از خودتان بگویید؛ اینکه کار مداحی و حضور در محضر قرآن و اهلبیت(ع) را چطور و از کجا و چه سنی آغاز کردید و چه موفقیتهایی داشتید؟
من محمدمهدی روحی، متولد ۱۳۶۵ در همدان هستم. کارشناسیارشد علوم قرآن و حدیث دارم. کارمند شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی و مدرس دانشگاه هستم و برنامههای مذهبی شبکهٔ استانی صداوسیما را مجریگری میکنم. از کودکی با پدرم به هیئت فاطمیه در محلهمان میرفتم. پنجساله بودم که با کمک خواهرم شعرهایی را حفظ میکردم و آنها را در هیئتمان میخواندم. سالها در همین هیئت در جلسات روخوانی و روانخوانی قرآن شرکت کردم. در این جلسات، کمکم به مداحی علاقهمند شدم و بهطور ویژه آن را دنبال کردم؛ پدرم هم نذر داشت من روضهخوان آقا امام حسین(ع) باشم. در نوجوانی آشنایی با مرحوم استاد محمدرحیم مسکین نقطهٔ عطف زندگیام شد. ایشان استاد قرآن، مداح و شاعر بودند. بهخاطر همراهی با ایشان به شعرسرودن هم علاقهمند شدم و به نوحهسرایی و تصنیفسرایی مشغول شدم. آشنایی با استاد مسکین بود که باعث شد به مداحی با نگاه ویژه، هنریتر و حرفهایتر نگاه کنم و با اشتیاق بیشتری این مسیر را دنبال کنم.
سال ۸۴ در مسابقات مداحی دانشجویان کشور رتبهٔ اول را کسب کردم و سال ۹۱ نفر اول مسابقات نواهای آیینی کشور شدم که پس از این اتفاق توسط هیئت رزمندگان اسلام برای تشرف و مداحی در محضر مقام معظم رهبری معرفی شدم. در جشنوارهٔ علیاکبر(ع)جوان نمونهٔ کشور شدم و بیش از ۳۰ عنوان رتبهٔ کشوری و استانی در حوزهٔ شعر آیینی، مداحی و... دارم.
در همایش مداحان کشور در برج میلاد با دست مرحوم استاد حاج علی آهی که حق بزرگی به گردنم دارند، ملبس به زینت عبای مداحی به همراه ۳۰ نفر از مداحان دیگر کشور شدیم. یادم هست در آن جمع برادران خوبم، حاج مهدی رسولی از زنجان و حاج یزدان ناصری از کرمانشاه و حاج محمد اطهرینسب از قزوین هم حضور داشتند. بزرگترین افتخارم در مداحی، خادمی حضرت امام رضاست که بارها توفیق مداحی در آن بارگاه ملکوتی را داشته و دارم.
درحالحاضر در همدان چه برنامهها و فعالیتهایی دارید؟
من علیرغم اینکه کارشناسی معماری خواندم و کار مهندسی انجام میدادم، درمقطعی بنا به توصیهٔ بزرگترها تصمیم گرفتم در حوزهٔ فرهنگ بیشتر فعالیت کنم. در این میدان، به این نتیجه رسیدم که اثرگذارترین کار فرهنگی در کشور، کار هیئتی و برگزاری مجالس اهلبیت(ع) است. این مجالس، محفلی برای تربیت مخاطب و موجبات معرفتافزایی و بصیرت است؛ بنابراین با اشتیاق به این حوزه وارد شدم. الان کلاس آموزش مداحی برای نوجوانان و جوانان با سنین زیر ۲۵ سال دارم. در شبکهٔ محلی استان همدان کارهای مذهبی را اجرا و کار مجریگری را هم دنبال میکنم. در دانشگاه قرآن تدریس میکنم. انجمن شعر داریم که با دوستانی که نوحه و سبک میسازند هفتگی و بهطور مستمر جلساتی داریم. برای مداحی هم در مجموعهٔ جنبش منتظران ظهور و هیئت بیتالاحزان، هیئت محبینالمهدی(عج) و سایر هیئتهای برجستهٔ شهر بهخصوص هیئتهای دانشجویی انجاموظیفه میکنم و مدیریت هیئت جنتالرضا(ع) را نیز برعهده دارم.
چون نگاهم در مداحی نگاهی علمی و معرفتی است و مداحی را یک «منبر منظوم» میدانم که میتواند در جبههٔ تبلیغ یکی از کارهای اثرگذار باشد، سالهاست رویکرد همراهی با جامعهٔ دانشگاهی و جوان را در دستور کار قرار دادم تا بتوانم برای این قشر مهم جامعه مثمرثمر باشم و با کمک دوستانم در هیئت پیروان علیاکبر(ع) چندسالی را در مسجد دانشگاه بوعلی که بزرگترین مسجد استان همدان است، انجام وظیفه کردم.
کمی از سنتها و رسوم اهالی باصفای همدان در ایام عزاداری برایمان بگویید.
استان همدان متشکل از اقوام و زبانهای مختلفی است؛ کردزبان، ترکزبان، لرزبان و فارسزبان در کنار هم زندگی میکنند. بنابراین تنوع و گوناگونی آداب و رسوم عزاداری بسیارزیاد است اما مهمترین رسمی که در مرکز شهر همدان به عنوان سنت دیرینه وجود دارد و حتی بهعنوان آیین ملی به ثبت ملی رسیده، آیین و عزاداری سقایی است که درآن عزاداران، متحدالشکل با پوشیدن لباسهای بلند مشکی و پارچهای به نام لچک که به سر میبندند و شال عزا برگردن، اقامهٔ عزا میکنند. این افراد، یک نغمه و نوای بسیار محزون را همه باهم و یکصدا میخوانند و حرکت میکنند. من زمانیکه در محضر استاد مسکین در هیئت زینبیه بودم، با این آیین آشنا و همراهش عزاداری کردم و گاهی هم در بین صفوف آنها ذکر سقایی میخواندم. الان هم اینگونه هیئتها زیاد هست؛ هیئت زینبیه، عباسیه، سقاهای صائب، بیتالعباس، مکتب زینب و دیگر هیئتهای سنتی که این سبک عزاداری را اجرا میکنند و بسیار مورد توجه هستند. فرصت را غنیمت میشمرم و از مسئولین امر تقاضا دارم برای گسترش این فرهنگ و حفظ این آیین ماندگار در همدان بیشتر تلاش کنند.
به نظر شما که فعال فرهنگی و دینی هستید چطور میتوان قشر جوان و کمتوجه به مذهب را پای کار هیئت و مسجد آورد؟
بنده سالهاست که با قشر نوجوان و جوان تعامل دارم و احساس میکنم از این گذار، تجربیات ارزشمندی در دست دارم. این قشر را بهخوبی میشناسم؛ هم بهواسطهٔ تدریس در دانشگاه و مدارس و کلاسهای آموزشی مداحی و فنبیان و هم بهخاطر هیئتهایی که مخاطب عامش، جوانان هستند. تجربهٔ من میگوید: جوان سرشار از انرژی و انگیزه است بنابراین باید کار بر عهدهاش گذاشته شود. درواقع یکی از دلایلی که باعث میشود جوانهای ما به هیئت گرایش داشته و پای کار باشند این است که احساس هویت و مفیدبودن کنند. اگر کار بر عهدهشان گذاشته شود، ولو اینکه آن کار را خراب کنند و از پسش برنیایند اما بهمرور موفق و جذب خواهند شد. باید با این قشر باحوصله برخورد کرد. هویتبخشی و بهرسمیتشناختن جوانان باعث میشود آنها خودشان را صاحب مسجد و هیئت بدانند. من آنجا که کار هیئت را به نوجوانها سپردم موفقتر از جایی بودم که خودم مستقیم وارد عمل شدم. نکتهٔ بعد که مانعی جدی برای جذب جوانان به مسجد و هیئت است، عملکرد عدهای از مسئولین است. من از مسئولین خواهش میکنم که سلیقهٔ خودشان را فدای سلیقهٔ جوانها کنند؛ مداحی و هیئت و در کل کار فرهنگی بسیار سلیقهمحور است. امروز جوانها دوست دارند همه با دل آنها راه بیایند. دلشان میخواهد به سبک و شیوهٔ خودشان عزاداری کنند. اگر سختگیریها را کمتر کنیم موفق خواهیم بود البته من بهشدت طرفدار رعایت ضوابط و خط قرمزها هستم اما معتقدم خیلی از اختلافات، ناشی از اعمال سلیقههای خاص و سخت است و باعث شده خیلیها از فضاهای مذهبی فاصله بگیرند. ما در شهرمان رسم خوبی داریم که مثلاً در یک محله چندین مجموعه و هیئت بهصورت مستقل فعالیت میکنند؛ گاهی در یک محله، دهتا هیئت هست. یک جوان میتواند بهراحتی این هیئت محدود ۲۰نفره را اداره کند و در آن بهخوبی فعالیت کند. به نظر من این تکثر اصلاً بد نیست؛ خیر کثیر اهلبیت(ع) است که در هر کوچه و محلهای هیئتهای مختلف با مخاطب خاص خودش وجود دارد و باعث میشود جوانها در آن غیر از عزاداری و پای درس اهلبیت نشستن، تمرین مسئولیتپذیری و تعهد هم داشته باشند.
آیا ایام فاطمیه هم مثل روزهای محرم در شهر شما پرشور و خاص برگزار میشود؟
شعری هست که من آن را زیاد میخوانم و چندسالی هم در بنرها و اطلاعیههای جلساتمان آن را مینویسم؛ فاطمه راه رسیدن تا خداست / فاطمیه ابتدای کربلاست... روایات و تاریخ معترفند که فاطمیه مبدأ و اساس واقعهٔ کربلاست. در سالهای اخیر بحمدالله در شهر ما مراسم ایام فاطمیه بهصورت باشکوهتری نسبت به سالهای قبل برگزار میشود؛ بهخصوص در فاطمیهٔ دوم، توصیهٔ بزرگان که فرمودهاند: فاطمیه را عاشورایی برگزار کنید، تقریباً ساری و جاری است. دستهجات عزاداری در روز شهادت در شهر راه میافتند و هیئتها، سهتا پنجشب، برنامههای عزاداری دارند. حتی بعضی از هیئتها از ابتدای فاطمیهٔ اول بیستشب برنامه دارند. بحمدالله نام مقدس حضرت زهرا(س) و عنایت ویژهٔ ایشان در تمام ایران طنینانداز است. مقام معظم رهبری فرمودهاند: من حوائجم را در طول سال جمع میکنم و در فاطمیه از مادرم، حضرت زهرا(س) آنها را میگیرم.
به نظرتان چالشهای پیش روی مداحی در فضای خاص فرهنگی فعلی جامعه چه مواردی است؟
این سئوال از آندسته سئوالات است که باید اساتید و صاحبنظران جواب دهند اما من چون این موضوع را موضوعی کاربردی میدانم، نظرم را میگویم. فضای خاص فرهنگی فعلی جامعه، فضایی است که اگر بخواهیم آن را تجزیه و تحلیل کنیم، زمان زیادی نیاز دارد؛ اما در مجموع من در اوضاع فرهنگی فعلی جامعه، مداحی را یکی از مؤثرترین هنرها میدانم. من تعصب ویژهای به هنر مداحی دارم اما اگر واقعبینانه و دور از تعصب هم نگاه کنیم، هم مقام معظم رهبری به جامعهٔ مداحی و مداحان توجه دارند و هم در طول تاریخ ۴۵سالهٔ انقلاب اسلامی، مداحان و هیئتهای حسینی اثرگزار بودهاند؛ جلوهٔ تام و تمامش را در ۹دی سال ۸۸ دیدیم. در جریان پیروزی انقلاب و دوران دفاعمقدس هم که جایگاه خاص و مهم خود را داشت و همه شاهدش بودند.
حالا چالشهای پیشروی این امر مهم چیست؟ جریان فرهنگی ما متأثر از رسانههاست. مهمترین چالشی که فرهنگ ما را تهدید میکند، رسانهزدگی است که سبک زندگی همهٔ ما را تحتتاثیر قرار داده. مداحی هم از این حمله در امان نمانده. امروزه جریان مداحی از رسانهها بهخصوص فضای مجازی بهشدت متأثر است. آنها هستند که تعیین میکنند چطور مداحی کنیم. من در برههای روی روانشناسی مداحی کار کردم و به این نتیجه رسیدم که بخش قابلتوجهی از آنچه که امروز رسانهها دیکته میکنند و نوع مداحی که تحمیل میکنند اصلاً همهٔ گروهها و قشرهای جامعهٔ ما را اقناع نمیکند؛ مثلاً بانوانی هستند که با شورخوانی نمیتوانند ارتباط بگیرند که باید نیازها و علایق اینعده هم مورد توجه قرار بگیرد.
دومین مطلب عدماستادگرایی است که متأسفانه در میان دههٔ هفتادی و هشتادیها و بهمرور که جلوتر میرویم، این مشکل بیشتر خودنمایی میکند. استادم شعر زیبایی میخواندند: «طی این مرحله بیهمرهی خضر مکن / ظلمات است، بترس از خطر گمراهی» ما همگی در مداحی نیاز به استاد داریم بهخصوص اساتیدی که بتوانند همزمان هم فنون مداحی را آموزش بدهند و هم شخصیت والای تربیتی، دینی و اخلاقی داشته باشند. در اینجا باز از مرحوم محمدرحیم مسکین یاد میکنم که روی بسیاری اثر گذاشتند. البته دسترسی به اساتید هم بسیار مشکل شده که بهعنوان معضلی جدی برای جوانان محسوب میشود. باید راهکاری برایش اندیشید تا این شکاف نسلی بیشتر از این عمیق نشود؛ الان بعضی پدر و مادرها نمیتوانند و در حوصلهشان نیست که با فرزندان خود ارتباط صحیح بگیرند؛ طبیعیست استادی که پا به سن گذاشته نتواند دنیای نوجوان را متوجه شود. پیشنهاد من ایجاد مفصلهایی بین پیرغلامان و نوغلامان است؛ باید کسانی مثل بنده که ردهٔ سنی نزدیکتری به مخاطب نوجوان داریم وارد عمل شویم. کلاسهای مداحی که بنده دارم به همین منظور است که بتوانم آموزههایی که از اساتید دریافت کردهام را با زبان امروزی به دوستان نوجوان انتقال دهم.
مورد بعدی؛ موازیکاری مجموعههای متولی امور مداحان است. بسیج مداحان، کانون مداحان، بنیاد دعبل، خانهٔ مداحان، جامعهٔ ایمانی مشعر و... همهٔ اینها لازم و خوب هستند اما باید طی جلسات هماندیشی، تفکیک وظایف کنند. نمایندگی این مجموعهها وقتی بهطور مستقل به استانها میآیند تبدیل به یک کلاف پیچیده و ناهماهنگ میشوند. گاهی مسئول و مخاطب این مجموعهها در یک شهر یک تعداد مشخصاند و گاهی یک گزارش یک برنامه در استان برای همهٔ این نهادها ارسال میشود. این چالشی است که امور آموزش مداحان، امور رفاهیشان و بررسی جایگاه حقوقی و ضوابطشان را تحتالشعاع قرار داده است. از آن طرف متأسفانه هیچ مجموعهٔ متولی دارای قانون متقن برای رسیدگی به امور مداحان نداریم. همهٔ مجموعهها دستگاههایی تشریفاتی و فرهنگی هستند. باید مجموعهای باشد که روی مداحان بهصورت قانونی اشراف داشته باشد؛ دشمن در تلاش است که جامعهٔ مداحان را خدشهدار یا دچار استحاله کند. به همین دلیل لازم است برخی مواقع برخوردهای قهری صورت بگیرد.
من همینجا درددلی را مطرح میکنم؛ ما حدود ۷۴هزار مسجد و ۲۲هزار حسینیه در کشور داریم که البته این آمارِ ثبتشدهها است. «مرکز رسیدگی به امور مساجد» ذیل ادارهٔ اوقاف و «دفاتر نمایندگان ولیفقیه» در استانها بدون سازوکار اداری و فقط با یک نمایندگی در حال رسیدگی به این مجموعهٔ عظیم هستند! این کارها بسیار تشریفاتی و بعضاً کماثر است. در مقابل ما حدود ۶۰۰ سینما در کشور داریم که سازمان امور سینمایی برایشان در نظر گرفته شده است با یک سازوکار عریضوطویل و بودجههای مشخص. ببینید چقدر در نظام مقدس جمهوری اسلامی (که منبعث از مساجد و حسینیه است و امامش فرمود: مساجد سنگر است) به مساجد و حسینیهها کملطفی شده که یک سازمان مستقل برای امورشان ندارند. همین معضل برای جامعهٔ مداحان هم وجود دارد. ما باید ذیل یکی از وزارتخانهها، یک سازمان منضبط داشته باشیم که بتوانند امورات این قشر عظیم را رسیدگی کنند. الان در بعضی از مساجد فقط یک نوبت نماز جماعت خوانده میشود یا حسینیههایی داریم که فقط دههٔ محرم فعال میشوند.
موضوع آخر هم که برای جامعهٔ مداحی چالشبرانگیز است، «مافیای حاکم بر مداحی» است. من دوست نداشتم از این واژه استفاده کنم اما هیچ جایگزین ملموستری برایش پیدا نکردم که بتواند منظورم را منتقل کند. جریان پنهانی در جامعهٔ مداحی کشور وجود دارد که ورود به این مجموعه در سطح حرفهای را سخت میکنند. این موضوع باعث بیانگیزگی میشود. من بارها در بین بچههایی که به کلاسهای مداحی میآیند دیدهام که چقدر دلشان میخواهد روزی دیده شوند و مداح سرشناسی بشوند اما بعد مدتی متوجه میشوند کسب موفقیت و مشهورشدن آنقدرها هم ربطی به تلاش و کوشش ندارد! متأسفم خبر بدهم که امروز همان دلالمسلکهایی که در فوتبال حرفهای داریم در جریان مداحی کشور هم وجود دارند و با رسانه و لابیگری، هیئتها و مداحانی را مدیریت میکنند و به شهرت میرسانند، این یکی از مسائل درونگروهی بود و نباید مطرح میکردم و ممکن است برای من تبعاتی داشته باشد اما گفتم شاید تلنگری شود که بزرگان قوم و مسئولین امر با این پدیدهٔ نوظهور مقابله کنند. باید فضای عادلانهای برای همهٔ ذاکران و مداحان اهلبیت(ع) در این عرصه فراهم و دستوپای مافیای مداحی بسته شود. گاهی این کار مافیایی را یک مجموعهٔ با ظواهر خوشنام انجام میدهد و نتیجهاش می شود این دوقطبی که در جامعهٔ مداحی ایجاد شده. بدیهی است اگر جبههٔ انقلاب نتواند نخبگان غیرهمسو را با خود همراه کند این افراد به دامن دشمنان انقلاب خواهند افتاد که در سالهای اخیر این اتفاق مهمترین بحران پیش روی مداحی در ایران بوده.
نظرتان دربارهٔ سرودمداحیها و ترویج موسیقی در هیئات چیست؟ آیا تابهحال این مدل را امتحان کردهاید؟
ابتدا قسمت دوم سئوالتان را جواب میدهم؛ بارها به من پیشنهاد شد که کار استودیویی همراه با زیرصدا و موسیقی انجام بدهم اما به دلایل شخصی آن را نپذیرفتم. این البته بهمعنای مخالفت من با این موضوع نیست.
من در مورد سرودمداحیها میخواهم نکتهای را عرض کنم: این مدل مداحی در واقع ژانر جدیدی از مداحی است که طبیعتاً مثل خیلی از کارهایی که قبلاً با عنوان نوآوری در مداحی وارد شده، با یکسری مواجهه و مخالفتها روبهرو شده و این در مداحی سابقه داشته است؛ خیلی از سبکهایی که الان عادی و پذیرفتهشده است، قبلاً با مخالفت و موضعگیری بسیاری از بزرگان همراه بوده است. در اینجا من اولاً به مخالفان سرودمداحی میگویم خط قرمزمان شارع مقدس است و نظرات مراجع. فراتر از اینها، اعمال سلیقه است. به موافقان هم عرض میکنم تحلیل بنده بهعنوان کسی که سالهاست مداحی میکند این است که در این مسیر نوعی سرگشتگی بین «ابداع» و «بدعت» وجود دارد. من در این موضوع بسیار مطالعه کردهام. ما برای اینکه کار بدیع یا خلاقانه ارائه بدهیم گاهی دچار بدعت میشویم؛ مرزی بین این دو مقوله وجود دارد که باید رعایت شود. اگر یک کار موسیقایی خلاقانه با رعایت ضوابط شرع ارائه شود و ساختار قشنگ و محتوای قوی داشته باشد، قطعاً همه از آن استقبال میکنند.
من در اینجا مثالی میزنم؛ خیلی از کسانی که به سرود «سلام فرمانده» انتقاد میکردند بعد از تجلیل حضرتآقا متوجه شدند که این سرود مورد تأیید ایشان است. نگاه منتقدین این بود که ما داریم کاری تولید میکنیم که جامعه به آن اقبال دارد؛ چهبهتر که این کار کیفیت بهتر و متعالیتری داشته باشد. بعد از سلام فرمانده، عدهای که دیدند این سرود با اقبال مواجه شده، ناگهان بهصورت هیجانی و تحت تأثیر رسانه به انواع سرودمداحی هجوم آوردند. ما قبل از سلام فرمانده هم اجرای این قبیل آثار را در هیئتها داشتیم که حضرتآقا هم تذکر دادند که هیئت باید هیئت بماند. ببینید کار موسیقی منافاتی با هیئت ندارد اما باید دو نکته را بهشدت رعایت کرد: اول؛ در چهارچوب ضوابط شرع باشد و دوم؛ مرز بین ابداع و بدعت را مواظبت کنند.
سئوال آخر، نظرتان را در مورد ماهنامهٔ خیمه بفرمایید.
من از همان اولین شمارهٔ نشریهٔ خیمه که به دستم رسید با آن آشنا شدم و سالها مشترک پروپاقرصش بودم و آرشیو آن را نگه داشتم. البته حدود یکی، دو سالی هست که خیمه به دستم نمیرسید و فکر کردم که تعطیل شده. از مقطعی، موضوعات مداحی در نشریهٔ شما یا کلاً حذف شد یا اگر بود، بسیار تخصصی بود. یکجورهایی بهسمت جامعهشناسی مذهبی رفت و از آن حالت عام همهپسند فاصله گرفت که به نظر من این اتفاق باید با شیب ملایمتری میافتاد؛ ناگهان نشریه بهسمت فاز نظریهپردازی کلاسیک رفت و مخاطبش از عام هیئتی به خواص هیئتی و علما و صاحبنظران مذهبی و اندیشمندان تبدیل شد که بهتر بود در همان سبک همهپسند باقی میماند.
گفتن این نکته هم شاید خالی از لطف نباشد؛ خیمه تأثیرش را در مقولهٔ مداحی همان اوایل گذاشت. من میدیدم که بعضی از تحلیلهایی که دوستان ارائه میدهند ناظر به مطالب خیمه است. من خودم از مصاحبههایی که خیمه با مداحان انجام داد، یک کار تحقیقاتی انجام دادم با عنوان «مکتب تجربه». چون خودم دسترسی به اساتید نداشتم خیمه کار را برایم آسان کرد. احساس میکردم خودم به محضر اساتید مداحی یا صاحبنظر رفتهام، ساعتی نشستهام و آنها تجربیاتشان را در اختیار من قرار دادهاند. من مطالب را تفکیک کردم و در شش موضوع اخلاق، عقاید، روانشناسی، موسیقی، تاریخ و اصول و فنون مداحی فصلبندی کردم و از آن در کلاسهای آموزشی مداحی استفاده کردم و از این بابت بسیار به خیمه مدیونم. عاقبتتان به خیر باشد انشاالله. و کلام آخر من این شعر مرحوم شهریار باشد: «جز یک نسب که از تو به خود بسته چیستم؟ / من آنچنان که آل علی هست، نیستم / اما علی تو نیز مرانم ز در که من / تا چشم داشتم به حسینت گریستم».