به گزارش خیمه مگ،نیز به مناسبت گرامیداشت این روز و اهمیت جوامع جهانی به خانواده به عنوان اصلیترین رکن جامعه با انتشار نوشتاری از آیت الله احمد بهشتی به بیان نگاه اسلام به مسأله اقتصاد در خانواده پرداخته است.
هر فردى عضو يك جامعه بزرگى به نام ملت يا امت است و سرنوشت او در بسيارى از امور، تابع سرنوشت آن جامعه بزرگ است و ميان او و ساير افراد، نوعى اشتراك، حاكم است.
علاوه بر آن، روز جهانی خانواده فرصت مناسبی است برای ارتقای سطح آگاهی عمومی در مورد مسائل مربوط به خانواده و بسط آن در جوامع مختلف. در ایران اسلامی نیز همچون دیگر کشورهای جهان، دولت و مردم با گرامیداشت این روز حمایت خاص خود را از کانون گرم خانواده اعلام میدارند.
همچنين، هر فردى عضو يك جامعه كوچكى به نام خانواده است از آن جا كه در اين جامعه كوچك، كثرت به وحدت تبديل مى شود، اشتراك در منافع، با شدت و قدرتى بيشتر از آنچه در ملت يا امت حاكم است، به چشم مى خورد
هيچ كس نمى تواند منكر شود كه زندگى اجتماعى مستلزم اشتراك است، تنها چيزى كه مورد بحث و اختلاف است، اين است كه: آيا دايره اين اشتراك، به قدرى گسترش دارد كه بايد مالكيت هاى خصوصى را بر طبق مذاق سوسياليست ها در اموال توليدى و بر طبق مذاق كمونيست ها، هم در اموال توليدى و هم مصرفى از بين ببريم، يا اين كه تا اين حد گسترش ندارد و مالكيت هر كسى را بايد بر طبق ضوابطى نسبت به اشيايى محترم بشماريم
از اين قسمت كه بگذريم، مى بينيم زندگى اجتماعى سراسر اشتراك است. مدرسه ها، دانشگاه ها، مساجد، بيمارستان ها، معادن، منابع طبيعى، بانك ها، ادارات، جاده ها، كارخانه ها، امكانات رفاهى، راديوها، تلويزيون ها، مجالس مقننه، دولت ها، فرهنگ وميراث هاى تاريخى و... همه مشترك است. اگر به كشورهاى سوسياليستى يا سرمايه دارى بروى، تفاوتى در اين امور، ميان آنها نمى بينى.
تنها چيزى كه مورد اختلاف است، جنبه اقتصادى و مسأله كار و سرمايه و توليد و توزيع و ابزار توليد و ارزش اضافى و امورى از اين قبيل است كه ديدگاه هاى سوسياليستى، كمونيستى، كاپيتاليستى و اسلامى، درباره آنها مختلف است و ما آنها را در كتاب اقتصاد در مكتب توحيد شرح داده ايم.
در جامعه كوچك خانواده، از نظر سرمايه دارى مى توان جايى براى اين بحث باز كرد كه: حد و مرز اشتراك در خانواده تا كجاست آيا خانواده، همچون يك شخصيت حقوقى است و هر چه هست به همين شخصيت حقوقى تعلق دارد يا اين كه هر كس هر چه دارد، متعلق به خودش است.
*نگاه اسلام به مسئله اقتصاد
بديهى است كه آنچه بايد در اين سلسله بحث ها دنبال كنيم، نه نظر گاه سوسياليسم و كمونيسم است و نه نظرگاه سرمايه دارى، بلكه مى خواهيم ببينيم اسلام، مسأله اقتصاد را در خانواده چگونه حل كرده است آيا در اين كانونِ وحدت و صفا و صميميت و اشتراك در سرنوشت و جذب و انجذاب، مالكيت هاى فردى به طور كلى از بين مى رود، يا اين كه يكى از اعضا، در جنبه هاى اقتصادى، محور خانواده مى شود و همه اختيارات در تصرف و نقل و انتقال و داد و ستد به دست اوست، يا اين كه وضع ديگرى است.
اين مسأله كاملاً روشن است: نوزادى كه تازه به دنيا مى آيد تا چند سالى نياز به مراقبت و تربيت و امكانات مادى و معنوى دارد تا به مرحله اى برسد كه بتواند روى پاى خود بايستد و نيازى به كسى نداشته باشد.
*وظیفه والدین نسبت به نوزاد
در اين مدت، تنها پناهگاه او خانواده است و مسلم است كه در اين پناهگاه، مسئوليت ها متوجه پدر و مادر است. مادر از لحاظ طبيعى و عاطفى، مسؤوليت ها را مى پذيرد و چند ماهى طفل را در رحم خويش مى پروراند و بعد از فراغ، او را در دامان پر مهر و با شيره جان خويش رشد مى دهد و پس از پايان دوره شيرخوارگى نيز همچنان پيوند عاطفى مادر و فرزند مستحكم مى ماند و به همين جهت، براى مادر نسبت به حضانت و شيردادن و پرستارى فرزند، دستورى به عنوان يك تكليف واجب در منابع اسلامى وجود ندارد. كسى كه خودش عاشقانه طفل را در آغوش مى گيرد و براى خواب كردن او آهنگ جان نواز (لاى لاى) كه از هر آهنگ و دارويى، مسكن تر و آرام بخش تر است، زمزمه مى كند و حاضر است فقط به خاطر ارضاى ميل مادرى، از شب تا صبح در كنار بستر طفل بيدار بماند، چه نيازى به فرمان و دستور دارد! تكليف با عقل در ارتباط است نه با عاطفه و نه با طبيعت. اگر اين پيوند عاطفى ميان مادر و فرزند وجود نداشت، با تكليف و دستور هم نمى شد مادرى را اين همه به خاطر كودكى مقيد و محدود كرد! به همين جهت، قرآن مسأله شيردادن مادر به كودك را با زبان ديگرى غيراز زبان امر و نهى، بيان مى كند تا ارزش مقام مادرى را بالا ببرد و مشخص كند كه اقتضاى طبيعت مادرى چيست و با مادران چگونه بايد سخن گفت! به آيه قرآنى زير توجه كنيم:.
وَالوالِداتُ يُرْضِعْنَ أوْلادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كامِلَيْنِ؛(مادران، دو سال تمام فرزندان خود را شير مى دهند.
يعنى، اقتضاى طبيعت مادرى اين است و نيازى به دستور نيست. بامادر بايد با زبان وحى و الهام سخن گفت و او را يارى كرد كه در پيچ و خم هاى زندگى و فراز و نشيب حوادث در نماند و در راه مادرى، پيامبرانه معجزه گر باشد.
آرى، وظيفه مقدس مادرى در حدى است كه: اولاً مادران با عشق و فداكارى و ايثار، به استقبال آن مى روند و براى اجراى آن نيازى به امر و دستورندارند و ثانياً خدا نيز پشتيبان و ياور مادران است و در جامعه نيز بايد همه گونه خدمات و امكانات و برنامه هاى ارشادى و كمكى براى آنها فراهم باشد تا هر چه بهتر بتوانند فرزندانى لايق و صالح تحويل جامعه دهند.
در محيط خانواده نيز وظيفه مرد است كه از لحاظ اقتصادى، امكانات زندگى زن را فراهم كند و در مسير مقدس همسرى و مادرى، او را يارى دهد و حتى توسعه بر خانواده، درنظام خانوادگى اسلام از چيزهايى است كه توصيه و سفارش شده است. قرآن مجيد در اين زمينه مى فرمايد:وَعَلَى المَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَكِسْوَتُهُنَّ بِالمَعْرُوفِ؛(3).
بر پدر است كه روزى و لباس مادران را به آنچه نيكوست تأمين كند.
پيشوايان دينى ما مى فرمايند :سزاوار است كه مرد بر خانواده خود از لحاظ اقتصادى گشايش دهد تا آرزوى مرگش را نكنند.(4).
*تامین نیاز اقتصادی توسط مرد
ملاحظه مى كنيد كه قرآن هنگام طرحِ مسأله تأمينِ نيازِ اقتصادىِ همسر، به آن جنبه (معروف) مى دهد و چنان كه آشنايان با فرهنگ قرآن مى دانند (معروف) در برابر (منكر) است و از لحاظ لغت، معروف به معناى شناخته و منكر به معناى ناشناخته است و اولى در مورد نيكى ها و دومى در مورد بدى ها به كار مى رود و در حقيقت، مى خواهد بگويد: اين كه مرد موظف مى شود كه نياز اقتصادى همسر را تأمين كند، نبايد اين گونه تلقى شود كه به عنوان يك امر تحميلى و سربارى است، بلكه همان گونه كه عمل مادر، عملى است مقدس و از دل برخاسته، كار پدر نيز بايد پاداش يك امر مقدس و برخاسته از اعماق دل و به عنوان تعاون و همكارى باشد.
روشن تر بگويم: ممكن است تأمين نيازاقتصادى يك انسان جنبه (منكر) داشته باشد و از روى ادب و احترام و تكريم صورت نگيرد، بلكه براى پاره اى از انگيزه هاى غير عاطفى و غيرانسانى و غيراسلامى صورت گيرد؛ مثل اين كه انسان كمك ها و خدمات خود را با منت و اذيت همراه سازد.(5).
چنين كارى از نظر اسلام (معروف) نيست، بلكه منكر است. هرگز سزاوار نيست كه شخص در برابرهمسر اين گونه عمل كند، بلكه به عنوان يك شريك زندگى و يار و همدم و پاسخگويى به يك نياز طبيعى و انسانى بايد با مسأله تأمين نيازهاى اقتصادى او برخورد كند كه رمز سعادت و كمال، همين است.
*حاکمیت حس فداکاری و ایثار در خانواده
در زندگى خانوادگى، فقط مقررات خشك، حاكم نيست. اشتراك و همفكرى و همدردى و فداكارى و ايثار حاكم است. اگر تنها حاكميت مقررات خشك بود، جا داشت كه مرد نيز آنچه را به عنوان (نفقه) به همسر و فرزندان مى دهد، به خاطر اسقاط تكليف باشد و جنبه هاى عاطفى و اخلاقى را مورد نظر قرار ندهد.
مى بينيم كه در محيط خانواده، زن بسيارى از مسؤوليت ها را مى پذيرد و ايثارگرانه، آنها را انجام مى دهد و در برابر آن، انتظار پاداش مادى ندارد، ولى به طور حتم، انتظار پاداش معنوى دارد و طالب اين است كه مرد - و حتى جامعه - پاسخ ايثارش را به ايثار و اجر و پاداش فداكارى هاى عاشقانه اش را با فداكارى هاى عاشقانه بدهند.
هيچ قانونى در اسلام نداريم كه به مادر دستور داده باشد كه: وقتى از حمل فارغ شد، شيردادن و بزرگ كردن طفل را بر عهده گيرد.
هيچ فرمانى از سوى قانونگزار اسلام صادر نشده است كه: زنان را به وظايف خانه دارى و خياطى و آشپزى و خريد لوازم خانه، موظف كرده باشد؛ اما تأمين لباس و مسكن و آذوقه آنها بر مردان واجب شده و در برابر آن، وظايف واجبى نيز براى آنها مقرر گرديده است كه تمكين شوهران در روابط همسرى و ترك مسافرت هاى غيرواجب و چيزهايى از اين قبيل است.
مى گويند: پيامبر گرامى اسلام، كارها را ميان دخترش فاطمه و دامادش على(ع) به پيشنهاد خودشان بدين گونه تقسيم كرد:.
بر فاطمه است كه كارهاى داخل خانه را و بر على است كه كارهاى بيرون خانه را انجام دهد(6).
اكنون اين رويه، در خانواده هاى مسلمان، سنت پسنديده اى شده است. زنان مسؤوليت هاى داخل خانه را بر عهده مى گيرند و شوهران مسؤوليت هاى بيرون خانه را. در عين حال، زنان بسيارى هستند كه دركارهاى بيرون خانه نيز شوهر را كمك مى كنند و مردان بسيارى كه دركارهاى داخل خانه، مددكار زنان هستند.
متأسفانه، بسيارند مردانى كه تصور مى كنند اين سنت پسنديده، يك تكليف واجب است و به همين جهت، اگر قصور يا تقصيرى مشاهده كنند، به مؤاخذه و مجازات، متوسل مى شوند. قطعاً زنان بسيارى نيز وجود دارند كه گرفتار چنين برداشتى هستند.
بايد اينها را آگاه كرد كه: مسأله ايثار و همكارى و همدردى مسأله اى است و مسأله تكليف و وظيفه قانونى مسأله اى ديگر.
اسلام در رابطه با پيمان زناشويى، حداقلِ تكليف را براى زنان مشخص كرده است و در برابر آن، مردان را موظف به تأمين لباس و خوراك و مسكن مورد نياز آنها ساخته است.
اما اسلام خواسته است كه زن و مرد در چارچوب ازدواج و تشكيل خانواده، كاملاً جذب يكديگر شوند و در حالت جذب وانجذاب، خود همه مسائل خانواده را حل كنند.
مسأله اقتصاد درمحيط خانواده نيز بايد از همين ديدگاه حل شود. از اين ديدگاه است كه زن در غيبت مرد، به عنوان يك ناظر امين، سرمايه اقتصادى خانواده را پاسدارى مى كند و حتى با بخل و تنگ نظرى، به مصرف آن اقدام مى كند و حاضر نيست كه سخى و دست و دل باز معرفى شود.
او در مصرف سرمايه اقتصادى خانواده سخت گير و در برخورد با مردان بيگانه، متكبر است و در آنچه مربوط به آبرو و حيثيّت او مى شود، محتاط و ترسوست.
با وجود چنين همسرى، مرد با اطمينان خاطر به دنبال فعاليت اقتصادى مى رود و موفق مى شود كه بيشتر از حد نياز خانواده كار كند و درآمد داشته باشد و درآمد اضافى را پس انداز نمايد.
اگر زنان بخواهند به همان وظايف واجب خود اكتفا كنند، مردها نيز هرگز آن گونه موفقيت ها در فعاليت هاى خويش نخواهند داشت. اين جاست كه انسان در مى يابد كه زن ها در زندگى و جنبه هاى اقتصادى و پيشرفت هاى اجتماعى، شريك همسران خود هستند و بسيار ظالمانه است اگر مرد تصور كند كه هرچه در اين زندگى مشترك فراهم شده مخصوص خود اوست و اگر روزى اين پيوند مشترك به وسيله طلاق يا وسيله ديگرى گسسته شد، زن را بايد با همان لباسى كه بر تن دارد، از خانه بيرون كرد.
همين مسأله در مورد فرزندان نيز مطرح است. فرزند - اعم از دختر و پسر - در محيط خانه، يار و مددكار پدر و مادر است و تا آن جا كه برايش ممكن است خدمت مى كند. خدماتى كه دخترها در خانه، در همكارى با مادر انجام مى دهند و خدماتى كه پسرها - غالباً - در همكارى با پدر انجام مى دهند، قابل توجه است.
از آن جا كه اسلام، اساس را بر اين قرار داده است كه زندگى خانوادگى تنها با مرگ زن يا شوهر متلاشى شود، براى تقسيم ذخاير مالى خانواده پس از مرگ سهم هر كسى را مشخص كرده است تا هيچ كس، از پاداشِ زحمات خود محروم نماند.
*ارث بردن زن و مرد از همدیگر
در زندگى خانوادگى، زن و شوهر از يكديگر ارث مى برند. اگر از شوهر فرزندى نمانده باشد، سهم الارث زن يك چهارم و اگر فرزند مانده باشد يك هشتم است و اگر از زن فرزندى نمانده باشد، سهم الارث شوهر، نصف و اگر فرزندى مانده باشد، يك چهارم است.
چنين قانونى نشانگر اين است كه: زندگى مشترك، در وضع اقتصادى زن و شوهر مؤثر است و هر كدام در مال ديگرى شريك است و قطعاً اگر پيوند زناشويى و آن هماهنگى ها و همفكرى ها و تعاون ها نبود، وضع اقتصادى زن و مرد به گونه ديگرى بود.
تنها زن نيست كه در تشكيل سرمايه خانوادگى مؤثر است، بلكه مرد نيز در حفظ آنچه مربوط به زن است مى تواند مؤثر باشد و به همين جهت، آيين مقدس اسلام مقرر مى دارد كه هم زن از شوهر ارث ببرد و هم شوهر از زن.
هدف اين نيست كه مالكيت فردى درزندگى خانوادگى لغو شود، بلكه مى خواهيم بگوييم به فرموده قرآن كريم:.
لِلرِّجالِ نَصيب مِمّا اكْتَسَبُوا وَللِنِّساءِ نَصيب مِمّا اكْتَسَبْنَ؛(7).
مردان را از آنچه كسب كرده اند نصيبى و زنان را نيز از آنچه كسب كرده اند، نصيبى است.
زن مالك اموال خويش و مرد نيز مالك اموال خويش است. تا وقتى زن و شوهر زنده اند، خود صاحب اختيار و مالكِ اندوخته خويش هستند، ولى زندگى اشتراكى خانوادگى اقتضا مى كند كه نه زن از مالكيت شخصى خود دم بزند و نه شوهر. آنها بايد همان گونه كه شريك عمر و غم و شادى يكديگر شده اند، شريك اموال يكديگر نيز باشند و در جمع خانواده (من) و (تو) حاكم نباشد، بلكه (ما) حاكم باشد.
خديجه، همسر پيامبر گرامى اسلامْ الگوست. پيامبر اسلام تهيدست بود و خديجه اندوخته اى داشت. به شهادت تاريخ، اندوخته خديجه به وسيله پيامبر اسلام، به مصرف پيشرفت برنامه هاى اسلامى رسيد.
*نقش همدلی در تداوم زندگی
وقتى يك زن و مرد، در مسائل مالى اين گونه با يكديگر رفتار كنند و زن به عنوان يك ناظر امين، اندوخته شوهر را كه همان اندوخته خانواده است، پاسدارى نمايد و (تو) و (من) برمحيط زندگى آنها حاكم نباشد، كانون خانواده مى تواند آن چنان باشد كه بايد باشد.
زندگى خانوادگى بايد استوار بماند و درآمدهاى مالى بايد به دور از اسراف و تبذير و دور از سختگيرى و تنگ نظرى و حتى در حدى كه براى اعضاى خانواده، گشايشى باشد به مصرف برسد و اگر پس از مرگ زن يا شوهر چيزى باقى ماند، مطابق قانونِ ارثِ اسلام تقسيم شود و اگر خداى نخواسته به وسيله طلاق، پيوند خانوادگى گسيخت، لازم است زحمات و فداكارى هاى زن مورد توجه و عنايت قرار گيرد و تنها به پرداختن مهريه و نفقه ايام عده طلاق، اكتفا نشود، زيرا چنين رفتارى مسلماً ظالمانه است.
چگونه ممكن است به زنى كه تمام نيروى جسمى و فكرى خود را در محيط خانواده به كار برده و از صميم قلب، كارهايى را انجام داده كه وظيفه شرعى او نبوده است، اكنون با مهر و نفقه اى او را از خانه خارج كنند و به افتخار طلاق! نايل سازند!.
بايد اين گونه حساب كرد كه: او به طور تمام وقت نيروى خود را در محيط خانواده مصرف كرده است. اگر كارگر يا كارمند در شبانه روزى هشت ساعت در محيط كار خود زحمت مى كشد، زن در محيط خانه، به طور تمام وقت، زحمت مى كشد. اين گونه زحمات، آن قدر از روى صميميت انجام شده كه حيف است انسان براى آن ارزش مادى در نظر بگيرد. اگر صفا و صميميت به طور كامل و دو جانبه بر محيط خانواده حاكم باشد، سزاوار هم نيست كه از ارزش مادى آن سخن گفته شود و حتى تنزل دادن مقام مادر و همسر است؛ اما چه مى شود كرد! آن جا كه اين صميميت از ميان رفته و وحدت به كثرت گراييده و به جاى جذب و انجذاب، دافعه حاكم است، بايد همه چيز به حساب آيد. آن بيدارى هاى شب هاى تاريك، در كنار گهواره يا بستر كودكان را نمى شود با متاع دنيوى سنجيد، ولى هنگامى كه به واسطه جهالت يكى يا هر دو، كار به متاركه مى كشد، بايد همه را به حساب آورد. بايد اين برداشت غلط، كه زن را به عنوان يك موجود مزدورى تلقى مى كند كه فقط از سرمايه و اندوخته خانواده، حق لقمه نان (بخور و نميرى) دارد و براى آن همه زحمات و فداكارى هايش اجر و مزدى قايل نيست، از جان و دلِ مردم زدود.
*در محیط خانواده باید عاطفه حاکم باشد یا عقل
در محيط خانواده، يا عاطفه حاكم است يا عقل، اگر عاطفه حاكم است (من) و (تو) و مالكيت شخصى، جاى خود را به (ما) و مالكيت جمعى مى دهد و هيچ يك از زن و شوهر راضى نمى شوند كه روح استقلال طلبى بر خانواده حاكم باشد و حق نيز همين است و اگر عقل حاكم است بايد اجر و پاداش همه زحماتى كه زن، علاوه بر وظايف شرعى و قانونى خود متحمل مى شود به حساب آيد و دينارى از حقوق مادى او تضييع، نگردد و به جيب مرد ريخته نشود.
خوشبختانه نوع خانواده هايى كه به خوشبختى رسيده و از جذب و انجذاب كامل برخوردارند، چنينند و بسيارى از مردانند كه حتى در هنگام وصيت، توجه به اين حقيقت دارند و علاوه بر آنچه قانون اسلام براى زن مقرر داشته است، سهمى به او اختصاص مى دهند و از اين رهگذر، نشان مى دهند كه توجه به زحمات او داشته اند و همين كار آنها، موجب دلگرمى و رضايت خاطر همسران آنهاست.
اين گونه رفتارها بايد در جامعه مورد قدردانى واقع شود تا مردها بيشتر تشويق شوند و حقوق مادى و معنوى همسران خود را هر چه بهتر در نظر بگيرند تا اسباب تحكيم خانواده ها فراهم تر گردد و كودكان در كانونى هر چه گرم تر و پرمهرتر، تربيت شوند و در عين حال، جامعه براى زنانى كه اين گونه فداكارى مى كنند، ارزشى والاتر قايل شود كه سعادت واقعى همين است و به خاطر داشته باشيم كه وقتى پيامبر خدا ميان دختر و داماد بزرگوارش كارها را تقسيم كرد، فاطمه (س) چنين گفت:.
تنها خدا مى داند كه چه اندازه خوشحال شدم، زيرا پيامبر خدا مرا از پذيرفتن وظايفى كه ويژه مردان است، آزاد ساخت.
پيامبر خدا دوست مى داشت كه درمحيط خانواده، نيروهاى اضافى همسران و مادران، صرف خدمت بيشتر شود تا مردان نيز هر چه بيشتر احساس خوشبختى كنند و به جاى خرده حساب هاى شخصى و فرار از زير كار، تعاون و همفكرى و تشريك مساعى حكمفرما باشد.
انسان، نياز ديگرى هم دارد كه ما آن را نياز عاطفى و اخلاقى مى ناميم. انسان ها نياز به معاشرت دارند و در اين معاشرت بايد از يكديگر صفا و محبت و وفادارى و گذشت ببينند و حداقل، دورويى، خيانت، تزوير و افترا از يكديگر نبينند.
در زندگى اجتماعى، اگر روش اول حاكم باشد، بسيار ايدآل است و اگر روش دوم حاكم باشد، زندگى سرد و بى روح است، ولى به هر حال قابل تحمل است؛ اما اگر اين حداقل هم نباشد، زندگى بسيار تلخ و ناگوار و چيزى شبيه مرگ تدريجى و انتحار است
در محدوده زندگى خانوادگى، نياز به عاطفه و محبت، شديدتر است و تنها عاطفه و محبت و عشق است كه اين كانون كوچك را گرم و جذاب مى سازد و محيط بسيار مناسب و مساعدى براى آسايش و آرامش و شكوفايى استعدادها و پرورش و تزكيه كودكان به وجود مى آورد.