به گزارش خیمه مگ،به مناسبت سوم شعبان سالروز میلاد با سعادت امام حسین(ع) گفت و گویی با حجتالاسلام والمسلمین محمد جواد واعظی پیرامون شرح حدیثی از آن حضرت پیرامون معرفت خداوند از نگاه سیدالشهداء (ع) انجام داده که تقدیم میشود.
* معرفت خدا در حدیثی از امام حسین(ع)
در کلمات نورانی امام حسین علیهالسلام شناخت «الله» منوط به شناخت امام شده است و در بعض روایات راه شناخت رب را معرفت النفس خواندهاند این معنا چگونه قابل جمع است ؟ لطفا توضیحی درباره این دو دسته از روایات داشته باشید ؟
در مجامع روایی، بیانی از امام حسین علیهالسلام آمده است که مضمون بلندی دارد و به این مضمون از امامان دیگر نقل نشده است هر چند شبیه این روایت در کلمات سائر ائمه(ع) آمده است، اما در این وادی قرار ندارد
خَرَجَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ ع عَلَی أَصْحَابِهِ فَقَالَ أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ جَلَّ ذِکْرُهُ مَا خَلَقَ الْعِبَادَ إِلَّا لِیَعْرِفُوهُ فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ فَإِذَا عَبَدُوهُ اسْتَغْنَوْا بِعِبَادَتِهِ عَنْ عِبَادَةِ مَا سِوَاهُ فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی فَمَا مَعْرِفَةُ اللَّهِ قَالَ مَعْرِفَةُ أَهْلِ کُلِّ زَمَانٍ إِمَامَهُمُ الَّذِی یَجِبُ عَلَیْهِمْ طَاعَتُهُ.« بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج5، ص: 312 »
امام صادق «ع» فرمود: حسین بن علی «ع» نزد یاران خود آمد و گفت: ای مردم! خدای متعال، بندگان را جز برای اینکه او را بشناسند نیافرید؛ پس چون او را بشناسند پرستش او میکنند، و چون او را بپرستند از پرستش جز او بینیاز میشوند. مردی به او گفت: ای پسر پیامبر، پدر و مادرم فدای تو باد! معرفت و شناخت خدا چیست؟ گفت: اینکه اهل هر زمان، امام خود را که اطاعت او واجب است بشناسند.
چون خدای متعال بندگان را برای آن آفرید که او را بشناسند و بپرستند، و راهنمایانی برای این شناخت و پرستش قرار داد. آنان پیامبران و جانشینان پیامبران هستند، و در عصر امامت، ائمّه طاهرین روح ما میباشند. این است که حضرت امام حسین «ع» در پاسخ این پرسش: «شناخت خدا چیست» میگویند: «شناخت امام خود از سوی اهل هر زمان ...»
مباحثی که از این روایت استفاده میشود عبارتند از:
حضرت راه معرفت خدا را منحصر به معرفت امام نمود، اما در مجامع روایی ؛ روایات دیگری نقل شده است که راه معرفت رب را معرفت نفس قرار داده است جمع بین این دو دسته از روایت چگونه است ؟
در بعضی ادعیه آمده است : « اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِیَّکَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَک؛ کافی (ط - الإسلامیة)، ج1، ص: 337 »
مفهوم کلی این دعا این است که از طریق معرفت النبی راه به معرفه الله و معرفت الامام پیدا میشود.
برخی برای حل مشکل گفتهاند : معرفت کامل آن است که انسان ابتدا خدا را بشناسد و قبل از این شناخت پیامبر را بشناسد، اما معرفت غیر کامل این است که انسان ابتداء امام را بشناسد و سپس خدا را. همه مردم به معرفت راه دارند، اما اندکی از افراد به معرفت کامل دست مییابند، اگر «معرفت الامام» حاصل شد «معرفت الله» نیز بدست میآید.
بررسی حدیث « من عرف نفسه فقد عرف ربه؛ غرر الحکم و درر الکلم، ص: 588 »
در این روایت نفرموده اند : « من عرف نفسه فقد عرف الله » بلکه آمده است « من عرف نفسه فقد عرف ربه » کسی که نفس خویش را شناخت به تحقیق ربّش را میشناسد، «الله» ذاتی است که مستجمع همه صفات کمالیه است و آن صفات عین ذات اوست، نه زائد بر ذات ؛ در تعریف الله اینگونه گفتهاند : الله ذاتی است که کمالاتش عین ذات اوست ؛ موصوف و صفت نداریم . در این روایت آمده است، کسی که خدا را شناخت ربش را شناخته است و اسم "ربّ" یکی از اسما الهی است که همه موجودات را بر اساس یک هندسه منظم به کمال میرساند ؛ کسی که خویشتن خویش را شناخت و از فقدان به دارایی و از حالی به حال دیگر رسید و به این قبض و بسطها توجه نمود، متوجه این معنا میشود که همه کمالات از جانب پرودگاری است که او را تربیت میکند و از جانب ربش به او رسیده است اینکه انسان از شادی به غم ؛ از قبض به بسط و... منتقل میشود این امور شئون خلقی است و خدا مبرای از این شئون است اما گاهی انسان از جهل به علم و از عجز به قدرت منتقل میشود، اینگونه از امور از شئون الهی است، کسی که در این شئونات تامل کند "رب " خویش را شناخته است، نمونه توجه دادن به این شئونات در قرآن کریم آمده است : « اللَّهُ الَّذی خَلَقَکُمْ مِنْ ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفاً وَ شَیْبَةً یَخْلُقُ ما یَشاءُ وَ هُوَ الْعَلیمُ الْقَدیرُ ؛ روم 54». «خدا همان کسی است که شما را آفرید در حالی که ضعیف بودید؛ سپس بعد از ناتوانی، قوّت بخشید و باز بعد از قوّت، ضعف و پیری قرار داد؛ او هر چه بخواهد میآفریند، و دانا و تواناست. »
پس منظور از شناخت در روایت « من عرف نفسه فقد عرف ربه » «معرفت الله» نیست، بلکه منظور شناخت شانی از شئون الهی، یعنی ربوبیت اوست، کسی که نفس خویش را شناخت، پروردگارش را میشناسد و میفهمد کسی او را از حالی به حالی منتقل میکند، اما در روایت امام حسین علیهالسلام آمده است : کسی امام زمانش را شناخت الله را میشناسد لذا معرفت الله منحصر به معرفت الامام است و در زمان ما معرفت امام زمان علیهالسلام راه رسیدن به معرفت الله است .
در سوره مبارکه طلاق آمده است ما عالم را آفریدیم تا شما دانا و عالم شوید و علم و معرفت ثمره هستی است « اللَّهُ الَّذی خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَیْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ وَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحاطَ به کل شَیْءٍ عِلْماً ؛ طلاق ،12 » خداوند همان کسی است که هفت آسمان را آفرید، و از زمین نیز همانند آنها را؛ فرمان او در میان آنها پیوسته فرود میآید تا بدانید خداوند بر هر چیز تواناست و اینکه علم او به همه چیز احاطه دارد.
«علم و معرفت» هدف خلقت است لذا در سوره مبارکه ذاریات آیه 56 فرمود : « وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ » من جنّ و انس را نیافریدم جز برای اینکه عبادتم کنند و در تفسیر آمده است که " ای لیعرفون " یعنی خدا را بشناسیم و عبادت باید همراه معرفت باشد و ما برای معرفت آفریده شدهایم و رسولش را هم برای تعلیم این معرفت فرستاده است « هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی ضَلالٍ مُبینٍ؛ جمعه آیه 2 » یعنی تهذیب و تزکیه و تعلیم کتاب، هدف نبوت ختمی است و راه رسیدن به بالاترین معرفت که معرفت الله است در کلام امام حسین علیهالسلام معرفت الامام است .
* آیاشناخت امام به شناخت سیره اوست ?
البته این بخشی از راه است، اما منظور بالاتر از این است از امام صادق علیهالسلام نقل شده است : «نحن واللَّه الأسماء الحسنی التی أمر اللَّه أن تدعوه بها، کما قال تعالی: «قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَیًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنی؛ کافی، ج 1، ص 143، باب النوادر، ح 4؛ تفسیر العیاشی، ج 2، ص 42، ح 119؛ بحارالأنوار، ج 91، ص 6 و 7.» به خدا قسم ما اسماء حسنای الهی هستیم و عملی از بندگان قبول نمیشود مگر با معرفت ما اهل البیت .
اسما الهی حادث هستند ، اما صفات الهی قدیمند، اسما الهی بر مخلوقات جاری شدهاند یعنی برای اینکه ذات الهی شناخته شود ما از «اسما الحسنی» مدد میگیریم ، اسما الحسنی در عالم پهن شده است در بعض ادعیه ماه شعبان اینگونه آمده است « ٍ وَ بِأَسْمَائِکَ الَّتِی مَلَأَتْ أَرْکَانَ کُلِّ شَیْءٍ ؛ البلد الأمین و الدرع الحصین، النص، ص: 188 »
اسما الهی در عالم پهن شدهاند اسماء حادثند اما «صفت الهی» قدیم است ، تدبیر عالم به واسطه اسما الهی است، در حقیقت امام حسین و امام صادق علیهما السلام میفرمایند : برای شناخت «الله» اول امام را بشناس چرا که امام هر زمانی همه اسما الهی را در خود جمع کرده است، اسما الهی در بین خلائق پهن شده است و امام در حجت خدا این اسماء جمع شده است .
اسماء الهی بر دو قسم هستند، اسامی که حتما باید مخلوقات دیگری باشند و نسبت به آنها سنجیده شوند، مثلا اگر میگویی خدا غفور است، یعنی ذات او چنان است که هرکسی به در خانه او رفت؛ میبخشد ؛ اسامی که در امام معصوم(ع) تجلی دارد نیز اینگونه میباشد ، برخی از اسامی، نامهایی هستند که نیاز به دیگر مخلوقات نیست و ائمه قبل از خلقت، متخلق به آن اسماء شده بودند خواه سایر مخلوقات باشند یا نباشند ، حیات نداشته باشد این اسامی اما اسامی که برای مواجه با خلق الهی است وقتی است که آفریده شده باشد و در حقیقت آن سیره ایشان است که آن اسامی را بر ما آشکار میکند .
لذا به اسامی که که قبل از خلقت عنصری با خود دارند «اسامی در قوس نزول» گفته میشود و اسامی که در مواجه با خلق از ایشان ظهور و بروز دارد «اسامی قوس صعود» نامیده میشوند، امام معصوم هر دو قوس را در خود جمع دارد .
اسماء دو سمت دارند الف ) به وسیله این اسامی خدا را میخوانیم ب ) از کانال شناخت این اسماء معرفت به پرودگار مییابیم و این اسامی در اهل بیت(ع) جمع شدهاند و کسی که بخواهد، الله شناس شود از طریق امام میتواند به این شناخت راه یابد . لذا فرمودند؛ ما اسما الحسنی هستیم و راه رسیدن به معرفت الله ، معرفت الامام است .
هر کس اسم را پرستید مشرک است ، اگر در مقابل اهل بیت(ع) خضوع به این معنا کنیم که آنها را بپرستیم، جائز نیست ؛ هر چند ایشان اسما الحسنی پروردگارند، اما حق پرستش اسم را نداریم، لذا در اصول کافی از امام صادق علیهالسلام نقل شده است : « الِاسْمُ غَیْرُ الْمُسَمَّی فَمَنْ عَبَدَ الِاسْمَ دُونَ الْمَعْنَی فَقَدْ کَفَرَ وَ لَمْ یَعْبُدْ شَیْئاً وَ مَنْ عَبَدَ الِاسْمَ وَ الْمَعْنَی فَقَدْ کَفَرَ وَ عَبَدَ اثْنَیْنِ وَ مَنْ عَبَدَ الْمَعْنَی دُونَ الِاسْمِ فَذَاکَ التَّوْحِید ؛ کافی، ج1، ص: 87 » «اسم» غیر از «مسمی» است کسی که اسم را بدون «مسمی» بپرستد کافر است و کسی که اسم و مسمی هر دو را بپرستد مشرک است و کسی که مسمی را می بپرستد او به توحید حقیقی دست یافته است .