۰۸ آذر ۱۴۰۳ - ۱۹:۰۰

تبیین جایگاه فلسفه اسلامی در نامه امام خمینی (ره) به گورباچف

تبیین جایگاه فلسفه اسلامی در نامه امام خمینی (ره) به گورباچف
نامه تاریخی امام خمینی(ره) به گورباچف در سال ۱۳۶۷، فراتر از یک مکاتبه سیاسی، دعوتی عالمانه به شناخت عمیق فلسفه و عرفان اسلامی بود. دعوتی که در آن، رهبر انقلاب اسلامی، میراث فکری مسلمانان را راه‌حلی برای بحران معرفتی جهان معاصر معرفی کرد.
کد خبر: ۷۵۷۳

به گزارش خیمه مگ، در سال ۱۳۶۷، حضرت امام خمینی (ره) در نامه‌ای تاریخی خطاب به میخائیل گورباچف، رهبر وقت اتحاد جماهیر شوروی، به تبیین عمیق مفاهیم فلسفی و معرفت‌شناسی اسلامی پرداختند و در بخشی از این نامه مهم که نشان‌دهنده غنای فکری و فلسفی جهان اسلام است، با اشاره به فطرت کمال‌جوی انسان، جایگاه ویژه فلسفه اسلامی و اندیشمندان مسلمان را تشریح کردند که به مناسبت سی ام آبان ماه، روز حکمت و فلسفه تقدیم می شود:

 

متن کامل این بخش از نامه به شرح زیر است:

 

«انسان در فطرت خود هر کمالی را به‌طور مطلق می‌خواهد. و شما خوب می‌دانید که انسان می‌خواهد قدرت مطلق جهان باشد و به هیچ قدرتی که ناقص است دل نبسته است.

اگر عالم را در اختیار داشته باشد و گفته شود جهان دیگری هم هست، فطرتاً مایل است آن جهان را هم در اختیار داشته باشد. انسان هر اندازه دانشمند باشد و گفته شود علوم دیگری هم هست، فطرتاً مایل است آن علوم را هم بیاموزد.

پس قدرت مطلق و علم مطلق باید باشد تا آدمی دل به آن ببندد. آن خداوند متعال است که همه به آن متوجهیم، گرچه خود ندانیم.

انسان می‌خواهد به «حق مطلق» رسد و فانی در خدا شود. اصولًا اشتیاق به زندگی ابدی در نهاد هر انسانی نشانه وجود جهان جاوید و مصون از مرگ است.

اگر جنابعالی میل داشته باشید در این زمینه‌ها تحقیق کنید، می‌توانید دستور دهید که صاحبان اینگونه علوم علاوه بر کتب فلاسفه غرب در این زمینه، به نوشته‌های فارابی و بوعلی سینا - رحمة اللَّه‌علیهما- در حکمت مشاء مراجعه کنند، تا روشن شود که قانون علیت و معلولیت که هرگونه شناختی بر آن استوار است، معقول است نه محسوس؛ و ادراک معانی کلی و نیز قوانین کلی که هر گونه استدلال بر آن تکیه دارد، معقول است نه محسوس، و نیز به کتابهای سهروردی - رحمة اللَّه علیه- در حکمت اشراق مراجعه نموده، و برای جنابعالی شرح کنند که جسم و هر موجود مادی دیگر به نور صِرف که منزه از حس می‌باشد نیازمند است؛ و ادراک شهودیِ ذات انسان از حقیقت خویش مبرا از پدیده حسی است.

و از اساتید بزرگ بخواهید تا به حکمت متعالیه صدرالمتألهین -رضوان اللَّه تعالی علیه و حشره اللَّه مع النبیین والصالحین- مراجعه نمایند، تا معلوم گردد که: حقیقت علم همانا وجودی است مجرد از ماده، و هر گونه اندیشه از ماده منزه است و به احکام ماده محکوم نخواهد شد.

دیگر شما را خسته نمی‌کنم و از کتب عرفا و بخصوص محی الدین ابن عربی نام نمی‌برم؛ که اگر خواستید از مباحث این بزرگمرد مطلع گردید، تنی چند از خبرگان تیزهوش خود را که در اینگونه مسائل قویاً دست دارند، راهی قم گردانید، تا پس از چند سالی با توکل به خدا از عمق لطیف باریکتر ز موی منازل معرفت آگاه گردند، که بدون این سفر آگاهی از آن امکان ندارد...»