به گزارش خیمه مگ، محور اصلي مباحث این نوشتار، واقعگرايي و غير واقعگرايي ديني در قرن بيستم است. اين رساله ميكوشد با بيان دقيق حد و مرز هر يك از اين رويكردها نسبت به امر الوهي و حقايق ديني، مسئلهاي حياتي در عرصهي الهيات و فلسفهي دين را بررسي نمايد و در پايان، رويكرد درست را با تبيين دقيق ارائه دهد. مهمترين نگرشها در ناحيهي واقعگرايي ديني، ذيل سه دسته واقعگرايان خام، انتقادي و تقربي مطرح ميشود كه رسالهي حاضر در جهت حمايت از نگرش اخير (تقربي) تدوين يافته است.
محقق، پس از تعريف لغوي و اصطلاحي واقعگرايي، آن را در عرصههاي هستيشناختي، معرفتشناختي و معناشناختي بررسي ميكند. در بحث غير واقعگرايي ديني، ديدگاههاي ويتگنشتاين، دان كيوپيت و فيليپس مطرح و مورد نقد و ارزيابي قرار ميگيرد. در فصل سوم پژوهش، نگرشهاي خام، انتقادي و تقربي مطرح ميشود. محقق در اين فصل به بررسي ديدگاههاي جان هيك، پيتر برن، مصطفي ملكيان و عبدالكريم سروش ميپردازد.
فصل چهارم به ديدگاه مطلوب نويسنده يعني واقعگرايي تقربي اختصاص دارد و در آن به ديدگاههاي انديشمندان مسلمان پيرامون اين نگرش توجه ميشود. در فصل پاياني نيز جمعبندي فصول گذشته ارائه ميشود.