد، امر امامت از کمال دین است و تمامیت نعمت. آن حضرت از دنیا نرفت تا براى مردم، معالم دین آنان را بیان کرد و راه آنان را روشن کرد و بر جاده حق واداشت. على علیه‌السلام را براى آنان پیشوا ساخت و چیزى که امت بدان حاجتمند باشند را بیان کرده است. هر کس گمان کند خدا دینش را کامل نکرده، کتاب خداوند عزیز را رد کرده و هر کس کتاب خدا را رد کند کافر است. آیا شما قدر امامت و موقعیت او را در میان ملت می دانید؟ (4)

این گام اول امام رضا علیه‌السلام در جامعه‌ای است که‌ موج تبلیغات مسموم علیه امیرالمؤمنین و امامت بود و ایشان با صراحت و بیان واضح امامت را برای مردم ترسیم می‌کردند. اگر مردم ارزش مقام امامت را متوجه می‌شدند، آن‌وقت می‌فهمند که اختیار و انتخاب با خودشان نیست، بلکه باخدای عالم است و امامت بالاتر از این است که با رأی و انتخاب مردم معین شود.

حضرت در ادامه سخنانشان می‌فرمایند: امامت مقام ابراهیم خلیل است، آن‌هم بعداز نبوت و خلیل‌الله شدن، امامت مرتبه سوم ابراهیم خلیل است. بعد می‌فرماید: امامت منزلت انبیاء و ارث اوصیاء است، امامت جانشینی خدا و رسول‌الله است. امامت زمامداری و امامت دین و نظم و نظام امور مسلمین است، امامت اساس اسلام و فرع اسلام است، خلاصه آن‌که امامت چیزی نیست که عقول بشری به آن برسد. (5)

امام رضا در مرحله اول سعی در تبیین جایگاه امامت برای مردم داشتند، چراکه حاکمان عباسی و اموی برای جا انداختن خودشان علیه امام و امامت تبلیغات سوء کرده بودند؛ یعنی امامت را طوری معنی و تبیین کرده بودند که بر خودشان و امثال هارون‌الرشید و مأمون تطبیق کند، بر حاکمان قبلی و افراد رذل و پستی هم‌چون یزید مطابقت می‌دادند، اما امام رضا علیه‌السلام در برابر این بدعت‌ها و تبلیغات سوء ایستادند و مقام امامت را تبیین کردند و در کنار این تبیین ابتدا نمونه عینی مقام امامت را که خودشان باشند، به مردم نشان دادند و سپس روی امامت امیرالمؤمنین و سایر ائمه تأکید می‌کردند.

▪ آیا نمونه‌های عملی از این تبیین در تاریخ نقل‌شده است؟

از باب نمونه می‌توان به جریان نماز عید فطر حضرت امام رضا علیه‌السلام اشاره کرد که مأمون از امام خواست تا ایشان نماز بخواند و حضرت در همان ابتدا فرمودند: من نماز پیامبر و علی را می‌خوانم. خود این گفته امام خیلی معنا دارد و خط بطلانی بر تمام جریانات بعداز پیامبر اکرم و امیرالمؤمنین بود. مأمون در ابتدا منظور امام را نفهمید، بعد که امام با آن هیئت خاص بیرون آمدند و جمیعت آن وضع را دیدند، طوری شد که حتی نیروهای مسلح از اسب پیاده شدند و چون ترسیدند انقلاب بشود، بنابراین به حضرت اجازه ندادند.

یا این‌که هنگام ورود حضرت به نیشابور از حضرت حدیث خواستند و سند نخواستند، خود حضرت سند است. هرچه این شخصیت بفرماید حرفش سند است، اما تأکید داشت که اسم ائمه را ببرند، لذا در سلسله سند حدیث نام ائمه قبل‌از خود را می‌برد تا می‌رسد به نام امیرالمؤمنین و می‌فرماید: «عن أبیه شهید کربلاء، عن أبیه علی المرتضی» و اسامی ائمه را باعظمت یاد می‌کند. (6) از این مطالب برداشت می‌کنیم که مطرح کردن امامت به معنای واقعی آن در سرلوحه برنامه‌های حضرت بوده است. شاید تعبیر به‌جایی باشد که عرض کنیم امام رضا علیه‌السلام احیاکننده آموزه امامت هستند.

▪ مقابله حضرت رضا علیه‌السلام با جریانات انحرافی

کسانی بودند که دنیاطلبی و دنیاپرستی آن‌ها مانع می‌شد که امامت حضرت رضا علیه‌السلام را بپذیرند، کسانی جزو وکلای امام کاظم بودند و پول‌هایی نزد آن‌ها بود، ولی به بهانه این‌که پول‌ها را به امام بعدی ندهند، می‌گفتند: امام کاظم زنده است، غایب شده و برمی‌گردد، حضرت با آن‌ها هم به‌شدت مقابله کردند. در آن عصر برخی اصل امامت را منکر می‌شوند و بعضی غلو می‌کنند، بعضی امامت را منحصر به امام کاظم می‌دانند و می‌گویند بعداز ایشان امامی نیست، این‌ها جریانات انحرافی است، حضرت با تمام این‌ها مقابله کرد.

مرحوم آقای خویی قدس‌سره در صفحه 220 جلد 11 کتاب «معجم رجال‌الحدیث» نقل می‌کنند که بعداز شهادت امام کاظم علیه‌السلام سه نفر از سران واقفیه که سران انحراف بودند، آمدند تا با امام رضا بحث کنند، علی‌بن ابی حمزه که از همه جری‌تر بود، به امام گفت: پدر شما چه شد؟ امام فرمودند: «ایشان رحلت کردند». علی‌بن ابی حمزه که معتقد بود امام کاظم غایب شده، گفت: جانشین ایشان کیست؟ امام فرمودند: «من هستم.» گفت: تو امام مفترض‌الطاعة الی‌الله هستی؟ اگر شما امام مفترض‌الطاعة هستید، چرا اعلام نمی‌کنید؟ امام فرمود: «آیا می‌خواهید من به بغداد بروم و به هارون بگویم من امام مفترض‌الطاعة هستم؟ این حرف را به شما می‌گویم، چون فهمیده‌ام شما در امامت بعداز پدرم اختلاف‌نظر پیدا کرده‌اید. من می‌خواهم اختلاف نکنید تا اسرارتان دست دشمنانتان نیفتد.» علی‌بن ابی‌حمزه گفت: «این حرف که من امام مفترض‌الطاعة هستم را شما می‌زنید تا به ‌حال از پدرانتان نشنیده‌ایم.» حضرت فرمود: «شخصی که از من بهتر است، این مطلب را فرموده‌اند. پیامبر اکرم در زمانی که دستور رسید «و أنذر عشیرتک الأقربین» (شعراء/214) چهل نفر را جمع کرد و از همه بدتر ابولهب بود و پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم در آن جمع این مطلب را فرمودند که من از طرف خدا هستم، من هم همین را می‌گویم. بعد پیامبر علامتی هم دادند، معجزه کردند و فرمودند: من به شما می‌گویم از طرف خدا هستم و این ابولهب اگر بتواند خراشی بر من وارد کند من پیامبر نیستم. من هم به شما می‌گویم من حجت خدا هستم و این هارون کمترین آسیبی نمی‌تواند به من برساند و اگر آسیبی رساند من امام نیستم؛ یعنی به شما می‌گویم این مطلب از علامات امامت من است. عرض کرد: اگر شما امام هستید، ما شنیده‌ایم که امر امام و تجهیز و تدفین امام را غیر از امام به عهده نمی‌گیرد، پدر شما امام بود، چه کسی مسئله تجهیز و تدفین ایشان را به عهده گرفت؟ حضرت فرمود: مگر امام حسین علیه‌السلام امام نبود؟ چه کسی امر دفن ایشان را به عهده گرفت؟ گفتند: امام زین‌العابدین علیه‌السلام . حضرت فرمود: امام زین‌العابدین که در کوفه و در زندان عبیدالله بود، چطور آمد؟ گفتند: ایشان با معجزه آمد و بدن حضرت را تجهیز کرد. امام فرمود: همان خدایی که آن قدرت را به امام زین‌العابدین داد که از زندان بیاید و بدن پدرشان را دفن کنند، به من هم همین قدرت را داده که به بغداد بروم و پدرم را دفن کنم و برگردم بدون این‌که آسیبی از حکومت ببینم. سران واقفین بازهم قانع نشدند و به امام گفتند: برای ما این‌طور نقل کرده‌اند که امام از دنیا نمی‌رود، مگر این‌که از خودش نسل و فرزندی داشته باشد، ولی شما هیچ فرزندی ندارید (آن موقع هنوز امام جواد به دنیا نیامده بودند). امام فرمودند: آیا روایتی که برای شما نقل کردند همین است؟ گفتند: بله. امام فرمودند: به خدا قسم روایت ادامه دارد، ولی شما نقل نکردید. روایت کامل این است که «هیچ امامی از دنیا نمی‌رود، مگر این‌که نسل خودش را می‌بیند، الا امام زمان که از دنیا می‌رود و فرزندی ندارد». شما روایت را نقل کردید و معنایش را نمی‌دانید. علی‌بن ابی‌حمزه گفت: بله همین‌طور است. وقتی امام از او اقرار گرفت، فرمود: «ویلک کیف اجترأت على شی‏ء تدع بعضه؟ ثم قال: یا شیخ اتق الله و لا تکن من الذین یصدون عن دین الله تعالى». (7) وای بر تو، چطور جرئت می‌کنی بخش از حدیث را بخوانی و بخش دیگرش را کنار بگذاری؟ ای پیرمرد! از خدا بترس و با این انحرافتان مردم را از ولایت و رهبری دور نکنید، مردم را از حق دور نکنید.

▪ توجه دادن به امام زمان علیه‌السلام

اگر کسی در زندگی امام رضا علیه‌السلام دقت کند، متوجه می‌شود که محور زندگی ایشان احیاگری امامت بود که مسئله مهدویت و امام مهدی موعود نیز بخشی از آن بود. کسی که روایات امام رضا را نگاه کند، متوجه زندگی پس‌از امام رضا خواهد شد. ما در کتاب «آموزه‌های مهدوی در آیینه کلام رضوی» که به زبان‌های عربی و اردو ترجمه‌شده، حدود چهل روایت از امام رضا علیه‌السلام که مربوط به مهدویت است را جمع‌آوری کردیم که بیانگر بسیاری از حقایق مهدوی است. بعضی از سرفصل‌های این چهل روایت عبارت‌اند از علائم ظهور، شرایط و اسم و نسب و توان جسمی امام، صفات امام زمان، پنهان بودن ازنظرها، روشن بودن نسب امام زمان، انتساب این بزرگوار به رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم، غیبت امام زمان علیه‌السلام، نهی از ذکر نام امام زمان در عصر غیب یا در تمام دوران، فضیلت انتظار، فضیلت منتظران، فرج مؤمنین، وضعیت سخت شیعه در دوران قبل‌از ظهور، قربانی شدن جمعی از شیعیان و کشتارهای قبل‌از ظهور (که در همین سال‌ها نمونه‌هایی از آن را در عراق، سوریه و یمن مشاهده می کنیم.)

این روایت پاسخی است به برخی جریانات انحرافی امروزی که خود را منتسب به امام زمان علیه‌السلام می‌دانند و سعی در انحراف مسیر امامت دارند. در طول تاریخ همیشه شاهد دسیسه های حکومت ها و جریان های مختلفی بوده ایم که با سوء استفاده از کم‌سوادی و بی‌اطلاعی مردم، سعی در منحرف کردن مردم از مسیر امامت داشته اند؛ مثلاً در زمان امام رضا علیه‌السلام به‌گونه‌ای امامت را تفسیر می‌کردند که مردم را به‌سوی خود دعوت کنند. امروز هم کسانی که از حوزه‌ها دور و منحرف هستند، طور دیگری جریان مهدویت را تحریف می‌کنند و ادعا می‌کنند امام زمان آمده و فرزندی دارد و باید با او بیعت کرد و به روایتی که شیخ طوسی با سند ضعیف آن را نقل کرده استناد می‌کنند. بر فرض این‌که این روایت دلالتی داشته باشد که امام زمان فرزندی دارد و مسئولیتی خواهد داشت، همه این مطالب مربوط به بعداز رحلت امام زمان است، نه قبل‌از ظهور ایشان. اینکه امام زمان چه موقع ظهور می‌کنند و چه مدت‌زمان می مانند، دو مطلب مهم و مجهولی است که مدعیان آن‌ را در نظر نمی‌گیرند و می‌گویند: پسر امام زمان آمده و ما باید با او بیعت کنیم. ما می‌گوییم فرض کنیم که این روایت درست باشد، باز هم مسئولیت فرزند امام بعداز ظهور و حکومت امام زمان است، چرا عجله دارید؟ ثانیاً سند این روایت مشکل دارد و نباید با یک روایت ضعیف عقایدمان را کنار بگذاریم. این‌ها می‌گویند ما بحث سندی نمی‌کنیم. اگر بحث سندی نمی‌کنید، پس روایتی هم که الآن نقل کردیم، یک روایت است که می‌گوید امام زمان از دنیا می‌رود و فرزندی هم ندارد و این روایت با روایتی که شما نقل کردید در تعارض است. چرا به آن روایت استناد می‌کنید، ولی این روایت را کنار می‌گذارید؟ اگر اصرار کنند که سند این روایت مشکل دارد، ما هم می‌گوییم سند آن روایت هم مشکل دارد و شما نباید بحث سندی داشته باشید.

اگر ما این مطالب را ببینیم و مطالعه کنیم، جلو خیلی از انحرافات عقیدتی گرفته می‌شود و ما وظیفه‌داریم به هر نحوی که شده، با حقایقی که از ائمه و امام رضا علیه‌السلام رسیده، آشنا شویم.

برچسب ها: امامت خداوند
خواندنی ها
مطالب بیشتر
توهین کنندگان به قرآن را با عشق متوجه اشتباهشان کنیم

زارعی در «نشان ارادت»:

توهین کنندگان به قرآن را با عشق متوجه اشتباهشان کنیم

خطبهٔ فدکیه محور وحدت

روایت حجت‌الاسلام قنبری‌راد از کتابی که آیت‌الله سیدعزالدین زنجانی نوشت

خطبهٔ فدکیه محور وحدت

در معرفی و تبلیغ دین کجا اشتباه کرده‌ایم؟

در معرفی و تبلیغ دین کجا اشتباه کرده‌ایم؟

از روایت تک ‌بُعدی سیرهٔ فاطمی بپرهیزیم

در گفتگو با بانو مجتهده زهره صفاتی و دکتر مریم معین‌الاسلام عنوان شد

از روایت تک ‌بُعدی سیرهٔ فاطمی بپرهیزیم

خدا می‌خواست دختران فاطمه باشیم

چند روایت خواندنی از زنان تازه‌مسلمانی که به حضرت‌ زهرا(س) و حجاب فاطمی‌ ارادت دارند

خدا می‌خواست دختران فاطمه باشیم