۲۱ آذر ۱۴۰۲ - ۲۰:۳۰

لزوم فراخواندن جوانان برای نوسازی جامعه اجباری است

لزوم فراخواندن جوانان برای نوسازی جامعه اجباری است
عضو هیئت‌علمی دانشگاه علامه طباطبایی با بیان اینکه باید نسبت به فراخواندن واقعی جوانان برای مشارکت بیشتر در امور بیشتر توجه شود، گفت: این کار نه به صورت تزئینی و حداقلی، بلکه باید با اعتماد کردن به جوانان متخصصی که می‌توانند ظرفیت‌های خود را خرج نوسازی جامعه کنند باشد تا مسیری مهیا شود که میل به مهاجرت را کاهش دهد و جوانان و نوجوانان را دل‌بسته، امیدوار و علاقه‌مند به میهن و خدمت‌رسانی به وطن کند.
کد خبر: ۲۲۳۹

به گزارش محیانیوز،محمدسعید ذکایی، جامعه‌شناس و عضو هیئت‌علمی دانشگاه علامه طباطبایی، در گفت‌وگویی به تشریح چالش‌ها و دغدغه‌های نوجوانان پرداخته است که در ادامه مشروح آن را می‌خوانید.

 عمده‌ترین مشکلات و چالش‌های نوجوانان امروز چیست؟

مشکلات بسیاری وجود دارد که بخشی از آن مربوط به همه می‌شود و در دنیا عالم‌گیر است و بخشی از آن محلی بوده و مختص به ماست. به نظر می‌رسد به‌گونه‌ای بحران آینده وجود دارد که قطعیت و وضوحی در رابطه با آینده وجود ندارد. تغییرات سریع اجتماعی سبب شده تا زمان حال برای این نسل مهم باشد و به لحاظ شخصیتی به دنبال مسیرهای سرمایه‌گذاری‌های طولانی مدت و آینده‌نگری نباشند چون اساساً امکان تحقق تصورات را نمی‌بینند. نوجوانان تصور می‌کنند با مخاطرات متنوعی مواجه هستند بنابراین برنامه‌ریزی دراز مدت چندان مقدور نیست.

بخشی از این چالش‌ها بازمی‌گردد به اینکه چگونه می‌خواهند مستقل شوند و مستقل بمانند و چالش رسیدن به دست‌یابی به استقلال نسبی نام‌ می‌گیرد. بخشی از این نگرانی‌ها ناظر به ساختن یک آینده و زندگی امن، مطمئن و قابل پیش‌بینی است که آن را به طور کلی سخت می‌یابند بحران آینده در رأس نگرانی‌های نوجوانان است زیرا به صورت واضح برای آنها قابل رسم کردن نیست و بخشی از آن را باید به اقبال و بخت واگذار کرد که شرایط چگونه رقم بخورد.

جوانان قدیمی‌تر که ۱۰ یا ۲۰ سال پیش به این سن می‌رسیدند کمتر با این موضوعات درگیر بودند و چشم‌انداز روشن‌تری را می‌توانستند برای خود ترسیم کنند زیرا بزرگترها می‌توانستند ایده‌هایی به آنها بدهند و کمکشان کنند و با راهنمایی‌های خود راه را ترسیم کنند زیرا تنوع بحران‌ها به مقیاس امروز نبود.

چندراهه‌هایی که فضای مجازی و زیستن متراکمی که نسل دیجیتال رقم زده، کار را سخت کرده است. تلاقی‌ای که در یک طرف انبوهی از بالقوه‌ها، امکانات و ظرفیت‌ها برای شکل‌گرفتن و ساختن وجود دارد و در طرف مقابل پیچیدگی‌ها و مشکلات روزافزون شرایط زندگی است که فشار خود را به جوانان وارد می‌کنند.

 پاسخ به این بحران‌ها و مشکلات باید چگونه باشد و به ترتیب، حاکمیت، جامعه، والدین و نوجوان برای رفع این بحران‌ها چه کارهایی باید انجام دهند؟

توصیه‌های کلی کمک کننده نیست؛ بخشی به عاملیت جوانان بازمی‌گردد. جوانان ناچار شدند تا مهارت‌های بیشتری یاد بگیرند تا با پیچیدگی بازار کار سازگار شوند و تضمین حداقلی باشد تا برای مهارت خود بازار کاری پیدا ‌کنند و شغل ناپایداری داشته باشند و مشکلاتی از این دست. باید چند مهارت‌ آموخت که برای آن بازار کار وجود داشته باشد. سرمایه‌گذاری کردن بر سرمایه‌های فرهنگی، مهارتی و انسانی ممکن است کارساز باشد.

بخشی از چالش‌ها به خانواده‌ها باز‌می‌گردد البته در مجموع به نظر می‌رسد اکنون مانند گذشته نیست و مشکلات نوجوانان با خانواده‌ها به آن وسعت و سختی‌ای که قبلاً وجود داشت نیست و خانواده‌ها همدردی بیشتری با نوجوانان دارند و تا جایی که می‌توانند برای نوجوانان چتر حمایتی فراهم می‌کنند. آزادی عمل‌ دادن، همدلی کردن و فاصله گرفتن از انتظارات طاقت فرسا از موضوعاتی است که می‌توان به خانواده‌ها توصیه کرد تا در حد مقدورات و شرایط ممکن بتوانند از جوان‌ها انتظار داشته باشند و از آرمان‌گرایی و ایده‌آل خواهی که خیلی از پدر و مادرهای قدیمی‌تر که با آن انس داشتند و  بزرگ شدند فاصله بگیرند.  

بخشی از انتظارات به قدرت و ساختارها مانند مدرسه و دانشگاه بازمی‌گردد؛ باید خدمات بهتر، کیفیت آموزش عادلانه و فراگیر بیشتر باشد تا بتواند ترد شدگان و کنار گذاشته‌شدگان به حداقل برسند و فرصت‌های برابر بیشتری برای همه ایجاد شود. متأسفانه در این زمینه بسیار ضعف داریم. نباید بیشتر از این در دنیایی که با سرعت برای کار و اقتصاد جدید سرمایه‌گذاری می‌شود عقب ماند و فاصله گرفت.

بخشی که به سیاست‌گذاری‌های اجتماعی و فرهنگی کلان بازمی‌گردد باید نسبت به فراخواندن واقعی جوانان برای مشارکت بیشتر در امور بیشتر توجه شود؛ این کار نه به صورت تزئینی و حداقلی، بلکه باید با اعتماد کردن به جوانان متخصصی که می‌توانند ظرفیت‌های خود را خرج نوسازی جامعه کنند باشد تا مسیری مهیا شود که میل به مهاجرت را کاهش دهد و جوانان و نوجوانان را دل‌بسته، امیدوار و علاقه‌مند به میهن و خدمت‌رسانی به وطن کند.

 آیا ما شاهد شکاف نسلی هستیم؟  

این شکاف‌ها همیشه وجود داشته و در دوره تاریخ معاصر نمی‌توان تصور داشت که فاصله‌ها نباشد زیرا بخشی از آن اقتضای چرخه زندگی، واقعیت زیستی، تغییرات اجتماعی و فرهنگی است که به صورت کم‌تر یا بیشتر در همه‌جا صدق می‌کند؛ بنابراین همیشه حدی از این فاصله وجود دارد. توالی نسلی ناظر بر این است که نسل‌های تاریخی باید شبیه به هم نباشند و تفاوت وجود داشته باشد اما باید دید که این تفاوت‌ها منتهی به تنش و تخاصم می‌شود یا تعاون.

به طور کلی این موضوع را خیلی جدی نیست با اینکه می‌دانیم که مشکلات و مضیقه‌هایی مانند محرومیت، فقر، کم‌سوادی، حاشیه‌نشینی و... را خانواده‌ها تجربه می‌کنند و این‌ها به تنش‌ها دامن می‌زند و انتظاراتی را شکل می‌دهد و درک و همدلی را به حداقل می‌رساند و مناسبات دموکراتیک خانواده‌ها را حداقلی می‌کند اما با این حال شرایط خیلی تقابلی نیست، خانواده‌ها از بچه‌ها حمایت می‌کنند و مسیرهای تفاوت نسلی در خیلی از سطوح به سمت همگرایی و دموکراسی میل پیدا کرده است.

شبکه‌های دیجیتال زبان مشترکی را ایجاد کردند و تکنولوژی زبان نسل‌ها را به هم نزدیک کرده است. منکر اختلافات، فاصله‌ها و تنش‌ها در برخی از میدان‌ها نیستم اما به صورت کلی در مسیری هستیم که همدلی و همسویی بسیار قوی‌تر از همیشه است.

 در ادبیات جدید جهان از نسل جدید نوجوانان با تعبیر «نسل زد» یاد می‌شود؛ تعبیر شما از این نسل و این گزاره چیست؟‌

این استعاره‌ای برای نشان دادن میراث تربیت و رشد در دوره‌ای است که جوانان و نوجوانان با تکنولوژی نوین انس و الفت بیشتری دارند و این تجربه بر همه شئون زندگی آنها تأثیراتی برجای می‌گذارد و از این حیث شباهت و همگرایی بین نسل جوان ایرانی دیگر سایر نقاط جهان دیده می‌شود. این گزاره‌ها می‌تواند تخمینی دهد از اینکه تغییرات سریعی اتفاق افتاد و تفاوت‌هایی در راه، چشم‌اندازها، ارزش‌ها، ارتباطات، هویت‌‌ها رخ داده است.

ضمن اشتراکات جهانی تفاوت‌های محلی هم وجود دارد که به تاریخ، وضعیت زیست، شرایط اقتصادی و اجتماعی که جوانان در آن زیست می‌کنند بازمی‌گردد؛ استعاره‌هایی مثل نسل زد کمک می‌کند که در واقعیات زندگی نسل امروز انعطاف داشته باشیم تا فهم بهتری از مجرایی که دریچه فرایند هویت‌یابی شکل می‌گیرد داشته باشیم و با درک، آگاهی و توانایی بتوانیم مقداری فضا برای نگاه، برنامه‌ریزی و همدلی متفاوت برقرار کنیم.

 نوجوانان عصر حاضر به شدت درگیر فضای دیجیتال هستند؛ این هم‌آمیختگی چه پیامدهایی را برای این نسل خواهد داشت؟

وجه مثبت این موضوع سبب شده تا تجربه‌های متفاوتی را برای آنها رقم بزند که همراه با لذت و هیجان است؛ فانتزی‌هایی با این تجربه مجازی همراه است که با تجربه‌های غیرمجازی همراه نیست و عرصه تازه‌ای را برای فراغت فراهم کرده است. فراغت مجازی یک فرصت بالقوه، لذت‌بخش و هیجان‌انگیز است که تجربه متفاوتی برای شادی فراهم می‌کند. همچنین فرصت‌هایی را برای آموزش و یادگیری مهارت‌ها ایجاد کرده که در شرایط دیگر در دسترس نبود یا اگر وجود داشت همراه با هزینه بود. از طرفی مجالی برای تجربه‌کردن، بیانگری و کارگردانی برای هویت شخصی دامن زده است که جسارت و قدرت بیشتری به جوانان و نوجوانان می‌دهد و افراد گوشه‌گیر و با اعتماد به نفس کم را دعوت به میدان می‌کند. ضمن اینکه مهارت‌هایی را که تکنولوژی طلب می‌کند برای ترفندهای استفاده از این وسایل به ارتقای هوش کمک می‌کند.

از پیامدهای منفی می‌توان به صرف وقت و انرژی، کم‌تحرکی، دسترسی به مواد اطلاعاتی که مناسب سن نوجوانان نیست و ممکن است منجر به بلوغ زودرس شود؛ وابستگی و اعتیاد به اینترنت و سو استفاده‌هایی که ممکن است از این طریق از افراد شود اشاره کرد. بنابراین این فضای سفید و سیاه در کنار هم هستند و اجتناب‌ناپذیر است پس باید با سواد رسانه‌ای در این مسیر حرکت و جوانان را ترغیب کرد تا استفاده بهینه‌ای از این فضا داشته باشند تا از دردسرها و مشکلات آن در امان بمانند.

 آیا میزان دسترسی به مواد اطلاعاتی که مناسب سن نوجوانان نیست در حد نگران کننده است؟ پیامدهای این اتفاق چیست؟‌

در هر فناوری و امکان تازه‌ یکسری مضرات و مشکلات همبسته است و ما در شرایطی نیستیم که برای بودن یا نبودن این فناوری‌ها انتخاب داشته باشیم زیرا راه خود را پیدا کرده‌اند و فرهنگ، زبان و شیوه ارتباطات را تحت‌الشعاع قرار داده و عوض کرده است. سواد رسانه‌ای و سواد فرهنگی می‌تواند تضمینی باشد که درگیر شدن‌ ناخواسته و خطرساز را کاهش دهد.

باید به سمتی رفت که با تولید محتوای جذاب و کافی و ارائه اطلاعات و پیش‌زمینه‌های مناسب مصونیت ایجاد کرد. شرایط افسارگسیخته و کنترل نشده هیجانی می‌تواند مخرب باشد. البته در مواردی به نظر می‌رسد که فضای مجازی جبران کم و کاستی‌های دیگر را می‌کند. خانواده‌ها باید آگاهی حداقلی داشته باشند و یا مشاوری وجود داشته باشد تا با زبان نرم مسائل را مطرح کند و نکات را برای نوجوانان شرح دهد.

 نظام آموزش و پرورش چه میزان به مسائل، چالش‌ها و دغدغه‌های نوجوانان توجه دارد؟

بسیار کم است و به نظر می‌رسد که دغدغه‌ای وجود ندارد زیرا نیاز است تا این دغدغه‌ها را افراد متخصص و حرفه‌ای دنبال کنند و مشاورین متخصصی حضور داشته باشند تا به صورت سیستماتیک و منسجم این سیاست دنبال شود و با جریان‌های روز که تکنولوژی هم یکی از آنها اسخت مأنوس باشند. آموزش و پرورش هنوز درگیر مشکلات پایه‌ای خود است و متأسفانه به مسائلی مانند سواد رسانه‌ای و سواد فرهنگی کمتر توجه دارد که امیدواریم این اتفاق محقق شود.