۱۱ دی ۱۴۰۲ - ۲۲:۰۰

چرا امام حسین علیه السلام خودش را در مخاطره انداخته است؟

چرا امام حسین علیه السلام خودش را در مخاطره انداخته است؟
حرمت اقدام به انجام کارهای مخاطره آمیز، مطلق نیست، بلکه مقید است و در صورت وجود مصلحت مهمتر، جایز و بلکه واجب می شود. حضرت امام حسین علیه السلام در مقام تزاحم بین اهم (حفظ دین اسلام) و مهمّ (حفظ جان)، دست به انتخابی آگاهانه زدند... .
کد خبر: ۲۸۷۵

به گزارش خیمه مگ،پرسش: برخی می پرسند در حالی که خداوند نهی کرده از اینکه انسان خودش را به دست خودش به هلاکت بیندازد؛ پس چرا امام حسین علیه السلام خودش را در تهلکه انداخت؟!

پاسخ: پرسشگر محترم پنداشته است که اقدام به ضرر (انجام کارهای مخاطره آمیز) همیشه و در همه شرایط، حرام است در حالی که این پنداشته صحیح نیست. در برابر این پرسش، دو پاسخ وجود دارد: نقضی و حلّی.

پاسخ نقضی: اگر این پندار درست باشد می توان گفت: به طور کلی جهاد در راه خدا نیز القای نفس در تهلکه و خود را به هلاکت افکندن است؛ پس ای مردم! به جهاد در راه خدا نروید! در حالی که می دانیم هیچ مسلمان و مؤمنی چنین سخنی را نمی پذیرد و نمی گوید و همگی انجام فریضه جهاد را سعادت و افتخار می دانند و مجاهدان در راه خدا را اسوه ایثار و سرمایه عزّت و سربلندی می شمارند.

پاسخ حلّی: حرمت اقدام به انجام کارهای مخاطره آمیز، مطلق نیست بلکه مقید است و در صورت وجود مصلحت مهمتر، جایز و بلکه واجب می شود. حضرت امام حسین علیه السلام در مقام تزاحم بین اهم (حفظ دین اسلام) و مهمّ (حفظ جان)، دست به انتخابی آگاهانه زد و اهمّ را برای تقرب به خدا و انجام فریضه امر به معروف و نهی از منکر برگزید و با شهادتش مسلمانان را بیدار کرد و اسلام را نجات داد.

پاسخ شهید حجت الاسلام سید عبدالکریم هاشمی نژاد:

ایشان در کتاب "درسی که حسین به انسانها آموخت"، این پرسش را مطرح کرده است که آيا حسين خود را به هلاكت انداخت؟ و در پاسخ آن، مطالب مفصل و ارزشمندی آورده است. (درسی که حسین به انسانها آموخت، ص 413- 434.) خلاصه این مباحث چنین است:

نکته اول: طبق تفاسير اسلامي و با در نظر گرفتن «سياق آيات» مقصود از هلاكت در اين آيه چيست؟ طبق بعضي از احاديث تفسيری، مقصود از هلاكت عبارت از ترك انفاق مال در راه پيكار با كفار است. شخصيت بزرگ اسلامي علي بن طاوس ضمن دادن پاسخ به كساني كه گمان مي‌كنند عمل حسين بن علي (ع) وقوع در هلاكت است! و آن را مصداق آيه‌ي (و لا تلقوا بايديكم الي التهلكة) مي‌ شمارند! مي‌نويسد: «آنها گمان كردند كه مقصود از هلاكت در اين آيه قتل است در حالي كه اين چنين نيست». آنگاه حديثي را در تأييد نظر خود از مردي به نام اسلم نقل مي‌كند. طبق اين حديث كه اسلم آنرا از ابي‌ايوب انصاري نقل مي‌كند نه تنها مقصود از هلاكت در آيه فوق رفتن به سوي مرگ و كشته شدن نيست و هيچگونه ارتباطي با اين فكر ندارد بلكه درست در عكس اين تصور است و نازل شده تا مردم مدينه را به ياري پيغمبر و فداكاري در راه آن حضرت و هدف آن بزرگوار تشويق نمايد و به آنان اعلام كند كه پيكار نكردن با كفار و استقبال ننمودن از مرگ در راه خدا واقع شدن در هلاكت و نابودي است. مرحوم شيخ طبرسي مفسر بزرگ اسلامي در تفسير و توضيح اين آيه (و لا تلقوا بايديكم الي التهلكة) چهار احتمال نقل مي‌كند كه اول آن با سياق آيات قبل هم موافق است. او مي‌نويسد:«احدها انه اراد لا تهلكوا انفسكم بايديكم بترك الانفاق في سبيل اللَّه فيغلب عليكم العدو. يعني مقصود خداوند اينست كه شما خود را با سختگيري در بذل مال و انفاق نكردن آن در راه جهاد با كفار به هلاكت نيفكنيد تا دشمن بر شما چيره نشود. معنای اول كه طبرسي آنرا نقل مي‌كند با صدر آيه و سياق آيات ديگر كاملا قابل تطبيق است بخصوص آنكه نامبرده اين معنا را از ابن‌عباس و جماعتي از مفسرين حكايت مي‌كند و ابن‌عباس تفسير قرآن را در مكتب علي (ع) آموخته است و آراء او مي‌تواند نشان دهنده‌ي نظرات خاندان پيغمبر و «راسخين در علم» باشد.

نکته دوم: اگر فرضاً منظور از آيه‌ي فوق اين باشد كه عمل و راهي كه پايان آن مرگ است نبايد انتخاب گردد؛ آيا اين دستور در هر صورت و در تمام شرائط است يا آنكه ممكن است عواملي پيش آيد كه تن دادن به مرگ و استقبال از حوادث نه تنها عملي جايز بلكه لازم و حتمي گردد؟ ترديدي نيست كه از دست دادن جان و استقبال از مرگ در تمام شرائط ناروا نيست بلكه در موارد خاصی كه دست يافتن به مصالحي بزرگ و هدفهائي عالي ضرورت آنرا ايجاب مي‌كند موضوعي است كه نه تنها در اسلام جايز و گاهي هم واجب شمرده شده بلكه در بين همه‌ي مكتب‌ها و ملت‌ها بدون استثناء لازم و حتمي است. قرآن با آنكه خود صريحاً مي‌گويد: «و لا تلقوا بايديكم الي التهلكة» با اين حال براي پيشرفت اسلام و نشر كلمه‌ي توحيد در برابر كفار دستور جهاد مي‌دهد و به فداكاري و جانبازي در راه نشر معارف آسماني اين آئين به شدت تشويق مي‌كند و بديهي است كه شركت در جهاد و جنگ (بخصوص در آن شرائط سختي كه مسلمانان در صدر اسلام داشتند) خطر مرگ را در برداشت ولي آيا استقبال از اينگونه خطرها در اسلام «وقوع در هلاكت» است؟! قطعاً نه. زيرا در مورد جهاد (كه اساس آن بر فداكاري و جانبازي است) مصالح واقعي و حقيقي بزرگي وجود دارد كه دست يافتن به آنها جز از راه استقبال از خطر و مرگ عملي نيست. دست زدن به كاري كه پايان آن كشته شدن و يا مردن است هنگامي مصداق «وقوع در هلاكت» است كه منافع عظيمي از نظر عقل و منطق ضرورت آنرا ايجاب نکند. آيات فراواني در قرآن هست كه در آن از كسانيكه براي حفظ جان خويش و زيستن بيشتر در اين جهان از حمايت اسلام و پيامبر بزرگ آن خودداري مي‌كنند و با عذرهاي غير واقعي و تراشيدن بهانه‌هائي از شركت در پيكار سر برمي‌تابند سخت نكوهش گرديده و وعده‌ي عذاب داده شده است. با آنكه جهاد و پيكار با دشمن چيزي جز استقبال از خطر و مرگ نيست، اما آيا مرگ در راه خداوند و شهادت در هنگام جهاد هم «وقوع نفس در هلاكت» است؟! و همچنین آيات دیگری در قرآن هست که خداوند مسلماناني را كه از جانبازي فداكاري در راه او استقبال مي‌كنند كاملا مورد ستايش قرار داده و به آنها وعده‌ي پاداشهاي اخروي و بهشت مي‌دهد. مانند این آیه "الذين آمنوا و هاجروا و جاهدوا في سبيل اللَّه به اموالهم و انفسهم اعظم درجةً عند اللَّه و اولئك هم الفائزون."

اكنون شما قضاوت كنيد آيا با در نظر گرفتن اين نمونه از آيات ممكن است كسي تصور كند كه خداوند مردم را به «وقوع در هلاكت» و خودكشي و يا به چيزي مانند آن تشويق نموده است؟! قطعاً نه. زيرا «وقوع در هلاكت» و استقبال از حوادث و مرگ هنگامي تحريم گرديده كه مصالح حياتي منطقي و معقولي آنرا ايجاب نكرده باشد ولي در مورد جهاد كه موضوع نشر كلمه‌ي توحيد و نجات اجتماع از كفر و شرك و الحاد و بالاخره تأمين سعادت مادي و معنوي آنها در پيش است بدون ترديد نه تنها استقبال از مرگ و حوادث مورد نكوهش نيست بلكه خود موجب فضيلت و برتري است. بنابراين بايد موضوع خودكشي و يا «وقوع نفس در هلاكت» را از حساب «فداكاري و جان باختن براي دست يافتن به مصالحي بزرگ و هدفهائي عالي و مقدس» كاملا از هم جدا کرد.

نکته سوم: با توجه به مطالبی که ذکر شد، بخوبي روشن مي‌شود كه نهضت حسين بن علي (ع) و حركت آن بزرگوار به سوي عراق- با آنكه مي‌دانست كه در آنجا كشته مي‌شود و به شهادت خواهد رسيد نه تنها هيچگونه ارتباطي با «ولا تلقوا بايديكم الي التهلكه» ندارد بلكه مصداق عالي‌ترين نمونه‌ي فداكاري و جانبازي در راه هدفهاي آسماني و انساني است كه در تاريخ و جهان اسلام انجام شده است. حسين بن علي (ع) و ياران پاك آنحضرت از بهترين و كاملترين نمونه‌ي آن آزاد مرداني هستند كه خداوند درباره‌ي آنها فرمود:«ان اللَّه اشتري من المؤمنين انفسهم و اموالهم بان لهم الجنة يقاتلون في سبيل اللَّه ... حسين (ع) هم مي‌دانست كه كشته مي‌شود و پايان كار او شهادت است و هم در انتخاب اين راه هدف بزرگ و مقدسي را در نظر داشت كه براي دست يافتن به آن جز دست زدن به آن قيام خونين راهي نداشت نه آنكه غافل‌گير شده و يا براي نجات از يك مرگ سختر جهاد و شهادت را پذيرفته باشد.

پاسخ آیت الله آقا مجتبی تهرانی:

ایشان ذیل این عنوان "امام حسین (علیه‏السلام) خود را به هلاکت نینداخت"، چنین گفته است:

بعضي هم این شبهه را مطرح می‏کنند كه حركت حضرت از نظر ظواهر شرعي درست نبوده است. اینها به اين آیه استشهاد مي‏كنند كه «وَ لا تُلْقُوا بِأَيْديكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ». مي‏گويند این آيه مي‏فرمايد خودتان را با دست خود به هلاكت نيندازيد؛ از طرفي هم حضرت با قيام در مقابل يزيد، خودش با دست خودش زمينه از بين رفتن خود و خاندان و يارانش را فراهم كرد و باعث شد كه بسياري از شيعيان و ياران اهل بيت كشته شوند. لذا مي‏گويند حركت حضرت از نظر ظواهر شرع، اشكال داشته است.

كسي که این حرف‏ها را می‏زند، بی‏سواد است. اصلاً نمي‏داند كه اين آیه براي کجا است و مربوط به چه موضوعي است. آيه براي اينجا نیست. آیه مربوط به انفاق است. ما دو نوع انفاق داریم؛ انفاق به افراد فقیر و انفاق در راه جهاد. بروید آیات قرآن را نگاه کنید! این آيه خطاب به افرادی که اموالی اندوخته بودند و صدقات واجب شرعی‏شان را نمي‏دادند، مي‏گويد به فقرا انفاق کنید كه اگر انفاق نکنید و اينها جانشان به لبشان برسد، کَلَک شما را می‏کنند؛ و در باب جهاد مي‏فرمايد براي جهاد، اموالتان را بدهید؛ چون اگر شما مالتان را براي جهاد نفرستيد و سپاه اسلام به واسطه قِلّتِ تجهيزات صدمه بخورد و کفّار غلبه پيدا كنند و به شهر و ديار شما بيايند، همه شما را از بین خواهند بُرد. پس مسأله مربوط به انفاق است و ربطی به این حرف‏ها ندارد. می‏بینید که بی‏سوادی در اين حرف‏ها و شبهه‏ها غوغا می­کند! (سلوک عاشورایی، منزل دوم (امر به معروف و نهی از منکر)، ص 181- 182.)

پاسخ آیت الله مکارم شیرازی:

ایشان تحت عنوان "تقيه حرام‏" چنین نوشته است:

در بعضى از موارد تقيه حرام است، و آن زمانى است كه اگر فرد يا گروهى راه تقيه را پيش گيرند و عقيده مذهبى خود را پنهان دارند، اصل اسلام به خطر افتد يا ضربه شديدى بر كيان مسلمين وارد گردد، در اين گونه موارد بايد عقيده واقعى خود را ظاهر كنند، هر چند خطر يا ضررى براى آنها داشته باشد. و آنها كه گمان مى‏كنند اينها از قبيل به هلاكت افكندن خويش (إلقاء النفس إلى التهلكة) است كه قرآن با صراحت از آن نهى كرده و فرموده (و لا تلقوا بأيديكم إلى التهلكة) سخت در اشتباهند، زيرا لازمه آن اين است كه حضور در ميدان جهاد نيز حرام باشد، در حالى كه هيچ عاقلى چنين سخنى نمى‏گويد، و از اينجا روشن مى‏شود كه قيام امام حسين بن على بن أبي طالب (عليهم السلام) در برابر يزيد، يك وظيفه‏ قطعى دينى بوده، و امام حاضر نشد- حتى به عنوان تقيه- با يزيديان و بنى اميه غاصب خلافت اسلامى كنار بيايد، زيرا مى‏دانست ضربه شديدى به كيان اسلام خواهد خورد و قيام و شهادت او مايه بيدارى مسلمين و نجات اسلام از چنگال تفاله‏هاى جاهليت است. (شیعه پاسخ می گوید، ص 44- 45.)

پاسخ آیت ‌الله محمد تقی مصباح یزدی:

 ایشان در در شرح دعای ۴۵ صحیفه سجادیه (دعاي وداع با ماه رمضان) در تاريخ 16/4/94 مطابق با بيستم ماه مبارک رمضان 1436 در این ‌باره چنین گفته‌ است:

برخی می‌گویند: کسی که بداند خطری در پیش است جایز نیست که خود را در آن مهلکه بیاندازد، زیرا هر نوع اقدام به ضرر حرام است. اما این مغالطه است و حرمت اقدام به ضرر کلیت ندارد. گاه در جهاد لازم است مجاهد خود را روی مین بیاندازد، در حالی‌که می‌داند با این کار کشته می‌شود. اساسا اصل حضور در جبهه به‌خصوص در خط مقدم، اقدام به ضرر جانی است. بنابراین هر اقدام به ضرری حرام نیست، بلکه اقدام به برخی از ضررها واجب است، زیرا مقدمه‌ای برای مصلحتی مهم‌تر است. وقتی دین در خطر است باید جان را فدای دین کرد. ما معتقدیم که سیدالشهدا جزئیات حادثه کربلا را هم می‌دانست. حضرت در شب عاشورا فرمود: فردا هر کس با من باشد شهید می‌شود. حضرت جان خویش را فدا کرد. زیرا بقای دین به این کار او بستگی داشت. ارزش جان امام از همه خلایق بیشتر است، اما دین خدا و اراده خدا برای هدایت انسا‌ن‌ها مهم‌تر از حفظ جان امام است. ازاین‌رو وقتی امام می‌داند این شهادت وسیله‌ای برای هدایت انسان‌های دیگر و موجب رضایت خدا است و این تکلیفی است که بر دوش او نهاده شده، بر این جهاد اقدام می‌کند و اقدام کردن به چنین ضرری نه تنها اشکالی ندارد بلکه واجب هم هست.