به گزارش خیمه مگ، « اندیشه مدون در اسلام» به قلم حسن عابدی عنوان مقالهایی در خصوص مبانی فلسفی علوم انسانی و ضرورت اسلامیسازی علوم انسانی به ویژه در شرایط کنونی است که تقدیم خوانندگان میشود.
جامعیت و خاتمیت دو ویژگی است که ضرورت پاسخگو بودن اسلام را نسبت به تمام سوالات و نیازهای بشر برای رسیدن به سعادت در همه اعصار و امصار به دنبال دارد، برخی اندیشمندان با طرح مسئله ثابت و متغیر، برخی با ایده «منطقةالفراغ» و بعضی با موثر دانستن زمان و مکان در اجتهاد، سعی کردهاند شیوه پاسخگویی اسلام به این نیازها و سوالات را تبیین کنند با وجود تلاشهای ایشان، همچنان تصویری روشن و دقیق از چگونگی پاسخگو بودن اسلام وجود ندارد.
بررسیها نشان میدهد که حل نشدن کامل این بحث به خودنگری دانشمندان در درک مفاهیم اسلامی (تصورات و تصدیقات) و جایگاه آنها در مجموعه معارف اسلام و بخشنگری ایشان در مرحله استنباط آنها برمیگردد به سبب همین رویکرد آنان هیچگاه نتوانستهاند- بلکه در پی آن نبودهاند- که قواعدی کلی و کارآمد جهت استنباط همه جانبه- نه بخشی نگرانه احکام و تعالیم اسلامی ارائه دهند. «اندیشه مدون در اسلام» نظریهای است که در آن ابتدا از بیرون به صورت کلان به مجموعه معارف اسلامی نگریسته میشود سپس در پی این نوع نگاه بدین نکته رهنمون خواهیم شد که خود اسلام در ارائه برنامه سعادت بشر در تمام ساحتهای زندگی بشر، نگاهی کلان و نظاممند دارد.
حقیقت دین، مرتبهای از علم الهی است که تمام عناصر مورد نیاز انسان برای طی مسیر سعادت را شامل میشود.
این حقیقت علمی در طول تاریخ حیات بشر توسط رسولان ظاهری (انبیاء) و رسول باطنی (عقل) در اختیار انسانها- با تمام تفاوتهای ایشان در زمان و مکان و خصوصیات فردی و اجتماعی، قرار داده شده است و چون اسلام دین خاتم و جامع است باید همه آنچه را بشر تا روز قیامت بدان نیازمند است در برداشته باشد پس حقیقت دین از سنخ علم، معلوم باالذات آن، برنامه و راهکار و معلوم العرض آن، حقایق عینی در نظام احسن خلقت و روابط و مناسبات ثبوتی بین آنهاست.
چنان که در بحثهای فلسفی و کلام گفته شده است در این نظام احسن، هر حقیقتی در جایگاه مخصوص به خود و به دنبال هدفی مشخص است و نیز روابط ثبوتی خاصی بین او و سایر حقایق این نظام حاکم است همه این ویژگیها چه کلیات و چه جزئیات که در نظام عینی احسن وجود دارد باید در مرتبه علم الهی وجود داشته باشد، زیرا علمالهی حاکی از همین مرتبه عینی است چون بخشی از این علم الهی همان حقیقت دین است، باید چنین نظاممندی در آن نیز یافت شود به عبارت دیگر، دین در مقام ثبوت تشکیل یافته از عناصر موقعیتی و جهان شمولی که در قالب سیستم هدفمند تجلی یافته است و پس از کشف نظاممند آنها و به کارگیری درست آنها میتواند در اعصار و امصار مختلف به اهداف دین در تمام ساحتهای بشر نائل شد.
بنابراین اگر در مقام اثبات به برخی عناصر موقعیتی و جهان شمول دست یافتیم، ابتدا بر اساس حوزه مرتبط- مثلا اقتصادی و سیاسی- طبقهبندی میکنیم سپس مجموعه عناصر، در یک حوزه را به دو گروه هستها و بایدها تقسیم میکنیم: هستها، همان گزارههای تکوینی دین در یک حوزه است که از آن به فلسفه یاد میشود؛ بایدها، گزارههایی تشریعی است که دین در قالب مکتب (اهداف و مبانی)، نظام (راهکارهای جهان شمول(نهادها) برای نیل از مبانی به اهداف)، ساز و کار(ابزارهای موقعیتی برای تحقق نظام) و حقوق(قوانین برخاسته از نظام ساز و کار) ارائه میدهد.
کشف عناصر مختلف دین از دو راه ممکن است: 1- استفاده از ضوابط روشنمند در فهم دین (اصول فقه)؛ 2-ملاحظه روابط ثبوتی که بین عناصر مختلف در یک سیستم هدفمند وجود دارد.
وظیفه اصلی علوم بشری- اعم از علوم انسانی- در این نظریه، طراحی و ساز وکار اصطلاح نظریه- است. پرواضح است که بر این اساس علوم انسانی، دانشهایی خواهند بود که بر انسانشناسی دینی در یک ساحت خاص- مثلا سیاست، اقتصاد و... استوارند. برای پیبردن به عناصر آن به علوم ابتدا باید تعریف انسان و تعالیم اسلام در ساحت مورد مطالعه آن علوم را بر اساس نوع نگاه این نظریه از منابع دینی استخراج کرد. سپس عناصر آن علوم را متناسب با یافتههای دینی باز تولید کرد؛ مثلا علم اقتصاد از مطالعه رفتارهای انسان در تعاملات اقتصادی آن چنان که هست- نه آنچنان که باید باشد به دست میآید بنابراین اسلامیسازی علم اقتصاد بدین گونه است که بر اساس انسانشناسی و مفاهیم بنیادین اقتصادی به دست آمده از اندیشه نظاممند اسلام در حوزه اقتصاد، رفتارهای اقتصادی انسان در جامعه اسلامی مورد مطالعه قرار گیرد؛ جامعهای که در آن مفاهیم تصوری و تصدیقی به دست آمده از اندیشه نظاممند اسلام در حوزه اقتصاد تحقق دارند بدیهی است که این نوع نگاه به اسلامیسازی علوم کارآیی دین را در حد بیان چند گزاره در حوزه اقتصاد نمیداند، بکله تحول همه جانبه این علم را بر اساس نگاه نظاممند به مفاهیم اسلامی دنبال میکند البته این سخن بدان معنا نیست که تنها بخش نقلی دین، عهدهدار این تحول است بلکه ممکن است در برخی علوم، مثل اقتصاد، بخش عقلانی و عقلی دین، تاثیر بیشتری در ایجاد این تحول داشته باشد.
بنابر آنچه گفته شد، اسلامیسازی علوم نه تنها ممکن، بلکه بدان معنی که اشاره شد، ضروری است.