۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۳:۱۶

ماجرای خُمس هایی که آیت الله العظمی مظاهری رد می کنند

ماجرای خُمس هایی که آیت الله العظمی مظاهری رد می کنند
گاهی اوقات اتفاق می‌افتد که شخصی به عنوان پرداخت خمس نزد من می‌آید و ناگهان می‌بینم که او کاری با من دارد و از من توقع دارد که سفارش او را بکنم. لذا می‌بینم که پول او رشوه است یا شبهۀ رشوه دارد، از این‌رو با کمال شهامت می‌گویم دادن این پول حرام است و گرفتن من هم حرام است.
کد خبر: ۶۱۵۳

به گزارش خیمه مگ، یکی از بزرگترین گناهان مورد ابتلا در جامعه امروزی مسئله حق الناس است که در این راستا، سلسله دروس اخلاق شنیدنی و خواندنی حضرت آیت الله مظاهری در شماره های مختلف تقدیم نگاه شما خوبان خواهد شد.

 

جلسۀ سیزدهم: رشوه

بسم الله الرّحمن الرّحیم

الحمدلله ربّ العالمین والصلاة والسّلام علی خیر خلقه أشرف بریته ابوالقاسم محمّد صلی الله علیه و علی آله الطیّبین الطاهرین و عَلی جمیع الانبیاء وَالمُرسَلین سیّما بقیة الله فی الأرضین و لَعنة الله عَلی اعدائهم أجمعین.

 

بحث ما دربارۀ حقّ‌النّاس بود و از مباحث قبل استفاده کردیم که حقّ‌النّاس خیلی مشکل است. پروردگار عالم قسم خورده است که ممکن است از حق‌الله بگذرم، امّا به عزت و جلالم، از حقّ‌النّاس نخواهم گذشت. [۱]

 

امام صادق«سلام‌الله‌علیه» در معنای آیۀ شریفۀ «إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصَادِ»[۲] می‌فرمایند: خداوند در کمین‌گاه ظالم است. در گردنه‌ها و پلیس‌راه‌های قیامت که مربوط به حق مردم است، خدا سؤال و جواب می‌کند و از حق مردم و از حق کسی که به او ظلم شده، نخواهد گذشت. [۳] اگر برای حقّ‌النّاس چیزی نداشتیم جز همین مطلب، بس بود که ما باید مواظبت کامل راجع به حقّ‌النّاس داشته باشیم.

 

راوی می‌گوید من رفتم خدمت امام صادق«سلام‌الله‌علیه» و گفتم یابن رسول‌الله! من شنیده‌ام پیامبر اکرم«صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» همۀ علوم را در اختیار شما اهل بیت قرار داده‌اند. فرمودند: بله و به او فهماندند که پیامبر اکرم«صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم»  علم کامل و حقیقی را به اهل بیت«سلام‌الله‌علیهم» آموخته ‌اند و جزئیّات همۀ احکام دین نزد ایشان معلوم است.

این مطلب اشاره به حدیث پیامبر اکرم«صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» دارد که در حجة‌الوداع  فرمودند: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ وَ اللَّهِ مَا مِنْ شَیْ‏ءٍ یُقَرِّبُکُمْ‏ مِنَ الْجَنَّةِ وَ یُبَاعِدُکُمْ‏ مِنَ النَّارِ إِلَّا وَ قَدْ أَمَرْتُکُمْ بِهِ وَ مَا مِنْ شَیْ‏ءٍ یُقَرِّبُکُمْ‏ مِنَ النَّارِ وَ یُبَاعِدُکُمْ‏ مِنَ الْجَنَّةِ إِلَّا وَ قَدْ نَهَیْتُکُمْ عَنْهُ»[۴]؛ یعنی ای مردم، من هرچه که شما به‌وسیلۀ آن به بهشت نزدیک و از جهنّم دور می‌شوید، گفتم.

 

سپس امام‌ صادق«سلام‌الله‌علیه» ظرافتی به کار بردند که شاهد عرض ماست. ایشان می‌خواستند پوست دست او را بگیرند، ولی اوّل اجازه گرفتند و گفتند: اجازه می‌دهی نیشگونی به تو بگیرم؟ او هم اجازه داد. بعد فرمودند: تمام حلال و حرام و همۀ احتیاجات دینی مردم، حتی حکم این کار و جریمۀ این خدشه نیز در اسلام مشخص شده و نزد ما معلوم است. [۵] 

 

در واقع، امام صادق«سلام‌الله‌علیه» علاوه بر آنکه می‌فرمایند: این کار جزئی، حقّ‌النّاس است، برای همین گرفتن پوست دست و نیشگون بدون درد، اجازه می‌گیرند، یعنی بدون اجازه نمی‌شود.

 

روایتی در این خصوص از امام زمان حضرت مهدی«روحی‌فداه» داریم. از حضرت ولی‌ّ عصر«ارواحنافداه» روایات کمی به دست ما رسیده، برای اینکه زمینه برای نقل روایات آن حضرت نبوده است، امّا این روایت از ایشان است که می‌فرمایند: «فَلَا یَحِلُّ لِأَحَدٍ أَنْ‏ یَتَصَرَّفَ‏ فِی مَالِ غَیْرِهِ بِغَیْرِ إِذْنِهِ»[۶]؛ هیچ کس حق ندارد تصرف در مال کسی کند، مگر با اجازۀ او.

 

حتی زن راجع به شوهر و شوهر راجع به زن و بچه‌ها راجع به پدر و مادر و پدر و مادر راجع‌ به بچه‌ها، هیچ کس حق ندارد تصرف در مال دیگری کند، مگر با اجازۀ صاحب مال. قبلاً در مبحث غصب فهمیدیم که امر غصب خیلی مهم است، به اندازه‌ای که در روایات می‌خوانیم اگر کسی زمینی را، حتی به اندازۀ یک وجب، از کسی غصب کرده باشد، در روز قیامت آن زمین طوقی از آتش به گردنش می‌شود و با این رسوایی او را به صف محشر می‌آورند. [۷] پس ما باید مواظب حقّ‌النّاس باشیم. تسامحی که بعضی اوقات راجع به حقّ‌النّاس در میان مردم دیده می‌شود، خیلی بیجاست و وقتی پشیمان می‌شوند که چاره‌ای نیست.

 

در جلسات قبل، حقّ‌النّاس را منقسم کردم به دو قسم. یک قسمت مربوط به آبروی مردم بود و فی‌الجمله درباره‌اش صحبت کردیم و دیدیم که غیبت و تهمت و شایعه و توهین و نظایر آن، جنگ با خداست و گناهش خیلی بزرگ است. قسمت دوم مربوط به اموال بود که منقسم کردم به چند قسم و فی‌الجمله درباره‌اش صحبت کردم.

 

بحث این جلسه که خیلی مهم است، ولی متأسفانه در میان ما خیلی مشهور است، رشوه‌خواری و پارتی‌بازی است.

این رشوه‌خواری و پارتی‌بازی که متأسفانه در بعضی از اداره‌ها هست، در میان ما عادی شده است و حتی رسیده به اینجا که در میان عموم مردم شایع است که بدون پارتی و رشوه نمی‌شود؛ لذا آنکه می‌خواهد حقّش را بگیرد، می‌بیند باید رشوه بدهد و پارتی‌بازی کند. کسی هم که می‌خواهد کار را انجام دهد، مثل اینکه حقّ خودش می‌داند و اسمش را حق‌ّالحساب می‌گذارد.

 

در روایات می‌خوانیم که رشوه دادن و رشوه خوردن، کفر است. امام رضا«سلام‌الله‌علیه» می‌فرمایند: «إِیَّاکُمْ وَ الرِّشْوَةَ فَإِنَّهَا مَحْضُ الْکُفْرِ وَ لَا یَشَمُّ صَاحِبُ الرِّشْوَةِ رِیحَ الْجَنَّةِ»[۸]؛ یعنی اگر کسی رشوه بخورد، باید بداند که اوّل دینش را می‌دهد و بعد رشوه می‌خورد و به بهشت نخواهد رسید. در روایات دیگری داریم که رشوه دهنده و رشوه گیرنده، هر دو در آتش جهنّم هستند. [۹]

 

در قرآن شریف لفظ رشوه نیامده، امّا لفظی آمده که جداً کمرشکن است و آن لفظ «سُحت» است. می‌فرماید: «أَکَّالُونَ لِلسُّحْتِ»[۱۰]. سحت یعنی نجس و لجن. امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» می‌فرمایند: او کسی است که رشوه می‌گیرد. [۱۱] 

 

باید توجه شود که رشوه‌خواری و رشوه‌ دادن و همچنین واسطه شدن بین آنها حرام است، پارتی‌بازی هم حرام است. در چندین روایت می‌خوانیم که رشوه دهنده و رشوه گیرنده و واسطۀ آنها ملعونند: «الرَّاشِی‏ وَ الْمُرْتَشِی‏ وَ الْمَاشِی بَیْنَهُمَا مَلْعُونُونَ»[۱۲]

 

تنها در یک مورد از نظر شرع مقدّس پرداخت رشوه جایز است، که در آن صورت نیز دریافت رشوه حرام است و گیرندۀ رشوه، جهنّمی است. آن یک مورد مربوط به وقتی است که انسان برای گرفتن حقّ خود، چاره‌ای جز رشوه دادن ندارد. یعنی می‌بیند اگر رشوه ندهد، حقّش نابود می‌شود و حقّش را می‌خورند و حکم ناحق برای او می‌دهند یا کارمند اداره در کارش کارشکنی می‌کند و حقّ او را پایمال می‌کند. البته باز اگر بتواند رها کند و دنبال این حرف‌ها نباشد، حتی اگر به حقّش نرسد، بهتر است.

 

 در هر صورت، رشوه، برای کسی که رشوه می‌خورد حرام است و گناهش خیلی بزرگ است. کسی که رشوه می‌دهد نیز اگر برای این باشد که باطلی را حق و حقی را باطل کند، گناهش خیلی بالاست. چنانکه اگر می‌تواند از راه غیر رشوه و پارتی به حقّش برسد، باز نمی‌تواند رشوه دهد و گناهش در سرحد کفر است.

 

بزرگان به اجتناب از رشوه و پارتی‌بازی خیلی اهمیت می‌داده‌اند. مرحوم آیت‌الله سیدمحمدباقر درچه‌ای«رحمت‌الله‌علیه» یکی از مراجع بزرگ تقلید در اصفهان بوده است. انصافاً‌ وجاهت خوبی داشته و استاد بزرگوار ما آیت‌الله بروجردی«رحمت‌الله‌علیه» شاگرد ایشان بوده و خیلی تعریف تقوا و علم ایشان را می‌کردند. ایشان برای مهمانی به جایی نمی‌رفتند، از سهم امام استفاده نمی‌کردند و اصلاً‌ از خمس هم استفاده نمی‌کردند و خیلی محتاط بودند. روزهای پنجشنبه و جمعه به درچه می‌رفتند و آنجا به نماز جماعت و بیان احکام و گره‌گشایی از مردم مشغول بودند. وقت آمدن قدری نان خشک و ماست کیسه ‌انداخته می‌آوردند و هفتۀ بعد را با آن خوراکی‌ها سپری می‌کردند. روزی یکی از مریدهای ایشان که از تجّار بوده و آدم مقدّسی هم بوده، به اصرار ایشان را برای افطار وعده گرفته و ایشان هم رفته‌اند. بعد از افطار، وقتی می‌خواسته‌اند بلند شوند، صاحب خانه گفته: آقا کارتان دارم. یک قباله آورده تا آقا قباله را امضا کند. نقل می‌کنند وقتی مرحوم آیت‌الله درچه‌ای قضیۀ قباله و امضا را شنید، رنگ ایشان تغییر کرد و گفت: ای وای! این افطاری رشوه بوده است. بعد رو کردند به او و گفتند من با تو چه کرده بودم که این زهرمار را به خورد من دادی؟ بلند شده بودند و به مدرسه نیماورد آمده بودند و سر باغچه انگشت به دهان خود زده و غذا را برگردانده بودند. سپس استغفار کرده بودند، امّا باز گریه می‌کردند که چه کنم که خورده‌های غذا باقیمانده در شکم من و آیا این آتش با من چه می‌کند؟

 

به راستی چنین است، آنکه رشوه می‌خورد، آتش می‌خورد. آنکه رشوه می‌دهد اگر مجبور نباشد، آتش می‌دهد و می‌سوزاند و ریشه‌کن می‌کند. اگر کسی خودش را بسوزاند و خودکشی کند چقدر گناه دارد؟ قرآن می‌فرماید اگر کسی دیگری یا خودش را بکشد: «وَ مَنْ یقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِداً فِیهَا»[۱۳]؛ باید به جهنّم رود و همیشه در جهنّم باشد؛ لذا از کسانی که توبه‌شان قبول نیست، آدمی است که خودش را بکشد. گناه خیلی بزرگ است و آدم‌کشی است. آنکه رشوه می‌خورد، خودش را آتش زده و خودش را می‌کشد و آنکه رشوه داده، او را آتش زده و بدبخت کرده است. حتی از شبهۀ رشوه هم باید حذر ‌شود.

 

کسانی که اهل معرفت و اهل دلند و کسانی که به راستی این چیزها را می‌دانند، بصیرتی از نظر چشم و گوش و دل دارند و می‌بینند که غذای حرام آتش است. قرآن راجع به خوردن مال بچه یتیم می‌فرماید متوجه نیستید، بلکه آتش می‌خورید:

«إِنَّ الَّذینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامی‏ ظُلْماً إِنَّما یَأْکُلُونَ فی‏ بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَیَصْلَوْنَ سَعیراً»[۱۴]

امام محمد باقر«سلام‌الله‌علیه» می‌فرمایند: ما هم مصداق این آیه و بچه‌های یتیم پیغمبریم. [۱۵] یعنی آنکه خمس نمی‌دهد، آتش می‌خورد. اگر کسی چشم بصیرت داشته باشد، می‌بیند این غذا نیست، بلکه آتش است و خودش را نابود می‌کند، امّا توجه ندارد که خودش را نابود می‌کند. لذا رشوه دادن و رشوه گرفتن حرام است و گناهش خیلی بالاست. پارتی‌بازی‌ نیز چنین است.

 

نقل می‌کنند در زمان آیت‌الله ‌العظمی آقای ‌مدیسه‌ای«رحمت‌الله‌علیه»، کسی از تجّار تهران قصد عزیمت به نجف و پرداخت وجوهات شرعی داشته است. در آن زمان مرحوم آیت‌الله آقای قاضی«رحمت‌الله‌علیه» نیز در نجف بوده ‌است. آیت‌الله شیخ محمدتقی آملی«رحمت‌الله‌علیه» هم یکی از علمای بزرگ در تهران بوده و از نظر سیر و سلوک و از نظر معنویت خیلی بالا بوده و از شاگردان آقای ‌قاضی بوده است. آقای آملی و آن تاجر، رفاقت و رفت و آمد داشته‌اند. هنگام عزیمت تاجر از تهران به نجف، آقای آملی به او می‌گوید خوب است که شما در نجف سری به آقای‌ قاضی بزنید و وضع ایشان را ببینید و قدری از سهم امام  را به ایشان بدهید. آن آقا گفته بود من به حجرۀ آقای ‌قاضی رفتم و دیدم مقداری آب و نان خشک دارد و نان خشک را در آب می‌زند تا خیس شود و بخورد. در حجره هم حصیری بیش نیست. تعجب کردم این آسید علی آقا قاضی که این همه سر و صدا دارد، ‌ چرا وضعش اینطور است؟ گفتم آقا من خمس دارم و می‌خواهم خمس خودم را به شما بدهم. مرحوم آقای ‌قاضی توجه کرده است که این شخص را، آقای شیخ محمدتقی آملی فرستاده است. با این توجه، برای او شبهۀ پارتی‌بازی جلو می‌آید. از این‌رو به تاجر گفته است این زندگی که ما داریم، وظیفۀ ما اینست و اگر پول‌دار شدیم وظیفۀ دیگری پیدا می‌کنیم، لذا همۀ پول‌ها را نزد آقای ‌مدیسه‌ای ببرید.

 

همین مقدار که آقای ‌قاضی توجه کرده است که آقای‌ آملی سفارشی روی او داشته و به سفارش او آمده است، همین برای او شبهۀ پارتی‌بازی دارد. نظیر اینکه مرحوم آقای سیدمحمدباقر درچه‌ای رشوه نداده و رشوه نگرفته، امّا همین که شبهۀ رشوه داشت را قبول نکرد و آنچه خورده بود، قی کرد. معنایش اینست که اگر ما یک مسلمان واقعی یا شیعۀ علی«سلام‌الله‌علیه» باشیم باید راجع به رشوه و پارتی‌بازی خیلی سخت‌گیر باشیم. خیال نکنید مرحوم آقای ‌درچه‌ای و مرحوم آقای ‌قاضی اینها را از خود درآورده‌اند، بلکه در نهج‌البلاغه نظیرش هست.

 

در نهج‌البلاغه آمده است که امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» در یکی از خطبه‌ها می‌فرمایند: کسی به دیدن من آمد که  ظرفی سر پوشیده پر از حلوا برایم آورده بود. ایشان می‌فرمایند: از معجونی که در آن ظرف بود، چنان متنفّر شدم که گویا آن زهر مار است. معلوم می شود او کاری با آن حضرت داشته و انتظار داشته است که حقی را ناحق یا ناحقی را حق جلوه دهند. می‌فرمایند به او گفتم: این هدیه است یا زکات یا صدقه که این دو بر ما اهل بیت پیامبر«صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلّم» حرام است. گفت: نه، نه زکات است و نه صدقه، بلکه هدیه است. گفتم: مادرت به عزایت بنشیند، آیا از راه دین وارد شده‌ای که مرا بفریبی؟ یا عقلت آشفته شده؟ یا جن زده شده‌ای؟ یا هذیان می گویی؟

 

سپس امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» فرموده‌اند: «وَ اللَّهِ لَوْ أُعْطِیتُ‏ الْأَقَالِیمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاکِهَا عَلَی أَنْ أَعْصِیَ اللَّهَ فِی نَمْلَةٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ‏ شَعِیرَةٍ مَا فَعَلْتُهُ»[۱۶]؛ به خدا سوگند، اگر عالم هستی را به من بدهند و بگویند یک ظلم و یک حقّ‌النّاس کن و یک پوست جو را به ناحق از یک مورچه بگیر، من که علی هستم حاضر نیستم چنین کاری ‌کنم.

 

گاهی اوقات اتفاق می‌افتد که شخصی به عنوان پرداخت خمس نزد من می‌آید و ناگهان می‌بینم که او کاری با من دارد و از من توقع دارد که سفارش او را بکنم. لذا می‌بینم که پول او رشوه است یا شبهۀ رشوه دارد، از این‌رو با کمال شهامت می‌گویم دادن این پول حرام است و گرفتن من هم حرام است، من می‌خواهم خمس را به اهل علم و طلبه‌ها بدهم و اهل علم نمی‌توانند مالی که شبهۀ حرام دارد، مصرف کنند و من باید پول حلال به آنها بدهم. لذا به او می‌گویم پولت را ببر، امّا اگر درخواست تو حق باشد و من بتوانم گره‌ای از کارت باز کنم، خواهم کرد. همۀ مراجع چنین هستند و راجع به پول حرام یا شبهه‌ناک خیلی سخت‌گیری می‌کنند.

 

 ما اگر به راستی بخواهیم شیعه باشیم به اندازۀ توان باید پیرو امیرالمومنین«سلام‌الله‌علیه» باشیم. من بارها گفته‌ام و تکرارش را لازم می‌دانم که الحمدلله همۀ ما از نظر اعتقاد شیعه هستیم و خیلی باید شکر کنیم. همۀ ما الحمدلله از نظر شعار شیعه هستیم و خیلی خوب است و خیلی باید شکر کنیم، امّا همۀ ما از نظر عمل شیعه نیستیم. یعنی باید حقّ‌النّاس در زندگی ما نباشد، وگرنه شیعه نیستیم. باید اهمیت به واجبات و مخصوصاً نماز و حجاب در زندگی و خانه و اجتماع ما باشد، باید اهمیت به مستحبات و خدمت به خلق خدا بدهیم و امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» یک اسوه برای ما باشد و بالاخره باید در زندگی ما گناه نباشد، چه صغیره و چه کبیره، تا اینکه متّقی شویم و وقتی متّقی شدیم، مولای ما امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» است و مولای متّقین می‌شود، یعنی ما شیعه می‌شویم.