۱۲ دی ۱۴۰۲ - ۱۰:۰۰

سبک زندگی اسلامی را از پیامبر اکرم(ص) بیاموزیم

سبک زندگی اسلامی را از پیامبر اکرم(ص) بیاموزیم
رسول اعظم(ص) روى زمين مى نشست و سوار بر الاغ مى شد، و كسى را همرديف خود قرار مى داد، و شرم آن نداشت كه خودش به بازار برود و نيازهاى خانه را خريدارى كرده و حمل كند ...
کد خبر: ۲۸۸۷

به گزارش خیمه مگ،سبک زندگی اسلامی یکی از نیازهای اساسی امروز ماست که رهبر معظم انقلاب نیز تأکید بسیاری بر آن داشته و در این نوشتار به مناسبت میلاد نبی مکرم اسلام، حضرت محمد(ص) برداشت هایی از زندگی آن حضرت تقدیم حضور علاقمندان خواهیم کرد.

* آموختن علم و دانش

مردى از انصار به محضر رسول اكرم صلى الله عليه و آله آمد و عرض كرد: يا رسول الله (ص)! اگر جنازه اى حاضر باشد و مجلس ‍ عالمى، كداميك را دوست تر دارى كه من حضور يابم؟ رسول الله صلى الله عليه و آله فرمودند: اگر براى تشييع و دفن، كسانى باشند كه عهده دار انجام آن شوند، حضور يافتن در مجلس دانشمند، از حاضر شدن در تشييع هزار جنازه و عيادت هزار بيمار و از نماز شب و روزه هزار روز و از هزار صدقه به مستمندان دادن و از هزار حج مستحب و از هزار جنگ مستحب در راه خدا با مال و جان برتر است؛ كجا اينها با فضيلت حضور در محضر عالم برابرى مى كند؟! آيا ندانسته اى كه اطاعت و عبادت خدا وابسته به علم و دانش ‍ است و خير دنيا و آخرت با علم مى باشد و بدى دنيا و آخرت با نادانى است ؟!

* احترام به ديگران

حضرت على عليه السلام فرمود:

رسول اكرم صلى الله عليه و آله هرگز با احدى دست نداد كه دست خود را از دست او جدا كند، تا اينكه طرف دست خود را جدا مى ساخت و احدى كارى به او نمى سپرد كه آن را رها كند، تا زمانى كه طرف از حاجت خود صرفنظر مى كرد و با احدى به گفتگو نپرداخت كه سكوت كند، تا وقتى كه طرف ساكت مى شد، و بالاخره هرگز ديده نشد كه آن حضرت پا مبارك را در برابر همنشينى دراز نمايد.

* احترام به كودكان

روزى پيامبر(ص) نشسته بود، امام حسن و امام حسين عليه السلام وارد شدند. حضرت به احترام آنان از جاى برخاست و به انتظار ايستاد. چون كودكان در راه رفتن ضعيف بودند، لحظاتى چند طول كشيد. بدين جهت پيامبر صلى الله عليه و آله به سوى آنان رفت و استقبال كرد. آغوش خود را گشود و هر دو را بر دوش خويش سوار كرد و به راه افتاد و مى فرمود: فرزندان عزيز، مركب شما چه خوب مركبى است و شما چه سواران خوبى هستيد.

* احترام پدر و مادر

مردى به حضور پيامبر صلى الله عليه و آله رسيد و پرسيد، اى رسول خدا! من سوگند خورده ام كه آستانه درب بهشت و پيشانى حورالعين را ببوسم. اكنون چه كنم؟

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: پاى مادر و پيشانى پدر را ببوس. (يعنى اگر چنين كنى، به آرزوى خود در مورد بوسيدن پيشانى حورالعين و آستانه در بهشت مى رسى).

او پرسيد: اگر پدر و مادرم مرده باشند، چه كنم؟

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: قبر آنها را ببوس.

* احترام مؤمن

رسول خدا صلى الله عليه و آله به خانه خدا نگاهى كردند و فرمودند: خوشا به حال تو خانه اى كه چقدر بزرگت داشته و احترامت را برافراشته است! به خدا قسم كه مؤمن نزد خداوند از تو محترم تر است؛ زيرا خداوند بزرگ بر تو يك چيز را حرام كرده و آن قتل و كشتار پيرامون توست؛ ولى از براى مؤمن سه چيز را حرام و ناروا فرموده است: خون، مالش و گمان بد به او بردن .

* ارزش كار

ابن عباس (ره) گفت: رسول خدا صلى الله عليه و آله چون به مردى مى نگريست و از ديدن او خوشوقت مى شد، مى پرسيدند: كارش چيست؟ اگر مى گفتند: بيكار است، مى فرمودند: از نظر من افتاد. عرض مى شد: يا رسول الله صلى الله عليه و آله ! چرا بى ارزش گرديد؟ مى فرمودند: چون مؤمن بيكار بماند، ناچار با دين خود بايد معيشت كند.

* اصولگرايى

عبدالله بن ابى، سردسته منافقان كه با أداى كلمه شهادت مصونيت يافته بود، در باطن امر از اينكه با هجرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله به مدينه، بساط رياست او برچيده شده بود، عداوت آن حضرت را در دل مى پرورانيد و ضمن همكارى با يهوديان مخالف اسلام، از كارشكنى و كينه توزى و شايعه سازى بر ضد او فروگذار نبود.

آن حضرت نه تنها اجازه نمى داد يارانش او را به سزاى عملش برسانند، بلكه با كمال مدارا با او رفتار مى كرد و در حال بيمارى به عيادتش مى رفت!

در مراجعت از غزوه تبوك، جمعى از منافقان به قصد جانش توطئه كردند كه به هنگام عبور از گردنه، مركبش را رم دهند تا در پرتگاه سقوط كند و با اين كه همگى صورت خود را پوشانيده بودند، آنها را شناخت و با همه اصرار يارانش، اسم آنها را فاش نساخت و از مجازاتشان صرفنظر كرد.

* الگوى جامع

پيامبر صلى الله عليه و آله لباسش را خودش مى دوخت و كفشش را خودش وصله مى كرد و گوسفندش را خود مى دوشيد و با بردگان غذا مى خورد.

روى زمين مى نشست و سوار بر الاغ مى شد، و كسى را همرديف خود قرار مى داد، و شرم آن نداشت كه خودش به بازار برود و نيازهاى خانه را خريدارى كرده و حمل كند. با همه افراد دست مى داد، و تا طرف، دستش را رها نمى كرد، او رها نمى كرد؛ به همگان سلام مى كرد و اگر به چيزى دعوت مى شد، هرچند به خرماى خشك، دعوت را رد نمى نمود. كم خرج و بزرگ طبع و خوش برخورد بود. چهره اش گشوده و خندان بود؛ اندوهش آميخته مهربان با خشم نبود و در تواضعش ذلت نبود، اشراف در بخشش داشت، قلبى مهربان داشت و همه مسلمانان مهربان بود. هرگز سر سفره اى سير بر نخاست و هرگز دست طمع به چيزى دراز نكرد.

* امتياز

روايت شده رسول مكرم اسلام صلى الله عليه و آله در سفرى بود. براى طعام، امر فرمود گوسفندى را ذبح نمايند. شخصى عرض كرد: يا رسول الله ! ذبح گوسفند به عهده من و ديگرى گفت كه پوست كندن آن با من و شخص ديگر گفت كه پختن آن با من. آن حضرت فرمود: جمع كردن هيزم هم با من باشد. گفتند: يا رسول الله، ما هستيم و هيزم جمع مى كنيم؛ نياز به زحمت شما نيست. فرمود: اين را مى دانم؛ ليكن خوش ندارم كه خود را بر شما امتيازى دهم . پس به درستى كه حق تعالى كراهت دارد از بنده اش كه ببيند او خود را بر دوستانش امتياز داده است.

* انصاف

هنگامى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله هفت ساله بود، روزى از دايه اش (حليمه سعديه) پرسيد، برادرانم كجا هستند؟ (چون در خانه حليمه بود، فرزندان او را برادر خطاب مى كرد). حليمه جواب داد: فرزندان عزيز، آنان گوسفندانى را كه خداوند به بركت وجود تو به ما مرحمت كرده است ، به چرا برده اند. طفل گفت: مادر: درباره من به انصاف رفتار ننمودى. مادر پرسيد: چرا؟ گفت: آيا سزاوار است كه من در سايه خيمه بمانم و شير بنوشم، ولى برادرانم در بيابان، زير آفتاب سوزان باشند؟