به گزارش خیمه مگ،فاطمه سلاماللّهعلیها از دیده گاه قرآن / گفتارى از علامه عبدالحسین امینى (ره) - بخش نخست
آیه اول:
انما یرید اللّه لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهّرکم تطهیرا؛ احزاب/33
خدا چنین مىخواهد که رجس (هر آلایش) را از شما خاندان نبوت ببرد و شما را پاک و منزه گرداند برخى را عقیده بر این است که چون این آیه شریفه بین دو آیه واقع شده که آن آیات درباره زوجات پیغمبر(ص) نازل گردیده است، بنابراین به همان نسق، این آیه هم باید در شأن زوجات آن حضرت باشد، و ما لازم مىدانیم که از پنج طریق به این آیه نظر کنیم:
1ـ اول بررسى اینکه بعد از نزول این آیه، از رسول اکرم صلىاللّهعلیهوآله درباره آن نصى (کلام صریحى) هست که آیه تطهیر در شأن چه کسى نازل شده است؟
2ـ دوم اینکه در این موضوع، از خود زنهاى پیغمبر اکرم صلىاللّهعلیهوآله کلام معتبر و صریحى وجود دارد که دلالت مىکند این آیه درباره کیست؟، آیا یکى از آنان ادّعا کرده است که آیه تطهیر در شأن ما زنان پیامبر نازل شده است؟ و یا اینکه عکس این مطلب را اظهار نموده است؟
3ـ سوم اینکه آیا على سلاماللّهعلیه و یا اولاد امیرالمؤمنین علیهالسلام با این آیه احتجاج و مناهده کردهاند؟ آیا ادّعا کردهاند که این آیه در شأن ما اهلبیت است و در غیر ما نیست؟ و آیا در مقام احتجاج از صحابه شنیدهاند؟
4ـ چهارم اینکه آیا از خود صحابه کلام معتبر و صریحى در این باره موجود است که آیه تطهیر درباره چه کسى نازل شده است؟
5ـ پنجم اینکه رجال تفسیر و حدیث در این مورد چه مىگویند؟ آیا با نظر آن کسانىکه مىگویند آیه تطهیر (مانند دو آیه قبل و بعد آن) مربوط به زوجات پیغمبر است همراى و موافق هستند؟ یا اینکه مىگویند نه خیر، چون درباره شان نزول این آیه، نص (کلام معتبر و صریحى) وجود دارد، لذا باید تابع آن نص شد.
بنابراین آنچه درباره تطهیر بیان مىشود از این پنج طریق که گفته شد، بیرون نیست.
آیه تطهیر و گفتار پیامبر صلىاللّهعلیهوآله
اما آنچه نفس قضیه است: در شأن نزول این آیه روایات متواترى در دست است که حاکى است آیه تطهیر در خانه ام سلمه نازل شده است و در آن هنگام رسول اکرم (ص)، حضرت صدیقه، امیرالمؤمنین، و حسنین صلواتاللّهعلیهم حضور داشته اند، جناب ام سلمه خودش از رسول اکرم صلىاللّهعلیهوآله تقاضا مىکند که من نیز به جمع شما داخل بشوم و تحت کسا نزد شما خاندان رسالت قرار گیرم؟ حضرت او را نهى کرد و فرمود: نه، تو داخل نشو (وانت فى خیر) چون این آیه مخصوص است به ما پنج تن.
نام جماعتى از صحابه که شان نزول این آیه را به همین ترتیب نقل کردهاند و روایات آنها متواتر است به این شرح مىباشد:
سعدبن ابى وقاص ـ انس بن مالک ـ ابن عباس ـابوسعید خدرىـ عمر بن ابوسلمه ـ واصلة بن اسقع ـ عبداللّه بن جعفر ـ ابوحمرا هلال ـ عایشه ـ ام سلمه ـ ابوهریره ـ معقل بن یسار ـ ابوطفیل ـ جعفربن حبان ـ حبیره ـ ابوبرزه اسلمى ـ مقداد بن اسود.
روایاتى که صحابه مذکور نقل کردهاند، در این موضوع هم راى و هم سخن هستند که آیه شریفه تطهیر در خانه "ام سلمه" نازل شده، و فقط در شأن پنج تن بوده است و هیچیک از زنان پیغمبر(ص) داخل این قضیه نیست، و این مطلب از مسلّمات است. غیر از حضرات صحابه، تقریبا 300 نفر دیگر نیز این روایت را به همان ترتیب و با ذکر اینکه محل نزول آیه خانه "ام سلمه" بوده است، نقل کردهاند. و ما مشخصات این 300 نفر را که در قرون مختلفه مىزیستهاند بطور تقصیل در کتاب"الغدیر" شرح دادهایم.
تمام این 300 نفر نصوصى از پیغمبر اکرم صلىاللّهعلیهوآله نقل کردهاند، که بعد از نزول آیه تطهیر از حضرت پرسیده شد که این آیه شریفه در شان کیست؟ حضرت فرمود: منم، على، فاطمه، حسنین علیهمالسلام.
پس با توجه به مطالب فوق، جاى هیچگونه تردیدى نیست که حضرت صدیقه زهراء سلاماللّهعلیها نیز مشمول آیه تطهیر است و در کلمه "اهل البیت" او نیز مراد مىباشد. گذشته از اینها، پیغمبر اکرم صلىاللّهعلیهوآله، براى اثبات و روشن شدن حقیقت امر کار بسیار جالبى کرده است که 9 نفر از صحابه آنرا نقل کردهاند، به این شرح که بعد از نزول این آیه، حضرت رسول صلىاللّهعلیهوآله، هر روز (تا زمان وفاتش تقریبا)، هنگام خروج از منزل که براى اقامه نماز صبح به مسجد تشریف مىبرد، قبل از نمازصبح به در خانه حضرت صدیقه سلاماللّهعلیها مىآمد و مىفرمود:
السلام علیکم یا اهل البیت، انما یرید اللّه لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا
سلام بر شما اى اهل البیت، بدرستىکه خدا اراده فرموده است که هر ناپاکى را از شما خاندان نبوت دور گرداند و شما را پاک و منزه نماید
راوى دیگرى مىگوید: من شش ماه در مدینه بودم و این جریان را هر روز مشاهده کردم، راوى دیگر نقل مىکند: من نه ماه در مدینه توقف کردم و هر روز ناظر این صحنه بودم. راوى دیگر اظهار مىدارد: من 12 ماه در مدینه ساکن بودم و هر روز شاهد این روش پیامبر(ص) بودم و این جریان تا آخرین روز زندگانى رسول اکرم صلىاللّهعلیهوآله ادامه داشته است
پس با توجه به مطالب مذکور کاملا روشن است که آیه تطهیر مخصوص بوده است به خانه حضرت صدیقه سلاماللّهعلیها، و آن اشخاصى که در آنجا ساکن بودهاند.
حضرت رسول اکرم صلىاللّهعلیهوآله که به این روش، به این استمرار، به این استقرار و در این مدت متوالى، هر روز بر در خانه زهرا سلاماللّهعلیها مىآمد، منظورش این بوده است که اگر کسى سخنان آموزنده و تعیین کننده او را دیروز نشنیده است امروز بشنود، و اگر امروز نشد فردا، و اگر فردا نشد، روزهاى دیگر...
همه صحابه، چه آنانکه در مدینه حضور داشتند، و چه مسافرینى که وارد شهر مىشدند، از این روش رسول اکرم صلىاللّهعلیهوآله، آگاه شدند که آیه تطهیر فقط و فقط در شأن خاندان پیغمبر صلىاللّهعلیهوآله (پنج تن) نازل شده است.
آیه تطهیر و گفتار زنان پیامبر اکرم صلىاللّهعلیهوآله
اینک بررسى اینکه آیا از همسران پیغمبر صلىاللّهعلیهوآله در مورد آیه تطهیر ادعائى کرده است یا نه؟ در این مورد شیعیان روایاتى از زنان پیغمبر صلىاللّهعلیهوآله، از جمله ام سلمه نقل کردهاند که آن احادیث را حضرات عامه نیز صحیح و معتبر شمردهاند.
یکى از آن روایات که مورد قبول فریقین (شیعه و سنى) مىباشد، این است که ام سلمه مىفرماید: من از پیغمبر(ص) پرسیدم که این آیه تطهیر در شأن کیست؟ حضرت فرمود: درباره من، على، فاطمه، حسنین است و توهم مشمول این آیه نیستى. "ام سلمه" که سرآمد زنهاى پیغمبر صلىاللّهعلیهوآله است خودش آشکارا اعلام و اقرار مىکند که من مشمول این آیه نیستم، ما همسران نبى، مورد خطاب این قضیه نیستیم، و کاملا واضح است که اگر آیه شریفه تطهیر درباره زنان پیغمبر صلىاللّهعلیهوآله بود، جناب عایشه آنرا بر پیشانى جمل مىنوشت و غوغائى بر پا مىکرد، در صورتىکه هیچیک از همسران رسول اکرم صلىاللّهعلیهوآله هرگز چنین ادعائى نکرده اند که این آیه در شأن آنان بوده است
آیه تطهیر و گفتار ائمه اطهار (ع) و حضرت زهرا(س)
امیرالمؤمنین علیهالسلام، حضرت صدیقه سلاماللّهعلیها، حسن بن على علیهالسلام، حسین بن على علیهالسلام، حضرت سجاد، حضرت باقر، و حضرت صادق علیهمالسلام همگى در هنگام منقبت شمارى به این آیه استناد و احتجاج کرده و برهان سخن خویش قرار دادهاند.
امیرالمؤمنین علیهالسلام در یوم الدار براى اثبات گفتار خود به این آیه احتجاج و استناد نموده است که آیا آیه تطهیر در مورد ما نیست؟ و تمامى صحابه و تابعین، ضمن قبول اظهارات آن حضرت عرض کردهاند: بلى، این آیه در شأن شماست، و این مطلب از مسلمات است
آیه تطهیر و گفتار صحابه
همانطورىکه در قسمت اول این بخش اشاره شد، تمام صحابه و تابعین در این مطلب هم راى و هم سخن هستند که آیه تطهیر در شأن پنج تن است و از آنان کسى که مخالف این عقیده است، فقط و فقط عکرمه است که داستان سیاق از او نقل شده است
آیه تطهیر و رجال تفسیر و حدیث
علماء و رجال تفسیر و حدیث پس از بررسى روایات مذکور، همگى، متفق القول و هم عقیدهاند که سند عکرمه اعتبار ندارد، و این استدلال سیاق و برهان صحیحى نیست
به ملاحظه این که ضمائر آیه شریفه تطهیر همه مذکر است و ضمائر دو آیه قبل و بعد آن مؤ نث مىباشد. بنابراین سیاق آیه تطهیر که در وسط آن دو آیه است عوض شده، و تغییر کرده است در نتیجه نمىشود که مربوط به همسران پیغمبر(ص) بوده باشد، و اگر جز آیه تطهیر منقبت دیگرى در شأن زهراى اطهر (ع) نبود، همین یک آیه برهانى است کافى و نشانگر اینکه حضرت صدیقه سلاماللّهعلیها معصومه است، و عصمت از جمله شئون و مناصب ولایت است، و ما، غیر ولى که معصوم باشد سراغ نداریم. از ابتداى خلقت، آدم تا آخر، هر کسى که معصوم است ولى است، یا پیغمبر است، یا امام است، و یا صدیق است که حضرت صدیقه سلاماللّهعلیها نیز یکى از آنان است
آیه دوم
فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنة اللّه على الکاذبین؛ آلعمران/61
پس بگو (اى پیامبر) بیائید ما و شما با فرزندان و زنان خود با هم با مباهله بر خیزیم (یعنى در حق یکدیگر نفرین کنیم) تا دروغگویان را به لعن و عذاب خدا گرفتار سازیم.
این آیه بطور صریح و آشکارا ندا مىکند بر اینکه پیغمبر اکرم صلىاللّهعلیهوآله هنگامى که با نصاراى نجران مباهله فرمود، حضرت صدیقه سلاماللّهعلیها نیز در این مورد شرکت داشت، و او وجود مقدسى است که میان چهار معصوم دیگر در آیه مباهله قرار گرفته است، دو معصوم: ابنائنا (حسنین علیهمالسلام) و دو معصوم: انفسنا (پیغمبر صلىاللّهعلیهوآله و على علیهالسلام و یک معصومه: نسائنا: ما بین آنها، که از نساء منحصر است به این وجود مقدس، و با توجه به این مطلب که مباهله (ابتهال و نفرین کردن) با نصاراى نجران یک کار عادى نیست، و با زن و مرد عادى نمىتوان اقدام به مباهله کرد و طرف مقابل را مغلوب و رسوا نمود، بلکه صلاحیت اقدام به چنین امر خطیرى را افراد مقدس و شایستهاى دارا هستند که مورد نظر مرحمت حضرت حق تبارک و تعالى بوده باشند، و حضرت صدیقه سلاماللّهعلیها نیز یکى از آن شخصیتهائى است که مشمول این آیه شریفه است و این از مسلمات است
آیه سوم
فتلقى آدم من ربه کلمات فتاب علیه؛ بقره/37
پس حضرت آدم علیهالسلام از حضرت حق تبارک و تعالى کلمات را فرا گرفت و آن کلمات را وسیله (قبول) توبه خویش قرار داد درباره این آیه احادیثى نقل شده است که بسیار فوقالعاده است، و با توجه به آیه مذکور و این روایات، انسان مىتواند بخوبى درک نماید که حضرت صدیقه سلاماللّهعلیها علت خلقت است و یکى از اسباب آفرینش جهان مىباشد، یعنى همانطور که رسول اکرم صلىاللّهعلیهوآله، امیرالمؤمنین و حسنین علیهمالسلام سبب خلقتند، حضرت صدیقه سلاماللّهعلیها نیز یکى از علل آفرینش است، و معقول نیست کسى علت خلقت باشد و ولایت نداشته باشد.
در این باره دو روایت، یکى از جناب امیرالمؤمنین سلاماللّهعلیه و دیگرى از جناب ابن عباس نقل مىکنم: روایتى که از وجود مقدس امیرالمؤمنین علیهالسلام است و جمعى از حفاظ عامه آن را ذکر کردهاند چنین است: سالت النبى صلىاللّهعلیهوآله قول اللّه تعالى: فتلقى آدم من ربه کلمات فتاب علیه فقال: ان اللّه اهبط آدم بالهند، و حوا بجدة... حتى بعث اللّه الیه جبرئیل و قال: یا آدم الم اخلقک بیدى؟، الما انفخ فیک من روحى؟،... قال بلى، قال: فما هذا البکاء؟، قال: و ما یمنعنى من البکاء و قد اخرجت من جوار الرحمان. قال: فعلیک بهولاء الکلمات فان اللّه قابل توبتک و غافر ذنبک، قل یا آدم: اللهم انى اسالک بحق محمد و آل محمد، سبحانک لا اله الا انت عملت سوءا و ظلمت نفسى فاغفرلى، انک انت الغفور الرحیم، فهولاء الکلمات التى تلقى آدم
امیرالمؤمنین سلاماللّهعلیه مىفرماید: از پیغمبر اکرم صلىاللّهعلیهوآله معناى آیه شریفه فتلقى آدم من ربه کلمات فتاب علیه را سؤال کردم، فرمود: هنگامى که خداى متعال، آدم را در هند، و حوا را در جده فرود آورد... (حضرت آدم مدتها گذشت که اشک غم بر چهره مىریخت) تا اینکه خداى تعالى جبرئیل را نازل کرد و فرمود: یا آدم، آیا من تو را به دست (قدرت) خودم نیافریدم؟ آیا از روح خود بر تو ندمیدم؟ و ملائک را به سجده کردن بر تو فرمان ندادم؟ و حوا، کنیز خود را به تو تزویج نکردم؟ حضرت آدم عرض کرد: بلى، خطاب آمد: پس این گریه (مداوم) تو از چیست؟ عرض کرد: خدایا، چرا گریه نکنم، که از جوار رحمت تو رانده شده ام . خداى تعالى فرمود: اینک فراگیر این کلمات را که به وسیله آن، خدا توبه ترا قبول مىکند و گناهت را مى بخشد، بگو یا آدم: خدایا، پاک و منزهى تو، نیست خدائى جز تو، بد کردم و بخود ستم روا داشتم، پس به حق محمد و آل محمد، مرا ببخش، بدرستىکه این توئى بسیار بخشنده مهربان. پیامبر اکرم (ص) در پایان سخن فرمود: این است آن کلماتى که خداى تعالى به حضرت آدم آموخته است، گوئى خداى تعالى حضرت آدم را با این کلمات تسلى داده است، که اگر از جوار رحمت من دور شدهاى، اینکه ارزش فراگرفتن این کلمات گرانقدر، عوض، هم سنگ و برابر جوار رحمان و هم تراز فردوس و جنان است، و جبران آن نعمتى که از آن محروم شدهاى.
حافظ ابن النجار که یکى از بزرگان عامه (سنى) است به سند خودش از ابن عباس روایت مىکند:
سالت رسول اللّه صلىاللّهعلیهوآله عن الکلمات التى تلقیها آدم من ربه فتاب علیه، قال: سال بحق محمد، و على، و فاطمة، والحسن والحسین الا تبت على فتاب اللّه علیه تبارک و تعالى
از پیغمبر اکرم صلىاللّهعلیهوآله سوال کردم: آیا آن کلمات که حضرت آدم از پروردگار خود فرا گرفت و به وسیله آن توبه او مورد قبول واقع شد چیست؟، حضرت فرمود: آدم (ع) با این کلمات از خدا درخواست کرد که توبه او را بپذیرد: به حق محمد، على، فاطمه، حسن و حسین، توبه مرا قبول فرما پس خداى تبارک و تعالى توبه او را پذیرفت.
این روایت را سیوطى در درالمنثور، بدخشانى از حافظ کبیر دارقطنى و از ابن النجار و ابن مغازلى در مناقبش، با ذکر سند نقل کردهاند، و با توجه به مطالبى که گفته شد از این آیه هم استفاده مىشود که وجود مقدس حضرت صدیقه سلاماللّهعلیها سبب خلقت عالم و"ولیة اللّه" بوده است.
آیه چهارم:
واذا بتلى ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن؛ بقره/124
هنگامى که پروردگار حضرت ابراهیم را با کلماتى امتحان فرمود و آن کلمات را تمام کرد همانطوریکه در آیه قبل گفته شد که مقصود از کلمات چیست، در این آیه نیز مراد از کلمات عبارتند از رسول اکرم صلىاللّهعلیهوآله، امیرالمؤ منین، حضرت صدیقه و حسنین سلاماللّهعلیهم
در این باره مفضل بن عمر یکى از بزرگان صحابه حضرت صادق سلاماللّهعلیه، که حکیم، فیلسوف و فقیهى فوقالعاده است، روایتى از آن حضرت نقل مىکند و مىگوید: قول اللّه عزوجل و اذا بتلى ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن ما هذه الکلمات؟ قال هى الکلمات التى تلقیها آدم من ربه فتاب علیه، و هو انه قال: اسالک بحق محمد و على و فاطمه والحسن والحسین الا تبت على، فتاب اللّه علیه، انه هو التواب الرحیم. قلت له: یا بن رسول اللّه فما یعنى عزوجل بقوله: "فاتمهن"؟ قال یعنى: اتمهن الى القائم اثنى عشر اماما تسعة من ولد الحسین علیهمالسلام از حضرت صادق سلاماللّهعلیه معنى آیه شریفه (و اذا بتلى ابراهیم ربه بکلمات) را پرسیدم که مقصود خداى تعالى از این کلمات چیست؟ فرمود: این کلمات، همان کلمات است که حضرت آدم، از خداى تعالى فرا گرفت و چنین عرض کرد: پروردگارا، به حق محمد، على، فاطمه، حسن و حسین از تو درخواست مىنمایم که توبه مرا بپذیرى، پس توبهاش مورد قبول واقع گردید، بدرستى که خدا، بسیار توبه پذیر و مهربان است "مفضل بن عم" مىگوید، سپس از حضرت صادق علیهالسلام پرسیدم مقصود خداى تعالى از (اتمهن) در این آیه چیست، فرمود:
یعنى نام نه امام دیگر از اولاد حسین بن على علیهماالسلام تا قائم آل محمد علیهالسلام را به پنج تن محلق نمود لذا کلماتى که حضرت ابراهیم به وسیله آنها آزموده شد، جامعتر، بالاتر، عالىتر، از کلماتى است که حضرت آدم علیهالسلام فرا گرفت
این کلمات همان است که حضرت صادق سلاماللّهعلیه، در رواتى مىفرماید: "نحن الکلمات" یعنى مائیم آن کلمات که خدا در قرآن به آنها اشاره مىفرماید. چهارده معصوم علیهمالسلام را از این جهت "کلمه" نامیدهاند که نامهاى آنها در عرش نوشته شده است و همچنین به ملاحظه آن کلمهاى است که دوبار بر شانه آنان نقش بسته است یک بار در رحم مادر و بار دوم بعد از ولادت
هنگامى که نطفه امام سلاماللّهعلیه منعقد مىشود، بعد از دمیده شدن روح، بر دوش او نوشته مىشود:
"و تمت کلمة ربک صدقا و عدلا، لا مبدل لکلماته"
"از روى راستى و عدالت کلمه پرورگارت به حد کمال رسید، هیچکس تبدیل و تغییر کلمات خدائى نتواند کرد "وقتى که امام سلاماللّهعلیه از مادر متولد مىشود، آنگاه نیز بر شانه چپش آیه مذکور نقش مىبندد و درباره این کلمات است که حضرت ولىعصر سلاماللّهعلیه در دعاى رجبیهاش مىفرماید: "لا فرق بینک و بینها الا انهم عبادک و خلقک فتقها و رتقها بیدک، بدءوها منک و عودها الیک، اعضاد و اشهاد و مناة و اذواد و حفظة و رواد..."
هرگز امکان ندارد اشخاص که در منطق وحى، "کلمات الهى" نامیده شوند، و انبیاء به آنان متوسل شده باشند، ولى خودشان عارى از ولایت باشند، و حضرت صدیقه سلاماللّهعلیها نیز داخل این کلمات است، جزء این کلمات است که (معرفت) آنها را به حضرت آدم، به حضرت موسى، به حضرت عیسى و سایر انبیاء آموختهاند، و همه انبیاء به آنان متوسل شدهاند و باز تکرار مىکنیم، هرگز معقول نیست که کسى "کلمةاللّه" باشد، و انبیا به او توسل کنند، ولى مقام ولایت نداشته باشد. لذا این آیه هم از آیاتى است که مى توان از آن اثبات مقام ولایت حضرت صدیقه سلاماللّهعلیها را استفاده کرد.