۲۰ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۱:۴۹

دنیای اسرار آميز خواب از نگاه قرآن

دنیای اسرار آميز خواب از نگاه قرآن
حضرت آیت‌الله مکارم شیرازی در تفسیر آیات سوره «زمر» مباحث مربوط به حقيقت خواب را تشریح کرده‌اند.
کد خبر: ۷۲۳۴

به گزارش خیمه مگ، این مفسر قرآن کریم آیات سوره زمر را پیرامون دنیای اسرارآمیز خواب این‌گونه تفسیر کرده‌اند:

اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنفُسَ حِينَ مَوْتِهَا وَالَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنَامِهَا فَيُمْسِكُ الَّتِي قَضَى عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَيُرْسِلُ الْأُخْرَى إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ، خدا روح مردم را هنگام مرگشان به تمامى باز مى‏ستاند و [نيز] روحى را كه در [موقع] خوابش نمرده است [قبض مى‏كند] پس آن [نفسى] را كه مرگ را بر او واجب كرده نگاه مى‏دارد و آن ديگر [نفسها] را تا هنگامى معين [به سوى زندگى دنيا] بازپس مى‏فرستد قطعا در اين [امر] براى مردمى كه مى‏انديشند نشانه‏هايى [از قدرت خدا]ست.

در این باره دانشمندان بحثهاى فراوانى دارند:

بعضى آن را نتيجه انتقال قسمت عمده خون از مغز به ساير قسمتهاى بدن مى دانند، و به اين ترتيب براى آن عامل فيزيكى قائلند.

بـعـضـى ديـگـر عـقـيـده دارنـد كـه فـعـاليـتـهـاى زيـاد جـسمانى سبب جمع شدن مواد سمى مخصوصى در بدن مى شود، و همين امر روى سيستم سلسله اعصاب اثر مى گذارد و حالت خواب به انسان دست مى دهد، و اين حال ادامه دارد تا اين سموم تجزيه و جذب بدن گردد، بـه ايـن تـرتـيـب عـامـل شـيـمـيـائی بـراى آن قائل شده اند.

جـمـعـى ديـگـر يـك نـوع، عـامـل عـصـبـى بـراى خـواب قـائلنـد و مـى گويند: دستگاه فـعـال عـصبى مخصوصى كه در درون مغز انسان است و مبدء حركات مستمر اعضا مى باشد بر اثر خستگى زياد از كار مى افتد و خاموش مى شود.

ولى هـيـچيك از اين نظرات نتوانسته پاسخ قانع كننده اى به مسئله خواب بدهد، هر چند تاثير اين عوامل را بطور اجمال نمى توان انكار كرد؟

مـا فـكر مى كنيم چيزى كه سبب شده دانشمندان امروز از بيان تفسير روشنى براى مساله خـواب عـاجـز بـمـانـنـد، هـمـان تـفـكـر مـادى آنـهـا اسـت، آنـهـا مـى خـواهـنـد بـدون قـبـول اصـالت و اسـتـقـلال روح، ايـن مـسـئله را تـفـسـيـر كـنـنـد، در حـالى كـه خـواب قبل از آنكه يك پديده جسمانى باشد يك پديده روحانى است و بدون شناخت صحيح روح، تفسير آن غير ممكن است .

قـرآن مـجـيـد در آيـات41تا 44 سوره زمر دقـيقترين تفسير را براى مساءله خواب بيان كرده ، زيرا مى گـويـد خـواب يـك نـوع قـبـض روح   و جـدائى روح از جـسـم اسـت، امـا نـه جـدائى كامل .

به اين ترتيب هنگامى كه به فرمان خدا پرتو روح از بدن برچيده مى شود و جز شعاع كـم رنگى از آن بر اين جسم نمى تابد، دستگاه درك و شعور از كار مى افتد، و انسان از حس و حركت باز مى ماند، هر چند قسمتى از فعاليتهائى

كـه بـراى ادامـه حـيـات او ضـرورت دارد، مـانـنـد ضـربان قلب و گردش خون و فعاليت دستگاه تنفس و تغذيه ادامه مى يابد.

در حديثى از امام باقر عليه السلام مى خوانيم : ما من احد ينام الا عرجت نفسه الى السماء، و بـقـيت روحه فى بدنه ، و صار بينهما سبب كشعاع الشمس ، فان اذن الله فى قبض الا روح اجـابـت الروح النـفـس ، و ان اذن الله فـى رد الروح اجابت النفس الروح ، فهو قوله سـبـحـانه الله يتوفى الانفس حين موتها ...: هر كس مى خوابد نفس او به آسمان صعود مـى كـنـد و روح در بـدنـش مـى مـاند، و در ميان اين دو ارتباطى همچون پرتو آفتاب است ، هرگاه خداوند، فرمان قبض روح آدمى را صادر كند روح دعوت نفس را اجابت مى كند، و به سوى او پرواز مى نمايد، و هنگامى كه خداوند اجازه بازگشت روح را دهدنفس دعـوت روح را اجـابـت مـى كـند و به تن باز مى گردد، و اين است معنى سخن خداوند سبحان كه مى فرمايد: الله يتوفى الانفس حين موتها.

ضـمـنـا از ايـنـجـا مـسـئله مـهـم ديـگـرى كـه مـسـئله رؤ يـا (خـواب ديـدن اسـت نـيـز حـل مى شود، چرا كه بسيارند خوابهائى كه عينا يا با مختصر تغييرى در خارج واقع مى شوند.

تـفـسـيـرهـاى مـادى از بـيـان و تـوجيه اين گونه خوابها عاجزند، در حالى كه تفسيرهاى روحى به خوبى مى توانند اين مطلب را روشن سازند، زيرا روح انسان به هنگام جدائى از تـن و ارتباط با عالم ارواح حقايق بيشترى را مربوط به گذشته و آينده درك مى كند، و همين است كه اساس رؤ ياهاى صادقه را تشكيل مى دهد.

بـراى تـوضـيـح بـيـشـتـر بـه جـلد نـهـم تـفـسـيـر نـمـونـه صـفـحـه 312 ذيل آيه 4 سوره يوسف مراجعه فرمائيد كه مشروحا در اين زمينه بحث شده است.

خواب در روايات اسلامى

از رواياتى كه مفسران در ذيل آيات فوق ذكر كرده اند، نيز به خوبى روشن مى شود كه خـواب در اسـلام بـه عـنـوان حـركـت روح بـه سـوى عـالم ارواح شـمـرده شـده ، و بـيدارى بازگشت روح به بدن و نوعى حيات مجدد است .

در حديثى از اميرمؤ منان على (عليه السلام ) مى خوانيم كه به يارانش چنين تعليم مى داد: لا يـنـام المـسلم و هو جنب ، لا ينام الا على طهور، فان لم يجد الماء فليتمم بالصعيد، فان روح المـؤ مـن تـرفـع الى الله تـعـالى فـيقبلها، و يبارك عليها، فان كان اجلها قد حضر جـعـلهـا فـى كـنـوز رحـمـتـه ، و ان لم يـكـن اجـلهـا قـد حضر بعث بها مع امنائه من ملائكته ، فيردونها فى جسده :

مـسلمان نبايد با حالت جنابت بخوابد، و جز با طهارت وضو به بستر نرود، هر گاه آب نـيـابـد تـيـمـم كـنـد، زيـرا روح مـؤ مـن بـه سـوى خـداونـد مـتـعـال بـالا مـى رود، او را مـى پـذيـرد و بـه او بركت مى دهد، هرگاه پايان عمرش فرا رسـيـده بـاشـد او را در گـنجهاى رحمتش قرار مى دهد، و اگر فرا نرسيده باشد او را با امنائش از فرشتگان به جسدش باز مى گرداند.

در حديث ديگرى از امام باقر چنين مى خوانيم :

اذا قـمت بالليل من منامك فقل الحمد لله الذى رد على روحى لاحمده و اعبده : هنگامى كه در شـب از خـواب بـر مـى خـيزى، بگو حمد خدائى را كه روح مرا به من بازگرداند، تا او را حمد و سپاس گويم و عبادت كنم .

و حديث در اين زمينه بسيار است .