به گزارش خیمه مگ،آیت الله ناصری از اساتید حوزه در شرح روایتی از امام باقر(ع) با بیان حدیثی سهم اهل بیت(ع) از اسم اعظم خداوند را تبیین کردند.
مرحوم شیخ کلینی در کتاب شریف کافی که از کتب معتبر حدیثی شیعه است، از امام باقر (ع) این روایت را نقل کرده است: «بُنی الاسلامُ عَلی خَمسِ: الصلاة و الزکاة و الصومَ والحجُ والولایة و لَمْ یُنادِ بِشیءٍ ما نودِیَ بِاالوَلایة یومَ الغَدیر» (کافی ج 2 ص 21)، اسلام بر پنج پایه استوار می باشد: نماز، زکاة، روزه، حج، ولایت و به هیچ یک از اینها به اندازه ولایت در روز غدیر سفارش نشده است.
* اقسام ولایت
ولایت بر دو قسم است: ولایت تکوینی و ولایت تشریعی.
ولایت تکوینی، نیز، دو قسم است، یک قسم آن «ولایت کلیه الهیه» است و دیگری، «ولایت جزئیه الهیه» میباشد. ولایت «تکوینی کلیه»: ولایتی است که اراده اش در همه زمانها، مکانها و در همه اشیا، نافذ باشد. «ولایت تکوینی کلیه» یعنی فرمانروایی در همه جا، همه وقت و نسبت به همه افراد، این ولایت تکوینی، مختص ذات احدیت است: إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ. (سوره یس، آیه 82)
علم، قدرت، عدالت و حیات خداوند، همگانی و همه جایی است و برای تمام زمانها است؛ یعنی اگر خداوند، اراده کند میلیاردها منظومه مثل منظومهای که ما میبینیم را ایجاد کند، ایجاد میکند. خداوند تبارک و تعالی همچنین یک ولایت جزئیه هم دارد که این ولایت، جزئیه را به چهارده نور مقدس(ع) و انبیاء(ع) اعطا نموده است.
*اسم اعظم خداوند چند حرف است
همانطور که در بعضی روایات بیان شده است، اسم اعظم، 72 حرف دارد و حضرت آدم و حضرت نوح 25 حرف، حضرت موسی 8 حرف، حضرت عیسی 4حرف، آصف برخیا یک حرف آن را داشتند.
لکن تمام این 72 حرف نزد نبیاکرم(ص)، امیرالمومنین(ع) و فرزندان آن حضرت میباشد، البته در کتاب قصص الانبیاء به نقل از کتاب کافی اینطور نیز نقل شده است که؛ خداوند تعالی، اسم اعظم خود را بر هفتاد و سه حرف قرار داد به حضرت آدم و حضرت نوح 25 حرف، به حضرت ابراهیم 8 حرف، به حضرت موسی 4 حرف، به حضرت عیسی 2 حرف، و به محمد((ص))72 حرف اعطا نمود و یک حرف را پنهان داشته است. قصص الانبیاء (قصص القرآن) ص15.
*دو جنبه «یلالحقی ویلالخلقی»
خداوند چهارده نور مقدس(ع) را فرستاد که دارای دو جنبه هستند، یکی جنبه «یل الحقی» که ارتباط آنها با خداوند را تبیین میکند و دیگری جنبه «یل الخلقی» که ارتباط آنان را با انسان ها تفسیر میکند.
امیرالمومنین(ع) فرمود: «انا وجهالله» من «وجه» خدا هستم، یا در روایات متعددی، وارد شده است که حضرت فرمود: «انا النقطة» یعنی من نقطه هستم و یا می فرماید: «من در حروف، نقطه و در اعداد یک هستم».
با نقطه حروف تشکیل میشود و با عدد یک، اعداد شکل میگیرد و یا در دعای ندبه میخوانیم «اَین وجهالله الذی یتوجه به الاولیا» این سؤال مطرح میشود واقعاً چرا حضرت امیرالمومنین(ع) و دیگر ائمه(ع) وجهالله هستند؟
یعنی اینکه هر کسی را که میخواهی بشناسی، با صورتش میشناسی، با دست، پا و لباس که نمیشود کسی را شناخت!
اگر میخواهی، خدا را بشناسی، باید، اهلبیت(ع) را بشناسی و درِ خانه اهل بیت (ع) را دق الباب کنی. اگر میخواهی بفهمی که خداوند دارای ولایت است یا نه، درِ خانه امیرالمؤمنین (ع) و دیگر ائمه (ع) وارد شو، نگاه کن ببین اوصاف امیرالمؤمین (ع) چیست؟
اگر میخواهی علم، قدرت، عدل و هر صفتی از صفات حمیده الهیه را بشناسی، باید در خانه اهلبیت(ع) را بزنی. درِ خانه که را بزنی، امیرالمومنین(ع) میفرماید: «من بندهای از بندگان پیغمبر (ص) هستم «انا عبد من عبید محمد(ص) علمنی رسولالله»... حالا فکرکن، که رسولالله با این مقام و منزلت از چه جایگاه علمی و معرفتی بهرهمند است!
*علم امیرالمؤمنین (ع)
هر چه از امیرالمومنین سوال میکردند، حضرت بلافاصله پاسخ آن را میدادند، یک روز جمعیت نشسته بودند، خلیفه دوم به امیرالمومنین(ع) گفت: چطور شما به همه سوالها جواب میدهی؟ حضرت دوتا از انگشتان خود را به او نشان داد و فرمود: این چند تا است، عمر، گفت: دو تا، حضرت فرمود: چرا فکر نکردی و پاسخ دادی؟ گفت: این که فکر نمیخواهد، پیداست که دو تاست. حضرت فرمود: تمام مطالب بر من همینطور هست؛ بنابراین امیرالمومنین (ع) باب ولایت است، هر کسی توان شناخت حضرت را ندارد.
وقتی خداوند، انسان را آفرید، ضوابطی هم برای انسان، تعیین کرد، وجود این ضوابط نشان دهنده محبت و علاقه خداوند به مخلوقاتش میباشد، خواست خداوند اینطور است که انسانها، طبق یک نظم مرتب و یک کتاب قانون عمل کنند، چون آسایش مخلوقات و ترقی و تعالی آنها، با عمل به کتاب قانون خداوند، تأمین میشود.
در نتیجه خداوند، انبیا را انتخاب کرد و تعیین پیامبر (ص) بر عهده خود حضرت حق، میباشد زیرا پیامبر(ص)، نماینده حق در عالم وجود است و واسطه بین خالق و مخلوق میباشد.
*انتخاب پیامبر و امامت از سوی خدا
ما برای ازدواج فرزندان خود با این که خیلی دقت میکنیم، اما بعد از چند ماه میبینیم بعضاً موفق نبوده و سرانجام به شکست میانجامد. حالا با این اوصاف، چطور انسان میتواند خودش پیامبر (ص) و امام (ع) انتخاب کند.
لذا بزرگان با دلیل و برهان عقلی ثابت کرده اند، تعیین پیامبر به عهده حضرت احدیت است و این پیامبر باید دارای دو جنبه باشد: یکی جنبه «یل الحقی» و دیگری «جنبه یل الخلقی». امام هم همینطور است، امام را نیز باید خداوند تعیین کند.
*ویژگی امامت در نگاه اهل سنت و شیعه
مثلاً اگر من بخواهم امام تعیین کنم، نهایتش این است که کسی مثل خودم را انتخاب میکنم.
اختلافی که بین شیعه و اهل سنت وجود دارد در چند جا است، یکی همین مسئله امامت میباشد. اهل سنت میگویند: بعد از پیغمبر، ما خودمان امام را تعیین میکنیم، حالا هر کسی شد! و میگویند: لازم نیست که امام عادل و معصوم باشد.
بلکه بالاتر از این را هم میگویند و معتقدند لازم نیست پیغمبر عادل باشد، عدالت جزء اصول دین نیست، حتی اگر بتپرست بود و یا اهل گناه بود، میتواند پیغمبر یا امام باشد!!
* ادله عقلی برای امامت
شیعه معتقد است، انتخاب امام باید از طرف خداوند باشد، دلیل عقلی برای این مدعا وجود دارد، امام و پیغمبر را باید خدا تعیین کند. مثلاً سازنده ساعت، وسیلهای را در ساعت طراحی کرده است، که کارش میزان کردن عقربههای ساعت میباشد، تا نگذارد ساعت غیر منظم کار کند. حالا سخن این است که ساعتساز به فکرش رسید برای ساعت، یک معدّلی بگذارد که نه عقب برود و نه غیرمعمول به جلو برود (طبق نظم کار کند).
کارخانههای سنگین برای تنظیم حرارت، دستگاهی را کار میگذارند تا حرارت مولدها را کنترل کند، حال چطور میتوان تصور کرد، خداوند، این عالم را ایجاد کند و برای مدیریت و نظم آن هیچ کسی را معین نکند و بگوید: بروید خودتان پیغمبر و امام تعیین کنید!! آیا این مسئله عقلائی است؟ ابداً این طور نیست.
*حقیقت شأن امام قابل بیان نیست
بزرگان فرمودهاند: خردها گم، متفکران سرگردان، دلها حیران، چشمها نارسا، بزرگان بسیار کوچک، دانشمندان متحیر، سخنوران کندزبان، خردمندان نادان، شاعران گنگ و فصیحان ناتوانتر از آن هستند که بتوانند، امام را تعیین کنند یا حقیقت شأن امام را آنگونه که هست، بیان نمایند.
* چه کسی میتواند امیرالمؤمنین (ع) را بشناسد
پیامبر اکرم (ص) فرمود: «یاعلی، نشناخت خدا را جز من و تو، نشناخت مرا، جز تو و خدا، نشناخت تو را، جز من و خدا».
امامت یعنی زمامداری دین و کسی است که واجب الإتباع است، نظم عالم وجود به عهده اوست، حضرات معصومین (ع) فرمودند: مَثَل امام زمان (عج) در زمان غیبت، مَثَل خورشید است که در پشت ابر است. (کمال الدین و تمام النعمه ج1 ص253). خورشید برای جمیع موجودات حتی برای جمادات مؤثر است، وجود امام زمان (عج) هم همین طور هست «لولا الحجة لَساخَت الارضُ بِأهلها» اگر حجت خدا نباشد، زمین اهلش را فرو میبلعد، (امالی صدوق ص186). اگر امام نباشد مخلوقی در زمین نیست امام، ریشه درخت اسلام است، بیش از صدو هشتاد لقب برای امام ذکر کردهاند: «ستاره هدایت کننده، آب گوارا، ماء معین»، اگر امام نباشد، دنیا فاسد میشود، امام، سبب حیات عالم وجود است، نجات دهنده از مهالک میباشد، مثل امام مثل نوری است که گم شدگان را از وادی جهل نجات میدهد امام ابر بارنده است، خورشید تابنده و آسمان دارای سایه است، اینها بخشی از صفات و القاب امام و صاحب ولایت میباشد.
احکام خدا، بواسطه امام، به فعلیت میرسد و هر اثری که نخستین خلیفه بلافصل نبی اکرم (ص) دارد، آخرین وصی او هم آن ویژگی را دارد.