علامه سیدعبدالحسین شرفالدین عاملی به دفاع از ولایت امیرالمومنین(علیهالسلام) شناخته میشود. اما ویژگی شیوهٔ ولایتمداری علامه را باید در رفتارهای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و آثار علمی او یافت. او فارغ از اندیشه و تفکری خود که برخاسته از مذهب تشیع است به مسایل اعتقادی از منظر یک اندیشمند با رویکردی استدلالگرایانه به رویدادهای تاریخ اسلام و اختلافات مذهبی نگریست. شرفالدین با نگرشی فرامذهبی، فرادینی، فراملی و فرامنطقهای نسبتبه رویدادهای پیرامون خود واکنش نشان داده و حتی فعالیتهای علمی و آثار او گرچه در مسیر دفاع از حریم تشیع بود، نیز با همین رویکرد بوده است. مراودات او با علمای اهلسنت الازهر مصر و استناد به منابع مورد قبول اهلسنت نمونهای از این رویکرد عالمانه است. او با این تفکر تقریبی با یکی از بزرگان الازهر دیدارهایی داشته و متن دیدارهای خود و شیخ سلیم البشری را در کتابی تحت عنوان «المراجعات» بهرشتهٔ تحریر درآورد. کتابی که یکی از معروفترین آثار علامه شرفالدین در دفاع از امامت و ولایت شناخته میشود و فراتر از آن بین تراث شیعه نیز از آثار درخشان عقاید امامیه است.
حجتالاسلاموالمسلمین سیدمحمدرضا شرفالدین از پژوهشگران، علما و فضلای حوزهٔ علمیهٔ نجفاشرف و نوهٔ علامه در گفتوگو با خیمه از نویسندهٔ المراجعات روایت کرد و اینکه سید در چه شرایط فرهنگی و اجتماعی آن دوران به نگارش کتاب روی آورده است.
پیش از آنکه از ویژگیهای علمی و آثار علامه شرفالدین بپرسم میخواهم از محیط زندگی و خانوادگی او از شما بشنوم.
علامه سیدعبدالحسین شرفالدین عاملی یکی از علما و اندیشمندان لبنانی است که در 1290 قمری در کاظمین دیده به جهان گشود. نسب او با 31واسطه به موسیبنجعفر(علیهالسلام) بازمیگردد. شخصیت علامه برخاسته از خاندانی است که همگی از فرهیختگان، متفکران، محدثان، علما و فقهای مذهب بودند. پدر علامه شرفالدین از فقهای شیعی بود و مادرش بانویی اهل علم و معرفت، آنگونه که خود از مادرش بهنیکی یاد میکرد. بستگان پدری علامه شرفالدین در جبلعامل ساکن بودند در حالی که اجداد مادری در کاظمین بودند. سیدعبدالحسین در چنین خانوادهای پا به دنیا نهاد و از همان سالهای خردسالی به دانشاندوزی مشغول شد. او که بسیار مورد توجه پدر و مادر خود بود، بعد از چندسال تحصیل در عراق به لبنان مهاجرت کرد و به تحصیل در مدارس علمیهٔ آندیار پرداخت. اما بعد از چندسال دوری از کاظمین، دوباره به عراق بازگشت و به توصیهٔ دایی و شوهرخالهٔ خود که همگی از خاندان صدر و بزرگان حوزهٔ شیعه بودند، در سامرا اقامت گزید.
زمانی که در سامرا ساکن شدند بهمدت یک سال سطوح فقه و اصول را گذراند. این یکسال بسیار پربار بود.در بیوگرافیای که از علامه شرفالدین بهجای مانده است، این یکسال را بسیار پربار ارزیابی کرده است. با آنکه از نظر زمانی بسیار محدود بوده است. یکی از اتفاقات مهمی که در این سال برای علامه رخ میدهد، آشنایی و مراوده با آیتالله میرزای شیرازی بوده که زعامت و مرجعیت شیعه را برعهده داشت. آیتالله در آن دوران ساکن سامرا بوده و از همین روی آن شهر مرکز علمی و فرهنگی و همچنین مرکزیت مرجعیت شیعه بوده است. از یک منظر سامرا منطقهٔ تماس با پیروان سایر مذاهب بود. یکی از اتفاقاتی که در آن سال در سامرا رخ داد، حملهٔ برخی اراذل و اوباش مذاهب به سامرا بود که مراجع، فقها و شیعیان این شهر را با خطر جدی مواجه کرد. خطر این اتفاق بهقدری جدی بود که آن را فتنه مینامند. فتنهای که موجب شد مرکز علمی شیعه از سامرا به نجف برگردانده شود. این فتنه تأثیر خود را بر عراق، ایران و کل جهان اسلام گذاشت و موجب خفقان سیاسی شد. و بریتانیا توانست در جو غبارآلود این فتنه به نقشههای خبیثانهٔ خود بپردازد. در آن دوران وضعیت عثمانی متزلزل بود و ازهمین رو سفیر بریتانیا به سامرا رفته به مرجعیت شیعه پیشنهاد میکند که هر امری شیعه بخواهد ما خواستههای شما را جامهٔ عمل میپوشانیم که با دست رد مرجعیت شیعه به سینهٔ بریتانیا ختم میشود. آنچه خطاب به دولت بریتانیا عنوان میشود با این مضمون است که مشکل ما داخلی است و به کسی مربوط نیست. سلطان عثمانی به حسن پاشا، والی بغداد دستور میدهد که با اعمال نظر مرجعیت شیعه با فتنهگران قاطعانه برخورد شود. با این فرمان احکام سنگینی برای مانند تبعید و زندان خاطیان صادر میشود. میرزای شیرازی به این احکام راضی نمیشوند و از والی بغداد میخواهد که تبعیدشوندگان بازگردانده و زندانیان آزاد شودند و تنها دهنفر از فتنهگران که جرم آنها سنگین بود، در تبعید بمانند تا موجب فتنهٔ دوباره نشوند.
در این شرایط سید به کاظمین بازگشته و در منزل جد خود سیدهادی صدر ساکن شده و با اشراف او به تحصیل ادامه داد. این شرایط فرصت بهرهمندی از وجوه علمی، ادبی، دینی و اخلاقی پدر و سایر علمای خاندان را برای او فراهم کرد. بعد از مدتی علامه برای ادامهٔ تحصیل به نجف بازگشت. علامه شرفالدین در زندگینامهٔ خود در بخشی تحت عنوان «خروج من سامرا» این مسأله را ذکر کرده است.
پرداختن به فضای عالمپرور خانوادهٔ علامه شرفالدین از این منظر مهم است که ویژگیهای فکری، عقلی، علمی و عَمَلی او به این عوامل و مسائل ارتباط بسیار قوی داشت. یکی از مسایل مهمی که در زندگی علامه وجود داشت، تفاوت زادگاه و وطن او بود. زادگاه او کاظمین و وطنش جبلعامل بود. این بُعد مسافت فرصتی برای ایجاد و تقویت نگرش و دیدگاه فرامنطقهای، فراشخصی و فراملی بود. این مسئله اثر بزرگی در شخصیت علامه بهجا گذاشت.
چه اثری؟
ببینید زمانی که دربارهٔ جبلعامل و لبنان صحبت میکنیم، یعنی سرزمینی که در آن مذاهب، دینها و گرایشهای مختلفی وجود دارد. بهخصوص در مرکز شهر صور که محلهٔ علامه بود این مسئله بسیارملموس و محسوس بود. مراوده با افراد مختلفی که گرایشهای متنوعی داشتند، اثر خود را بهجا میگذارد.
اجازه بدهید به دنیای عراق آن ایام بازگردیم. فتنهٔ مذهبی سامرا چه اثری روی شخصیت و ذهن علامه شرفالدین گذاشت؟
فتنهٔ سامرا اثر خود را بر ذهن سید گذاشت و آن مساله که با وضعیت عمومی جامعه، سیاستهای اشتباه و استبدادگرانهٔ عثمانی، سیاستهای استعمارگرایانهٔ بریتانیا و فرانسه همراه بود، موجب شد تا حس هوشیاری علامه که برخواسته از احادیث و مستندات دینی و مذهبی شیعه بود، بیشتر شده و روح و روان او را به مسایل جاری جهان اسلام معطوف سازد. آن روزها دغدغهٔ سید این بود که ما در مقابل طمعکاریهای دشمنان، استبداد و ظلم عثمانی و سیاستمداران جهان اسلام چه باید بکنیم؟ برای علامه پراکندگی و تفرقه مهم بوده و به دنیال راه علاج و درمان آن بوده است.
در این شرایط که دغدغهٔ ذهنی علامه معطوف به شرایط اجتماعی و سیاسی جهان اسلام بود. از تحصیل نزد بزرگان حوزهٔ نجف غافل نشده و در مدت 12سالی که در این شهر اقامت داشت، نزد علمایی چون شیخباقر حیدر، آقارضا اصفهانی، شیخعبدالله مازندرانی، سیدمحمدکاظم طباطبایی یزدی، میرزاحسین نوری و سیدحسن صدر درس آموخت. علامه در این دوران نزد اساتید خود جایگاه ویژهای داشت و از بزرگانی چون آخوند خراسانی، سیداسماعیل صدر و شیخالشریعه اجازهٔ اجتهاد و فقاهت دریافت کرد. زمانیکه علامه به این درجه از علم رسید پدرش سیدیوسف شرفالدین از او خواست که به لبنان بازگردد تا در شهر صور کمک ایشان در مباحث علمی و اجتماعی باشد. پدر که درجهٔ علمی پسر را مشاهده کرد، مردم و مراجعان را در پرسشهای علمی به پسر ارجاع داده و میگفت: پسرم از من اعلمتر است.
گفتید که علامه نگاهی فرادینی در ارتباطات اجتماعی داشت. او با این دیدگاه چه اقداماتی برای مردم لبنان انجام داد؟
با وجود رشد علمی که علامه طی کرد هرگز وضعیت بحرانی جامعه از نگاه او دور نبود و دغدغهٔ مردم و کمبودهای زندگی آنها را داشت. به دلیل وجود همین دغدغه وقتی به شهر صور لبنان بازگشت، مدرسه، مسجد و حسینیه در آن شهر تأسیس کرد. در زمان جنگ جهانی اول که شرایط اقتصادی مردم با بحران جدی مواجه بود، امدادرسانی به مردم، تهیهٔ آذوقه و مایحتاج روزانهٔ مردم فارغ از دین و مذهب را بهصورت جدی دنبال میکرد. او از اعتبار اجتماعی خود با کمک بزرگان و ریشسفیدانِ منطقه به کمک مردم شتافت. این رفتار علامه چنان در مردم منطقه تأثیرگذار بود که اهالی آن منطقه هنوز هم آنرا بهیاد دارند.
نکتهٔ مهم دربارهٔ شخصیت علامه شرفالدین است که او برای رفع خللی که در ساختار جامعه بهوجود آمده بود، تلاش کرد تا از لحاظ علمی، سیاسی و اجتماعی اقداماتی انجام دهد. بههمین منظور مدرسهٔ حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) را برای دختران و مدرسهٔ الجعفریه را برای پسران راهاندازی کرد. تأسیس باشگاه امام صادق(علیهالسلام)، حسینیهٔ حضرت زهرا(سلاماللهعلیها)، مسجد مرکزی و جامع شهر صور از دیگر اقدامات او بود. همچنین فعالیت ایشان در امدادرسانی به مردم در بحران جنگ جهانی اول و وبایی که در آن زمان هم مسئله را بحرانیتر کرده بود، قابلتوجه است. اما در برخورد با عثمانی هرگز در مقام ومقاومت و جنگ برنیامد و سعی میکرد از راه پیام و دیدار با مسئولین عثمانی ظلم و استبداد آنها را نسبتبه مردم کم کند، بهعبارتی بهدنبال تنشزدایی بود. اما زمانی که بریتانیا و فرانسه بهدنبال برچیدن عثمانی و تقسیم جهان اسلام بودند، او سخت مقاومت کرد، مقاومتی که با دقت و حکمت همراه بود. زمانی که سلطنت عثمانی رو به فروپاشی بود با انقلاب عربیها همراهی نکرد. بلکه با امیر فیصل پسر شریف حسین برای تشکیل یک دولت قوی در منطقهٔ فلسطین، لبنان، اردن و سوریه دیدار کرد. به همین منظور دیدار و رایزنیهایی نیز داشت. علامه میدانست که شور و هیجانی که بین جوانان لبنان حاکم شده بود و اختلاف مذهبی بین مسلمان و مسیحی خطر جدی برای لبنان بود و زمینهٔ تسلط استعمارگران را فراهم میکرد. اصرار سید بر این بود که مقاومت مسلحانه باید با حکمت و تفکر همراه باشد. در غیاب او جوانان لبنانی بهانه دست فرانسه دادند و آنچه نباید، شد.
علامه شرفالدین در بُعد فرهنگی و اعتقادی، براساس خطمشی متون دینی به این باور بود که هرگز نباید از حق چشمپوشی کرد و بنیان عقیدتی ما باید بدونهیچکمبودی به نسلهای آینده منتقل شود. از نظر او با وجود ضرورت زندگی مسالمتآمیز با پیروان مذاهب و ادیان و ممانعت از نفوذ دشمن باید مدافع جایگاه ولایت و امامت بود. اما بگونهای مدافع باشیم که مانع فتنه شود. او اعتقاد راسخ داشت باید مانع سستی و خلل در امت اسلام شد. علامه با وجود اینکه به کوچکترین مسألهٔ مذهب اعتقاد راسخ داشت، لکن به همزیستی مسالمتآمیز و وحدت کلمه بسیار اصرار میورزید. او در دورهٔ جوانی کتاب «الفصول المهمه» را در جوانی به رشتهٔ تحریر درمیآورد. در این کتاب به مسائل مهم و اساسی برای نزدیکشدن امت اسلام اشاره شده است. از نظر سید امت اسلام باید با هم الفت داشته باشند. او در این کتاب به مسألهٔ خون، ناموس و مال مسلمانان احترام ویژهای قائل است و بههیچوجه حاضر نیست از این مسأله دست بردارد. از طرف دیگر به احترام متقابل اهلسنت به شیعیان اهتمام ویژه دارد. یعنی این احترام متقابل است. زیرا اصل شهادتین و اعتقاد به متون مقدس برای همه فِرق وجود دارد و هرکس به آن اعتقاد داشته باشد، محترم بوده و تعرض به زندگی او توسط دیگری خلاف آیین و شریعت است. هرچند در مذهب ما شرط نجات پذیرش ولایت عنوان شده است. او این اعتقاد خود را بسیار روشن، صریح و در عین حال بدون ایجاد زمینهٔ ناراحتی و حساسیت بیان میکند. علامه بهواسطهٔ همین باور در 1322 قمری عازم مصر شد و در یک مراودهٔ علمی با شیخ سلیم البشری مالکی دیدار کرد، دیداری عالمانه و همراه با افزایش معرفت برای طرفین صورت گرفت.
المراجعات که از مشهورترین کتب علامه شرفالدین است از همین دیدارها متولد شد؟
بله. در دیداری که بین این دو عالم شیعه و سنی صورت گرفت پرسشوپاسخهایی ردوبدل شد و رابطهٔ علمی بین آن دو بهوجود آمد. علامه شرفالدین در جلساتی که میان او و شیخ الازهر منعقد شد، به مباحثی چون حق حضرت ختمی مرتبت(صلیاللهعلیهوآله)، تغییرات پس از رحلت، وحدت کلمه و بحرانهای امت اسلام پرداخت و ظاهراً شیخ نیز دغدغهٔ علامه را داشته است. برای همین سید آنچه آرزو داشت یعنی همفکری و هماهنگی را در شخصیت شیخ سلیم البشری پیدا کرد. آن دو در این جلسات بالأخره به یک تصمیم جدی رسیدند، اینکه موضوع امامت یک موضوع کلیدی و اصلی بود که کل مطالب جانبی دیگر به این مطلب مربوط میشود، چه از لحاظ عقیدتی و چه از لحاظ فروع دین و از لحاظ فقهی کل مطالب در حاشیهٔ این متن اصلی بود. از اینرو تصمیم گرفتند مسئله را بهصورت جدی و علمی و بهدور از تعصب و اضطراب و دور از حالت موضعگیریهای متعصبانه با هم بررسی کنند؛ 112 نامه ردوبدل شد. آنها تصمیم گرفتند آنچه را بهصورت شفاهی با هم مطرح کردند برای اینکه در دید و نظر عموم مطرح شود، در قالب نوشتهها، یادداشتها و نامهها ردوبدل شود تا دیگران هم بر این حقیقت واقف شوند و نامههای المراجعات به این صورت دیده به جهان گشود.
چه ویژگیهایی در این کتاب وجود دارد که آنرا از سایر کتب علامه ممتاز کرده است؟
کتاب بسیار شفاف و صریح با زبان علمی، متین و منصفانه مبتنی بر متون مورد قبول اهل قبله نوشته شده است. هیچگونه حالت تهاجمی و تنشزا در متن کتاب وجود ندارد. شیوهٔ طرح مباحث بسیار مؤدبانه است و هردو طرف منصفانه با مسائل برخورد کردهاند. یکی دیگر از ویژگیهای المراجعات این است که سید سعی کرده نتیجه را با زبان خود بیان نکند و بگذارد طرف مقابل بهواسطهٔ استدلالاتی که سید مطرح میکرد بهنتیجه برسد. شیخ سلیم البشری نیز طفره نمیرفت و هیچوقت از یک مسئله به مسئلهٔ دیگر منتقل نمیشد مگر اینکه مسئلهٔ اول را به اتمام برساند. من معتقدم این روش مناظره سرمشقی برای هر حقجویی است که بداند چگونه میتوان به حق و حقیقت رسید. به همین دلیل وقتی المراجعات به فارسی ترجمه شد، «حقجو و حقشناس» ترجمه شد. واقعاً شیخ سلیم البشری و سیدعبدالحسین شرفالدین حقشناس تمامعیار بودند. با اینکه شیخ سلیم در جهان اهلتسنن مقام بسیار بالایی داشت اما در شخصیت او هرگز کبر و غرور دیده نمیشد، همهٔ اندیشهٔ او این بود که بهنتیجه برسد.
ناگفته نماند که در حملهٔ فرانسه به لبنان، نسخههای اولیهٔ المراجعات در کتابخانهٔ شخصی علامه ازبین رفت و او با مراجعه به حافظهٔ خود دوباره آنها را بهرشتهٔ تحریر درآورد. او در مقدمهٔ کتاب و زندگینامهٔ خودنوشت، به این مسئله اذعان میکند. به همین دلیل چاپ کتاب به تأخیر افتاد.
علامه در این رابطه گفته است: مدعی نیستم که این نامهها را شیخ سلیم نوشته است، منتها اصل و محتوای کلام و مطالب را از حافظهٔ خود بازنویسی کردهام و اصل مطالبی که در پرسشهای خود شیخ سلیم مطرح کرده بنده دوباره نوشتهام و البته در پاسخهای خودم اضافاتی را عنوان کردم که مکمل مطلب بود و در اصل نامهها نوشته نشده بود. البته این تغییراتی که در بازنویسی انجام شده لطمهای به اصل آن نامهها نمیزند، سید اینرا هم میگوید. برای همین ما در اشکالاتی که وهابیها و دیگران مطرح میکنند که این نامهها بههیچوجه ردوبدل نشده و سید از خود چنین حرفهایی را درآورده، میگوییم با اطمینان کامل و اعتماد کامل به گفتار سید با کتاب مشکلی نداریم. شما اصل مطالب را بنگرید و نگاه کنید، جنبهٔ علمی مطالب استدلالات متین و قوی آنرا در نظر داشته باشید، چگونه میتوانید آنرا تکذیب کنید؟
چرا کتاب نزد علمای اهلسنت اعتبار دارد؟
علامه در این کتاب حق را بیان میکند و در عین حال نگرانی خود را نسبتبه وضعیت آحاد امت اسلام ابراز میدارد. علامه خیرخواه مردم است و ضمن بیان حق و حقیقت شریعت، از هرگونه عصبیت و جاهلیت پرهیز میکند. بهعلاوه او به منابع معتبر و مورد قبول اهلسنت استناد کرده بود. سید مطالب حق را با زبان علمی و متین بیان میکند و تلاش دارد حق را بگوید. او چه در مباحث علمی و چه سیاسی به مسألهٔ وحدت کلمه توجه ویژه دارد. به همین دلیل دولتی که سید بهدنبال تشکیل آن بود، دولتی بود که حاکم آن سنیمذهب میانهرو بود تا او بتواند عقاید خود را بیان کند، زیرا در یک فضای بحرانزدهٔ سیاسی نمیتوان به طرح مباحث علمی و کلامی پرداخت. او در حقیقت بهدنبال ایجاد زمینه برای طرح مباحث عقیدتی بود.
المراجعات به این موضوع اشاره دارد که اولاً شیعیان و پیروان مکتب اهلبیت(علیهمالسلام) در متن امت اسلامی هستند. نکتهٔ دیگر اینکه آنچه شیعیان به آن اعتقاد دارند همان ریسمانی است که پیامبرخاتم(صلیاللهعلیهوآله) به آن وصیت و سفارش کردهاند و دلیل استناد شیعیان در متون دینی و میراث فرهنگی اهلسنت موجود است.
پیام المراجعات این است که ما چه در اصل عقیده و چه در فقه خود متکی بر اهلبیت هستیم و بازگشتن به اهلبیت، نقطهٔ تمرکزی برای هر مسلمانی است. به عبارت دیگر آنچه شیعیان به آن ایمان دارند و به آن عمل میکنند، چه در نزد شیعیان و چه در نزد دیگران قدر مُتقین است که هر مسلمانی به آن باید ایمان داشته باشد، چراکه مستند و دلیل آن بهصورت واضح در کتابهای معتبر کل مسلمانان وجود دارد.
برای فهم بهتر محتوای المراجعات و دلیل وجود اختلاف مذهبی باید به کتاب «نص و اجتهاد» علامه شرفالدین مراجعه کنیم و از منابع اهلسنت به این اختلافات پاسخ داده شود. این دو کتاب، دو بال برای اثبات حقانیت اهلبیت و ولایت امام علی است. میتوان گفت، نص و اجتهاد مکمل المراجعات است.
کتاب المراجعات از زمانی انتشار تا امروز مشعلی برای هر حقجویی بوده است. تاکنون هزاراننفر از شخصیتهای محترم علمی اهلسنت با مطالعهٔ کتاب راه حق هدایت پیدا کردند. یکی از سالها بنده خدمت شیخ فارس حسون (تبریزیان) درشهر قم بودم. او به من گفت: هفتهزار پرونده از مستبصرین داریم. از این هفتهزارنفر، هزارنفر قبل از نگارش المراجعات بودهاند و ششهزارنفر بعد ازآن. آنها صراحتاً اعلام کردند که علت به حقپیوستنآنها کتاب المراجعات بود. المراجعات نقش خود را بهخوبی ایفا کرد و به همین دلیل همواره مورد تهاجم جریانات و اشخاص مغرض قرار گرفت و ردهایی علیه آن نوشته شد. البته اینجا نقش کتاب تشیید المراجعات وتفنید المکابرات آیتالله سیدعلی میلانی را نباید نادیده گرفت که دفاعیهای از کتاب مراجعات بود و نشانگر دقت و علمیبودن المراجعات بود.
با توجه به برخی اختلافات بین شیعه و اهلسنت مسئلهٔ وحدت بین امت در این کتاب چهاندازه محل توجه بوده است؟
در زمان معاصر و در جریاناتی که ما الان داریم بهخوبی محسوس است که صحنهٔ عمومی مسلمانان در یک جریان افراطگرا و یک جریان تفریطگرا هستیم؛ من هر دو جریان را بسیار خطرناک میبینم. با وجود ضرورت وحدت اسلامی نباید از بیان حقانیت امامت علی(علیهالسلام) و اهلبیت غافل شویم. همچینن به دلیل دفاع از حقانیت اهلبیت(علیهمالسلام) و مرزبانی از حقانیت خاندان وحی نباید با صورت پرخاشگری و عدوانی و با لحن تند با دیگران سخن بگوییم. ما بین این دو جریان وسط یک انبردست هستیم. این دو جریان خطرناک و دور از حقیقت دور از خط مشی اهلبیت قرار دارند. از در این وضعیت کتاب المراجعات برای هر حقجویی سرمشقی است که با حفظ اخلاق و اصول اخلاقی راه را نشان میدهد. مشی المراجعات این است که کسی که خواند و پذیرفت، راه را یافته است، اما اگر کسی نخواست با این استلال قوی سخن حق را بپذیرد، مشکلی نداریم و حق موضعگیری و برخورد نداریم زیرا پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) و اهلبیت به ما سفارش کردهاند که خصوصاً در زمان غیبت تا ظهور حضرت حجتابنالحسن وظیفه داریم بهصورت مسالمتآمیز با تمام آحاد امت اسلامی زندگی کنیم، در مقابل تهاجمهای بیگانگان بهصورت سدی محکم بایستیم و به دشمن فرصت ندهیم که در سد ما خللی ایجاد کند، این پیام مهم المراجعات است. من معتقدم در این تنگنای تاریخی که ما قرار داریم این خط مشی ایمنترین راه است و میان احادیث اهلبیت بر این مسئله بسیار تأکید شده، نه باید حق را از دست بدهیم و نه وحدت کلمه را.
وحدت در مقابل کثرت است، وحدت این است که ما باید دنبال حق بگردیم، حقجویی کنیم، به حق که برسیم هرآنچه در دست داریم را دور بیندازیم و به حق چنگ بزنیم. این پیام آیهٔ قرآنی وعتصموا بحبل الله جمیعاً و لاتفرقوا است.
وحدت یعنی یکیشدن، المراجعات پیام یکیشدن دارد، که بیایید به ریسمان خداوند که اهلبیت هستند چنگ بزنید. اگر به وحدت نرسیم به تقریب میرسیم. یعنی با وجود کثرت همزیستی مسالمتآمیز داشته باشیم. با هم و دوشبهدوش و دستبهدست یکدیگر باشیم و مشترکات دژ محکم ما در برابر دشمن باشد. این باور میتواند میان فرقههای اسلامی پیاده شود. حتی فراتر از اسلام میان پیروان ادیان برای مقابله با تهاجم بیگانه قابلاهتمام است. تقریب را میتوان با معتقدان به سکولاریسم نیز پیدا کرد آنجا که با پیوند و مشترکات اخلاقی میتوان در برابر جریانهای فسادزا و مروجان بیاخلاقی ایستاد. بنابراین تمرکز بر مشترکات را میتوان بهعنوان یک اصل مهم انسانی در برابر تهاجم فرهنگی مورد توجه قرار داد تا جامعه و خانواده را حفظ کنیم و از آن حمایت کنیم.