به گزارش خیمه مگ، حضرت آیت الله سبحانی در پاسخ به تفسیر نادرست یک نویسنده دربارۀ آیه 85 سوره قصص با نقدی بر آن با موضوع تفسیر صحیح آیات مشکله قرآن به بیان یکی از ریشه های لغزش این نویسنده پرداخته اند.
اشاره: چندین سال قبل در شهرستان تبريز كتابى به نام «تفسير آيات مشكله قرآن» به قلم آقاى «يوسف شعار» منتشر شد. مؤلف آن كتاب بدون ملاحظه اصول و قواعد تفسير، به توضيح يك رشته آيات پرداخت و در نتيجه دچار لغزش هايى نابخشودنى گرديد.
پس از انتشار اين كتاب، آیت الله العظمی سبحانی نقدى بر آن به نام «تفسير صحيح آيات مشكله قرآن» نوشت و منتشر ساخت و در ميان علاقه مندان تفسير با استقبال روبرو شد.
معظم له در چاپ بعدی نیز چند فصل به آن اضافه نموده و به «سی» فصل رسانیدند. ضمن این که ایشان معتقدند، فصل سی ام به تنهایی در بيان علل اشتباه نويسنده كافى است. اين نوشتار به بيان یکی از ريشه هاى لغزش هاى نویسنده کتاب «تفسير آيات مشكله قرآن» مى پردازد.
حضرت آیت الله سبحانی در ابتدا کتاب، اساس اشتباهات نويسنده تفسير را 4 امر ذکر می کنند که عبارتند از: «ناديده گرفتن اخبار صحيح»، «جمود برسياق آيات»، «اشتباه مفهوم به مصداق» و «ناآگاهى از تاريخ عرب جاهلى و صدر اسلام».
مقصود از «معاد» در آیه «اِنَّ الَّذِى فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرادُّكَ اِلى مَعاد قُلْ رَبِّي اَعْلَمُ مَنْ جاءَ بِالْهُدى وَمَنْ هُوَ فِي ضَلال مُبِين» (1) آخرت است.
* آيا «معاد» به معنى وطن است؟
ترجمه آیه: محققاً كسى كه (تبليغ) قرآن را بر تو لازم نموده است، تو را به بازگشت گاهى (مكه) برمى گرداند، بگو پروردگارم بهتر مى داند كسى را كه هدايت آورد، و كسى را كه درگمراهى آشكارى مى باشد.
«معاد» اسم زمان و مكان از فعل «عاد»، «يعود» است كه به معنى «رجع»، «يرجع» به كار مى رود؛ و معنى واقعى و حقيقى آن، «بازگشت گاه» است از آنجا كه هر مسافرى پس از سپرى شدن سفر، به وطن خود باز مى گردد (از اين جهت) به وطن نيز «معاد» اطلاق مى گردد؛ و از آنجا كه سرانجام زندگى هر انسانى آخرت است، (از اين لحاظ) به روز قيامت نيز «معاد» مى گويند.
اگر در كتاب هاى لغت براى لفظ مزبور معانى ديگرى از قبيل: حج، بهشت و... مى شمرند، منظور بيان مصداق و تطبيق يك معنى كلى بر مصاديق آن است؛ وگرنه واژه «معاد» بر معانى مختلف وضع نشده است، بلكه يك معنى وسيع و كلى دارد كه به حسب مناسبات براى خود مصاديقى پيدا مى كند.
معمولاً مفسران، لفظ «معاد» را در آيه ياد شده بر«مكه» حمل نموده اند و علت آنكه از ميان آن همه مصاديق فراوان، خصوص اين فرد را گرفته اند، شأن نزولى است كه اغلب آن را نقل كرده اند و آن اين كه: شبى كه پيامبر گرامى (ص) از «مكه» به سوى مدينه مهاجرت نمود، از اين كه خانه خدا و مطاف فرشتگان را ترك مى گفت، بسيار متأثر بود علاوه براين، هر انسانى به نحو طبيعى، به زادگاه خود علاقه دارد آن هم، زادگاهى كه داراى اين همه خصوصيات و مزايا است در اين شرائط و لحظات آيه ياد شده در راه مدينه (جحفه) براى تسلى خاطر پيامبر (ص) فرود آمد و به پيامبر (ص) نويد مراجعت به مكه را داد و اين كه طولى نمى كشد، كه خدا تو را به همان وطن و باز گشت گاه (مكه) برمى گرداند.
اين مطلب به قدرى در ميان مفسران مسلّم و قطعى است كه حتى در قرآن هائى كه در كشورهاى عربى چاپ شده است، نوعاً اين جمله ديده مى شود: «سورة القصص مكية، الا من آية 52 الى غاية 55 و آية 85 نزلت بالجحفة اثناء الهجرة»:
سوره قصص مكّى است مگر از آيه 52 تا آخر آيه 55 و آيه 85 (آيه مورد بحث) كه در جحفه در اثناء مسافرت و هجرت پيامر به مدينه نازل گرديده است.
وقتى نوبت تشكيك به فخر رازى رسيد او در اين رأى مسلم خدشه كرد و به دلائلى كه نويسندۀ تفسير نيز آنها را از او التقاط كرده، به انتقاد از آن پرداخت.
* شبهات فخر رازی و نويسنده کتاب «تفسير آيات مشكله قرآن»
* سوره قصص مكى است و معنا ندارد هنگامى كه پيامبر (ص) در خود مكه بوده و به مدينه مهاجرت نكرده بود، خدا بفرمايد: تو را به مكه برمى گردانيم سپس در پاورقى (شايد براى كوچك كردن مطلب) شأن نزول مزبور را نقل مى كند و آن را چنين رد مى كند كه از مضامين خود سوره استفاده مى شود كه اين سوره مكى است و روايات آحاد در اين گونه موارد حجت نيست.
پاسخ: براى شناسائى «مكى» و «مدنى» بودن سوره ها و آيات دو راه در اختيار داريم:
اول: تصريح دانشمندان و مفسران و كسانى كه علوم قرآن را از آغاز دوران رسالت، سينه به سينه، براى مردم بعدى و آيندگان نقل نموده اند.
دوم: مضامين و مطالب خود آيات و سوره، گاهى مضامين آيات گواهى مى دهد كه محل نزول اين آيه و سوره در چه محيطى بوده است؛ مثلاً آياتى كه ناظر به احكام است و وظائف عملى را تعيين مى نمايد، مانند احكام ارث، حجّ، طلاق، غسل و.... با چنین مضمونی گواهى مى دهد كه اين آيات مدنى است چنان كه مضمون آيات و سوره اى كه پيرامون رفتار و گفتار مشركان سخن مى گويد، خود گواهى مى دهد كه «مكى» است.
در اين جا اشاره به نكته اى لازم است و آن اين كه هرگز مكى بودن يك سوره گواه برآن نيست كه تمام آيات آن سوره مكى است، چنانكه مدنى بودن سوره اى دليل بر آن نيست كه تمام آيات آن مدنى است زيرا چه بسا آيات مدنى كه در ميان آيات مكى قرار گرفته است؛ و همچنين است عكس آن، و اين مطلب با مراجعه به كتاب هاى تفسير و ملاحظۀ مضمون خود آيات به خوبى روشن مى گردد.
ناگفته نماند، مقصود از «مكى» بودن آيات، اين است كه پيش از هجرت نازل شده، و مقصود از «مدنى» آيات اين است كه پس از آن فرود آمده است. بنابراين ملاك مكى و مدنى بودن پيش از هجرت و پس از آن است، و هرگز مكان نزول آيه، ميزان در نام گذارى نيست.
از اين جهت آيه و آياتى را كه در اثناء مهاجرت بر پيامبر اكرم (ص) نازل شده است، مدنى مى گويند هر چند از نظر مكان نزول نه مدنى است و نه مكى؛ و طبعاً آياتى كه در چنين شرايط بر پيامبر (ص) نازل شده باشند، با مضامين آيات مكى مخالفت نخواهند داشت و اين كه گفته شد آيات مدنى از نظر مفاد یا مضمون با آيات مكى متغايرند و از يك ديگر متمايزند، مقصود آياتى است كه پس از استقرار رسول گرامى (ص) در مدينه نازل شده باشند؛ مانند آياتى كه وضع غزوات و دسايس منافقان را تشريح مى كنند اما لحن آيه و يا آياتى كه در اثناء مهاجرت نازل شده است هرگز با آيات مكى فرقى نخواهد داشت.
اكنون بايد پرسيد: چرا مدنى بودن اين آيه را انكار مى نماييد آيا اين انكار از اين نظر است كه علماء و دانشمندان و مفسران آن را مدنى نخوانده اند؟ در صورتى که چنين نيست هرگاه نام اين نقل ها را روايات آحاد بگذاريم بايد بر تمام اين روايات، خط بطلان و قلم قرمز بكشيم و با قاطبه علما و دانشمندان تفسير، به مخالفت برخيزيم، زيرا يكى از طرق شناسائى مكى و مدنى بودن، همين نقل ها و گفتارها است؛ هرگاه بنا باشد كه يكى از آنها را (بدون جهت) ناديده بگيريم بايد تمام آنها را رد كنيم، و هرگز آدم منصف و حقيقت جو اين كار را نمى كند.
هرگاه از اين نظر است، كه غالباً، مضمون آيات مدنى با مضامين آيات مكى وفق نمى دهد، و مضمون اين آيه با مضامين سائر آيات اين سوره كه مكى است، وفق مى دهد بايد گفت كه اين تصور هم مانند تصور پيشين است زيرا تمايز و اختلاف مضامين آيات مكى و مدنى نوعاً در آن آيات است كه پس از استقرار حضرت پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) در مدينه، نازل شده اند و اين اختلاف براثر عوض شدن محيط، مخاطب و اوضاع داخلى است؛ و اما آيه و آياتى كه در اثنا هجرت نازل شده اند، لزومى ندارد كه با آيات مكى اختلاف پيدا كنند، زيرا چنان كه بیان شد نه محيط عوض شده بود و نه شرائط؛ و اين كه اين آيه و مشابه آن را مدنى مى خوانند، يك اصطلاحى بيش نيست و روى اصطلاح ديگر (مدنى آن است كه در مدينه نازل گردد) بايد نام آن را مانند بسيارى از آيات اين سوره مكى خواند، و در عين «مكى بودن» صحيح است به پيامبر (ص) نويد دهد كه تو را به مكه برمى گردانيم، زيرا اين آيه موقعى نازل گرديد كه پيامبر (ص) در نيمه راه بود و از مكه به سوى مدينه مهاجرت مى نمود.
خلاصه: هرگاه انكار مدنى بودن آيه از اين نظر است كه دانشمندان و مفسران نگفته اند، با مختصر مراجعه، بى اساس بودن آن روشن مى شود و البته خود نويسنده تفسير هم قبول دارد كه مفسران آن را مدنى خوانده اند؛ و هرگاه از اين نظر است كه نقل مزبور روايت آحاد است، در اين صورت بايد اكثر شأن نزول ها را كه از روايت آحاد است، در هيچ موردى نپذيرفت در صورتى كه خود نويسنده تفسير بر همين شأن نزول ها در صفحات 197 مطلب 5 و343 مطلب 32 از ملحقات و.... تكيه نموده و استدلال كرده است.
هرگاه از اين نظر است كه آيات مكى و مدنى از نظر روش گفتار و مضمون با هم وفق نمى دهند و اين آيه با سائر آيات كه مكى هستند، وفق مى دهد پس اين آيه نيز مكى است، پاسخ آن هم همان است كه گفتيم كه اين تمايز (آن هم غالباً) در آياتى است كه در مدينه پس از استقرار نازل شده اند، نه قبل از آن؛ و منافات ندارد آيه مدنى باشد و با آيات ديگر كه مكى است، توافق داشته باشند.