به گزارش خیمه مگ، حضرت آیت الله مظاهری، سلسله دروس اخلاقی با موضوع «شرح چهل حدیث اخلاقی» داشته اند که مطالب شنیدنی و خواندنی این استاد اخلاق حوزه در شماره های مختلف تقدیم نگاه شما خوبان خواهد شد.
- حدیث هفدهم: ایمنی از عذاب با پناه بردن به حصن حصین خداوند
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری وَ یَسِّرْ لی أَمْری وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانی یَفْقَهُوا قَوْلی»
در این جلسه به شرح روایتی از امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) میپردازیم.
خداوند حضرت رضا«سلاماللهعلیه» را در واقع به اجبار، اما با یک احترام خاصّ ظاهری، از مدینه به طوس آوردند. کاروان به نیشابور رسید. جمعیّت عجیبی برای استقبال آمده بودند که معلوم میشود آن زمان شهر نیشابور و اطراف آن مهد تشیّع بوده است.
امام«سلاماللهعلیه» در هودَجی سر پوشیده بودند. مردم اصرار داشتند که ایشان را ببینند و از آن حضرت حدیثی بشنوند تا سرمشق زندگی خود قرار دهند.
امام رضا«سلاماللهعلیه» سر مبارک خویش را از هودج بیرون آوردند و فرمودند: من از پدرم، پدرم از پدرشان تا رسید به امیرالمؤمنین «سلام الله علیه» و ایشان از رسول گرامی «صلّی الله علیه و آله و سلّم»، رسول گرامی«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» از جبرئیل و جبرئیل از خداوند نقل میکند که خدا فرمود: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی»[۱]
این روایت شریف را روایت «سلسلة الذّهب» خواندهاند؛ یعنی سندهای حدیث طلایی است. سلسلۀ سند و راویان گرامی آن، از امام هفتم تا امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیهم» و پیامبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» و جبرئیل تا اینکه از خداوند متعال نقل شده است.
طبق این حدیث نورانی، قلعۀ محکم خداوند متعال، «لاالهالاالله» است و هر که در این قلعه وارد شود، از عذاب خدا ایمن است، حتی از بلاهای دنیوی و بلاهای اخروی، مصون خواهد شد.
همچنین شیطان نمیتواند کاربرد روی او داشته باشد؛ چنانکه قرآن کریم میفرماید: «إِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَی الَّذینَ آمَنُوا وَ عَلی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ»[۲]؛ کسی که زیر پرچم خداست، دیگر شیطان بر او سلطنت ندارد. شیطان بر چه کسی سلطه دارد؟ «إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَی الَّذینَ یَتَوَلَّوْنَه»[۳]؛ بر کسی تسلّط دارد که در قلعۀ محکم خداوند نباشد، زیر پرچم خدا نباشد؛ خودش به زیر پرچم شیطان رفته باشد و آن وقت است که شیطان روی او کاربرد و بر وی سلطنت دارد.
در ادامۀ روایت، نقل شده است که حضرت امام رضا«سلاماللهعلیه» پس از بیان حدیث، سرشان را داخل هودج بردند. مردم دو مرتبه احساساتی شدند و سر و صدا کردند. پس از کمی که حاضرین مهیّا شدند، آن حضرت سر مبارکشان را بیرون آوردند و فرمودند: «بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا»[۴]؛ یعنی «لاالهالاالله» واقعی که توأم با ولایت باشد، انسان را از عذاب الهی ایمن میسازد.
مرحوم صدوق«رحمتاللهعلیه» در عیون اخبار الرضا«سلاماللهعلیه» همین روایت را راجع به ولایت نیز نقل میکند. روایت اوّل در اجتماع گستردۀ مردم و بهصورت عمومی بیان شده است. آن حضرت ظاهراً در جمع خواص، روایت دیگری با همین محتوا و بهصورت آشکارتر بیان فرمودهاند. به روایت دوّم نیز به جهت برخورداری از همان اسناد و راویان گرانقدر، «سلسلة الذهب» گفته میشود. میفرمایند: «وَلَایَةُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی»[۵]
در آن روایت، خداوند سبحان میفرماید: «لاالهالاالله» قلعۀ محکم من است. در روایت اخیر میفرماید: ولایت اهلبیت«سلاماللهعلیهم» قلعۀ محکم من است.
هرکه زیر پرچم ولایت برود، در آخرت زیر لوای حمد خواهد رفت و به دست امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» از آب کوثر مینوشد؛ آنگاه اگر پیر است، جوان میشود؛ اگر نازیباست، زیبا میشود؛ اگر جاهل است، عالم میشود و اگر صفت رذیله دارد، از صفات رذیله پاک میشود و یک انسان کامل میشود و با امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» به بهشت میرود.
قرآن کریم میفرماید: «وَ نَزَعْنا ما فی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ»[۶]؛ هر رذیلتی، مثل کبر و حسد، در قلب آنها باشد، پاک میکنیم.
هرکه زیر پرچم خدا و زیر پرچم ولایت برود، علاوه بر ایمنی از عذاب آخرت، در دنیا نیز مصونیّت دارد و شیطان نمیتواند کاربرد روی او داشته باشد.
این دو روایت از امام رضا«سلاماللهعلیه» و اینکه آن حضرت رستگاری را در گرو تمسّک به «لاالهالاالله» و «ولایت» اهلبیت«سلاماللهعلیهم» میدانند، نظیر تأکید پیامبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» در روایت ثقلین است.
در کتب معتبر شیعه و سنّی فراوان نقل کردهاند که پیامبر«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» مقیّد بودند در هر فرصتی روایت ثقلین را بخوانند و به مسلمانان تأکید کنند که با تمسّک به قرآن و عترت، بهصورت توأمان، میتوانند به سعادت دنیا و آخرت دست یابند: «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثِّقْلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی وَ إِنَّهُمَا لَمْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهما لَنْ تَضِلُّوا»[۷]
حتی آن حضرت، در آخرین ساعتهای حیات دنیوی، به مسجد آمدند، نماز را نشسته خواندند و مأمومین ایستاده خواندند، بعد روی پلۀ اوّل منبر نشستند و فرمودند: این نمازی که من خواندم استثناء بود. [۸] شاید معنایش این است که همه بدانند که در یک وضع خاصی برای یک امر خاصی آمدهاند مسجد، بعد هم روایت ثقلین را خواندند. [۹] سپس به منزل آمدند، همه نشسته بودند، در حالی که پیامبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» «امّی» بودند و در مدت عمرشان چیزی ننوشته بودند، حالا میخواستند با معجزه بنویسند. فرمودند: قلم و دوات بیاورید تا چیزی بنویسم که بعد از آن هرگز گمراه نشوید: «ائْتُونِی بِالْکَتِفِ وَ الدَّوَاةِ أَکْتُبْ لَکُمْ کِتَاباً لَا تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَداً»[۱۰]
برخی از بزرگان اهل سنّت میگویند: از این جملۀ «لَا تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَداً» معلوم میشود که میخواستهاند روایت ثقلین را بنویسند.
افراد حاضر در جلسه نیز فهمیدند که پیامبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» قصد نوشتن روایت ثقلین را دارند. لذا در آن جلسه با وقاحت تمام گفته شد: «إِنَّ الرَّجُلَ لَیَهْجُر»[۱۱]. پیامبر«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» خیلی ناراحت شدند و همه را اخراج کردند. همه رفتند، به غیر از امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» و حضرت زهرا«سلاماللهعلیها» که بعد هم حسنین«سلاماللهعلیهما» آمدند، کسی نبود و آن حضرت از دنیا رفتند.
شکی نیست که «قرآن و عترت» یا همان «لاالهالاالله و ولایت»، قلعۀ محکم خداست که هرکس وارد آن شود در دنیا و آخرت رستگار میگردد.
حال باید ببینیم این دو رکن رستگاری، یعنی «لاالهالاالله» و «ولایت» چه معنایی دارد و چگونه انسان میتواند این دو رکن را به دست آورد و وارد قلعۀ محکم الهی شود؟
«لاالهالاالله» توحید است. توحید به چهار قسم منقسم میگردد:
قسم اوّل؛ توحید ذاتی است. یعنی ذات خداوند متعال بیهمتاست و واجبالوجودی جز او نیست.
قسم دوّم؛ توحید صفاتی است. به این معنا که ذات خداوند متعال بسیط است و هیچ ترکیبی در آن راه ندارد و صفات پروردگار عالمیان نظیر علم و قدرت، عین ذات اوست.
قسم سوّم؛ توحید عبادی است. یعنی انسان در مقابل هیچ کسی کرنش نکند به جز خدای سبحان، یعنی عبادت و پرستش فقط شایستۀ خدا و مختص ذات او است.
قسم چهارم؛ توحید افعالی است. به معنای اینکه موثّری در جهان هستی جز خداوند متعال نیست.
متأسّفانه اکثر انسانها توحید افعالی ندارند. قرآن کریم کسانی که توحید افعالی ندارند را مشرک میداند: «وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِکُونَ»[۱۲]
این آیه مربوط به توحید افعالی است. یعنی اگر کسی خدا را تنها مؤثر، در جهان هستی نداند، توحید افعالی ندارد و کسی که توحید افعالی ندارد، مشرک است.
بهدست آوردن توحید افعالی بسیار سخت است، خیلی مبارزه میخواهد، خیلی زحمت و خون جگر میخواهد، ریاضتهای شرعی و دینی میخواهد.
راجع به توحید عبادی نیز قرآن کریم میفرماید: «أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلی عِلْم»[۱۳]؛ یا رسول الله! آیا نمیبینی بعضی هوا و هوس میپرستند؟ آیا نمیبینی به جای متابعت صددرصد از خدا، از شیطان تبعیّت میکنند؟ تابع هوا و هوسند؟ از صفات رذیله و از نفس امّاره، فرمان میگیرند؟
کسی که تابع هوا و هوس باشد، فاسق و گناهکار باشد، یعنی از شیطان تبعیّت کند، مشرک است.
قرآن شریف در آیۀ دیگری میفرماید: «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ»[۱۴]؛ مگر در ازل با هم معاهده نکردیم شیطانپرست نباشید؟ چرا شیطانپرست شدید؟ یعنی متابعت از شیطان شرک است، شرک در عبادت است.
بهدست آوردن توحید ذاتی سخت نیست. حتی بعضی از بزرگان نظیر صدرالمتألهین«رحمتاللهعلیه» میگویند: نمیتوانیم کسی را پیدا کنیم که قائل به دو خدا باشد، یعنی اعتقاد به دو ذات واجبالوجود داشته باشد.
توحید صفاتی نیز به آسانی فهمیده میشود و پیدا کردن آن مشکل نیست. با یک فکر ساده انسان میفهمد که خداوند مستجمع جمیع صفات کمالات است و صفات او عین ذات اوست. اگر غیر از این باشد، محدود است، محتاج است و چنین موجودی دیگر خدا نیست.
اما رسیدن به توحید افعالی و توحید عبادی، کار آسانی نیست. از این جهت اگر شرک هست، مربوط به فعل و عبادت است. رسیدن به جایگاهی که انسان زیر پرچم خدا، مؤثری به جز خدا در جهان هستی نبیند و به جز از خدا، از کسی یا چیزی متابعت نکند، بسیار سخت است.
بی جهت نیست که قرآن کریم میفرماید: «وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِکُونَ»؛ یعنی بیشتر مردم، توحید افعالی و توحید عبادی ندارند. در این صورت، بیشتر مردم «لاالهالاالله» ندارند، پس بیشتر مردم در قلعۀ محکم خدا و زیر پرچم خدا نیستند. در نتیجه، بیشتر مردم از عذاب الهی ایمن نیستند. شیطان، هوا و هوس و نفس امّاره، بر آنها تسلط دارند و باید شرک خود را از بین ببرند تا به «لاالهالاالله» برسند و استحقاق بهشت پیدا کنند.
«ولایت» نیز معنایی مشابه توحید دارد. من از چهارده معصوم«سلاماللهعلیهم» روایت دیدهام [۱۵] که میفرمایند: ایمان و بنابر تعبیر دقیقتر، ولایت، سه مرتبه یا سه رکن دارد که عبارتند از اعتقاد، شعار و عمل.
بهعنوان نمونه، از امام صادق«سلاماللهعلیه» سؤال کردند: ایمان چیست؟ آن حضرت در پاسخ فرمودند: «الْإِیمَانُ هُوَ الْإِقْرَارُ بِاللِّسَانِ وَ عَقْدٌ فِی الْقَلْبِ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْکَانِ» [۱۶]
مرتبۀ اوّل، مرتبۀ زبانی یا شعار است. از این نظر وضع جامعۀ فعلی رضایتبخش است. همین که در مأذنهها «اشهد ان علیًّا ولیّ الله» گفته میشود، نشانۀ حیات شعارهای تشیّع در ایران است. برگزاری مراسم شادی یا عزاداری مربوط به اهلبیت«سلاماللهعلیهم» نیز از دیگر مصادیق شعائر تشیّع است و بحمدالله در جامعۀ ما به آن اهمیّت داده میشود.
مرتبۀ دوّم، اعتقاد قلبی است. از حیث اعتقاد نیز جامعه در وضعیّت مطلوبی است. اعتقاد به اصول دین و اعتقاد به حقّانیّت و امامت اهل بیت«سلاماللهعلیهم» در بین مردم وجود دارد.
از این گذشته، محبّت مردم به معصومین«سلاماللهعلیهم» در سر حدّ عشق است. خدا رحمت کند آن کسانی که تشیّع را از نسلی به نسل بعد به ما رسانیدهاند.
مرتبۀ سوّم، متابعت عملی از اهلبیت«سلاماللهعلیهم» است که متأسفانه در جامعه مطلوب نیست. خداوند متعال در قرآن کریم به صراحت مختصات شیعیان را بیان کرده و از جمله میفرماید: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ»[۱۷]
بنابر تصریح روایات که در کتب شیعه [۱۸] و نیز برخی کتب اهل سنّت [۱۹]، نقل شده، منظور از عبارت «خَیْرُ الْبَرِیَّةِ»، شیعیان هستند؛ لذا قرآن کریم میفرماید: برترین افراد شیعیان هستند. شیعیان نیز کسانی هستند که علاوه بر شعار و اعتقاد قلبی، عمل صالح داشته باشند.
قرآن کریم خطاب به مؤمنین میفرماید: «أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ»[۲۰]؛ اطاعت از خدا، اطاعت از پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» و اطاعت از اهلبیت«سلاماللهعلیهم» داشته باشید. یعنی در عمل مطیع ایشان باشید. خود مولا امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» میفرمایند: مثل من نه، اما شباهت به من داشته باشید: «أَعِینُونِی بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَاد»[۲۱].
اهل بیت«سلاماللهعلیهم» شیعۀ آلوده به گناه را شیعۀ حقیقی نمیدانند. این مطلب در روایاتی از قول معصومین«سلاماللهعلیهم» بیان شده است. [۲۲] آن بزرگواران فرمودهاند: کسی که فاسق و فاجر باشد، یعنی کسی که متابعت عملی از قرآن و عترت نکند و بر طبق عقیدهای که به تشیّع دارد، عمل ننماید، شیعه نیست.
امام باقر«سلاماللهعلیه» میفرمایند: «فَوَ اللَّهِ مَا شِیعَتُنَا إِلَّا مَنِ اتَّقَی اللَّهَ وَ أَطَاعَهُ»[۲۳]؛ به خدا قسم، شیعۀ ما نیست، مگر کسی که تقوای الهی را رعایت کند و از خدا اطاعت نماید.
آن امام بزرگوار در روایت دیگری میفرمایند: «فَمَنْ کَانَ مِنْکُمْ مُطِیعاً لِلَّهِ تَنْفَعُهُ وَلَایَتُنَا وَ مَنْ کَانَ مِنْکُمْ عَاصِیاً لِلَّهِ لَمْ تَنْفَعْهُ وَلَایَتُنَا»[۲۴]؛ بر اساس این سخن نورانی، اساساً ولایت به افراد گناهکار که از خدا اطاعت نمیکنند، سودی نخواهد بخشید.
خلاصۀ سخن اینکه، شیعه یعنی کسی که از سه رکن یا سه مرتبۀ ایمان، عقیده، زبان و عمل برخوردار باشد و اگر یکی از سه رکن در او نباشد، ولایتش ناقص است. لذا قلعۀ محکم خداوند در روایت حضرت رضا«سلاماللهعلیه»: «وَلَایَةُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی»[۲۵]، مشتمل بر عقیده، زبان و عمل است. یعنی ورود به آن قلعه و ایمنی از عذاب، با تحقّق این سه رکن میسّر خواهد شد. پس اگر کسی عمل نیکو نداشته نباشد، در حصن ولایت نیست و نمیتواند به قلعۀ محکم ولایت وارد شود. خواهناخواه تجسّم عمل چنین کسی باعث میشود که در روز قیامت نتواند به زیر لوای حمد برود.
در قیامت به افراد گناهکار خطاب میشود: «وَ امْتازُوا الْیَوْمَ أَیُّهَا الْمُجْرِمُونَ»[۲۶]، و آنها را از صف اهل بهشت جدا میکنند. پناه بر خدا از شیعیانی که باید در قیامت به دنبال امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» به زیر لوای حمد بروند. اما در اثر گناه، از صف مؤمنین و بهشتیان اخراج میشوند. لوای حمد چیست؟ تجسّم ولایت در دنیا، لوای حمد در آخرت است. هر که در دنیا زیر پرچم ولایت باشد، در قیامت میتواند زیر لوای حمد برود. افراد مجرم و گناهکار، اگر بدون توبه از دنیا بروند، نمیتوانند زیر لوای حمد جای گیرند. این افراد در دنیا زیر لوای ولایت نبودهاند و در قیامت زیر لوای حمد نخواهند بود.
لذا اینکه برخی شبهه وارد میکنند و میگویند: چگونه میشود کلمۀ «لاالهالاالله» یا «ولایت»، حصن حصین خدا باشد و انسان را از عذاب الهی برهاند، با تفسیری که بیان شد، از نظر عقلی پاسخ داده میشود. یعنی «لاالهالاالله» با آن چهار مرتبه، و همچنین «ولایت» با این سه مرتبه، واقعیّت پیدا میکنند و «توحید واقعی» یا «ولایت واقعی» میشوند و انسان با دستیابی به این توحید و ولایت، رستگار و سعادتمند خواهد شد.