به گزارش خیمه مگ،استاد محمدباقر تحریری در ادامه شرح دعای افتتاح به شرح و تبیین فقره دیگری از دعای افتتاح پرداختهاند که در ادامه تقدیم میگردد.
الْحَمْدُ لِلَّهِ بِجَمِيعِ مَحَامِدِهِ كُلِّهَا عَلَى جَمِيعِ نِعَمِهِ كُلِّهَا
ستایش پروردگار متعال، به جهت کمالاتی است که از آن ساحت مقدس ظهور پیدا کرده است. گاهی توجه ما به کمالات الهی بهطور تفصیلی است، و گاهی بهصورت اجمالی است، در این قسمت، یک توجه اجمالی بهتمامی نعمات پروردگار متعال اعم از ظاهری و باطنی شده است «وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَة» خدای متعال نعمتهای ظاهری و باطنیاش را بر شما سرازیر کرده است.
مراد از نعمت باطنی چیست؟
اما اینکه مراد از این نعمتهای باطنی چیست؟ شاید معنای نعمتهای باطنی فیوضات الهی باشد که باید دقت بیشتری به نعمت بودن آنها کرد، بهگونهای که انسان در ابتدای امر به وجودش و نعمت بودنش پی نمیبرد، مانند نعمت دین که از نعم باطنی است؛ گرچه ما نمیتوانیم نعم پروردگار را احصاء کنیم «وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها» اما توجه اجمالی به نعمتهای الهی بهگونهای ادا حق الهی را ایفاء میکند.
حقیقت ستایش و مراتب آن
ستایش مخصوص انسان نیست، بلکه همانطور که قرآن کریم بیان میفرماید هر موجودی با زبان حال، یا قال، ستایشگر حقتعالی است، «وَ إِن مِنْ شَيْءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبيحَهُم» هیچچیزی نیست الا اینکه ستایشگر خدای متعال است، ستایش حقتعالی فرع بر درک اجمالی حقتعالی است و درک اینکه این نعمت از اوست، بنابراین از این آیه مبارکه میتوان استفاده کرد هر موجودی بهحسب مرتبه وجودی خودش نوعی درک نسبت به پروردگار متعال و درکی نسبت به خودش و اینکه این وجود و شئون وجودیاش از اوست دارد و پس از این درکها ستایشگر حقتعالی است که همه این وجود و شئون وجودیِ خود را ظهور کمالی از کمالات الهی اظهار میکند که هست، اما درک این مسائل برای ما با همین تحلیلهای عقلی است که بهطور صحیح نحوه وجودی موجودات با مبانی عقلی یا نقلی تحلیل بشود تا برخی واقعیتها را مفهوماً کشف کنیم، قرآن کریم میفرماید: «وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبيحَهُم» شما تسبیح موجودات را درک نمیکنید، یعنی حقیقت آن تسبیح با این درکهای عادی قابلدرک نیست و اگر انسان بخواهد آن حقایق را درک کند، باید از این درکهای عادی خارج بشود چراکه خود انسان هم ازجمله این اشیاء است، «وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ» اجزاء وجودی خودش از مصادیق همین «شیء» است تا موجودات خارج از خودش.
زبانفهم تسبیح اشیاء چگونه محقق میشود؟
البته این درکها شرایط و مقدماتی لازم دارد، و آن لطافت خاص روحی است و انسان باید آن توجهات خاص روحیاش را به حقتعالی با طاعات و التزام مستمر به عبودیت شکوفا کند، تا حقایقی را که دارد منعکس کند، وجود انسان آینهای است که بازگوکننده تصاویر است ولی روی این آینه را زنگارها و غبارهای غلیظ و رقیقی پوشانده است و با معیت انسان در این عالم، این غبارها بهسوی او آمده است و انسان به این عالم آمده تا این غبارها را کنار بزند، لذا تعبیر مولا علی (ع) در رابطه باهدف انبیاء (ع) تعبیر بسیار لطیفی است، که فرمودند: «فَبَعَثَ فِيهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَيْهِمْ أَنْبِيَاءَهُ لِيَسْتَأْدُوهُمْ مِيثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ يُذَكِّرُوهُمْ مَنْسِيَّ نِعْمَتِهِ وَ يَحْتَجُّوا عَلَيْهِمْ بِالتَّبْلِيغِ وَ يُثِيرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُول» این گنجینههایی که خدای متعال از عقول به بشر داده است، تحت پوشش است و بهصورت معدن شده است، دستورات انبیاء (ع) این موانع را کنار میزند، حقایقی را که خدای متعال در فطرت بشر نهاده است را برمیانگیزاند انبیاء آمدهاند تا انقلابی در وجود انسان به پا کنند و انسان را از این خواب غفلتی که از لوازم عالم طبیعت است مبعوث کنند و برانگیزانند.
آخوند کاشی نمونهای از اهل معرفت
بههرحال، حمد موجودات و تسبیح موجودات یکی از آن حقایقی است که همراه باوجود موجودات هست، منتها درک خاصی لازم دارد که انسان این همراهان حقیقی را درک و کشف کند، برای برخی اولیاء بهطور خاص ظاهر و نمودار شده است، مرحوم آخوند کاشی رضوانالله تعالی علیه استاد اخلاق آیتاللهالعظمی بروجردی که در تخت فولاد اصفهان مدفون هستند چنین قوتی داشتند وقتی ایشان در مدرسه ذکر میگفتهاند، درودیوار هم با ایشان ذکر میگفتند و آنقدر قوی بوده است که دیگران هم این ذکر را درک میکردهاند، این مسائل وجود دارد و امیدواریم با عنایت پروردگار و استعانت اولیائش ما هم بهرهای از این حقایق ببریم و جایش در این حوزههاست. باید تلاش عمیقی در حوزهها بشود، و انسان غیر از علوم متعارف دنبال علوم دیگری هم باشد و هر یک از این علوم شرایط و تلاش خاصی لازم دارد.
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَا مُضَادَّ لَهُ فِي مِلْكِهِ وَ لَا مُنَازِعَ لَهُ فِي أَمْرِه
حاکمیت حق متعال در عالم چگونه است؟
ستایش مطلق برای خداوند است که در حاکمیتش ضدی ندارد، و منازعی در اداره امورش وجود ندارد، اداره کننده موجودات در هستی و شئون تکوینی هستی مستقلاً جز خدای متعال نیست که این معنا ناظر به توحید ربوبی و تدبیری خدای متعال است، «يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَى الْأَرْضِ» البته این دیدگاه منافاتی با اعتقاد به وسایط در تدبیر خدای متعال ندارد که خدای متعال در ربوبیت و تدبیرش، وسایطی را آفریده است و معنای این وسایط کنار رفتن خدای متعال در تدبیر و واگذاری نیست تا مسئله شرک درست بشود که مشرکین به این قائل بودند که خدای متعال ارباب را ایجاد کرده است و هرکدام از اینها استقلال در تدبیر دارند که استدلالات قرآنی این استدلال را نفی میکنند «ِ أَ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّار» لکن وساطت در تدبیر یعنی این تدبیر از آن منبع اعلی بهمراتب پایینتر ظهور میکند و خدای متعال از این طریق تدبیرش را همواره اعمال میکند.
برای درک بهتر این معنا در قالب مثال به وجود انسان و شئون وجودی او مثالی بیان میشود: وجود انسان وجودی دارد که در وجود و شئون وجودیِ مثال عالم اله است و این مثالها بهگونهای از مباحث معرفت النفس است که بهگونهای معرفت الرب را به دنبال دارد و انسان باید نظام اداره خودش را ملاحظه کند که شئون وجودیاش چگونه اداره میشود، آدمی در انجام کارها باید ابتدا فکر کند البته برخی کارها هستند که بهصورت طبیعی انجام میشوند و نیاز به فکر کردن ندارند، اما کارهای انسانی که نیاز به فکر و چیدن مقدمات و انتخاب و فراهم کردن شرایط را دارند نیازمند فکر هستند و این مقدمات انجام و نتیجه گرفته میشود که این کار خوب است که این نتیجهگیری محصول عقل نظری است و در مرحله بعد عقل عملی امر به انجام آن فعل میدهد و میگوید: باید این فعل خیر را انجام بدهی پس باید دنبال انجامش بود و به قوای پایینتر که قوای خیالی است فرمان میدهد تا مقدمات را ترسیم و جزئی کنند که چهکاری چه مقدماتی دارد، بعد این مرتبه درکهای جزئی خیالی پایینتر میآید و اعصاب هر عضوی را تحریک میکند که آن کار را انجام بدهد.
وقتی ما فرمانروای عالم را کمال مطلق الهی که غنی و مستقل بالذات است بدانیم، در اداره عالم هیچ مضادی ندارد و همه موجودات در تحت فرمان او هستند بنابراین هر موجودی که وجود پیدا میکند و خواصی بر آن مترتب میشود بیواسطه یا باواسطه تحت حاکمیت خدای متعال هستند چه موجودات شریفی که میتوانند بدون واسطه از حقتعالی فیض هستی و کمال هستی را بگیرند و بقیه مراتب وجود که باواسطه فیض را دریافت میکنند تحت حاکمیت خدای متعال هستند مانند قوه عقلانی نسبت به من تا قوای مادی که باواسطه تحت فرمان هستند، قوه عقلانی بهگونهای بیواسطه تحت حاکمیت من هستند که هرکدام محکومیتشان به حاکمیت من خصوصیات خاص خودش را دارد و هر چه موجود محدودتر باشد، شرایط ادارهاش بیشتر است، و هر چه موجود وسیعتر باشد، شرایط ادارهاش کمتر است که این بحثها سرنخهایی برای بحثهای معرفتی عمیقتر است.