۱۱ تير ۱۴۰۳ - ۱۱:۵۱

رابطه علم و الهیات مسیحی در دوره معاصر

رابطه علم و الهیات مسیحی در دوره معاصر
علم هرگز حاضر نیست تنها خود را در حوزۀ طبیعت مشغول و محصور نگه دارد؛ زیرا در حال حاضر علم دستگاهی است که می خواهد همۀ حوزه های زندگی انسان را تسخیر کند و راضی به هیچ حدی نیست. بنابراین الهیات و علوم طبیعی می توانند از راه های گوناگون با هم رابطه داشته باشند.
کد خبر: ۶۶۵۶

به گزارش خیمه مگ،استاد یوسف دانشور در نشستی علمی به بررسی «رابطه علم و الهیات مسیحی در دوره معاصر» پرداخته است که چکیده این نشست علمی ارائه می گردد.

الهیات مسیحی حاصل قرن ها گفت و گو بین حوزه دین و اندیشه دینی با دیگر حوزه های تجربی و اندیشه بشری است. از بین این حوزه ها، حوزۀ علم برجستگی خاصی دارد. بنابراین ادعای دعوا بین علم و دین مسیحیت نه تنها غلط است، بلکه تعاملی چند قرنه بین علم و دین مسیحیت وجود داشته و حتی در دوره ای، مسیحیت پدر علم بوده است.

مطالعه این الهیات با این پیشینه می تواند برای اندیشوران اندیشه اسلامی درس آموز باشد؛ به ویژه آن که هم اکنون با مسایلی مواجه اند که الهی دانان مسیحی، پیش از این با آن درگیر بوده اند.

مسئلۀ دینی یا اسلامی کردن علوم یکی از این دست مسایل است. بنابراین برای بررسی این مسئله، اولا باید به درکی عمیق از رابطۀ علم و دین رسید و ثانیا از تلاش ها و تجربه های اندیشمندان دینی غرب در دینی کردن علم و برقراری ارتباط بین این دو بهره برد.

برای متفکران ما تا همین اواخر آسان بود که بگویند؛ علم فقط در چارچوب طبیعت محصور است و تنها دانشی نظری است که با اعتقاد و ایمان همسو نیست؛ هر چند که از داده های آن برای بعضی آموزه های دینی به ویژه اثبات وجود خدا می توان استفاده کرد.

واقعیت اما غیر از این است و علم هرگز حاضر نیست تنها خود را در حوزۀ طبیعت مشغول و محصور نگه دارد؛ زیرا در حال حاضر علم دستگاهی است که می خواهد همۀ حوزه های زندگی انسان را تسخیر نموده و راضی به هیچ حدی نیست. بنابراین الهیات و علوم طبیعی می توانند از راه های گوناگون با هم رابطه داشته باشند.

در خصوص رابطۀ الهیات و علم چهار دیدگاه وجود دارد:

1. تعارض الهیات و علم

براساس این نظریه، تاریخ پیدایش علوم طبیعی جدید در اروپا معلول جنگ میان مسیحیت مظهر خرافه، مرجعیت و تعصب، و علم مظهر آزادی، خِرد و روشنگری است. مخالف کلیسا با انقلاب کوپرنیکی، نظریۀ تکامل داروین و رد گاه شماری های کتاب مقدس از طریق زمین شناسی اوایل قرن نوزدهم مؤید این نظریه است.

الهی دانان مسیحی جز عده ای، برابر نظریه تکامل تسلیم شده و برای حل تناقض ها به تفسیر کتاب مقدس روی آوردند.

2. استقلال متقابل علم و الهیات

طرفداران این دیدگاه از طریق اثبات تمایز میان طبیعت و روح در صدد استدلال برآمده اند. آنان معتقدند کتاب مقدس می آموزد که چگونه می توان به آسمان رفت، نه این که آسمان چگونه حرکت می کند.

3. یکی سازی الهیات و علم

این دیدگاه پیدایش و ظهور علم طبیعی را معلول نفوذ تعالیم مسیحیت دربارۀ خلقت می داند. طبق این نظریه، تنها اعتقاد راسخ به خالقی مختار و خردمند است که تفکر تجربی را قادر ساخته به جهانی ممکن و قانونمند ملتزم شود.

4. گفت وگو و هماهنگی ثمربخش میان علم و الهیات

در این نظریه که مورد توجه الهیات معاصر است، نظریه پیشنهادی مولتمان (1)، مبنی بر بازگشت به الهیات ناظر به طبیعت، کانون بحث قرار گرفته است.