به گزارش خیمه مگ،حضرت آیت الله سبحانی در درس تفسیر سوره حشر،که با حضور طلاب، فضلا و اقشار مختلف مردم در مجتمع آموزش عالی فقه قم برگزار شد، در پایان تفسیر، آیه بسم الله الرحمن الرحیم اظهارداشتند:« الرحمن» دارای وسعت و دامنه بیشتری نسبت به « الرحیم» است؛ چون« الرحمن» در بردارنده دنیا، برای مومن و کافر است، در حالی که «الرحیم» تنها ویژه مومنین است.
معظم له با طرح این سوال که چرا « الرحمن» بر« الرحیم» مقدم گردیده اذعان داشتند: طبق قواعد ادبیات عرب، صفت ضعیف بر صفت قوی مقدم است و با توجه به اینکه « الرحمن» نسبت به« الرحیم» صفت قوی تری است، ولی با این حال« الرحمن» بر خلاف قواعد عربی بر« الرحیم» مقدم شده است.
ایشان در بیان دلیل این تقدم عنوان کردند:« الرحمن» معنای وصفی خود را از دست داده و به لقبی برای خداوند تبدیل شده و از آنجایی که بنا به قواعد ادبیات عرب لقب بر صفت مقدم است؛ بنابراین«الرحمن» به عنوان لقب بر«الرحیم» به عنوان صفت مقدم شده و هر دو بر اسم« الله» اضافه شده اند.
حضرت آیت الله سبحانی ادامه دادند: اگر« الرحمن» معنای وصفی خود را حفظ می کرد، قطعا می بایست بعد از« الرحیم» می آمد و این مطلب در الفیه ابن مالک به خوبی توضیح داده شده است.
ایشان در تفسیر آیه« بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ» (الحشر:1) عنوان کردند: آنچه در آسمان و زمین است خداوند را از هرگونه عیب و نقص تنزیه می کند و همه ذرات عالم که بشر توانایی شمارش آنها را ندارد، خداوند را از هرگونه صفت سلبی تنزیه می کنند.
این مفسر قرآن کریم با اشاره به تفسیر کلمه« تسبیح» در آیه اول این سوره، گفتند: در تفسیر این کلمه میان مفسرین اختلافات فراوانی است و اکثر آنها قائل به تسبیح تکوینی ذرات عالم هستند و تصریح کرده اند که هر ذره و موجودی با زبان بی زبانی بر وجود خدا و خالقی حکیم و علیم دلالت دارد.
ایشان افزودند: گرچه تسبیح تکوینی صحیح است ولی مطلب بالاتر و سنگین تر از این است و سوره اسراء در آیه«تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِیهِنَّ وَإِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَکِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ إِنَّهُ کَانَ حَلِیمًا غَفُورًا» ( الإسراء : 44 ) بر این مطلب تصریح کرده که همه ذرات از روی شعور و ادراک خود، خداوند را تنزیه و تسبیح می کنند.
معظم له ادامه دادند: درک و شعور ذرات عالم و تسبیح خدا بنا به درجه و رتبه وجودی آنها از نظر فلسفی نیز قابل اثبات است و مرحوم آخوند و صدرالمتالهین بر آن تاکیده کرده اند.
حضرت آیت الله سبحانی عنوان کردند: آیه «ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِکَ فَهِیَ کَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهَارُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یَشَّقَّقُ فَیَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاءُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ» ( البقرة : 74 ) افتادن سنگ از صخره را نشانه خشیت او از خداوند دانسته که نشان می دهد سنگ از درک و شعور برخودار است که در برابر خدا خشیت می کند؛ البته در علوم طبیعی افتادن سنگ به جاذبه زمین نسبت داده می شود.
ایشان تصریح کردند: بارها تاکید کرده ایم که بین علم واقعی و دین حقیقی هیچ اختلافی نیست و مانعی ندارد از نظر ظاهری افتادن سنگ به جاذبه و از نظر باطنی به خشیت از خداوند تبارک و تعالی نسبت داده شود.
معظم له گفتند: زمانی که برای ذرات درک و شعور قائل شویم درک این مطلب که چگونه اعضا و جوارح و حتی ذرات عالم در روز قیامت علیه یا له انسان شهادت می دهند آسان تر شده و آدمی دیگر هیچ خلوتی را نمی تواند برای گناه کردن تصور کند چون عالم محضر خداست و خلوت های دنیوی عین جلوت و حضور هستند.
ایشان اظهارداشتند: به طور قطع مکتبی می تواند امنیت جامعه را تامین کند که قائل به حضور الله در همه صحنه ها و خلوت ها و درک و شعور همه ذرات باشد نه مکتبی مانند مکتب مارکسیسم که درک و شعور را فقط برای موجودات زنده قائل است بنابراین برای حفظ امینت مجبور می شود نیروی های پلیس را افزایش دهد.