دشمنان اسلام در سال گذشته و ماههای اخیر بارها به کتاب خدا جسارت کردند و بسیار کوشیدند تا با سوزاندن آن حرمتشکنی کنند و مردم را از آن دور سازند، اما حوادث فلسطین و مقاومتِ شگفت مردم غزه همهٔ توطئهها را از میان بُرد و برعکس، موجب افزایش تصاعدی اشتیاق به خواندن قرآن و آشنایی با اسلام شد.
اینکه میتوان هرروز در توئیتر، فیسبوک و اینستاگرام، جوانان غربی را دید که مسلمانشدن خود را اعلام میکنند و از آشنایی خود با قرآنکریم مینویسند.
اما چه چیزی باعث این گرایش شده و تا این اندازه اثر داشته است؟ آیا کلمات، گفتارها، سخنان جذاب و نوشتههای زیبا بر آنان چنین اثری گذاشته است؟ گفتار و نوشتار و سخن و کلام که پیش از این هم بود و اینقدر بازتاب و اثر نداشت!
پاسخ را آنان در پیامهای خود دادهاند؛ میگویند وقتی ایمان مظلومان فلسطینی را مشاهده میکنیم دگرگون میشویم و میخواهیم بدانیم منبع و ریشهٔ این قدرت از کجاست؟ میبینیم اهل غزه همهٔ زندگیشان را از دست دادهاند، فرزندان و عزیزانشان قطعهقطعه شدهاند. خانه بر سرشان آوار شده اما «الحمدلله» میگویند و صبر و شکیبایی دارند!
چنانکه پروفسور بولون بلژیکی در مشهد مقدس وقتی مشغول عمل جراحی مرحوم آیتالله میلانی بود، دید که ایشان هنگام بههوشآمدن در حال قرائت مناجات ابوحمزهٔ ثمالی هستند. تقاضا میکند برایش ترجمه کنند. او بسیار منقلب میشود و تصمیم میگیرد اسلام اختیار کند. میگوید این لحظات بسیارسخت و حساس است و هر کسی احوال درونی خود را بیاختیار بیرون میریزد. من یکبار کشیشی را جراحی کردم، بهیاد دارم که هنگام بههوشآمدن چه میگفت! اینک که آیتالله را دیدم فهمیدم حقیقت ایمان و معنویت اینجاست!
اهل غزه و مردم مظلوم فلسطین با هزینهای بسیارسنگین و بهایی بسیارگزاف این بار را بر دوش کشیدهاند. همهٔ مردم جهان و بهتعبیر آن اینفلوئنسر مشهور اهل تگزاس، همهٔ آمریکاییها به آنها مدیون هستند، زیرا ایمان و باور و حقانیت آیین خود را در عمل نشان دادهاند. مانند پدران و مادران شهدا و مجاهدان و ایثارگران جنگ تحمیلی هشتسالهٔ خودمان که بدون هیچ سخنرانی و کلام و حرف و بیان، حقیقت را آشکار ساختند.
در حدیث مشهور است که «کونوا دعاة لنا صامتین؛ باسکوت و بدون کلام مردم را بهسوی ما دعوت کنید!» هربار که این روایت عمیق و دقیق را میشنویم و میخوانیم نمونههایی بیشمار از تجربههای درخشان تبلیغی را بهیاد میآوریم و میفهمیم چرا امثال شهید دکتر بهشتی از فربهشدن تبلیغ کلامی در فضای دینی و مذهبیمان گلهمند بودند و به این حجم انبوه و گسترده از تبلیغ نوشتاری و گفتاری انتقاد داشتند و معتقد بودند که باید بیشتر بر تبلیغ عملی متمرکز شد؛ آری «دوصد گفته چون نیمکردار نیست.»
حضرت حجتالاسلام قرائتی میگفتند: «مدتی با مرحوم آیتالله انصاری شیرازی درس داشتیم و با طلاب به بیرونی منزلشان میرفتیم. یکبار که تابستان و هوا گرم بود دیدیم هر کسی وارد میشود ایشان از جای خود برمیخیزند و بیرون میروند! وقتی درس تمام شد در هنگام خروج فهمیدیم ایشان پارچهای خیس کرده و هر بار روی کفشهای شاگردان خود میانداخته که هنگام رفتن در هوای گرم قم پای آنها نسوزد!» ایشان میگفت: «از سالها درس استاد چندان چیزی بهخاطر نداریم ولی این رفتار و کردار و درس عملی را هرگز فراموش نمیکنیم!»
اخیراً نیز یکی از دوستان گفت که دخترخانمی ایرانی با یک جوان مسلمان کانادایی در فضای مجازی آشنا شده بودند و قرار بود با هم ازدواج کنند؛ قرار ملاقات گذاشته بودند و چون من به زبان خارجی مسلط بودم از من خواستند تا همراهیشان کنم. در میان گفتگوها از آن جوان مسلمان که نامش عبدالله بود پرسیدم: «چه شد که به اسلام علاقمند ومشتاق شدی؟» پاسخ داد: «زمانیکه من خواستم به دانشگاه بروم قرار شد یک خانهٔ سهاتاقه را با دو دانشجوی دیگر اجاره کنیم. نفر سوم که ایرانی و نامش عبدالله بود، گفت: شرط من برای همراهی با شما این است که خرید با من باشد و غذاها را من درست کنم و ظرفها را هم من بشویم! ما ذوقزده و ازخداخواسته قبول کردیم و با هم در آن خانه ساکن شدیم. رفتار عبدالله از همان ابتدا ما را جذب کرد و نهفقط ما بلکه همهٔ بچههای کلاس و دانشگاه بهمرور شیفتهٔ او شدند. ادب، اخلاق، مهربانی، متانت، صداقت، راستی و درستی او روی همه اثر گذاشته بود. بعد از مدتی کنجکاو شدم که بدانم بعضی اوقات که او درِ اتاق خود را میبندد، چه میکند. پرسیدم؛ گفت که مسلمان است و نماز میخواند. او برحسب خواستهٔ ما اسلام و قرآن را برایمان تشریح کرد و ما مسلمان شدیم و هر دو نفر اسم خود را به عشق او، عبدالله گذاشتیم و بعد از چندی حدود بیست نفر در دانشگاه ما بهخاطر عبدالله مسلمان شدند!»
در احادیث متعدد از اهلبیت(ع) بهصراحت از پیروان خود خواستهاند که با دیگران مهربان باشند، محبت بورزند، اخلاق و ادب را رعایت کنند و صداقت و راستی و امانتداریشان نمونه باشد طوریکه دیگران بگویند: «هذا شیعة جعفر! هکذا أدب جعفر شیعته و أتباعه؛ ببین، این شیعهٔ جعفری است! امام صادق(ع) اینطور شیعیان و پیروان خود را تربیت کرده!»
یکی از دوستان میگفت: «خانمی چادری به مطب دکتر آمد و منشی دکتر که حجاب خوبی نداشت به او بیاحترامی کرد. خانم چادری بهجای اینکه واکنش بدی نشان بدهد موقع خداحافظی به بهانهٔ عیدغدیر به منشی دکتر پول داد و بسیار از زحمات او تشکر کرد. این رفتار او کاملاً خانم منشی را منفعل و شرمنده کرد و با دیگران هم رفتارش تغییر کرد.»
محبت، اظهار مهربانی، هدیهدادن و تحمل تلخی و تندی دیگران دستوری است که بارها در روایات و احادیث روابط اجتماعی مورد تأکید قرار گرفته و سیرهٔ خود پیامبر اکرم(ص) و اهلبیت(ع) بوده است.
بهخاطر دارم چند سال قبل کسی با من صحبت کرد که در خانوادهٔ ما چند نفر از خانمها دارند مسیحی میشوند و صحبتها و تلاشهای ما فایدهای نداشته ولی تو را قبول دارند! قرار شد جلسهای هماهنگ کند، آنها بیایند و گفتگویی داشته باشیم. تصور من این بود که آنها بهخاطر سختی حجاب و محدودیتهای شرعی قصد خروج از اسلام را دارند اما وقتی از در وارد شدند و آنها را با چادر و مقنعه و حجاب کامل شرعی دیدم کاملاً شگفتزده شدم. در خلال صحبتها وقتی از انگیزه و عامل اصلی تصمیمشان پرسیدم، گفتند: «آنقدر از محبت و مهربانی شنیدهایم که جذب آنها شدهایم زیرا در سخنرانیهای شب احیای مسجد و شب عاشورای حسینیهمان اینقدر از محبت نشنیدهایم!»
به یاد گزارش یک کشیش مسیونر مأمور در ایران افتادم که در کنفرانس سالانهشان در آمریکا داستانی از یک خانم بیمار در بیمارستان مسیحی جلفای اصفهان نقل میکند و میگوید: «این خانم گفت که ما در دین خودمان اینقدر از محبت نشنیدهایم!»
محبت و رفتار درست و مهربانی خالصانه معجزه میکند. این پیامی است که در دستورات دینی ما تکرار شده ولی به آن توجه نمیکنیم.
یک روحانی بزرگوار میگفت: «در زمان طاغوت سوار اتوبوس شدم، خانم بیحجابی کنارم نشسته بود. با ناراحتی به او پشت کردم ولی هنگامیکه شاگرد راننده میخواست کرایهها را جمع کند به من گفت: این خانم پول کرایهٔ شما را داده! تشکر کردم؛ او گفت: وظیفهٔ من بوده، شما برای دین و خدا زحمت میکشید.»
باید پذیرفت که راه جذب دیگران محبت و احسان است و نشاندادن این حقایق در عمل!
آیا رفتار اهلبیت(عهم) با کسانی که به آنها ناسزا میگفتند جز این بوده است؟
چهقدر در روایات کافی و بحار داریم که افرادی از اهلبیت(عهم) بدگویی کردهاند و آنان بهجای تندی و برخورد خشن و مجازات ایشان به سراغشان رفته و هدیهای دادهاند یا پولی بُرده و احوالی پرسیدهاند و آن کینه و بغض را به سپاس و قدردانی تبدیل کردهاند!
به تعبیر قرآنکریم «ادفع بالتی هی أحسن فإذا الذی بینک و بینه عداوة کأنه ولی حمیم»؛ همان دشمن، میشود دوست!
از شهید حسین علمالهدى هم نقل کردهاند که پس از پیروزی انقلاب شکنجهگر خود در دوران اسارت ساواک را عفو کرد و کتباً رضایتنامهای برای بخشش او فرستاد و گفت: «او مجبور بوده، اکنون باید کاری کرد که بتواند زندگی خانوادهاش را تأمین کند و در دورهٔ انقلاب متحول شود.»
از شهید ابراهیم هادی نیز نقل کردهاند که حکم اخراج یکی از کارکنان اداره را بهجای ابلاغ به کارگزینی به در خانهٔ آن همکار بُرد؛ با او دوستانه و بامحبت صحبت کرد و کوشید تا مشکل را حل کند و او را به انسانی سالم و سازنده تبدیل ساخت.
در خاطرات شهید عباس بابایی هم هست که در دورهٔ آموزشی آمریکا چنان رفتاری با خلبان هماتاقش داشت که بهمرور مصرف مشروبات الکلی را ترک کرد و تحت تاثیر شهید بابایی قرار گرفت.
الان با گسترش رسانه و امکان ارائهٔ پیام جهانی باید چنین نسخهای ارائه نمود و انتظار جهانی و آمادگی برای ظهور را در مخاطبان جهانی از طریق نشاندادن نمونههای عملی ایجاد کرد.
آنچه مردم میبینند و حس میکنند مهم است؛ نهآنچه حرفش را میزنیم. لذا خطر بسیاربزرگ است چون بسیاری از رفتارهای غلط دارد در ذهن مخاطب خارجی و عمومی بهعنوان اسلام ارائه میشود!
خود ما اگر تجربهای از دو بودایی یا دو ژاپنی داشته باشیم همان را تعمیم میدهیم و طبیعی هم هست. همین اتفاق دارد در مورد اسلام میافتد زیرا گاه رفتار غلط یک مسلمان یا مدعی اسلام و تشیع حتی در داخل ایران هم بهعنوان یک اصل، ترویج و معرفی میشود.
سالها رسانههای غربی کوشیدند تا توحش داعش و جنایات القاعده را بهعنوان نمونهٔ عملی اسلام عرضه کنند و همگان را از اسلام بیزار سازند، اما امروز مردم دنیا دارند نمونهٔ واقعی ایمان به خداوند، صبر و شکیبایی، باور معنوی و قدرت روحی را در مردم مظلوم غزه و حوادث دردناک فلسطین میبینند.
مهم چیزی است که در عمل اتفاق میافتد، نهآنچه میگوییم و مینویسیم! مهم چیزی است که مردم از ما میبینند، نهچیزی که میخوانند و میشنوند!
ظاهراً در تبلیغ دین قدری اشتباه کردهایم. شاید اگر بهجای وقتی که برای منبرها و کتابها گذاشتیم قدری بیشتر به نشاندادن نمونههای عملی و واقعی توجه میکردیم، زودتر و بیشتر و بهتر نتیجه میگرفتیم!