۲۸ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۱:۴۹

نیم‌نگاهی به شعر پارسی

نیم‌نگاهی به شعر پارسی
شعر پارسی در طول سالهای متمادی و قرون متوالی حیات طیبه اش، همیشه مجرا و مجلای بازنمایی عظمت روح ایرانی و اسلامی و محمل پرورش و بازتاب ارزشهای دینی و آیینی و هماره دارای رسالتی بس عظیم در این حوزه بوده است.
کد خبر: ۷۱۰۱

به گزارش خیمه مگ،شعری که از رودکی تا حافظ و از مولانا تا سعدی و از وحشی بافقی تا خیام و از سنایی تا شهریار همیشه و هماره جایگاه و پایگاه تلألو زیباترین و روشن ترین تشعشعات رحمانی و عرفانی و ایمانی بوده است.

ما بسیاری از آیین ها و یادها و یادکردهای دینی و اندیشگی خود را با شعر و شعور ناشی از آن به یاد می آوریم و به خاطر می سپریم.

ما بسیاری از حقایق تاریخی و مناسک عرفانی و مراسم روحانی مان را با نور شعر روشن و منور می سازیم.

ما بسیاری از تجمعات معنوی و دینی مان را با حضور شعر به ظهور می رسانیم و خلاصه اینکه شعر در زندگی ما ایرانیان و عموم فارسی زبانان جهان حضوری بی بدیل و کم نظیر دارد.

بیشترین و بهترین و دلنوازترین و تأثیرگزارترین انعکاس ماه محرم و داغ بی مثال و نور لایزال عشق به حضرت اباعبدالله علیه السلام در شعر پارسی و در طی قرون متمادی و متوالی شکل گرفته است و همین طور مدح و منقب بزرگان و پاکان و نیکان روزگار که بهترین و برترین و موثرترین نوعش را در قالب شعر پارسی و در قوالب وصورتهای مختلفش، تجربه کرده است.

مرور تاریخ شعر پارسی در دوره های مختلف و با در نظر گرفتن همه فراز و فرودها و افت و خیزهایش گویای این نکته ناب و حقیقت عالم تاب و تابناک است که شعر همیشه در میان قوم ما از اعتبار درخور و امکان والا و ارزش بسیاری برخوردار بوده و قدر و منزلتی کم نظیر داشته است.اینکه در خانه های ما همیشه در کنار کتاب مقدس قرآن که برکت خانه و برنامه زندگی و نورانیت کاشانه و مایه ایمان و آرامش و استعانت ماست، یک جلد از دیوان حافظ هم به اعتبار والاترین و شگرف ترین و سترگ ترین نمونه شعر متعالی پارسی وجود و حضور داشته، گویا و جویای همین نکته است.

شعر، حافظه تاریخی ماست و دستاورد هنری باستانی مان. شعر شرح شگفت شور و شعور ماست در آوردگاه کلام که هدیه برتر خدا و مایه تمایز انسان از غیر اوست.

شعر، پرچم خوش رنگ و زیبا و رقصنده در باد و بوران زمان و زمانه اما همیشه استوار و هماره بر قرار ماست که در طول بیش از هزار سال توانسته به راستی و درستی و پایندگی و استقامت و فخامت و سخاوت و بزرگی، حافظ شرف ما باشد اگرچه با چشمانی تر و تیره و از بین خاک و خاطره.

در تاریخ شعر و شاعری، علاوه بر سایر اقشار اجتماعی و بیشتر، اهل کتاب و قلم و فکر و اندیشه، حضور علمای ربانی و روحانیت نورانی هم جالب توجه و مایه مباهات است.

باید گفت بسیاری از علمای ما و بلکه اکثریت قریب به اتفاق آنها اهل شعر و شاعری بوده اند و علاوه بر شعرخوانی و آشنایی با این فضا و موقعیت فکری و واژگانی، اهل سرایش هم بوده اند و چه بسیار آثار نغز و شگفت و ماندگاری که از زبان و بنان پاک علمای دین و بزرگان آیین به یادگار مانده است.

نمونه ها بسیارند و آثار فراوان. تنها و تنها محض یاداوری و اشاره و برداشتن خوشه ای از این خرمن به یکی از شگفت ترین و زیباترین آنها اشاره می کنیم.

به مصداق اینکه؛ آب دریا را اگر نتوان کشید     هم به قدر تشنگی باید چشید

شعری ناب و تابناک از بزرگ مردی همچون علامه طباطبایی که رادمرد هماره عرصه علم ایمان و فکر و خرد بود:

همی گویم و گفته ام بارها

بود کیش من مهر دلدارها

پرستش به مستی است در کیش مهر

برونند زین حلقه هوشیارها...

اما این روز بزرگ به مناسبت و در مطابقت با نام یکی از برترین و بزرگترین دردانه های شعر و شعور پارسی و سوز و سودای عشق حقیقی یعنی حضرت استاد محمدحسین بهجت تبریزی ملقب به شهریار نامگذاری شده است.

او که براستی در شعر و شاعرانگی و صفای روح و جان، یگانه دوران بود و آثار نغز و پرمغزش هم از سوز نهان و هم از عشق عیان و هم از سر درون و هم از ساز برون نوش می کرد و می تراوید.

شهریار براستی و درستی و بی هیچ مبالغه ای، حافظ زمانه بود، خاصه با آن شیدایی و شور که در حقیقت زندگی و زندگی حقیقی اش روان بود و او به دنبال آن، دوان.

هنوز که هنوز است شعری در معاصرین، برتر و والاتر و زیباتر و جان نوازتر از اثر بی مانند و ماندگار او نیامده که:

علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را

که به ماسوا فکندی همه سایه هما را

دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین

به علی شناختم من به خدا قسم خدا را...

و روز شعر و ادب پارسی موقعیت مناسبی است برای احیای عظمت و یادکرد شوکت این حقیقت ناب و ارزش بی مثال و تداعی گر رسالت بزرگی که تا همیشه بر عهده شاعران مسلمان خواهد بود برای بازنمایی زیباییهای عالم و نشانه های ایمان و حقایق عرفان.

گرامی باد یاد و نام و خاطره همه شاعران بزرگ پارسی گوی که دل در راه عشق خویش نهادند و جان در مسیر تلألو جلال و جمال حضرت حق به دست زمانه سپردند و ...شاعر شدند و ماندند!