ویژگیهای تربیتی استاد
آیتالله عبدالقائم شوشتری، هم اولین استاد اینجانب بودند و هم اینکه بقیهٔ استادان یا به معرفی ایشان صورت گرفته یا استادان خود ایشان بودهاند که مرا به آنان معرفی کردند. ولکن بنده تا آخر به ایشان وفادار بودم و تعالیم ایشان چراغ راهم شد. در این نوشتار به اندکی از ویژگیهای آن عارف و حکیم بزرگ پرداخته شده است.
ویژگیهای تربیتی استاد
مهمترین ویژگیهای ایشان در تربیت این بود
۱. محبت؛ چه لسانی چه عملی هرکس را بهاندازهٔ ظرف وجودی خودش مورد محبت قرار میداد.
۲. عمل؛ ایشان به آنچه میگفت عمل میکرد و بسیاری از کارها را نیز عملی آموزش میداد مثلاً احترام به استادان و اولیا الهی را عملاً آموزش میداد یا اهمیت علمآموزی و دنبالمعارفرفتن. بهعنوان نمونه ایشان قبل از انقلاب یک بیت شعر از کسی میشنود از او آدرس شعر و تمام شعر را میخواهد او میگوید نمیدانم فقط سر در یک حوزهٔ علمیه در دامغان نوشته شده است ایشان به دامغان سفر میکند و آن مدرسهٔ علمیه را پیدا میکند و تمام شعر را که از عصمت بخارایی است یادداشت و حفظ میکند. آن بیت شعر که آن آقا خوانده بود این است:
این نه کعبه است که بیپا و سر آئی به طواف
یا نه مسجد که در او بیادب آئی به خروش
این خرابات مغان است و در او مستانند
از دم صبح ازل تا به قیامت مدهوش
۳. نظم؛ نظم حاکم بر تمام کارهای ایشان خودش یک درس اخلاق عملی بود.
۴. بیتفاوتنبودن نسبتبه مسائل سیاسی و اجتماعی و همیشه میفرمود: مؤمن نماز شب و روزنامهٔ روزش قضا نمیشود.
۵. حال معنوی و فوقالعادهٔ ایشان که نشان از بیقراری او نسبتبه خدا و اهلبیت عصمت و طهارت(علیهمالسلام) خصوصاً امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) این حال بیش از آنکه شنیدنی باشد دیدنی بود.
۶. درس اخلاق ایشان بر اساس نیازهای مخاطب بود مثلاً ایشان بسیار نسبت به خانواده سفارش میکرد و مطالبی میکفت که نتیجهٔ آن استحکام روابط خانوادگی چه زنوشوهر باهم جه فرزندان نسبتبه والدین و چه برادران و خواهران نسبتبه همدیگر.
۷. جلسات ایشان عالممحور بود نه غیر و معتقد بود برای تربیت عالمبودن شرط مهمی است چراکه مربی اگر فقه و تفسیر و تاریخ نداند در بزنگاهها قدرت تصمیمگیری درست ندارد.
گرایش اخلاقی وعرفانی استاد
استاد شوشتری، پیرو مکتب آیتالله قاضی بود. گرچه آیتالله قاضی و شاگردانشان همه فلسفه خوانده بودند ومعتقد بودند و تدریس میکردند. ازجمله تسلط آیتالله شیخ عباس هاتف قوچانی بر فلسفه زبانزد خواص بوده است. یا علامه طباطبایی که از شاگردان آیتالله قاضی و آیتالله سیدعبدالغفار مازندرانی بودهاند. اما نکته اینجاست که در مکتب آیتالله قاضی، غلبه با عرفان عملی بود.
فلسفه برای عرفان نظری کمک است. مرحوم استاد آیتالله شوشتری با اینکه فلسفه خوانده بود ومعتقد هم بود ولی در تربیت، دانستن فلسفه را شرط نمیدانست و در عرفان هم معتقد به عرفان عملی بود و حتی عرفان نظری بدون عملی را یک حجاب میدانست که سبب تکبر در انسان هم میشود. ایشان دقیقاً پیرو طریقهٔ آخوند ملاحسینقلی همدانی بود.
دوران امامت جمعه استاد
شهرستان «درود» با مشکلات عدیده مواجه بود ازجمله اختلافات شدید با امامجمعهٔ محترم قبلی و یا وجود منافقین فریبخورده و این امر در اول انقلاب بهاندازهای بود که سپاه پاسداران شهرستان، منحل و پاکسازی شده بود. در چنین ایامی استاد آیتالله شوشتری سال ۱۳۶۴ با حکم حضرت امام وارد درود شدند. مورد استقبال قرار گرفتند و در اندکزمانی توانستند از جمیع جهات بر شهر احاطهٔ ظاهری و معنوی داشته باشند.
ایشان در نمازجمعه و در قامت امامجمعه، سبک و سلوک ویژهای داشت. ایشان فقط امامجمعه نبود بلکه امام همهٔ ایام هفته بود. وجود ایشان موجب وحدت شده بود. سلوک ایشان سلوک محبت و توجه بود. نظم ایشان، بسیار تاثیرگذار بود. طی ۱۲سالی که امامجمعه بود، هر خطبهای ۱۰دقیقه طول میکشید. همیشه مفید و مختصر جلسات را اداره میکردند. از سویی پای بسیاری از بزرگان را به درود باز کردند و ادبیات عرفانی را در شهر رواج دادند. ازجمله آن بزرگان عبارت بودند از : فقیه عارف آیتالله بهاالدینی، عارف صمدانی، حاجمحمداسماعیل دولابی، آیتالله ناصری، آیتالله انصاری همدانی، آیتالحق حاجشیخاسدالله طیاره، آیتالله حجت هاشمی خراسانی، آیتالله بهلول و دیگر بزرگان.
ایشان بهمعنای واقعی امامجمعهٔ تراز بودند. جوانان بیشترین گرایش را به ایشان داشتند و این تا سال آخر هم ادامه داشت. علت جذب جوانان به ایشان چند چیز بود :
۱. حرفهای تازه و جذاب اخلاقی و عرفانی .
۲. حال معنوی ایشان که هرکس را جذب میکرد.
۳. اخلاص فوقالعادهٔ او .
۴. تطبیق علم و عمل .
۵. نظم حاکم بر افعال ایشان .
۶. تبعیت محض ایشان از امام خمینی در دوران امام و تبعیت از حضرتآقا بعد از امام.
۷. ترویج فراوان از امام زمان حضرت مهدی (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) که این امر باعث جذب شدید دلها میگردد .
شیوهٔ برخورد سیاسی استاد
آیتالله استاد شوشتری، عمیقاً معتقد به انقلاب، امام و رهبری بود. اینها را سه ضلع یک مثلث میدانست که هر سه مکمل هم بودند. هرکدام نباشد پس در این نظام فکری خلل وجود دارد. اما اهل افراط و تفریط نبود.
او معتقد بود اگر کسی پشت سر ولی حرکت کند، منحرف نمیشود. اعتبار اشخاص را هم تا زمانی معتبر میدانست که دست ولی و امام پشت سر آنان باشد مثلاً ایشان در زمان آقای آیتالله منتظری از ایشان حمایت میکرد اما پس از عزل، دیگر حمایتی نکرد. گرچه تخریب ایشان را هم صلاح نمیدانست اما هرگونه حمایت را از ایشان را تضعیف جایگاه ولایت میدانست.
روزی به دیدن یکی از بزرگان رفتیم و آن بزرگ با شوق با پای برهنه به استقبال ایشان آمد. پس از ملاقات بیرون آمدیم به بنده گفتند نظرتان چیست؟ گفتم در برابر نظر شما نظری ندارم. گفتند، ملاقات خوبی بود الا دو نکته: یکی که ایشان در ورود و خروج بر سادات مقدم شد. دوم اینکه عکس آقای منتظری را داشت و این صلاح نیست. اگر هم علاقه دارد، عکس را در منظر عموم نگذارد. چراکه حمایت ایشان، توهین به امام و تضعیف جایگاه رهبری است.
ایشان حقیقتاً به امام و آقا عشق میورزید. در تمام انتخابات و راهپیماییها شرکت میکرد. در جنگ حضور فعال داشت. دو برادرش مهدی و محمد در جنگ شهید شدند. پسر بزرگ ایشان جانباز شد. در جریانات فتنه نیز بسیار خوش درخشید و آگاهیبخشی فراوان به نزدیکان داشتند.
عرفان بدون سیاست را عرفانی ناقص و بعضاً منحرف میدانست. ایشان به بنده فرمودند اگر میخواهی همیشه از شما راضی باشم هیچوقت دست از حمایت آیتالله خامنهای نکش!