۰۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۴:۰۰

زندگانى و عصر امام موسى كاظم(ع)

زندگانى و عصر امام موسى كاظم(ع)
به مناسبت ميلاد مسعود هفتمين مهر سپهر آسمان ولايت و امامت، حضرت امام موسى كاظم عليه‌آلاف‌التحية‌والثناء ...
کد خبر: ۶۴۱۸

به گزارش خیمه مگ،به مناسبت ميلاد مسعود هفتمين مهر سپهر آسمان ولايت و امامت، حضرت امام موسى كاظم عليه‌آلاف‌التحية‌والثناء در گفت‌وگو با حجةالاسلام والمسلمين يوسفى غروى به واكاوى عصر امام موسى كاظم عليه‌السلام و بررسى خدمات و فعاليت‌هاى آن امام همام پرداخته است. متن اين گفت‌وگو در ذيل تقديم مى‌شود.

*امام موسى كاظم عليه‌السلام چندمين فرزند امام صادق بوده‌اند و آيا در منابع تاريخى اشاره‌اى به تولد امام در روز هفتم صفر شده است؟

امام موسى بن جعفر، فرزند اول امام صادق عليه‌السلام نبودند؛ بلكه ايشان سومين يا چهارمين فرزند امام عليه‌السلام مى‌باشند، فرزند اول امام “عبداللّه افطح” نام دارد كه كنيه امام نيز از او گرفته شده بود. بيش‌تر روايات اشاره دارد كه حضرت موسى‌بن جعفر عليهما‌السلام در مكانى بين مكه و مدينه به نام ابواء كه قبر “آمنه بنت وهب” سلام‌اللّه‌عليها، مادر گرامى پيامبر اكرم صلى‌اللّه‌عليه‌وآله‌وسلم در آنجاست، به دنيا آمده‌اند. آن‌چه كه در مصادر و منابع كهن ما آمده است، تنها اشاره به سال تولد امام داشته كه در سال 128 هجرى قمرى به دنيا آمده‌اند. بعدها در منابع دست دوم، قيد ماه صفر اضافه شده است و در منابع بسيار متأخر نزديك به قرن دهم به بعد، از جمله كتاب “بحرالانساب” قيد “هفتم صفر” را ذكر كرده است و بنا بر تتبعى كه شده، تنها كتابى كه ميلاد امام را به هفتم ماه صفر مربوط دانسته، همين كتاب است و تمام كتاب‌هاى بعد، به اين كتاب استناد نموده‌اند. حتى در اصول كافى تنها سال تولد امام ذكر شده است.

آيا “بحر الانساب” اين مطلب را بدون سند و مرسل ذكر كرده است؟

بله! اين كتاب از نظر اعتبار، از منابع دست سوم مى‌باشد و اين مطلب را به نحو مرسل بيان نموده است. لذا تناسب ندارد با چنين منبعى كه اعتبار چندانى هم ندارد، به روش قدماى از علما پشت كنيم و مستند درجه سومى مانند “بحرالانساب” تناسبى با روش مورد توافق علماى شيعه ندارد.

‌بنا بر گفته محاسن برقى، امام جعفر صادق در تولد امام موسى كاظم عليهم‌السلام به مدت سه‌روز به مردم سور دادند. مادر حضرت موسى‌بن جعفر عليهما‌السلام، حميده بربرى يا اندلسى بود و البته اين دو قابل جمع است، يعنى از نژاد بربر ساكن در اسپانيا بوده‌اند و در سطح بالايى از تقوى و پارسايى قرار داشته‌اند.

امام بيش‌از بيست سال در محضر پدر بزرگوارشان بودند و حكومت اموى را كه در سال‌هاى آخرين خود بود، درك كردند و در كودكى شاهد مراجعه افراد و دانش‌پژوهان مختلف از اقصى نقاط بلاد اسلامى بودند كه به محضر پدر بزرگوار ايشان مى‌آمدند.   ‌

*نحوه نام‌گذارى و كنيه مشهور امام كاظم چگونه بوده است؟ضمن اين‌كه از القاب حضرت موسى بن جعفر “كاظم” و “باب‌الحوايج” مى‌باشد، آيا اين لقب توسط امام بر ايشان نهاده شده و اساساً وضع القاب و شهرت، بر چه اساسى بوده است؟

‌پيامبر اكرم صلى‌اللّه‌عليه‌وآله‌وسلم امام حسن عليه‌السلام را در بغل گرفتند و در گوش او اقامه و اذان گفتند و در روز هفتم عقيقه كردند و نام ايشان را “حسن” و كنيه‌شان را “ابا محمد” نهادند، لذا رفتار آن‌حضرت الگوى سنت اسلامى شد. امام صادق عليه‌السلام هم نسبت به فرزند ارجمندشان، حضرت موسى‌بن جعفر عليهما‌السلام، بنا به سنت نبوى، روز هفتم تولد عقيقه كردند و نام‌شان را “موسى” و كنيه ايشان را “اباابراهيم” يا “ابالحسن” نهادند و هر دو كنيه در منابع تاريخى ما نقل شده است؛ البته در روايات فقهى بيش‌تر كنيه “اباابراهيم” رايج شده است، كما اين‌كه امام سجاد عليه‌السلام هم دو كنيه داشته‌اند، “ابوالحسن” و “ابا محمد” اما كنيه “ابومحمد” غلبه يافته است.

لقب “كاظم” كه لقب مشهور امام هفتم عليه‌السلام است، تابع نام‌گذارى نيست؛ پيامبر اكرم صلى‌اللّه‌عليه‌وآله‌وسلم براى حسنين عليهما‌السلام لقب ننهادند و اين القاب بر اساس حوادثى است كه براى فرد پيش مى‌آيد و مردم بر اساس آن، اين القاب را بر ايشان مى‌نهند. القاب، نام‌هاى ثانوى است كه متضمن معانى مختلف و دربردارنده نوعى مدح و ثناست، كما اين‌كه لقب “كاظم” از اوصاف قرآنى مومنين است “والكاظمين الغيظ”، آل‌عمران/134؛ و اين لقب در زمان حيات ايشان معروف بوده است. شهرت امام به لقب “باب‌الحوايج” نيز، در بين شيعه و غير شيعه مشهور مى‌باشد. از جمله خطيب بغدادى حنبلى در كتاب تاريخ بغداد تصريح مى‌كند كه شهرت حضرت به “باب‌الحوايج”، به خاطر كثرت توسل مردم به اين امام است.   ‌

*حضور امام كاظم عليه‌السلام در كنار پدر بزرگوارشان حضرت امام صادق عليه‌السلام چه مدت بود؛ و اين‌عصر چه خصوصيت و رخدادهاى مهمى داشت؟

از سال 128 تا 148 هجرى قمرى به مدت بيست سال، امام در خدمت پدر بزرگوارشان بودند و آن‌عصر نسبت به دوره‌هاى پيشين از چند وجه متمايز است كه يكى از وجوه تمايز، فعاليت‌هاى روشنگرانه امام صادق عليه‌السلام است كه در اين عصر اتفاق افتاد و حضرت توانستند با استمداد از خداوند، تمام مبارزه‌طلبى‌هاى فرقه‌هاى مختلف را پاسخ دهند و در اين دوران، زمينه را براى حضور امام موسى كاظم عليه‌السلام آماده مى‌كردند؛ اما چهار رویداد از مهم‌ترين رخدادها در اين دوره می‌باشد:

نخست اینکه مقدمات تشكيل دولت عباسيان در اين دوره اتفاق افتاد و امام عليه‌السلام با نگاهى بى‌طرفانه نسبت به اين قضايا برخورد مى‌كردند، و از همراهى و حمايت ايشان دريغ داشتند.

دوم اینکه در اين‌ دوره، امام، ساختارى ويژه جهت مقابله فرهنگى با معاندان كه كيان تشيع را زير سؤال مى‌بردند، ايجاد كردند.

سوم اینکه امام كاظم عليه‌السلام، رنج‌هاى پدر را مى‌ديدند و همدم و همراه پدر بودند.

و آخر اینکه امام صادق عليه‌السلام امامت فرزندشان حضرت موسى‌بن جعفر عليهما‌السلام را براى پس‌از خود، به پيروان‌شان معرفى كردند.

*آيا روايات تنصيص امامت حضرت موسى‌بن جعفر عليهما‌السلام همه از يك‌طريق به ما رسيده، يا طرق آن متعدد است؟

در اين زمينه رواياتى از طرق متعددى از امام صادق در امامت فرزندشان رسيده است، افرادى مانند: يعقوب سراج، سليمان‌بن خالد، معاذ‌بن كثير، عبدالرحمن‌بن حجاج، يعقوب‌بن جعفر جعفرى، صفوان جمال (كه ایرانی‌الاصل بوده است)، مفضل بن عمر جعفى، فيض بن مختار، زيد نرسى، زيد اسباط، عيسى‌بن عبداللّه‌بن‌محمدبن عمربن على‌بن ابى‌طالب عليه‌السلام در اين زمينه به ما رسيده است و ايشان از خواص اصحاب بوده‌اند و اگر از غير خواص بودند اين مطلب را به ايشان افشا نمى‌كردند و اكثر اين روايات در كافى آمده است.

گفتید يكى از روات اين حديث، عيسى‌بن عبداللّه‌بن عمر فرزند امام على‌بن ابيطالب عليه‌السلام است؛ لطفاً توضيحى بر اين مطلب داشته باشيد؟

اين از مظلوميت‌هاى حضرت على عليه‌السلام است و من اين مطلب را به نقل از مقتل ابن ابى‌الدنيا (متوفى330 هجرى قمرى) نقل مى‌كنم كه، شخصى وارد بر اميرالمؤمنين عليه‌السلام شد تا وى را بشارت به تولد فرزند حضرت بدهد و اين بشارت را بلند اعلام نمود، در حالى‌كه خليفه دوم نيز در آن مجلس حضور داشت، عمر در مقابل مردم از امام درخواست نمود تا نام‌گذارى نوزاد را به وى واگذار كند و سپس نام خود را بر او نهاد! لذا اگر مخالفين اين مطلب را دستاويز قرار مى‌دهند، جواب اين است كه اين هم از ظلم‌هايى بود كه نسبت به حضرت شده است.

*وضعيت جامعه مسلمين در عصر امام موسى كاظم عليه‌السلام چگونه بود؟

تاريخ درباره دوران حضرت گزارش مفصلى نداده است اما اگر بخواهيم از دوران و عصر امام گزارشى بدهيم، مى‌توان آن را در چند دوره بيان نمود.   ‌

امام كاظم عليه‌السلام و دوران حكومت مهدى عباسى:

منصور چون ديد محمد فرزند عبداللّه (معروف به محمد نفس زكيه) قيام كرد و مكه را به زير حكومت خود آورد و برادر او ابراهيم فرزند حسن مثنى هم قيام نمود و اين حركت بسيار قوى بود، به گونه اى كه نزديك بود حكومت بنى‌عباس ساقط شود؛ اما اوضاع به گونه‌اى شد كه قيام محمد نفس زكيه شكست خورد و بعد از اين قيام محمد فرزند عبد‌اللّه محض، نام محمدبن عبداللّه را براى خود برگزيد و حديث پيامبر اكرم صلى‌اللّه‌عليه‌وآله‌وسلم درباره امام زمان عجل‌اللّه‌تعالى‌فرجه‌الشريف )كه مهدى آخرالزمان فرزندى از فرزندان من و نام او نام من است( را بر فرزندش تطبيق داد؛ اولين بار تحريف در اين حديث توسط آن‌ها صورت گرفت و در ادامه حديث آوردند كه “واسم ابيه اسم ابى” يعنى: محمدبن عبداللّه؛ و با امام زمان عجل‌اللّه‌تعالى‌فرجه‌الشريف تفاوت كرد و الان اهل‌سنت تابع اين حديث هستند و مى‌گويند ما منتظر محمدبن عبداللّه هستيم و منصور چون اين قضايا را ديد، او هم از اين كار تقليد كرد و نام فرزندش را محمد و لقب او را مهدى قرار داد و اسم اصلى منصور هم عبداللّه است و با اين ترفند، فرزند او نيز يكى از مصاديق حديث تحريفى عبداللّه محض شد و البته ما قبول نداريم كه او ذى‌النفس‌الزكيه باشد؛ او كسى است كه پسر عموى امام صادق عليه‌السلام بود و دستور داد امام صادق عليه‌السلام را با سر و پاى برهنه كشيدند تا با او بيعت كند!

چرا به او عبداللّه محض مى‌گفتند؟

‌متأسفانه او به زعم ناقص خود، با اين لقب، مى‌خواست به امام سجاد عليه‌السلام طعنه زند، چرا كه امام سجاد عليه‌السلام از مادرى غير عرب به دنيا آمده‌اند!

ويژگى‌هاى حكومت مهدى عباسى را بيان كنيد؟

الف- سياست حكومت عباسى شاهد تحول چشم‌گيرى نبود؛ مهدى عباسى از سياست عباسيان به عنوان اصلى ثابت پيروى مى‌كرد و از روش پيشينيان خود الگو گرفته است و راه همان‌ها را پيموده است البته به‌خاطر تنگناهايى كه منصور براى علويان و حسنيان به وجود آورده بود، اين دوره برخى دگرگونى‌ها به نفع علويان را در پى داشت و البته اين رويكرد تنها بر اساس مصلحت‌انديشى و مقتضاى حكومتش بود، لذا به دلايلى حكومت در اين ايام نسبت به علويان انطعاف بيشترى نشان مى‌دهد و امام موسى كاظم عليه‌السلام از اين دوران به نفع ياران و شيعيان خود بهره جستند.   ‌

ب- رفتار نرم مهدى عباسى نسبت به علويان در آغار حكومتش بود و او دستور داد تمام زندانيان علوى را آزاد كنند و تمام اموالى را كه پدر او به ستم از ايشان گرفته بود را باز گرداند و از جمله آن‌ها اموال امام صادق عليه‌السلام بود كه منصور گرفته بود و مهدى پسرش باز گرداند.   ‌

ج- زمانى‌كه امام كاظم عليه‌السلام در دوران حكومت مهدى عباسى فعاليت خود را دنبال كرد و آوازه ايشان فراگير شد، مهدى عباسى سياست سختگيرى را نسبت به امام كاظم عليه‌السلام اجرا و ايشان را دستگير كرد و سپس حضرت را به مدينه باز گرداند. اين در اواخر عمر مهدى عباسى بود؛ او طرحى ريخت تا توسط حميد بن قحطبه امام را به شهادت برساند و نيمه شبى حميد را فراخواند و گفت ارادت پدر تو بر ما روشن است، اما ارادت تو بر ما معلوم نشده است؟ و به این ترتیب دستور شهادت حضرت را صادر نمود.

د( حمايت مهدى عباسى از جعل‌كنندگان حديث از ديگر خصوصيات اين عصر است. او چون كبوتربازى مى‌كرد، يكى از اطرافيان او به حديثى كه درباره سه‌نوع مسابقه جايز در اسلام )تيراندازى، اسب‌سوارى و شنا( وارد شده است “كبوتر” را هم اضافه كرد و كيسه زرى هم گرفت!   ‌

امام عليه‌السلام در دوره هادى عباسى (سومين خليفه عباسى) چه وضعيتى داشتند؟

‌هادى عباسى، آثار شومى نسبت به شيعيان از خود به يادگار گذاشت و حادثه فخ در اين ايام اتفاق افتاد و چنان اين واقعه دردناك بود كه امام جواد عليه‌السلام فرمودند: پس از واقعه عاشورا، حادثه فخ دردناك‌ترين حوادث بود. سياست هادى عباسى همراه با شرارت بود و نسبت به شيعيان سخت مى‌گرفت و مقررى كه مهدى عباسى براى علويان در نظر گرفته بود را قطع كرد و به گماردگان خود در سراسر حكومتش امر كرد كه علويان را دستگير كنند و به نزد او بفرستند.

سال‌هاى پايانى عمر امام كه مقارن با حكومت هارون الرشيد ‌بود، چگونه سپرى شد؟

سال‌هاى پايانى عمر امام كه 14 سال و چند ماه است، سخت‌ترين دوران زندگى امام بود و هارون تمام كينه خود را نسبت به اهل‌بيت عليهم‌السلام روا مى‌داشت و سياستى ريخت تا امام را از امت جدا كند و زمينه شهادت امام را براى خود مهيا كرد.   ‌شيوه هدايت‌گرى امام)ع( چگونه بود؟

امام چنان با نرمى و لطافتى آميخته با حكمت با ديگران برخورد مى‌نمودند كه اين امر افراد را بر اين وامى‌داشت تا مسير مستقيم در پيش گيرند، ‌كه موارد فراوانى در اين زمينه رسيده است؛ از جمله، داستان بشر حافى و داستان حسن‌بن عبد‌اللّه است.

حسن بن عبد‌اللّه نزد خلفا اعتبارى داشت، چرا‌كه زاهدانه زندگى مى‌كرد و امر به معروف مى‌كرد و امام به او فرمودند: اى ابو‌على! هيچ چيز بهتر از آن‌چه در او هستى )يعنى امر به معروف( ما را خوشحال نمى‌كند، اما يك كاستى دارى، در پى دانش و آموختن حديث باش و اندوخته حديثى داشته باش. لذا او نزد مالك رفت تا از او حدیث بياموزد، ولى وقتى مطالب مالك را به امام عرضه داشت، حضرت نپذيرفتند و فرمودند: فقه و حديث را از اهل‌بيت(ع) بياموز و امامت ايشان را بپذير. او نيز چنين كرد. امام كاظم عليه‌السلام پيوسته مردم را به كارهاى نيك دعوت مى‌كردند.

از ديگر كارهاى امام اين بود كه نظام وكالت را پى‌ريزى كردند و اين روش را امام صادق عليه‌السلام نيز داشتند كه برخى سؤالات را به شاگردان خود ارجاع مى‌دادند و از ايشان به عنوان فقيه و عالم ياد مى‌نمودند و اين امر ادامه يافت تا دوران وكالت نواب اربعه و وكالت عام فقها.

كتاب‌هايى در مورد سازمان و نظام وكالت ائمه نوشته شده‌ است كه علاقه‌مندان مى‌توانند به آن‌ها مراجعه نمايند.

حوزه علمى امام موسى كاظم عليه‌السلام چگونه حوزه‌اى بود؟

ايجاد سازمان و ساختار فكرى و علمى صحيح و مستقيم و تربيت شاگردان برجسته و صالح از تلاش‌هاى امام موسى كاظم عليه‌السلام در عصر خويش بود. امام با استفاده از اين فرصت، 319 شاگرد تربيت نمودند كه اين‌ها به امام كاظم و مكتب اهل‌بيت عليهم‌السلام گرايش داشتند و همگى از نخبگان راويان حديث بودند و از بين آنان، شش نفر بدون اسثتنا مورد تأييد امام بودند و هر كدام از آن‌ها در رشته‌اى مانند كلام، لغت، فقه، حديث و... مهارت داشتند و آیت‌الله عزيزاللّه عطاردى در كتاب مسند امام كاظم عليه‌السلام مبسوطاً به اين موضوع پرداخته است.   ‌

*دامنه احاديثى كه از امام كاظم عليه‌السلام به ما رسيد است، چه حجمى از منابع روايى ما را شامل مى‌شود؟   ‌

از امام موسى كاظم عليه‌السلام مجموعه‌هاى روايى مانند مسائل على بن جعفر و “الرسالة الكبيرة” درباره عقل و... نقل شده است. در اين مورد شما را ارجاع مى‌دهم به مسند امام كاظم عليه‌السلام كه توسط آیت‌الله عزيزاللّه عطاردى در سه‌جلد جمع‌آورى شده و ميراث امام كاظم در بخش‌هاى كلامى، فقهى و حديثى در آن نقل شده است.

حركات سياسى امام و آثار اين حرکت‌ها در جامعه چگونه بود؟

امام تثبيت گرايش به خط اهل بيت(ع) را در همه اركان جامعه و حكومت مبناى كار خود قرار دادند، لذا به برخى پيروان خود مانند على‌بن يقطين اجازه ورود به دستگاه حكومت را دادند به اين وسيله در پى تحقق اهدافى مانند: احاطه كامل نسبت به سياست‌هاى دربار، رفع نياز شيعيان تحت تعقيب حكومت و... بودند؛ لذا حضرت به على‌بن يقطين اجازه نمى‌دادند كه از مسند خود كناره‌گيرى كند و مى‌فرمودند: “اى على! تو يك چيز را براى من ضمانت كن و من سه چيز را بر تو ضمانت مى‌كنم. تو قول بده كه هر دوستى از دوستان ما را ديدى او را احترام نمايى، در عوض من هم ضمانت مى‌كنم كه شدت شمشير، رنج زندان و ذلّت فقر هرگز به تو نرسد.

البته در اين موضوع مطالب فراوانى هست كه مجال ديگرى مى‌طلبد.

نگاه منابع اهل‌سنت به امام موسى كاظم (ع) چگونه است؟

هارون‌مى‌گويد: او حجت‌خدا برمردم و وارث علم‌انبياست.

ابوعلى حنبلى از ائمه حنابله بغداد مى‌گويد: هرگاه مشكلى داشتم به قبر امام رو مى‌كردم و او مشكل مرا حل مى‌كرد.

خطيب بغدادى مى‌گويد: او (امام كاظم عليه‌السلام) بخشنده و بزرگوار بود.

ابن‌صباغ مالكى در “الفصول‌المهمه فى معرفة‌الائمه” مناقب و صفاتى براى حضرت نقل كرده است.

سبط‌بن جوزى در “تذكرة‌الخواص” مى‌گويد: موسى‌بن جعفر، بنده صالح خدا است.

احمد‌بن يوسف دمشقى مى‌گويد: او امام كاظم خوانده مى‌شد و نزد مردم عراق باب‌الحوايج خوانده مى‌شود.

محمدبن احمد ذهبى شامى متعصب و ضد شيعه، در ميزان‌الاعتدال در توصيف امام نوشته است: او از بهترين حكيمان است.

برچسب ها: امامت ولایت
خواندنی ها
مطالب بیشتر
توهین کنندگان به قرآن را با عشق متوجه اشتباهشان کنیم

زارعی در «نشان ارادت»:

توهین کنندگان به قرآن را با عشق متوجه اشتباهشان کنیم

خطبهٔ فدکیه محور وحدت

روایت حجت‌الاسلام قنبری‌راد از کتابی که آیت‌الله سیدعزالدین زنجانی نوشت

خطبهٔ فدکیه محور وحدت

در معرفی و تبلیغ دین کجا اشتباه کرده‌ایم؟

در معرفی و تبلیغ دین کجا اشتباه کرده‌ایم؟

از روایت تک ‌بُعدی سیرهٔ فاطمی بپرهیزیم

در گفتگو با بانو مجتهده زهره صفاتی و دکتر مریم معین‌الاسلام عنوان شد

از روایت تک ‌بُعدی سیرهٔ فاطمی بپرهیزیم

خدا می‌خواست دختران فاطمه باشیم

چند روایت خواندنی از زنان تازه‌مسلمانی که به حضرت‌ زهرا(س) و حجاب فاطمی‌ ارادت دارند

خدا می‌خواست دختران فاطمه باشیم