۰۷ فروردين ۱۴۰۳ - ۱۵:۰۰

نقش زبان در سعادت و شقاوت انسان چیست؟

نقش زبان در سعادت و شقاوت انسان چیست؟
گاهي علامه طباطبايي را مي‌ديدم كه نيم ساعت ساكت بدون اينكه حرفي بزنند نشسته‌اند و تا سؤال نمي‌كرديد جواب نمي‌دادند ...
کد خبر: ۵۳۹۵

به گزارش خیمه مگ،حجت‌الاسلام والمسلمین رشاد در سلسله مباحث اخلاقی خود در جمع طلاب مدرسه علمیه امام رضا (ع) تهران به بیان نقش زبان و جایگاه آن در سعادت و شقاوت انسان پرداخته است :

 

* نسبت اخلاق و دین

اصولاً معتقد هستيم كه اخلاق جوهر ديني دارد. يكي از بحث‌هايي كه امروز در فلسفه‌ي اخلاق مطرح مي‌شود عبارت است از اينكه نسبت دين و اخلاق چيست؛ بسياري قصد دارند بگويند دين مقوله‌اي مستقل و اخلاق نيز مقوله‌اي ديگر است، درحالي‌كه منشأ اخلاقي‌شدن هر چيزي، دين است و از سوی دیگر عمده‌ آموزه‌هاي اخلاقي را از روایات دريافت مي‌كنيم ـ هرچند كه اكثراً فطري و عقلي هستند ـ اما چنانچه دینی باشد، اخلاق ضمانت پيدا مي‌كند؛ والا اخلاق به حد آداب تنزل مي‌كند و هيچ ضمانتي جز منفعت‌طلبي و سودخواهي نخواهد داشت. به همين دليل اخلاق را بايد آميخته با آيات و روايات و متن تعاليم قدسي دريافت كرد. اخلاق مستقل از دين، بي‌معنا و بي‌محتوا، و فاقد منشأ، معنا و ضمانت است.

 

* فضیلت سکوت

پيامبر اعظم(ص) فرمودند: «مَنْ صَمَتَ نَجَا» (وسائل الشيعه، ج 12، ص 251)، هركه سكوت كرد نجات يافت». مقابل اين فرمايش حضرت رسول اينگونه است كه اگر سكوت نكنيم در مهلكه قرار مي‌گيريم.

در بيان ديگر از آن بزرگوار سؤال شده است: «قال بعضهم: يا رسول الله صلى الله عليك أخبرني عن الإسلام بأمر لا أسأل عنه أحدا بعدك قال قل آمنت بالله ثم استقم قلت فما أتقي فأومأ بيده إلى لسانه» (مجموعة ورّام، ج 1، ص 104) از محضر شريف ايشان پرسيده شد مطلب مهم و كليدي از دين به ما بگوييد كه بعد از شما آن‌را از كسي سؤال نكنيم؛ يعني آنچنان مهم باشد كه سخن و امري در اسلام بالاتر و مهم‌تر از آن نباشد.

پيامبر اكرم فرمودند: «بگو ايمان آوردم به خداوند متعال و بر سر اين سخن درست و مطلب حق، استوار و مستقيم باش. مجدداً سؤال شد كه از چه بايد پرهيز كنيم كه ايمان ما در امان باشد، حضرت با دست خود به زبانشان اشاره فرمودند و گفتند؛ از «اين!» بترسيد! زبان است كه شما را به مخاطره مي‌اندازد و ايمانتان را به خطر مي‌افكند.

 

* چگونه بهشتی شویم

همچنين نقل شده است: «قال ص، من يتوكل لي بما بين لحييه و رجليه أتوكل له بالجنة» (شرح نهج‌البلاغه، ج 10، ص 136) هرکس، قول دهد خود را حفظ كند من هم قول مي‌دهم كه او بهشتي است. یعنی حضرت می‌فرمایند: هر كسي مراقب دهان خود باشد و هر چيزي نگويد و يا هر چيزي را نخورد، و بر شهوت خود نيز تحفظ داشته باشد، من هم بر او بهشت را كفالت مي‌كنم. شما اين دو عهد را با من ببنديد تا من بهشت را بر شما متعهد شوم.

در جايي ديگر فرمودند: «مَنْ وُقِيَ شَرَّ ثَلَاثٍ فَقَدْ وُقِيَ الشَّرَّ كُلَّهُ لَقْلَقِهِ وَ قَبْقَبِهِ وَ ذَبْذَبِهِ فَلَقْلَقُهُ لِسَانُهُ وَ قَبْقَبُهُ بَطْنُهُ وَ ذَبْذَبُهُ فَرْجُهُ» (مستدرك‌ الوسائل، ج 9، ص 32) اگر كسي توانست شكم سه عنصر شهوت و زبان را كنترل كند، از همه چيز در امان است. و اين نشان‌دهنده‌ي جايگاه كليدي و اهميت زبان است.

همچنين از آن بزرگوار (ص) سؤال شد: «عاملي كه بيش از هر علت و سبب ديگري زمينه‌ساز و موجب بهشتي‌شدن انسان‌هاست چيست؟ «فقال تقوى الله و حسن الخلق» (ارشاد القلوب، ج 1، ص 94) فرمودند:‌ دو چيز، اول: «تقوا» يعني از حريم الهي پرهيز كنيم و نگاهبان و نگاهدار حدود الهي باشيم دوم: حسن خلق و خوش‌خويي.

 

* چگونه جهنمی می‌شویم

بار ديگر سؤال شد: مَا يُدْخَلُ بِهِ النَّارُ مِنْ أُمَّتِيَ الْأَجْوَفَانِ قَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ ص وَ مَا الْأَجْوَفَانِ قَالَ الْفَرْجُ وَ الْفَمُ وَ أَكْثَرُ مَا يُدْخَلُ بِهِ الْجَنَّةُ تَقْوَى اللَّهِ وَ حُسْنُ الْخُلُقِ» (وسائل الشيعه، ج 20، ص 358) گفته شد چه چيزي بيش از همه انسان‌ها را وارد دوزخ مي‌كند؟ فرمودند:‌ دهان و عورت. اين دو موجب جهنمي‌شدن انسان مي‌شوند.

 

* چرا زبان منشأ دوزخی شدن است

معاذ بن جبل پرسيد: «يا رسول الله صلى الله عليك أ نؤاخذ بما نقول فقال ثكلتك أمك يا ابن جبل و هل يكب الناس على مناخرهم في نار جهنم إلا حصائد ألسنتهم» (مجموعة ورّام، ج 1، ص 105) آيا بابت حرف‌زدن مؤاخذه مي‌شويم؟ حضرت در جواب فرمودند: اي واي بر تو! چه حرف بي‌ربطي مي‌زني! مگر جز محصولات زمان چيز ديگري داريم كه انسان را وارد جهنم كند؟

آنچه حصيده و حصيله‌ي زبان است، انسان را به جهنم مي‌برد. «حصيد» يعني چيزي كه درو مي‌شود، حال خوب باشد يا بايد. چيزهايي كه به زبان انسان جاري مي‌شود، موجب جهنمي‌شدن انسان مي‌شود و نقش زبان در اين امر آنقدر مهم است كه گويي عامل ديگري كه موجب دوزخي‌شدن آدمي باشد وجود ندارد.

يا به اين جهت كه دايره‌ي تأثير مستقيم زبان بسيار وسيع و گسترده است، و يا به اين جهت كه آفات اللسان سبب مي‌شود آفات ديگر جوارح و جوانح نيز پديد بيايد كه آن آفات نيز از آثار غيرمستقيم زبان به حساب مي‌آيند.

اگر در آفات زبان تأمل كنيم مشاهده مي‌كنيم كه آفات بسيار ديگري هست كه ظاهراً و بالمباشره آفت زبان نيست، اما از آثار آفات اللسان است. درنتيجه تمامي آفاتي كه انسان را دوزخي مي‌كند به نحوي ريشه در زبان دارند.

همچنين از حضرت پرسيده شد: «حدِّثْني بأمرٍ أَعتصِمُ به، قال: قل: ربي اللّه ثمّ إستقم، و قال: قلت: يا رسول اللّه(ص) ما أخوف ما تَخاف عليَّ؟ فأخذ بلسانه ثمّ قال: هذا». (المحجة البيضاء ج 5، ص193)

سخنی بفرماييد كه با آن در امان بمانم و مانند طناب به آن متمسك شوم تا سقوط نكنم؛ پیامبر (ص) فرمودند: به خدا ايمان داشته باش و در این راه استقامت کن؛ بفرماييد از چه چيزي بيشتر بايد بترسم؟ حضرت رسول(ص) زبان خود را گرفتند و فرمودند: «اين» آن چيزي كه تو بايد از آن بترسي، همين زبان است.

 

* درخواست سایرجوارح از زبان

در خبر ديگر كه به آن بزرگوار منسوب است آمده است: «إذا أصبح ابنُ آدم أصبحت الأعضاء كلُّها تستكفي اللّسان، أي تقول: إتّق اللّهَ فينا، فإنّك إن إستقمتَ‌ إستقَمنا و إن إعوججت إعوججنا» (همان‌جا) هنگامي كه صبح مي‌شود و انسان از خواب بيدار مي‌شود، همه‌ي اعضاء و جوارح آدمي نيز بيدار مي‌شوند؛ اولين كاري كه اعضاء و جوارح آدمي مي‌كنند اين است كه به سراغ زبان مي‌روند و از او خواهش مي‌كنند تو به ما كمك كن، ما از ناحيه‌ي تو نگران هستيم، همه‌ي اعضاء به زبان تكوين مي‌گويند: اي زبان در حق ما از خدا بترس و ما را به گناه وا مدار و زمينه‌ي گناه و عذاب ما را فراهم مكن. اگر تو مستقيم و راست و درست باشي، ما نيز راست و درست خواهيم بود و اگر تو كج شوي و كج بروي، ما نيز كج مي‌شويم و كج مي‌رويم. همه چيز به تو برمي‌گردد.

از حضرت عيسي(ع) درخواست شد: «دلِّنا على عمل نَدخُل به الجنّة، قال(ع): لاتنطقوا أبداً، قالوا: لانستطيع على ذلك، قال: فلاتنطقوا إلّا بخيرٍ» (همان، ص 195) ما را به عملي راهنمايي كن كه به وسيله‌ي آن راهي بهشت شويم. حضرت عيسي(ع) فرمودند: حرف نزنيد تا بهشتي شويد، گفتند: اين كار خيلي مشكل است و نمي‌توان حرف نزد. فرمودند: پس لااقل زبان خود را مهار كنيد كه چيزي جز خير از آن جاري نشود. اصل آن است اصلاً سخن نگوييد، اما اگر ناچار هستيد مراقب باشيد آنچه مي‌گوييد خير باشد.

كلام ديگري از حضرت عيسي(ع) است كه فرمودند: العبادة عشرة أجزاء تسعة منها في الصمت و جزء في الفرار عن الناس» (همان، ص 196)

آخرين حديثي كه در اين جلسه مي‌آوريم حديث بلندي از اميرالمؤمنين علي(ع) است. فرمودند: «الْمَرْءُ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِهِ فَزِنْ كَلَامَكَ وَ اعْرِضْهُ عَلَى الْعَقْلِ وَ الْمَعْرِفَةِ فَإِنْ كَانَ لِلَّهِ وَ فِي اللَّهِ فَتَكَلَّمْ بِهِ وَ إِنْ كَانَ غَيْرَ ذَلِكَ فَالسُّكُوتُ خَيْرٌ مِنْهُ وَ لَيْسَ عَلَى الْجَوَارِحِ أَخَفُّ مَئُونَةً وَ أَفْضَلُ مَنْزِلَةً وَ أَعْظَمُ قَدْراً عِنْدَ اللَّهِ مِنَ الْكَلَامِ فِي رِضَاءِ اللَّهِ وَ لِوَجْهِهِ وَ نَشْرِ آلَائِهِ وَ نَعْمَائِهِ فِي عِبَادِهِ» (مستدرك الوسائل، ج 9، ص 29)

آدمي در زير زبان خود و در خبايا و خلوات و كنج و گوشه‌ي زبان خود پنهان است و با زبان آشكار مي‌شود. هر حرفي كه مي‌خواهيد بزنيد، ابتدا آن را وزن كنيد. اين حرفي كه مي‌خواهيد بزنيد چقدر مي‌ارزد؟ اگر بسيار با ارزش است به زبان بياور تا بگويند تو باارزش هستي. اگر به زبان سخن گفتي، مردم را تو را به سخني كه گفته‌اي مي‌سنجند؛ زيرا زبان با ذهن پيوند دارد. ذهن فكرساز است و انسان است و فكر و خرد و انديشه‌ي او. ابتدا سخن خود را بسنج، سپس به عقل و معرفت عرضه كن. عقل و معرفت به تو سنجه‌هايي مي‌دهند كه مي‌تواني سخنان خود را با آنها بسنجي. اگر ديديد كه حرف شما براي خدا و در راه خداست، پس حرف بزنيد، و اگر اينگونه نبود سكوت كن كه سكوت بهتر است. اصلاً عبادتي آسان‌تر، كم‌هزينه‌تر و در عين حال پرمنزلت‌تر و برتر از زبان نيست. مگر نمي‌بينيد كه خداوند نيز با پيامبرانش هيچ ارتباطي جز زبان ندارد و نمي‌بينيد كه انبياء نيز با مردم پلي جز زبان ندارند؟

 

امروز يكي از بحث‌هاي بسيار پيچيده‌اي كه در زبان‌شناسي مطرح مي‌شود همين نكته است كه ذهن و زبان اصلاً از يكديگر جدا نيستند و ذهن، همان زبان است.

هنگامي كه شما فكر مي‌كنيد، درواقع بي‌صدا سخن مي‌گوييد. انديشه همان زبان است و انديشه نيز خودِ انسان است. به قول مولوي، انسان چيزي جز انديشه نيست. بنابراين زبان و انديشه در پيوند با يكديگر هستند، پس زبان نماد شخصيت، هويت و ماهيت آدمي است و باطن انسان را برملا مي‌كند.

 

* جمع‌بندي:

تصور نكنيم كه چرخاندن اين زبان هزينه ندارد. امكان دارد بعد از گفتن يك جمله كل حيثيت خود را بر سر آن بگذاريم. فكر نكنيم كه اين زبان سودبخش نيست و سرمايه نيست؛ زبان سرمايه‌اي بسيار سوده و زودبازده است. ممكن است فردي در لحظات پاياني حيات، با يك جمله، كفر بگويد و كافر از دنيا برود؛ همچنين اگر اهل توحيد و معنا بود، عباراتي شامل بر اين خصوصيات بر زبان او جاري مي‌شود. انساني، يك عمر بد كرده، اما در آخرين لحظه با يك جمله، مؤمن از دنيا مي‌رود. زبان سرمايه‌ي عظيمي است.

بعضي از ما تصور مي‌كنيم هرچه كه به زبانمان مي‌آيد بايد بگوييم و گاهي فرصت نمي‌شود كه نتوانستيم جمله‌اي را به زبان بياوريم و بابت آن تأسف مي‌خوريم. هرگز نبايد براي چنين چيزي تأسف خورد، زيرا مشخص نيست آنچه مي‌خواستيم به زبان بياوريم خير بوده يا شر. البته جنبه‌ي ايجابي زبان نيز بسيار مهم است و اگر انسان احساس مي‌كند آنچه مي‌خواهد بگويد خير است بايد بگويد. ولي ما، نوعاً اينگونه گرفتار هستيم كه يك‌سره حرف مي‌زنيم.

در بعضي روايات آمده است كه اگر فردي را مي‌بينيد كه ملتزم به صمت است، خود را به او نزديك كنيد، زيرا اگر او حرف بزند، حكمت از او سر خواهد زد و از او چيز ياد مي‌گيريد. اما ما برعكس عمل مي‌كنيم، اگر فردي بيشتر مزاح كند و شوخي كند و لطيفه تعريف كند، به او بيشتر تمايل داريم و نفس، ما را به سمت او هدايت مي‌كند.

 

* سکوت حکمت‌آمیز علامه

بزرگان ما نيز همين‌گونه بودند، من گاهي علامه طباطبايي را مي‌ديدم كه نيم ساعت ساكت بدون اينكه حرفي بزنند نشسته‌اند و تا سؤال نمي‌كرديد جواب نمي‌دادند، درحالي‌كه ايشان اقيانوس مواجي بود و هرچه مي‌گفت حكمت بود. ايشان واقعاً حكيم و عارف بود، اما اگر از او سؤال نمي‌كرديد هيچ نمي‌گفت.

ان‌شاءالله قرار را بر اين بگذاريم كه به اين فضيلت بسيار مهم يعني «صمت» ملتزم باشيم و مطمئن باشيم كه اين فضيلت ارزشمند ده‌ها رذيلت را از ما دور مي‌كند.

خواندنی ها
مطالب بیشتر
توهین کنندگان به قرآن را با عشق متوجه اشتباهشان کنیم

زارعی در «نشان ارادت»:

توهین کنندگان به قرآن را با عشق متوجه اشتباهشان کنیم

خطبهٔ فدکیه محور وحدت

روایت حجت‌الاسلام قنبری‌راد از کتابی که آیت‌الله سیدعزالدین زنجانی نوشت

خطبهٔ فدکیه محور وحدت

در معرفی و تبلیغ دین کجا اشتباه کرده‌ایم؟

در معرفی و تبلیغ دین کجا اشتباه کرده‌ایم؟

از روایت تک ‌بُعدی سیرهٔ فاطمی بپرهیزیم

در گفتگو با بانو مجتهده زهره صفاتی و دکتر مریم معین‌الاسلام عنوان شد

از روایت تک ‌بُعدی سیرهٔ فاطمی بپرهیزیم

خدا می‌خواست دختران فاطمه باشیم

چند روایت خواندنی از زنان تازه‌مسلمانی که به حضرت‌ زهرا(س) و حجاب فاطمی‌ ارادت دارند

خدا می‌خواست دختران فاطمه باشیم