به گزارش خیمه مگ،آیتالله استادی در بیان خاطراتی از استاد خود مرحوم آیتالله عبدالکریم حقشناس ویژگیهای معنوی و عبادی این استاد فقید علم و اخلاق را بیان کرده است.
با راهنمایی یکی از همکاران پدرم با مسجد امینالدوله آشنا شدم و با برادر بزرگترم حاج آقا مهدی استادی این سعادت را یافتیم به این مسجد رفت و آمد داشته باشیم و با دین و وظائف دینی آشنا شویم.
آیت الله حاج میرزا عبدالکریم حقشناس تازه از قم به طهران آمده بود و مسجد امینالدوله با آمدن ایشان رونق بیشتری پیدا کرده بود و ارادتمندان مرحوم شیخ محمدحسین زاهد و نیز گروهی دیگر از جوانان در نماز جماعت و استماع مواعظ ایشان حاضر میشدند. آن روزها ایشان به «آمیرزا کریم» معروف بود و همه را با جمله محبتآمیز و موثر «داداش جون» خطاب میکرد.
*این پایگاه دینی از سه جهت جاذبه داشت:
آشنایی ما با این مسجد و این معلم الهی، گویا نزدیک ماه رمضان بود و رمضان و شبهای ماهرمضان این مسجد، حال و هوای خاصی داشت. همین جاذبه ها باعث شد بنده و برادر بزرگوارم برای همیشه با جوانان مسجد امینالدوله دوست و آشنا و به آیت الله حق شناس ارادتمند باشیم.
پس از چند سال به قم مشرف شدم، اما برادرم و برخی از دوستان او که درتهران بودند مکرر با آن مرحوم در سفر و حضر همراه بودند و بیش از حقیر جمله بسیار شیرین و معنیدار «داداش جون» را از آن عزیز میشنیدند.
پدرم تابستانی در «درکه شمیران»، باغی اجاره و برای ییلاق به آنجا رفته بودیم. آیتالله حق شناس هم گویا آن ایان در درکه بودند. فراموش نمی کنم شبی از شبهای عزیز با یک چراغ همراه ایشان به مسجد محقری که درآن ناحیه بود رفتیم و خدا می داند ایشان آن شب درآن خانه خدا چه حالی داشت! اما ما فقط همراه بودیم و درک آن مطالب را نداشتیم.
آغاز آشنایی خود با ایشان را گفتم، آنهم چندی قبل از رحلت ایشان بود با اخوی و دو سه نفر از دوستان قدیمی به عیادت او رفتیم . گویا در شرایطی بود که ما را نشناخت، فقط این جمله یا شبیه به آن را تکرار میکرد. «آمده اید به من بگویید پشت پرده خبری هست» و با توسل به حضرت سیدالشهدا و شاید حضرت علی اصغر و گریه ایشان با او وداع نمودیم.
این مطالب در زندگی و سیره ایشان مشهود و محسوس بود و مکرر در مکرر در ضمن معاشرت و یا با استماع مواعظ او در مسجد یا خانه یا در راه از او شنیده و دیده بودند و کلیات آن در چند سفارش خلاصه میشد. اما عمل به این توصیهها که همه گرفته شده از قرآن و روایات و کلمات و حالات بزرگان بود با توجه به تاثیر نفس ایشان هرکه را به اندازه همتش راه میانداخت و سلوک او آغاز میشد.
*توصیههای انسانساز
برخی از ارادتمندان به ایشان هم از این سفره رحمت الهی بهرهمند بودند.
آنچه به عنوان آخرین یادآوری ذکر میکنم، شاید برای بسیاری از مردم حتی اهل علم موجب شگفتی باشد و آن اینکه آن بزرگوار که پس از حدود پانزده سال تحصیل در تهران و قم به تهران بازگشت و این برنامه هدایتی را با چه پشت کار عجیبی آغاز کرد و حدود پنجاه سال طول کشید. در تمام این مدت بحث و تدریس و کارهای علمی حوزوی را با شدت دنبال کرد و به راستی برای هر طلبه و فاضل و مدرّسی سرمشق بود.
باید بگویم عاشق علم و تعلیم بود. با اینکه کسانی که در طریق هدایت معنوی دیگران قرار می گیرند معمولا از کارهای علمی تا حد زیادی کنار می مانند. اما این بزرگوار، جمع بین علم و تعلیم و اخلاق و تزکیه کرده بود. رحمه الله علیه.