۲۸ اسفند ۱۴۰۲ - ۱۵:۰۰

نابودی جامعه در اثر سقوط اخلاقیات است

نابودی جامعه در اثر سقوط اخلاقیات است
اخلاق مصلحتی، کاری بی ریشه و فاقد اصالت است و چون معیارهای ثابت و معینی ندارد که میزان سنجش اعمال مردم باشد، بنابراین اگر مردم کار زشت و ناپسندی را (که عقل و مکتب انبیاء به فساد آن حکم کند) پذیرا شدند،...
کد خبر: ۵۱۴۰

به گزارش خیمه مگ،آیت الله احمد بهشتی در مقاله ای با عنوان «چرا اخلاق؟»، نقش اخلاق در رشد یک جامعه  و نیز عدم توجه به آن در سقوط  بشر را تشریح کرده است.

* نابودی جامعه در اثر سقوط اخلاقیات

«وَ كَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ عَتَتْ عَنْ أَمْرِ رَبِّها وَ رُسُلِهِ فَحاسَبْناها حِساباً شَديداً وَ عَذَّبْناها عَذاباً نُكْراً» (طلاق، 8)

چه بسيار شهرها و آبادي ها كه اهل آن از فرمان خدا و رسولانش سرپيچى كردند و ما به شدّت به حسابشان رسيديم و به مجازات كم ‏نظيرى گرفتار ساختيم.

از نظر قرآن کریم، جامعه ای که ارزش های معنوی و الهی در آن از بین برود و مردم با تعالیم انبیاء بیگانه شوند و فساد و فسق و فجور و گناه رواج یابد، چنین جامعه ای محکوم به فناست و دیر یا زود از بین خواهد رفت و طعم تلخ شکست و هلاک و تباهی را در زیر دندان های خود حسّ خواهد کرد.

در این آیۀ شریفه، نتیجه قهری عملکرد جامعه ای که خود را از ارزش های الهی تهی کند، بیان شده است. طبق این آیه، جامعه ای که از فرمان خدا و پیامبران او از روی عناد و عتوّ سرپیچی کند، سخت مؤاخذه خواهد شد و در همین دنیا کیفر آن را خواهد دید، همان گونه که اقوامی مثل قوم نوح، لوط و شعیب و غیر آن ها دیدند.

تعبیر «وَ كَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ» (چه بسا آبادی) به معنای آن نیست که ممکن است جامعه ای همین حالت را داشته باشد، ولی مجازات نشود، بلکه به جهت گوناگونی جوامع بشری است، اشاره به این که جامعه هایی هم بوده که این حالت را نداشته و مجازات نشده است.

منظور از فرمان خدا در این آیه شریفه، آن بخش از دستورهای اوست که مربوط به روابط مردم با یکدیگر و حاکمیت حق و عدل و معیارهای اخلاقی در جامعه است؛ چون موضوع آیه «قریه» است که در اصطلاح قرآن به معنای آبادی و جامعه به کار می رود.

بنابراین مجازاتی که در آیه ذکر شده و به صورت گروهی است، نتیجۀ شیوع گناه، فساد و زشتکاری در جامعه است.

....البته کافی نیست که مردم برای حفظ منافع خود و به طور مصلحتی، تنها در روابط خود با یکدیگر یک سلسله اصول و مقررات را رعایت کنند، بلکه باید ارزش های اخلاقی و معنوی، ریشه در عمق جان مردم داشته باشد و پشتوانه ای از ایمان به خدا و روز جزا آن را تضمین نماید.

اخلاق مصلحتی، کاری بی ریشه و فاقد اصالت است و چون معیارهای ثابت و معینی ندارد که میزان سنجش اعمال مردم باشد، بنابراین اگر مردم کار زشت و ناپسندی را (که عقل و مکتب انبیاء به فساد آن حکم کند) پذیرا شدند، انجام آن کار مجاز خواهد بود و هیچ گونه مانع اخلاقی نخواهد داشت.

به هر حال اخلاق در مکتب انبیاء با اخلاق در مکاتب مادی فرقی اساسی و ریشه ای دارد....