به گزارش خیمه مگ، جنگ، جنگ است؛ با همه ویرانی ها و تبعات وحشتناک معنوی و مادی اش. با همه اتلاف سرمایه ها و هدر رفت آدمهایش؛ با همه دردها و روانپریشی های تکان دهنده اش. با همه عقب افتادگی ها و عواقب وخیمش.
اما همین جنگ هم قاعده و قانونی دارد. در جنگ هم با همه سبعیت و خباثتش، باید اصولی را رعایت کرد و به منش و روش و مرامی پایبند بود.
مثلا باید هوای غیرنظامیان را داشت و مناطق مسکونی را از خطر دور داشت. باید با اسیر با انسانیت رفتار کرد. باید حقوق آدمهای مختلف را در جنگ رعایت کرد و... خلاصه اینکه جنگ هم با همه زشتی و پلشتی اش، قواعدی دارد که هزینه ها را کمتر می کند و جان آدمهای غیرنظامی را از خطر تأمین.
وقتی در هیاهو و طوفان یک جنگ، یکی از این اصول زیرپا گذاشته می شود، آنوقت همه چیز عمق دیگری از فاجعه را به خود می بیند و سطح وخیمی از مصیبت را در خود لمس می کند.
درست مثل اتفاقی که در هیروشیما افتاد یا واقعه ای که در حلبچه رخ داد و البته شرایطی که در سومار پدید آمد که براستی دل هر انسانی را با هر مرام و زبان و دین و آیینی به درد می آورد.
در سالهای جنگ تحمیلی که با لشکر کشی قشون شیطان روزگار-صدام خبیث لعین- وضعیتی وخیم و پر مرارت برای ملت ایران رقم خورد، شاهد رفتارهای شنیع و وقیح زیادی از سوی این جرثومه جهالت و دنائت و شقاوت بودیم.
رژیم عراق در ابتدای جنگ به طور محدود از گلوله های شیمیایی استفاده می كرد اما در جریان عملیات والفجر ۲ به طور وسیع و با استفاده از هواپیما مبادرت به بمباران شیمیایی غرب جاده پیرانشهر ـ رواندوز كرد.
همچنین درشانزدهم مهر ماه سال 1366 رژیم بعثی عراق شهر سومار را مورد هجوم شیمیایی خود قرار داد كه طی آن بسیاری از هموطنان ایرانی به درجه رفیع شهادت نایل آمدند.
واقعه سومار را در کنار وقایع دیگری مثل حلبچه و سردشت، که رقم زننده یکی از تلخ ترین و تکان دهنده ترین تصاویر قرن در حوزه شقاوت و دنائت و سبوعیت بود، باید در همین حیطه تحلیل کرد و به تماشا نشست.
عدول از قوانین جنگی و به خاک و خون کشیدن مردم بی گناه و بی دفاع و بدتر از آن بمباران شیمیایی مناطق مسکونی، که دیگر واقعا چیزی جز حیوانیت وحشی و عصیانگری کثیف اهالی زبونی و شقاوت، نیست و جایی برای انسانیت و آزادگی باقی نمی گذارد و همه ارزشهای انسانی و حقایق هستی را زیر سوال می برد.
واقعیت آن است که انسان اگر از مدار و محور ربوبیت الهی بیرون آمد و در سرزمین شیطان وقوف یافت و از جمله سربازان آن دژخیم زمین و زمان درآمد، دیگر هیچ حد و مرزی برای دنائتش قابل تصور نیست و «اولئک کالانعام بل هم اضل...»(سوره اعراف آیه179)
آری؛ دنیا روزهای تلخ و غمبار زیادی را به خود دیده است. شاید یکی از تلخ ترین و غمبارترین دورانها برای مردم جهان همین جنگهای بی سرانجام و نکبت باری باشد که همیشه به مرگ و میر مردم مظلوم و بی دفاع در سراسر عالم منجر می شود و ضمن به فروش رساندن و گرم کردن بازار کارخانه های اسلحه سازی کشورهای مستکبر و مستعمر، به نابودی سرمایه های انسانی و مادی و طبیعی جهان منتهی می شود.
و نام سومار در کنار نامهای آشنا و زخم خورده و بی بهبودی مثل حلبچه و سردشت و جای جای این عالم خاکی و هرجا که مظلوم و مستضعفی به تیغ جور صاحبان زر و زور و تزویر به خاک افتاده، برای همیشه تاریخ یاداور واقعه تلخی است که سرمنشأش عصیان انسان رمیده از خود و خداست که انوقت دیگر هیچ چیزی جلودار شقاوتش نخواهد بود.
مگر مرگ؛ آنهم با آن سرنوشت و صورت و شمایلی که برای جرثومه وحشی گری و دنائت یعنی صدام حسین رقم خورد و در خفت و خواری و پستی به درک واصل شد!
اما آیا با این همه، حتی یکی از قربانیان سومار به دامان دوست داشتنی و رشک برانگیز و تکرار ناپذیر زندگی بازخواهد گشت؟!