به گزارش خیمه مگ،۳۶۵ روز در صحبت قرآن، نوشته استاد حسین محیالدین الهی قمشهای، کتاب چهارم از مجموعه کتابهای جوانان و فرهنگ جهانی است. این مجموعه با هدف شناساندن فرهنگ و ادبیات به جوانان اولین بار سال ۱۳۹۰ به همت نشر سخن تدوین و منتشر شده است.
کتاب «۳۶۵ روز در صحبت قرآن» ۳۶۵ قطعه کوتاه و بلند از قرآن برای آشنایی جوانان با تعلیمات فراگیر قرآن انتخاب شده و کوشش شده است که این گنجینه تصویری از ابعاد گوناگون کلام آسمانی برای مخاطب ترسیم کند.
این کتاب، تفسیر در معنی اصطلاحی کلمه مانند تفاسیری چون کشاف و مجمع البیان و امثال آن نیست، بلکه بیشتر انعکاسی از کتاب وحی در ادب عرفانی فارسی و اسلامی است و نگاهی دارد به قرآن از دیدگاه ادبی، زیباشناسی و اخلاقی، اجتماعی و عرفانی.
به منظور بهرهمندی مخاطبان خود از این گنجینه قرآنی و ادبی اقدام به انتشار قطعههایی از کتاب «در صحبت قرآن» کرده است. سیصدمین قسمت از تحفه این کتاب با عنوان «شاید که چو وابینی خیر تو در این باشد» تقدیم مخاطبان گرامی میشود.
كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ ﴿۲۱۶بقره﴾
و چه بسیار اتفاق افتد که امری شما را ناگوار آید در حالی که آن به خیر و صلاح شماست. و چه بسیار امری را بسیار دوست میدارید و آن شما را شر و فساد خواهد بود و خداوند به مصالح امور آگاه است و شما را از آن آگاهی نیست.(بقره)
از شفاخانه آن طبیب غیبی دارویی آمده است که دوای بسیار از بیماریهای جسم و جان است و در عین حال از منشا پیدایش بیماری نیز خبر میدهد. چه بسیار رنجها و محرومیتها محصول آن است که آدمیان هم به ظاهر قضاوت میکنند هم تنها به حال میاندیشند در حالی که خردمند در باطن اشیاء نظر میکند و به عاقبت کارها نیز میاندیشد. بدیهی است آن خیری که روی در شر داشته باشد از همان آغاز شر است و آن شیرینی که مقدمه بیماری است از همان آغاز در کام خردمندان تلخ میآید و در مقابل اگر رنجی در کار باشد که راه رسیدن به شادی وخوشبختی است آن عین خیر است و باید آن رنج را به جان خرید.
دلتنگ نباید بود از طعن حسود ای دل
شاید که چو وابینی خیر تو در این باشد (حافظ)
حکم چو بر عاقبتاندیشی است
پادشهی بنده درویشی است (نظامی، مخزن الاسرار)
زیرا آن پادشاه یا قدرتمند ستمکار که بر تخت سلطنت و قصر و بارگاه پادشاهی جان میسپارد رنج و محنتی بس عظیم دارد زیرا هم بار گناهان ظلم و تعدی بر دوش اوست و هم همه لذّتهای خود را فانی میبیند و درویش و مسکین حقیقی اوست و آن درویش که روزگار به پاکی و درستی و خدمت به خلق و قناعت و خرسندی گذرانده در هنگام مرگ پادشاه است زیرا بار گناهی بر دوش ندارد و لذات دنیا را هم به قدر تجربه و برخوردار چشیده است و در انتظار رحمت پروردگار به جهانی برتر و متعالیتر چشم دوخته است.
پس از چل سال شد معلوم بر خاقانی این معنی
که سلطانی است درویشی و درویشی است سلطانی (خاقانی)
جمال کعبه مگر عذر رهروان خواهد
که جان زندهدلان سوخت و بیابانش (حافظ)
مولانا در داستان عاشق صدر جهان با اقتباس از رودکی گوید که آن عاشق وقتی در پی معشوق از بیابان و کوه و رودخانه عبور میکرد چنان بود که:
آن بیابان پیش او همچون حریر
آب جیحون پیش چشمش آبگیر
در حکایت خسرو و شیرین شبی خسرو مست به نزد شیرین میرود اما شیرین او را راه نمیدهد و مدتی بعد در گفتگوهایی که با هم دارند میگوید:
حدیث آنکه در بستم روا بود
که سرمست آمدن پیشم خطا بود
یعنی اگر آن شب در راه به روی تو بستم از بیمهری نبود بلکه به خاطر عشق بود که دیدم در تو صفرا و حرص شهوت غلبه کرده و طبیبان گفتهاند که در بیماری صفرا خوردن شکر(وصال) توصیه نمیشود و بدین سان چه بسیار محرومیتها هست که محض خیر است و چه بسیار برخورداریهایی که مایه تلخی و رنج و محنت است.
در سفری کان ره آزادی است
شحنه غم پیشرو شادی است (نظامی)