امام حسین (ع) بعد از اعلام خلافت یزید از بیعت با او خودداری کرد. این آغاز قیام حضرت در قالب یک اقدام فردی به جهت عدم تایید حکومت یزید به عنوان خلیفه مسلمانان و قیام برای احیای دین بود (أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَ فُرَادَى). خبر مخالفت امام با حکومت یزید در سرزمینهای اسلامی پیچید و مردم عراق و بخصوص اهل کوفه از این اقدام امام استقبال کردند و حدود دوازده هزار نامه به او نوشتند و از او خواستند که به کوفه آید و پیشوای آنان شود (ابن طاووس، اللهوف، ص۲۴).
امام در پاسخ به این خواست مردم عراق، نماینده خود مسلم بن عقیل را روانه کوفه کرد تا از رضایت و خواست عمومی مردم برای حکومت بر آنها آگاه شود. او به صراحت در پاسخ نامههای مردم عراق، قیام خود را موقوف به بیعت بزرگان کوفه که نماینده قبایل و مردم کوفه و عراق بودن کرد و در نامه ای برای مردم کوفه چنین نگاشت:
«من، برادر، پسر عمو و فرد مورد اعتماد خود از میان خانوادهام را به سوی شما میفرستم. اگر برای من نوشت که رأی بزرگان و صاحبان فضل و خرد شما به مانند همان چیزی است که فرستادگان شما آوردهاند و در نامههایتان خواندهام، به خواست خدا به سرعت به سوی شما خواهم آمد» (مفید، الارشاد، ج۲، ص۳۹).
امام (ع) در این نامه آشکار ساخت که حکومت بر مردم علاوه بر پایبندی به حق، نیازمند رضایت و خواست عمومی هم میباشد، به گونهای که حتی وجود هزاران نامه برای اطمینانش به رأی مردم کفایت نمیکند و تا هنگامی که نماینده مورد اعتمادش، او را از خواسته همگانی مردم برای پیشوایی او مطمئن نکند اقدامی برای تشکیل حکومت نخواهد کرد.
بعد از بیعت گسترده مردم کوفه با مسلم بن عقیل، امام (ع) بسوی کوفه حرکت کرد و قیام عمومی خود را آغاز نمود، تا اینکه خبر بیعت شکنی اهل کوفه و شهادت مسلم بن عقیل را دریافت کرد. پس از این، هدف ظاهری قیام امام حسین (ع) دگرگون شد. پیش از آن، قصد امام (ع) از حرکت به سوی کوفه پاسخ به درخواست مردم آن سرزمین برای تشکیل حکومت حق بود؛ اما با شکسته شدن بیعت مردم، امام (ع) از قیام برای تشکیل حکومت در کوفه منصرف شد و در پی همان انگیزه نخستین که به جهت آن از مدینه خارج شده بود بر آمد و آن عدم تایید حکومت یزید و نپذیرفتن بیعت با او بود.
به همین جهت شیوه امام (ع) در برخورد با شیعیان و یارانش نیز تغییر کرد. پیش از آن، بسیاری را در مکه و در راه مکه به سوی کوفه، همچون زهیر بن قین به یاری خود فرا میخواند. او حتی اهل بصره را نیز به قیام دعوت کرد. اما پس از بیعت شکنی اهل کوفه، چهره قیام از یک قیام عمومی برای تشکیل حکومت که نیاز به جمع عِدّه و عُدّه داشت به یک قیام شخصی و مقاومت دلیرانه یک انسان آرمان خواه برای رسیدن به هدف متعالیاش که هدایت مردم و جلوگیری از مسخ اسلام بود تبدیل شد. از این رو، بیعت و پیمانی را که میان او و همراهانش بود برداشت و آنان را در بازگشت از ادامه راه آزاد گذاشت. او پس از شنیدن خبر شهادت مسلم خطاب به مردم فرمود:
«پس هر کس دوست دارد، بدون هیچ محذوری برگردد که دیگر پیمان و عهدی بر او نیست» (همان، ج۲، ص۷۵).
تاثیر بیعت و رضایت مردم در قیام امام حسین (ع) در جای جای سخنان او به چشم میخورد. او در اولین مواجهه با سپاه حر بن یزید که پیشقراولان لشگر یزید بودند به روشنی خطاب به آنها که از اهالی کوفه بودند فرمود:
«ای مردم، من به سوی شما نیامدم مگر هنگامی که نامههای شما به دستم رسید و فرستادگانتان به نزدم آمدند که به سوی ما بیا که ما را پیشوایی نیست، شاید خداوند ما و شما را بر راه حق و هدایت گرد هم آورد. اگر همچنان بر همان نظر خود هستید الان من به نزد شما آمدهام پس عهد و پیمان خود را با من استوار کنید تا به شما اطمینان یابم و اگر چنین نمیکنید و از آمدن من ناخرسندید باز میگردم به سوی همان سرزمینی که از آنجا آمده بودم» (همان، ج۲، ص۷۹).
امام حسین (ع) مخالفت با یزید و ممانعت از بیعت با او را حتی بر خانواده و نزدیکان خود نیز تحمیل نکرد و شب عاشورا به آنها فرمود:
«من یارانی باوفاتر و بهتر از یاران خود و خانوادهای نیکتر و مهربانتر از خانواده خود نمیشناسم. خداوند از سوی من به شما خیر دهد. آگاه باشید که گمان میکنم امروز آخرین روز ما با این مردم است، آگاه باشید، من به شما اجازه میدهم، همه شما آزادید که بروید، هیچ پیمانی از من بر شما نیست. شب شما را مخفی کرده است پس از تاریکی شب برای رفتن استفاده کنید» (همان، ج۲، ص۹۱).
قیام امام حسین (ع) همچون سیره سایر پیشوایان دین، گواهی روشن بر احترام دین به حق تعیین سرنوشت برای مردم و عدم اکراه و اجبار آنها بر پیروی از حق است.