۳۰ دی ۱۴۰۲ - ۱۵:۳۷
نگاهی به مظلومیت مولا علی(ع)؛ پیش و پس از شهادت همسر

مکرر به مولا علی(ع) سلام کنید

مکرر به مولا علی(ع) سلام کنید
حجت‌الاسلام سینا کیانی مؤسس و مدیر مجموعهٔ علمی فرهنگی مکتب‌الحسن(ع)
کد خبر: ۳۴۷۵

در این یادداشت بر آن شدم که برای بررسی و شناخت نقش حضرت صدیقهٔ طاهره(س) در احیاء و حفاظت از جایگاه اسلام و مقام ولایت از دریچهٔ نگاه به تاریخچهٔ زندگی آقا امیرالمؤمنین(ع) وارد شوم؛ تاریخچهٔ زندگی امیرالمؤمنین(ع) به چند بخش تقسیم می‌شود که من در اینجا به دو بخش آن اشاره می‌کنم؛ دوران قبل از شهادت پیامبر اکرم(ص) و دوران بعد از شهادت پیغمبر اسلام. می‌گویم شهادت زیرا طبق روایات، حضرت را مسموم کردند و سه‌تا شش‌ماه طول کشید که این سم بر وجود مبارکشان اثر کند. امام‌ سجاد(ع) فرموده‌اند: شهادت ارثیهٔ ماست. وقتی معصوم چنین می‌فرمایند، یعنی ارثیه از جدشان، پیغمبر اسلام به آنان رسیده است. حضرت رسول(ص) هم در روایات داریم که فرمودند: ما همه شهید می‌شویم و حتی نحوهٔ شهادت چهارده‌‌معصوم را هم فرمودند. پس با عنایت به این روایات قطعاً رحلت پیامبر، دور از ذهن است و اصلاً بنیانگذار شهادت در این خاندان، پیامبر ‌اسلام(ص) است. دوران بعد از شهادت پیامبر نیز بر دو قسم است؛ قبل از شهادت صدیقهٔ طاهره(س) و بعد از آن. این دوران قبل از شهادت حضرت‌ زهرا(س)، سند روشنی بر مظلومیت امیرالمؤمنین(ع) است؛ در دوران قبل شهادت پیامبر(ص)، حضرت‌ علی شخصیتی بود که برای عوام مردم شناخته‌شده و محل رجوع آن‌ها بود، از این جهت که می‌دانستند حضرت از اصحاب و یاوران نزدیک حضرت پیامبر است و او را خلیفهٔ بعد از پیامبر می‌دانستند فلذا چهرهٔ امیرالمؤمنین(ع) چهرهٔ برجسته‌ای بود که عوام در مواقع نیاز و مشکلات به او رجوع می‌کردند. پیامبر که به شهادت رسیدند، جریان بحث خلافت اتفاق افتاد که حضرت امیر تمرکزشان را بر این نکته گذاشتند که مراسم تدفین و تشییع حضرتش را انجام بدهند. در همین زمان بود که خلافت غصب شد، جایگزین را گذاشتند و فضای خفقان و حکومت نظامی در مدینه ایجاد شد. مردمی که تا کمی قبل، محل رجوعشان حضرت امیر بود، دیگر سراغ مولا علی(ع) نرفتند.

روایت داریم که مردم از کنار علی طوری رد می‌شدند که انگار ایشان فردی عادی است، انگار اصلاً او را نمی‌شناختند. کار به جایی کشید که هیچ توجه و احترامی از سمت مردم به حضرت امیر(ع) نمی‌شد؛ حتی کسانی که تا دیروز سائل درِ خانهٔ حضرت بودند و نیازهای مادی‌شان را حضرت تأمین می‌کرد، دیگر سلام هم نمی‌کردند؛ فاجعه زمانی اوج می‌گیرد که جواب سلام امیرالمؤمنین(ع) را هم نمی‌دادند. آیا این مردم دیگر علی را دوست نداشتند؟ چرا دوست داشتند اما خفقان موجود چنین رویکردی را باعث شده بود.

ما روایت داریم که در این ایام حتی گدا و نیازمند هم نمی‌توانست به در خانهٔ امیرالمؤمنین(ع) برود. روایتی هست که می‌گوید: جناب سلمان می‌رود خدمت خانم زهرا(س) که به ایشان سر بزند. خانم سه خرما به ایشان می‌دهند و می‌گویند: سلمان، خرماها را که خوردی، هسته‌هایش را برگردان. به چه دلیل چنین فرمودند؟ می‌خواستند باعث رجوع و برگشتن دوبارهٔ سلمان به منزلشان شوند؛ اینقدر خانهٔ فاطمه(س) و امیرالمؤمنین(ع) کم رفت‌وآمد شده بود. استادی داشتیم که به ما می‌فرمود: از زمان شهادت پیغمبر اکرم(ص) تا شهادت صدیقهٔ طاهره(س)، تسبیحی دست بگیرید، در کوچه و خیابان و منزل که هستید تا می‌توانید مکرر به آقا امیرالمؤمنین(ع) سلام بدهید؛ صلی الله علیک یا امیرالمؤمنین... در این روزها بود که حتی جواب سلام مولا را نمی‌دادند.

 در این فضا، تنها مدافع آقا علی‌بن‌ابیطالب(ع)؛ اول زهرای اطهر و بعد سه، چهار نفر از دوستان و نزدیکانشان مثل جناب سلمان بودند؛ خانم صدیقهٔ طاهره(س) تقریباً دو هفته بعد از شهادت پیامبر هرشب به در خانهٔ انصار و مهاجرین می‌رفتند و می‌گفتند: مگر یادتان نیست پیغمبر، علی را به‌عنوان امیرالمؤمنین انتخاب کرد؟! می‌گفتند: بله. خانم می‌فرمود: پس بیایید شهادت دهید. می‌گفتند: می‌آییم، نشانهٔ چه باشد خانم؟ می‌فرمودند: سرتان را بتراشید و به میدان شهر بیایید؛ خانم شرایطی تعیین می‌کردند که مردم نتوانند از زیر این شرط دربروند اما فردا داخل میدان شهر جز سلمان و مقداد و ابوذر کسی حاضر نبود. باز حضرت‌ زهرا(س) با آن وخامت حالی که داشتند، بدن مجروح و پهلوی شکسته دوباره به در خانهٔ مردم می‌رفتند. کم‌کم دیگر مردم در خانه‌شان را به‌روی ایشان و امیرالمؤمنین(ع) باز نکردند.

در اینجا دو بحث دربارهٔ شهادت حضرت فاطمهٔ زهرا(س) پیش می‌آید؛ پس امیرالمؤمنین(ع) که شما می‌گویید مرد جنگی بوده، در خیبر را کنده و... پس چرا در این شرایط سکوت می‌کند؟ ما وقتی به تاریخ روزهای منتهی به شهادت پیغمبر اکرم نگاه می‌کنیم می‌بینیم در آن زمان، اسلام، کودک نوپایی است که قرار است تازه شروع به راه‌رفتن کند. کفار در تلاشند زحمات پیغمبر را به هدر بدهند و اسلام را نابود کنند. بستر احتضار پیغمبر را نگاه کنید؛ یک طرف بستر، زنان و پدرزنان ایشان هستند و یک طرف دختر و داماد پیغمبر ایستاده‌اند. هر دو طرف ادعای خلافت دارند. اگر آنکس که مادر مهربان و دلسوز اسلام است، خود را کنار نکشد، اسلام نابود می‌شود. جنگ داخلی رخ می‌دهد که کفار را خوشحال خواهد کرد، فلذا مولاعلی به دستور مستقیم خداوند سکوت می‌کند؛ در روایت داریم که روزی پیامبر نشسته بودند. جناب جبرئیل نازل می‌شوند و خبری را می‌رسانند. اصحاب فهمیدند و پرسیدند: یا رسول‌الله، چه پیغامی رسید؟ پیامبر(ص) فرمودند: همهٔ اتاق را ترک کنید؛ غیراز علی. آن روز پیامبر خبر دادند و گفتند: یا علی خداوند فرمودند بعد از من تو به خلافت نمی‌رسی، صبر کن. فلذا در جریان کوچهٔ ‌بنی‌هاشم وقتی دستان مبارک آقا امیرالمؤمنین(ع) را بستند و ایشان همچنان سکوت و صبر کرد، اطاعتی بود که نسبت به فرمان خدا و صلاح اسلام داشتند.

ما در روایات داریم که بعد از شهادت صدیقهٔ طاهره(س) وقتی می‌خواستند نبش‌قبر کنند تا خلیفهٔ مسلمین بر پیکر ایشان نماز بگذارد، آقاعلی دستمال زردی به نشانهٔ عصبانیت بر سر می‌بندند، زره بر تن کرده و ذوالفقار را از غلاف خارج می‌کنند و می‌گویند: آن زمان من مأمور به سکوت بودم؛ اگر کاری بکنید و کلنگی بر زمین بزنید، همهٔ شما را به درک واصل می‌کنم. اینگونه شد که خلافت به دیگران رسید. این موارد در زمان مابین شهادت پیغمبر اکرم(ص) تا شهادت فاطمهٔ زهرا(س) گذشت. زمانی‌که حال خانم بسیار وخیم بود و غصه‌هایی که برای علی می‌خوردند، سبب بدتر شدن حالشان شد.

بعد از شهادت حضرت ‌زهرا(س) اوضاع به‌گونه‌ای شد که حضرت علی ۲۵ سال خانه‌نشین شدند؛ خار در چشم و استخوان در گلو... در این زمان که حضرت خانه‌نشین بودند، گروه‌های مختلف ادیان می‌آمدند و سؤالاتی می‌پرسیدند که خلفا از جواب‌دادن سئوالات عاجز بودند؛ آبروی اسلام در خطر بود. در اینجا بود که گفتند سراغ علی‌بن‌ابیطالب(ع) برویم که بیاید و پاسخ بدهد. مناظره‌های حضرت با ادیان بسیار زیباست. این مناظرات باعث شد حضرت، اسلام را حفظ کنند. در این دوران روایت داریم که همه با مولاعلی همچون مردم عادی در جامعه رفتار می‌کردند و هیچ حس و نگاهی به ایشان نداشتند؛ این اتفاقات برای امیرالمؤمنینی افتاد که نزدیک‌ترین یار و یاور پیغمبر بود. 

خواندنی ها
مطالب بیشتر
توهین کنندگان به قرآن را با عشق متوجه اشتباهشان کنیم

زارعی در «نشان ارادت»:

توهین کنندگان به قرآن را با عشق متوجه اشتباهشان کنیم

خطبهٔ فدکیه محور وحدت

روایت حجت‌الاسلام قنبری‌راد از کتابی که آیت‌الله سیدعزالدین زنجانی نوشت

خطبهٔ فدکیه محور وحدت

در معرفی و تبلیغ دین کجا اشتباه کرده‌ایم؟

در معرفی و تبلیغ دین کجا اشتباه کرده‌ایم؟

از روایت تک ‌بُعدی سیرهٔ فاطمی بپرهیزیم

در گفتگو با بانو مجتهده زهره صفاتی و دکتر مریم معین‌الاسلام عنوان شد

از روایت تک ‌بُعدی سیرهٔ فاطمی بپرهیزیم

خدا می‌خواست دختران فاطمه باشیم

چند روایت خواندنی از زنان تازه‌مسلمانی که به حضرت‌ زهرا(س) و حجاب فاطمی‌ ارادت دارند

خدا می‌خواست دختران فاطمه باشیم