به گزارش خیمه مگ، ماه مبارک رمضان، بهار قرآن است و در این ماه برای انس و الفت قلب ها با این هدیه الهی، به بررسی شبهات قرآنی در شماره های گوناگون خواهیم پرداخت.
پرسش:
«تعلیم و تربیت» در منظر قرآن کریم از چه جایگاهی برخوردار است؟
پاسخ اجمالی:
قرآن برای نشان دادن جایگاه فوق العاده «تعلیم و تربیت»، جهان را به منزله دانشگاهی معرّفی کرده که تمام مخلوقاتش برای علم هر چه بیشتر انسانها آفریده شده اند و هدف از آن، اندیشیدن در اسرار پدیده ها و آشنایی با علم و قدرت پروردگار است. هم هدف آفرینش جهان و هم هدف بعثت پیامبران(ص) پیشرفت علم و دانش بوده است. در سوره «نحل» یک قاعده کلّی بیان می کند و آن این که «از آگاهان سؤال کنید اگر نمی دانید»؛ زیرا علوم در حقیقت محصول تفکّر و تجربه ای است که پیشینیان کسب کرده اند و برای آیندگان می گذارند.
پاسخ تفصیلی:
یک نگاه اجمالی به آیات قرآن اهتمام فوق العاده اسلام را نسبت به این امر مهم نشان می دهد؛ خداوند در سوره طلاق، جهان را به منزله دانشگاهی معرّفی می کند که تمام مخلوقاتش به منظور علم و آگاهی هر چه بیشتر انسانها آفریده شده است و هدف این بوده که در اسرار این پدیده ها بیندیشند و به علم و قدرت پروردگار آشنا شوند؛ و به تعبیر دیگر، هدف از کلّ جهان آفرینش، علم و دانش بوده است، و می فرماید: «خداوند کسی است که آسمان های هفت گانه را آفرید، و از زمین نیز همانند آن را، فرمان او پیوسته در میان آسمان ها و زمین ها نازل می شود[و دائماً آنها را تحت ربوبیّت خود قرار داده] تا بدانید خداوند بر همه چیز توانا است، و علم او به همه چیز احاطه دارد».(۱)
در حقیقت این نکته جالبی است که هم آفرینش آسمان ها و زمین ها، و هم تدبیر دائمی آنها، وسیله ای است برای تحریک حسّ کنجکاوی بشر برای اندیشیدن بیشتر و آگاهی بر اسرار جهان؛ و در نتیجه آگاهی بر علم و قدرت پروردگار باشد؛ پس همه اینها مقدّمه ای است برای تربیت نفوس انسانی و قرب الی الله؛ و نیز آگاهی بر این امر که احکام شریعت، همچون احکام خلقت، روی حساب دقیق است پس آفرینش جهان به خاطر علم است.
در سوره «بقره» نیز به مسأله هدف بعثت پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) اشاره می کند و آن را تعلیم و تربیت در سایه تلاوت آیات الهی می شمرد و می فرماید: (همان گونه که [برای هدایت شما] پیامبری از خودتان در میان شما فرستادیم؛ تا آیات ما را بر شما بخواند؛ و شما را پاکیزه سازد؛ و به شما، کتاب و حکمت بیاموزد؛ و آنچه را نمی دانستید، به شما یاد دهد)؛ «کَما اَرْسَلْنا فِیکُمْ رَسُولاً مِنْکُمْ یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِنا وَ یُزَکِّیکُم وَ یُعَلِّمُکُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ یُعَلِّمُکُمْ ما لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ».(۲)
در اینجا تنها بر تعلیم کتاب و حکمت به عنوان هدف بعثت پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) تکیه نشده است؛ بلکه به تعلیم آن اموری که بدون نزول وحی امکان دسترسی به آن نبوده است، نیز اشاره شده است روی جمله «یُعَلِّمُکُمْ مَا لَم تَکُونُوا تَعْلَمُونَ». به این ترتیب هم هدف آفرینش جهان، پیشرفت علم و دانش بوده است و هم هدف بعثت پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) گسترش علم و حکمت، و پرورش نفوس می باشد.
از آیه ۱۲۹ سوره «بقره» به خوبی استفاده می شود که این هدف بزرگ و متعالی یعنی تعلیم و تربیت و آموزش حکمت، در دعای ابراهیم خلیل(علیه السلام) برای این امّت آمده است؛ آنجا که از خداوند تقاضا می کند و می گوید: (پروردگارا! پیامبری در میان آنها از خودشان برانگیز، تا آیات تو را بر آنان بخواند، و آنها را کتاب و حکمت بیاموزد، و پاکیزه کند؛ زیرا تو توانا و حکیمی[و بر این کار قادری])؛ «رَبَّنا وَ ابْعَثْ فِیهِم رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِم آیاتِکَ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ یُزَکِّیهِمْ اِنَّکَ اَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ».(۳)
و این نشان می دهد که این دو هدف (یعنی تعلیم و تربیت) از اهداف شناخته شده در میان امّت های پیشین نیز بوده است. قابل توجّه اینکه در این آیه و بعضی دیگر از آیاتی که در این زمینه وارد شده هم سخن از تعلیم کتاب و تزکیه به میان آمده، و هم آموزش حکمت. در اینکه در اینجا منظور از «حکمت» چیست؟ تفسیرهای مختلفی ذکر شده است. نخست اینکه منظور معارف دینی و آشنایی با احکام آن است؛ و دیگر اینکه منظور سنّت پیامبر(صلی الله علیه وآله) است؛ زیرا در کنار کتاب الله ذکر شده، بعضی نیز گفته اند منظور علائم و نشانه هایی است که حق را از باطل جدا می سازد، و گاه گفته شده «حکمت» به معنی آیات متشابه است که پیامبر باید بالخصوص آن را تعلیم دهد.(۴)
ولی با توجه به ریشه معنوی حکمت که به معنی عامل باز دارنده از جهل و خطا، و قرار دادن هر چیز در موضوع مناسب آن است؛ به نظر می رسد که منظور از حکمت در اینجا، آگاهی از اسرار و علل و نتایج احکام و نیز اسرار آفرینش جهان و انسان، و سرنوشت و سرانجام کار او است.
هم چنین در سوره «نحل» به یک قاعده کلّی - که اساس مسأله تعلیم و تربیت است - اشاره کرده، و می فرماید: (از آگاهان سؤال کنید اگر نمی دانید)؛ «فَاسْئَلُوا اَهْلَ الذِّکْرِ اِنْ کُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ».(۵)
این آیه گرچه در مورد صفات انبیاء پیشین نازل شده که آنها از جنس بشر بودند، و در ظاهر با سایر انسان ها تفاوتی نداشتند؛ ولی می دانیم مورد آیه مفهوم گسترده آن را محدود نمی کند؛ و حکم بر عمومیّت باقی است. این در واقع یک اصل اساسی است که همه عقلای جهان بر آن صحّه می نهند که همیشه «ناآگاهان باید از آگاهان فرا گیرند»؛ زیرا علوم و دانش ها در حقیقت محصول تفکّر و اندیشه و تجربه هایی است که پیشینیان کسب کرده و برای آیندگان می گذارند؛ آنها نیز بر آن افزوده به نسل های بعد منتقل می کنند؛ به این ترتیب، علم و دانش بشر روز به روز تکامل می یابد؛ و نیز به همین دلیل مسأله تعلیم و آموزش پایه اصلی هر گونه پیشرفت و ترقّی اجتماعی بشر در بُعد معنوی و مادّی را تشکیل می دهد.
در اینجا جمله ای از غزالی نقل شده که مطلب را روشن تر می کند. کسی از او پرسید: این احاطه علمی را که بر اصول و فروع اسلام داری از کجا پیدا کرده ای؟! او این آیه را تلاوت کرد: «فَاسْئَلُوا اَهْلَ الذِّکْرِ اِنْ کُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ»؛ یعنی علم کلّی از طریق سؤال کردن و آموزش از علما و دانشمندان حاصل می شود.(۶)
در روایات متعددی که از طریق اهل بیت(علیهم السلام) وارد شده «اهل ذکر» به معنی ائمه معصومین(علیهم السلام) تفسیر شده است(۷)؛ ولی چنانکه می دانیم این تفسیرها به معنی انحصار نیست؛ بلکه بیان مصداق اتمّ و کامل آن است.
شبیه این معنی در تفسیر بسیاری از آیات قرآن نیز دیده می شود. علاوه بر این، خداوند در سوره «توبه»، مسلمانان را به دو گروه تفسیم می کند: «معلّمان و متعلّمان» و در واقع هر مسلمانی باید جزء یکی از این دو گروه باشد، یا آموزش دهد یا فرا گیرد یا معلّم باشد یا شاگرد، پس می فرماید: (و شایسته نیست مؤمنان همگی [به سوی میدان جهاد] کوچ کنند؛ چرا از هر گروهی از آنان، طایفه ای کوچ نمی کند [تا طایفه ای در مدینه بماند]، که در دین [و معارف و احکام اسلام] آگاهی یابند و به هنگام بازگشت به سوی قوم خود،آنها را بیم دهند؟! شاید [از مخالفت فرمان پروردگار] بترسند، و خودداری کنند! )؛ «وَ مَا کَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنفِرُوا کَافَّةً فَلَوْ لَا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ».(۸)
بسیاری از دانشمندان در طول تاریخ، به این آیه شریفه استناد نموده اند تا لزوم فراگیری علوم اسلامی را برای ابلاغ به دیگران، به عنوان واجب کفایی، مورد تأکید قرار دهند، علاوه بر اینکه فراگیری برای عمل را برای همه واجب عینی می دانند.
در دنیای امروز در بسیاری از کشورها فراگیری دانش بر همه الزامی است و به حکم قانون هر کودکی باید درس بخواند؛ و اگر نخواند ولیّ او مورد بازخواست قرار می گیرد، ولی در هیچ جا تعلیم دادن الزام قانونی ندارد؛ بلکه هر کس می تواند در مقام تعلیم برآید یا برنیاید!، ولی در اسلام همان گونه که تحصیل علم واجب است، تعلیم دادن به دیگران نیز جنبه وجوب و الزام دارد و یکی از دلایل آن، همین آیه نفر است؛ زیرا از یک سو با جمله «فَلَوْ لَا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ» کوچ کردن را برای تحصیل علم واجب می شمرد.(۹)
و از سوی دیگر با جمله «وَ لِیُنذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ»؛ (و به هنگام بازگشت به سوی قوم خود،آنها را بیم دهند) تعلیم دادن را واجب می داند و البتّه همه این آیات مقدّمه ای است برای عمل کردن به وظایف الهی که در جمله «لَعَلَّهُمْ یَحْذَرونَ» خلاصه شده است.
بر همین اساس گاه بعضی از دانشمندان اسلام، روزهای متوالی طی طریق می کردند تا از شهری به شهر دیگر برای فرا گرفتن یک حدیث برسند! از جمله نوشته اند که «جابر» از مدینه به مصر رفت تا یک حدیث را ـ که نزد یکی از دانشمندان بود ـ از او بشنود و فرا گیرد؛ و لذا می گویند هیچ کس به مرحله کمال نمی رسد؛ مگر اینکه مسافرت کند و با دانشمندان بلاد مختلف تماس حاصل کرده تا از علم و تجربه آنان بهره گیرد و نیز کسی به مقصود نمی رسد مگر اینکه هجرت نماید.(۱۰)
در داستان حضرت خضر و حضرت موسی(علیهما السلام) که در سوره «کهف» به آن اشاره شد، می خوانیم که این پیامبر بزرگ (موسی) برای فراگیری بعضی از علوم راه طولانی و پر رنج و مشقّتی را پیمود، تا نزد آن مرد الهی(خضر) رسید و بخشی از علوم را از او فرا گرفت.
در سوره «بقره» به تعبیر مهم دیگر درباره فراگیری علم و دانش برخورد می کنیم؛ می فرماید: (دانش و حکمت را به هر کس بخواهد [و شایسته باشد] می دهد؛ و به هر کس دانش داده شود، خیر فراوانی داده شده است. و جز خردمندان، [این حقایق را درک نمی کنند، و] متذکّر نمی گردند)؛ «یُؤتِی الْحِکْمَةَ مَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُؤتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ اُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً وَ مَا یَذَّکَّرُ اِلَّا اُولُوا الاَلْبَابِ».(۱۱)
بدیهی است منظور از تعبیر «مَن یَشاءُ»؛ (آن کسی را که خدا بخواهد) این نیست که خداوند، حکمت و دانش را بی جهت و بدون مقدمّه به این و آن می دهد بلکه همان گونه که می دانیم «مشیّت» و اراده خداوند همواره آمیخته با «حکمت» او است؛ یعنی آن را به هر کسی که شایسته باشد می بخشد و این شایستگی یا بر اثر تلاش و کوشش هر چه بیشتر و تحمّل و مشقّت تحصیل علم، یا خودسازی و تقوا - که سرچشمه روشن بینی و فرقان الهی است - حاصل می گردد. جالب این که در این آیه از علم و دانش تعبیر به «خیر کثیر» شده، تعبیر جامعی که همه نیکی ها و خوبی ها؛ (خیر دنیا و آخرت و خیر مادّی و معنوی و خیر در همه جهات) را در بر می گیرد.
مفسّر عالیقدر مرحوم علاّمه «طباطبایی» در اینجا نکته ای دارد، که می فرماید: «جمله «وَ مَنْ یُؤتَ الْحِکْمَةَ» به صورت فعل مجهول آمده، در حالی که در جمله قبل فعل معلوم به کار رفته است (و فرموده: خداوند علم و دانش را به هر کس بخواهد می دهد) تا روشن سازد که حکمت و دانش، ذاتاً سرچشمه خیر کثیر است، نه تنها از جهت انتساب به خداوند متعال بلکه ذات و حقیقت علم، خیر فراوان است»!(۱۲)
خداوند در آیه دیگری از سوره «بقره»، اشاره به بُعد دیگری از این مسأله می کند و آن مذمّت شدید از «کتمان علم و دانش» است؛ می فرماید: (کسانی که دلایل روشن و وسیله هدایتی را که نازل کرده ایم، بعد از آنکه در کتاب[آسمانی] برای مردم، بیان نمودیم کتمان می کنند خدا آنها را لعنت می کند، و همه لعن کنندگان[نیز] آنها را لعن می نمایند)؛ «اِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ مَا اَنْزَلْنَا مِنَ البَیِّنَاتِ وَ الْهُدَی مِنْ بَعْدِ مَا بَیَنّاهُ لِلنّاسِ فِی الْکِتَابِ اُولئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ».
تعبیر به «لعن» خداوند، (طرد خداوند از رحمت خود و لعن همه لعن کنندگان) از شدیدترین تعبیراتی است که در قرآن مجید درباره گناهی از گناهان آمده است. و این نشان می دهد؛ که تا چه حد «کتمان» علم و دانش، زشت و نکوهیده است، آن هم علوم و دانش هایی که مایه هدایت مردم باشد.
در آیه ای که بلافاصله بعد از این آیه در سوره «بقره» آمده، تنها راه توبه از این گناه بزرگ را بعد از پشیمانی و بازگشت به سوی خدا، اصلاح و «تبیین مسائل کتمان شده» ذکر فرموده، و این نیز به خوبی نشان می دهد که برای جبران «کتمان علم» راهی جز تبیین آن، وجود ندارد: «اِلَّا الَّذِینَ تَابُوا وَ اَصْلَحُوا وَ بَیَّنُوا فَاُولئِکَ اَتُوبُ عَلَیْهِمْ وَ اَنَا التَّوَّابُ الرَّحِیمُ».
اگر چه این آیه در مورد اهل کتاب نازل شده (که نشانه های پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) را که در کتب خود دیده بودند، کتمان می کردند)، ولی بدیهی است، مفهوم آیه وسیع و گسترده است و کتمان هر علمی را که مایه هدایت مردم است شامل می شود؛ روایاتی که از معصومین نقل شده نیز نشان می دهد که علم به مفهوم مطلق آن مورد توجّه است؛ پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) مطابق حدیثی می فرماید: «مَنْ سُئِلَ عَنْ عِلْمٍ یَعْلَمُهُ، فَکَتَمَهُ اُلْجِمَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ بِلِجامٍ مِنْ نارٍ»(۱۳)؛ (کسی که از او درباره علومی که می داند سؤال بکنند و کتمان کند در روز قیامت لجامی از آتش بر دهان او می زند!).
در حدیث دیگری از همان حضرت، به تعبیر روشن تری در این باره بر می خوریم که می فرماید: «مَنْ کَتَمَ عِلْماً نافِعاً عِنْدَهُ، اَلْجَمَهُ اللهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ بِلِجامٍ مِنْ نارٍ»(۱۴)؛ (کسی که علم مفید را که نزد او است کتمان کند، خداوند در قیامت لجامی از آتش بر دهان او می زند!). روشن است این تعبیر تمام علومی را که برای انسانها در هر زمینه ای مفید و نافع است شامل می شود. باز در حدیث دیگری از همان حضرت، این معنی با صراحت نقل شده که فرمود: «مَنْ عَلِمَ شَیْئاً فَلَایَکْتُمهُ»(۱۵)؛ (هر کسی علم و دانشی درباره چیزی دارد آن را کتمان نکند).(۱۶)