به گزارش خیمه مگ، نشست نقد و بررسی کتاب «روششناسی پیوند میان دستگاه مفهومی قرآن کریم و علوم مدرن» عصر در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد.
در ابتدای نشست احمدپاکتچی عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی اظهار کرد: در این فرصت به سبب رفتنم به سمت اینکه چنین کاری پدید آوردم اشاره میکنم. در فضای دانشگاه امام صادق(ع) به طور خاص و فضای مسائل جامعه علمی به طور عام با بحثی مواجه بودیم و آن اینکه در دو دهه گذشته برخی بر امری به عنوان علوم انسانی اسلامی اصرار میکردند. در نقطه مقابل، این نگاه مخالفینی داشت که میگفتند علوم انسانی، علوم انسانی هستند و نباید شعاری بدهیم که امکان تحقق ندارد.
وی افزود: من خود را وسط این میدان دیدم و ضرباتی از هر دو طرف بر من وارد شده است. چیزی که بنده را سوق داد به سمت نوشتن کتاب این بود چه ملاحظات و زمینههایی در این زمینه وجود دارد و بدون اینکه قضاوتی داشته باشم محذوراتی که هر دو جریان دارند را تبیین کنم. یکی از ویژگیهایی که مورد نظر خودم هست این است که سعی کنم آدمی باشم که با سنت آشنا است و از طرفی ارتباطش با علم روز قطع نیست. لذا تلاش دارم طوری صحبت کنم کسانی که در حوزه سنت هستند و کسانی که با اندیشه مدرن آشنا هستند آن را بفهمند. وقتی من از «دستگاه مفهومی» صحبت کردم و داشتم این تعبیر را استفاده میکردم دقیقا منظورم «مفهومی» بوده است. وقتی گفتم «دستگاه» خیلی بررسی کردم آیا به قرآن میتوان نسبت دستگاه مفهومی داد. ما قرآن را کنار علوم مدرن قرار نمیدهیم ولی در این اثر توضیح دادم مبنای استفاده از این اصطلاحات چه بوده است.
علم و دین دو ساحت معرفتی متمایزند
در ادامه نشست مقصود فراستخواه؛ عضو هیئت علمی موسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی گفت: بحث من درباره کتاب است و موضوع کتاب. به نظرم یک صدای آهسته در کتاب هست. آن صدا بسیار ضمنی است و گاهی صریح است و آن اینکه علم و دین دو ساحت معرفتی متمایز هستند که نظر من هم همین است. نویسنده در کتاب اشاره کرده است حتی فقه و کلام قرآنبنیاد نبودند و نیستند پس چطور میخواهیم علوم مدرن را قرآنبنیاد کنیم. باز افزوده است قرآن هرچه برای هدایت دینی بوده بیان کرده نه اینکه همه چیز را از قرآن بخواهیم. نویسنده توضیح داده است که نزول دین به دوره پیشامدرن تعلق دارد در حالی که علم به دوره مدرن مربوط است و پس از ورود به دوره مدرن مسائل بشر دستخوش تغییرات بنیادین شده است. این صداهای آهسته کتاب است که میخواهم تُن آن را بیشتر کنم. ایشان در کتاب از استنطاق قرآن صحبت میکنند و اینکه باید با متن گفتوگو کنیم و در خصوص مسائل جدید از آن دلالتهایی بگیریم ولی اگر تصور شود از این استنطاق میتوانیم علوم انسانی قرآنبنیاد درست کنیم این استنطاق نادرست است. این صدای آهسته همچنان در کتاب وجود دارد.
وی ادامه داد: نویسنده نکته مهمی مطرح میکند و آن اینکه اگر با سوء استفاده از مسائل پسامدرن از علوم انسانی اسلامی دفاع کنیم اشتباه است چون در علوم انسانی پسامدرن سیاق نسبیت وجود دارد و اگر با این سیاق علوم انسانی اسلامی را دنبال کنیم نسبیت دامن مباحث دینی را هم میگیرد. در این دهه آقایان بسیار از مفاهیم پستمدرن استفاده کردند تا اثبات کنند باید علوم انسانی را اسلامی کنیم ولی ایشان از این مصادره به مطلوب انتقاد کردند. همه این چیزهایی که گفتم همان صدای آهسته است که وقتی کتاب را خواندم در آن مشاهده کردم. این صدا در این ۳۵۰ صفحه گم شده چون صدایی آهسته است و در لابهلای یک گزارش پژوهشی گم شده.
فراستخواه با بیان اینکه در کتاب دو صدای غالب وجود دارد که اجازه نمیدهد این صدای نحیف شنیده شود، افزود: آن دو صدا نمیگذارند این صدا تقویت شود و شرح و بسط داده شود. یکی از آنها صدای سفارشدهنده کتاب یعنی دانشگاه امام صادق(ع) است که میخواهد نظام آموزشی کشور را مهندسی کند. اتفاقا دستگاه مفهومی کتاب همین جهاز دولتی و نظام قدرتی است که در این کتاب صدای آن بلند است؛ صدایی که میخواهد علوم انسانی را دینی و الهی کند.
ابن رشد ساحت عقل و ایمان را تفکیک کرد
وی تاکید کرد: صدای بلند دوم یک میل غالب عمومی به ترکیب است که در فرهنگ ما وجود دارد و میخواهیم همه چیز را ترکیب کنیم. ما یکسری باورها و گرایشاتی داریم بدون آنکه در آن تامل کنیم آن را بدیهی میانگاریم و یکی از آنها این است که در ما ایرانیان میل به ترکیب وجود دارد که حتی به فلاسفه ما هم رسوخ کرده و حکمای ما گرفتار آن شدند. لذا در پی آن هستیم که دین و عقل و عرفان را تا میتوانیم ترکیب کنیم و کمتر حوصله و شهامت تفکیک و تحلیل داریم.
فراستخواه اینگونه ادامه داد: همین میل سبب شده ابن رشد در ایران شناخته نشود چون ابن رشد نظریه حقیقت دوگانه را مطرح میکند و ساحت عقل و ایمان را تفکیک میکند. جهان در ساحت ایمان اثر کردگار است ولی در ساحت علوم شبکه علل و عوامل است. جهان در ساحت عقل قدیم است ولی در ساحت ایمان آفریده شده است. نفس فردی در ساحت عقلی میمرد ولی در ساحت ایمان جاودانه است. ابن رشد شجاعت نشان داد و نگذاشت این ترکیب شکل بگیرد و پای این شهامت هزینه داد.
مروری بر نقاط مثبت و منفی کتاب
در ادامه نشست جواد پورکریمی؛ عضو هیئت علمی دانشگاه تهران اظهار کرد: خیلی خوشحالم این کتاب را مطالعه کردم چون در حوزه علوم انسانی کاربردی نکتهای که دکتر پاکتچی گفتند دغدغه ما هم هست که نسبت علوم انسانی را با علوم دینی چگونه میتوانیم برقرار کنیم. کارهای متعددی در این حوزه دارد انجام میشود و هر کس به گمان خودش در این مسیر حرکت میکند که خیلی مبتنی بر روششناسی نیست و دستمایهای که بشود از آن استفاده کرد، ندارد. بخشی از آنگمشدهای که دانشگاه به آن نیاز دارد را میتوان در این نوع کارها پیدا کرد. این کتاب غیر از اصل موضوع چند نکته مثبت دارد؛ یکی موضوع کتاب که بدیع و مورد نیاز است. کاربردی بودن کتاب و قابلیت کاربردی کردن از نکات قوت کتاب است. استفاده از منابع زیاد نشان میدهد دامنه گسترده منابع به روز در کتاب دیده شده است.
وی افزود: کتاب خیلی کم غلط است و از جهت شکلی خیلی دقت شده است. نمایه بسیار خوبی هم دارد که جز نکات مثبت است. برداشت من این است که کار علمی غیر از محتوا نیاز به قالب خوب هم دارد مثلا شیوه رفرنسدهی مهم است و در این کتاب سعی شده رعایت شود ولی برخی جاهای کتاب سلیقهای عمل شده است که البته جزئی است. برخی اشکالات نشانهگذاری هم در کتاب وجود دارد. همچنین خوب بود در انتهای هر فصل جمعبندی مولف را میدیدیم. نویسنده در برخی بخشها سعی کرده این را بیاورد ولی برخی جاها فصل رها شده است. در بخش ساختاری، کتاب چهار فصل و یک مقدمه دارد. وقتی به عنوان کسی که در حوزه علوم کاربردی کار میکنم کتاب را خواندم امیدوار بودم کتاب به من دستورالعمل بدهد که بر اساس آن یک طرف دستگاه مفهومی قرآن را بگذارم و یک طرف علوم کاربردی را و بتوانم بین آنها نسبت برقرار کنم ولی این ویژگی در کتاب برجسته نشده است.
این کتاب سفارشی نیست
در پایان نشست پاکتچی به نقدها پاسخ داد و گفت: در فضای نقد همیشه حق با خواننده است خصوصا جایی که درباره یک خواننده متخصص صحبت میکنیم. اینکه من بخواهم در برابر نقدها از خودم دفاع کنم از این جهت نادرست است که من کتاب را نوشتم که مخاطب بخواند و وقتی کتاب مرا دکتر فراستخواه میخوانند و میگویند برداشت ما این بود نمیتوانم ادعا کنم من میخواستم چیز دیگری بگویم چون این بزرگواران دارند کتاب را نقد میکنند و میگویند کتاب دارد این نکته را میگوید لذا من قصد ندارم به نقدهای واردشده پاسخ دهم بلکه آنها را نوشتم تا اگر قرار شد بعدا چاپ جدیدی از کتاب منتشر شود لحاظ شود.
وی افزود: در عین حال این نوع برخورد با نقد شاید رندانه به نظر برسد چون به جای اینکه توضیح بدهم از پاسخ میگریزم ولی من چنین قصدی ندارم و درباره برخی موارد توضیحاتی عرض خواهم کرد. آنچه دکتر فراستخواه به عنوان صدای آهسته در نوشته بنده اشاره کردند واقعا حرف من است و من به آن معتقدم و اصلا قصد نداشتم این حرفها را نزنم یا آهسته بزنم. شاید سبکی که برای بیان آن مطالب در نظر گرفتم سبکی بوده که جای تامل دارد.
وی ادامه داد: درباره دو صدای غالب باید عرض کنم کسی به من این کتاب را سفارش نکرده است. طی سالیان مختلف بحثهایی با دانشجویان دکتری داشتیم که صورت کتاب پیدا کرده و به دانشگاه ارائه شده و دانشگاه پذیرفته آن را منتشر کند. پس سفارش به آن معنا اتفاق نیفتاده است ولی در مورد اینکه آیا این کتاب در راستای یک صوت غالب در فضای کشور هست یا نه توضیحاتی عرض خواهم کرد.
پاکتچی تاکید کرد: در مورد صدای بلند دوم که میل غالب به ترکیب و تلفیق است باید عرض کنم اگر چنین باشد به قلم خودم تاسف میخورم که چنین چیزی را القا کرده است به جهت اینکه اصلا با این بیماری ترکیب و تلفیق به شدت مشکل دارم و این انتقاد همیشگی خود بنده است و تعبیر بنده این است که ما ایرانیان میخواهیم دعواهای علمی را با صلوات ختم کنیم. ما در فرایند کارهای علمی این بیماری را داریم و مثلا وقتی دعوا بین فردگرایی و جمعگرایی است میگوییم ما به چیزی میان آن دو معتقدیم. این به هیچ وجه منش علمی بنده نیست و به شدت خودم نسبت به آن موضع دارم.