۱۴ آذر ۱۴۰۳ - ۰۱:۰۰

بر سر سفره امام حسین (ع) نشسته‌ایم

بر سر سفره امام حسین (ع) نشسته‌ایم
حضرت آیت الله جوادی آملی در درس اخلاق خود گفتند: امروز ما از نظر مسائل سياسي، امنيت و استقلال نظام بر سفره حسين بن علي (ع) نشسته ایم.
کد خبر: ۷۶۳۰

به گزارش خیمه مگ، به نقل از بنیاد اسراء، متن  کامل سخنان این مرجع تقلید به این  شرح است:

 خداي سبحان هم كار خود را هدفمند بيان كرد هم كار خلفاي خود را; كار خود را كه آفرينش است فرمود من اين نظام را آفريدم تا مردم هم در بخش انديشه خردمند و عاقل باشند هم در بخش انگيزه, وارسته و پرهيزكار. كسي كه نفهمد در جهان چه خبر است او هدف خلقت را نشناخت كسي بفهمد هدف خلقت چيست ولي راه را طي نكند او هم عاطل و باطل است هدف عمليِ خلقت در سورهٴ مباركهٴ ذاريات است كه فرمود: ﴿وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ﴾[1] هدف علميِ خلقت در سورهٴ مباركهٴ طلاق است كه فرمود: ﴿اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَماوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَي كُلِّ شَي‏ءٍ قَدِيرٌ وَأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِكُلِّ شَي‏ءٍ عِلْمَاً﴾[2] فرمود خداي سبحان اين نظام هستيِ زيبا را آفريد تا شما به مسائل توحيد, عالِم و دانشمند بشويد بدانيد خدا قادرِ مطلق است بدانيد خدا عالِم مطلق است بنابراين جمع بين انديشه و انگيزه, جمع بين علم و عمل, هدف خلقت است كه اين خارج از بحث كنوني ماست. وجود مبارك رسول خدا و ساير انبيا(عليهم الصلاة و عليهم السلام) آمدند تلاش و كوشش كردند آنها هم دو هدف داشتند يكي اينكه مردم را عالِم و دانشمند كنند يكي اينكه مردم را سالك كوي حق و واصل هدف الهي بكنند گاهي تعدّد هدف از تعدّد كار پيداست گاهي مستقيماً به تعدّد هدف اشاره مي‌شود آن قسم اول كه تعدّد هدف از تعدّد كار استنباط مي‌شود همين آيات معروف است كه انبيا مخصوصاً وجود مبارك رسول گرامي(عليهم الصلاة و عليهم السلام) آمدند ﴿يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ﴾[3] (يك) ﴿وَيُزَكِّيهِمْ﴾[4] (دو) اگر آنها براي تعليم و كتاب و حكمت آمدند پس اوّلين هدف اين است كه افراد جامعه عقل‌مدار و دانشمند بشوند و اگر آنها براي تزكيه آمدند دومين هدف اين است كه افراد جامعه وارسته بشوند كه نه بيراهه بروند نه راه كسي را ببندند چون آنها كارشان تعليم كتاب و حكمت است بايد جامعه دانشمند باشد و چون كار آنها تزكيه است بايد جامعه اهل طهارت باشد اين تعدّد هدف از تعدّد كار روشن مي‌شود گاهي بالصراحه از تعدّد هدف سخن مي‌گويند و ما را آگاه مي‌كنند مي‌فرمايد ما اين كار را كرديم براي اينكه شما اهل تفقّه بشويد برويد فقيه بشويد برويد انذار كنيد تلاش و كوشش ما بر اين است كه در بين شما فقهايي پيدا بشوند علمايي پيدا بشوند كه اين هدف علمي ماست اما آنچه به ايام تاسوعا و عاشوراي سالار شهيدان حسين بن علي(صلوات الله و سلامه عليه) برمي‌گردد اين است در سورهٴ مباركهٴ شوري فرمود: ﴿قُل لاَ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَي﴾[5] يعني هدف من, زحمت من, تلاش و كوشش من, مُزد رسالت من اين است كه جامعه به خاندان عصمت و طهارت علاقه پيدا كنند اين علاقه يك كار عملي است يك كار علمي نيست عزم يعني عزم, جزم يعني جزم; جزم براي حوزه و دانشگاه است عزم براي حسينيه و مسجد است. ما بايد بفهميم; يعني تصور و تصديق و راه‌هاي علمي, اراده چيز ديگر است از سنخ چيز ديگر است; اراده است و عزم است و نيّت است و اخلاص كه راه عملي است تصوّر و تصديق و برهان و جزم و امثال ذلك راه علمي است فرمود شما هم بايد دانشمند بشويد ﴿لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ﴾[6] هم بايد شيفته اهل بيت باشيد دوست داشته باشيد اگر كسي اينها را دوست نداشته باشد مزد رسالت را نداده است خب چطور دوست داشته باشيم؟ آن طوري كه كسي, دوست خود را دوست دارد از اين قبيل باشد؟ نه بلكه آن طوري كه پسر, پدر را دوست دارد دوستي فرقي مي‌كند ما در اين عزاداري‌هايمان چرا مي‌گوييم «أعظم الله اجورنا و اجوركم بمصابنا بالحسين(عليه السلام) و جعلنا و إيّاكم من الطالبين بثاره» خدا توفيق بدهد كه ما خونبهاي حسين بن علي را بگيريم؟ اگر به ما بگويند خب به شما چه ربطي دارد؟ ما جواب مي‌دهيم كه پدر ما را كُشتند ما فرزند حسين بن علي هستيم, اگر بگويند شما كه سيّد نيستيد از كجا فرزند او هستيد؟ جواب اين است كه وقتي پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) فرمود: «أنا و عليّ أبوا هذه الامّة»[7] بياييد فرزندان ما بشويد شناسنامه بگيريد ما شما را به عنوان فرزندي قبول داريم, ما گفتيم چشم! رفتيم فرزندان پيغمبر شديم او را به نبوّت قبول كرديم علي بن ابي طالب را به امامت قبول كرديم اينها شدند پدر ما, اگر فرمودند: «أنا و عليّ أبوا هذه الامّة» ما هم گفتيم لبيك و اطاعت كرديم شديم فرزندان اينها, وقتي فرزندان اينها شديم ايام عاشورا پدر ما را شهيد كردند ما حق داريم خونبهايشان را بگيريم الآ‌ن مسلمانان غزّه ولو از يك جهت هم حق شايد به اينها نرسيده باشد اهل تشيّع نباشند ولي بالأخره از حسين بن علي ياد گرفتند تمام اين بركات براي وجود مبارك حسين بن علي و صحنه كربلاست. ما موظفيم به اينها علاقه داشته باشيم علاقه هم از سنخ عمل عادي نيست كه انسان كاري را انجام بدهد علاقه يك مبادي و مباني مي‌خواهد دوستي يك معرفت مي‌خواهد يك راه عملي مي‌خواهد يك طيّ طريق مي‌خواهد يك تمرين مي‌خواهد تا آدم دوست بشود آن علاقه, آن تمرين, آن طيّ طريق, پيوند ايجاد مي‌كند وقتي پيوند ايجاد كرد گِره خورد و آ‌نها مورد عقيده ما شدند ما هم مي‌شويم فرزند آنها, آنها هم مي‌شوند پدر روحاني ما فرمود: «أنا و عليّ أبوا هذه الامّة» ما هم قبول كرديم پدريِ اينها را, آنها پدر معنوي ما هستند لذا ما قياممان الي يوم القيامه هست اين دفاع مقدس هم در حقيقت همين بود هر جا در شب‌هاي عمليات شما اگر جستجو مي‌كرديد سخن از يا حسين يا حسين, كربلا كربلا بود اين كشور را وجود مبارك ابي عبدالله حفظ كرد آن وقت هيچ كس به اين فكر نبود كه من بشوم خانواده شهيد چيزي به من برسد سهميه به من بدهند اينها نبود و اگر ـ خداي ناكرده ـ در اين كشور حسين بن علي نبود اين جنگ هشت ساله همان چند روزه كه صدام فكر مي‌كرد تمام شده بود بنابراين ما الآن در كنار سفره حسين بن علي نشستيم از نظر امنيت و امانت و از نظر استقلال و از نظر نظام, اين مسائل سياسي; اما از نظر مسائل عاطفي و عقلي، پدران ما را شهيد كردند وجود مبارك حسين بن علي(سلام الله عليه) مورد مودّت عقليِ ماست, بعد عاطفي از اين جهت فرقي بين حسن و حسين(صلوات الله و سلامه عليهما) نيست ﴿لاَ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَي﴾.

مطلب ديگر اينكه وجود مبارك حسين بن علي تنها نيامده كه مثلاً چون حالا بيعت نكرده شهيد بشود اين آمده مثل وجود مبارك رسول خدا(عليه و علي آله آلاف التحيّة و الثناء) قانون دفاع و جهاد را به جهان بشريت عموماً و به امت اسلامي خصوصاً ياد بدهد دين به ما گفته جهاد كنيد آيات جهاد دارد آيات دفاع دارد دستورات هم آمده است دين به ما گفته نماز بخوانيد دستورات آمده, دين به ما گفته حج برويد دستورات آمده اما ما چطور نماز بخوانيم چطور حج و عمره انجام بدهيم اينها را نمي‌دانستيم وجود مبارك پيامبر(عليه و علي آله آلاف التحيّة و الثناء) قيام كرده, نماز خوانده, نماز فُرادا, نماز جماعت, نماز جمعه بعد به مردم فرمود: «صلّوا كما رأيتموني اُصلّي»[8] همان طوري كه من نماز مي‌خوانم نماز بخوانيد نمازي كه خدا از شما خواست راهش اين است. در جريان حج و عمره و مناسك اين مواقف وجود مبارك حضرت سفري كرده به مكه مشرّف شده و احكام الهي را پياده كرده بعد فرمود: «خذوا عني مناسككم»[9] مردم حج گذاشتن اين است عمره كردن اين است احرام بستن اين است تروك احرام اين است عملاً به مردم نشان داد اما جريان دفاع و جهاد دفاعي و اينها فرصت نبود گرچه حضرت در بعضي از جنگ‌ها حضور فعال داشت كسي بايد باشد يك امام معصومي بايد باشد كه جريان جهاد را, جريان دفاع را به مردم نشان بدهد كه مردم چطور دفاع بكنند. سالار شهيدان حسين بن علي(صلوات الله و سلامه عليه) قيام كرد و به جوامع بشري عموماً و به امّت اسلامي خصوصاً فرمود: «خذوا عنّي دفاعكم و جهادكم» مردم اگر شنيديد دين, جهادي دارد و دفاعي دارد دفاع اين‌گونه است جهاد اين‌گونه است اين مكتبي بود حضرت در آن بحبوحه صبر كرد تا ظهر بشود نماز ظهر را بخواند بعد دست به شمشير بكند اين لأحدي الأمرين است يا جهادِ قبل از زوال دست به شمشير بردن مكروه است يا براي اينكه دست به شمشير بردنِ بعد از نماز مستحب است حضرت صبر كرد تا موقع ظهر بشود ابي‌ثمامه صائدي ديد حضرت بي‌صبرانه منتظر چيزي است به حضرت عرض كرد كه نماز ظهر شده فرمود: «جعلك الله مِن المصلّين»[10] شما مي‌بينيد در اسلام ـ حالا بعضي‌ها فتوا به حرمت دادند مطلب ديگر است ـ يا شروع جنگ قبل از نماز مكروه است يا شروع جنگ بعد از نماز مستحب است كه خلاصه ظهر بايد بگذرد كه زودتر شب بشود و جنگ خاتمه پيدا كند اين «خذوا عنّي دفاعكم, خذوا عنّي جهادكم» اينهاست كه آيين مبارزه را, آيين دفاع را, آيين جهاد را ياد بگيريد و حضرت چندين بار هم اتمام حجّت فرمود, هم به پيروان خود فرمود اين سرزمين, سرزمين شهادت است احدي زنده نمي‌ماند هيچ كس را زنده نمي‌گذارند من هم كه امام زمان شما هستم بيعت را از عهده شما برداشتم براي اينكه مردم با شما كار ندارند حكومت اموي با شما كار ندارد با من كار دارد دست زن و بچه‌هايتان را بگيريد و برويد و اگر هم مي‌رفتند اهل جهنم نبودند چون به اذن امام زمانشان بود فرمود مردم آيين جنگ كردن را از ما ياد بگيريد هرگز اظهار ذلّت نكرد با اينكه همه توان را از او گرفتند امروز كه روز هفتم است دستور رسيد كه آب را ببنديد چون سرّش اين بود وجود مبارك سيّدالشهداء دوم محرم الحرام وارد سرزمين كربلا شد البته او را وارد كردند چون دستور عبيدالله(عليه اللعنه) به حُرّ اين بود «جعجع بالحسين»[11] اگر مسافري بخواهد بارانداز كند خيمه بزند نزديك آب خيمه مي‌زند زير سايه درخت خيمه مي‌زند در كنار اين شطّ عظيم درخت‌ها هم بود آب هم كه آنجا بود وجود مبارك سيدالشهداء مجاز نبود كه كنار سايه درخت يا كنار فرات چادر بزند دستور رسمي ابن زياد ملعون به حرّ اين بود «جعجع بالحسين» جَعجعه اين است كه نه كمك مردمي به او برسد نه كمك طبيعي اگر كسي كنار نهر چادر بزند زير سايه درخت چادر بزند كمك طبيعي است راه باز باشد كه مردم بيايند اين كمك مردمي است راه را يك طرفه بستند يعني ورود به كربلا ممنوع بود ولي خروج از كربلا آزاد بود اگر كسي خواست فرار كند مجاز بود اما اگر كسي مي‌خواست بيايد به طرف اردوي حسيني راه بسته بود اين مي‌شود «جعجعه» اين‌چنين نبود كه وجود مبارك سيّدالشهداء با اختيار خودش از فرات فاصله گرفته باشد خب هر مسافري با زن و بچه وقتي مي‌خواهد چادر بزند كنار آب چادر مي‌زند نگذاشتند روز دوم كه حضرت وارد سرزمين كربلا شد روز سوم عمر سعد ملعون وارد شد عمر سعد كه وارد شد موظف بود هر روز گزارش كربلا را به كوفه بدهد فاصله كربلا و كوفه طوري است كه اگر يك اسب تندرو باشد و سوار آماده‌اي باشد يك روزه مي‌رود آن روز اين كار را مي‌كردند روز سوم كه عمر سعد وارد شد گزارش كربلا كه حضرت چند نفر همراه دارد در كجا چادر زده است وضعش چيست روز چهارم (اين گزارش عمر سعد) از كربلا به كوفه رسيد روز پنجم دستور خاص از كوفه به كربلا رسيد روز ششم گزارش مجدّد از كربلا به كوفه رسيد روز هفتم دستور آب بستن از كوفه به كربلا رسيد آب را براي چه ببندند؟ براي دو نكته: يكي اينكه اهل بيت(عليهم السلام) در فشار تشنگي باشند زودتر تسليم بشوند دوم اينكه مستحضريد در جوار اين شط روستاهاي متعدّدي هست اهالي روستا هم ممكن بود از راه شط خودشان را به اردوگاه حسيني برسانند چون راه خشكي بسته بود از راه آب خودشان را برسانند اين بستن آب به دو منظور بود يكي اينكه آبي به خيام حسيني نرسد لذا آب جيره‌بندي شد دوم اينكه اين روستايي‌ها اينهايي كه مي‌خواستند به ياري سيّدالشهداء بيايند راه بسته بشود مستحضريد رودخانه‌ها هم يكسان نيست كسي از آن طرف رودخانه بخواهد به اين طرف رودخانه برود اگر شيبش تند باشد خب كجا مي‌تواند خودش را نجات بدهد؟! بخشي از حاشيه رودخانه‌ها شيب نرمي دارند كه اين را مي‌گويند شريعه, شريعه يعني طريق يعني راه آب كه اگر كسي بخواهد آب بگيرد آنجا كه شيب نرم دارد آنجا مي‌رود آب مي‌گيرد اين را مي‌گويند شريعه, خيابان را كه مي‌گويند شارع همين است اينجا كه شيب نرم دارد براي رفت و آمد, كساني كه اطراف اين رودخانه‌ها راه داشتند از روستايي‌ها اگر مي‌خواستند با شنا و غير شنا چون آن روزها اين راه برايشان ممكن بود خودشان را به اين طرف آب برسانند بايد از راه شريعه از راه آن شيب نرم وارد بشوند اينجا بود كه چند صد نفر تيرانداز پاس مي‌دادند در ساير بخش‌ها موكَّلي نبود اين قسمت در شريعه فرات بود كه نگهبانان زيادي داشت آب را روز هفتم به همين دو منظور بستند يكي اينكه آب به خيام حسيني نرسد آنها تشنه بشوند زود تسليم بشوند و ديگر اينكه كسي نتواند از راه آب خودش را به اردوي حسيني برساند اينها خيال كردند جريان كربلا هم مثل جريان امام حسن(سلام الله عليه) اين طور مي‌شود كه بدون جنگ و خونريزي مسئله تمام مي‌شود چون دستگاه اموي آن جريان صلح تحميلي را درباره امام مجتبي(سلام الله عليه) امتحان كرده. روز هفتم كه دستور آب بستن صادر شد اين شريعه بسته شد ديگر آب جيره‌بندي شد روز هشتم گزارش مجدّد از عمر سعد به دارالاماره كوفه رسيد روز نهم به وسيله شمر دستور پايان‌بخش آمده كه كار را يكسره كنيد اين بود كه شمر ملعون با آن امان‌نامه تاسوعا وارد شد كه هم‌اكنون كار را يكسره بكنيد كه بعد سالار شهيدان(سلام الله عليه) به قمر بني‌هاشم(عليه السلام) فرمود: «فإن استطعت أن تؤخّرهم الي الغدوة و تدفعهم عنّا العشية فافعل»[12] بنابراين شما وقتي اين جريان سيّدالشهداء(سلام الله عليه) را بررسي مي‌كنيد مي‌بينيد همان‌طوري كه وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) مكه رفت حج و عمره و احرام و موقف عرفات و مشعر و منا و اينها را عملاً به مردم نشان داد بعد فرمود: «خذوا عنّي مناسككم» سالار شهيدان(سلام الله عليه) هم جريان دفاع را, جريان جهاد مقدس را انجام داد و همه شئون را رعايت كرده به همه امّت اسلامي فرمود: «خذوا عنّي دفاعكم, خذوا عنّي جهادكم» الآن شبانه‌روز درست است بر مسلمان‌هاي غزّه سخت مي‌گذرد اما ذات اقدس الهي قلب اينها را مطمئن كرده است اينها چند لحظه‌اي در زحمت‌اند اينها بيانات نوراني سالار شهيدان را باور كردند كه حضرت فرمود: «صبراً بني الكرام فما الموت الاّ قنطرة»[13] فرزندان كرامت! مرگ, پلي است آن طرف خيلي خوب است آن طرف بهشت است اين طرفش دنياست لذا اينها بردبار بودند و مي‌دانستند همين چند لحظه برايشان دشوار است بنابراين الآن هم آنچه در غزّه و امثال غزّه مي‌گذرد در حقيقت پيروي همين جريان سالار شهيدان و كربلاست در دفاع مقدس هم همين طور بود اينكه بسياري از اين جوان‌ها به امام(رضوان الله عليه) مي‌گفتند دعا كنيد ما شهيد بشويم اين شوق شهادت, مسئله جنگ و دفاع را آسان مي‌‌كند حضرت فرمود يكي از شرايط اوّليه جنگ ما اين است كه جنگ تن به تن باشد اينها اول قبول كردند بعد ديدند كه چاره ندارند «فحمل عليه من كلّ جانب»[14] همه حمله كردند خب يك نفر اين همه تير مي‌خورد يك قطره اشك نريزد يك آه نگويد هيچ كس نقل نكرد كه حسين بن علي آهي كشيد آه سرم, آه بدنم, آه قلبم اينها نبود اگر يك گريه عاطفي در بخش‌هايي بود سر جايش محفوظ است اما سلحشورانه, مقتدرانه جنگيد آن ‌قدر تير به پيكر مطهّرش زدند كه گويا حضرت پر در آورد خدا بعضي از اساتيد ما را غريق رحمت كند ايشان مي‌فرمودند اينكه «فأتاه سهمٌ محدَّدٌ مسمومٌ له ثلاث شعب»[15] يك تير سه شعبه زهرآلود آمده و اين تير از پشت سر, سر در آورد و حضرت خم شد اين تير را از پشت كشيد نه از جلو, مي‌فرمودند تيرها ظاهراً سه قسم بود يك قسم همين تير ساده است كه در اختيار اين تيراندازان عادي است يك قسم تير كه نوكش سه ضلعي است يك قسم تير سه شعبه‌اي است كه نوكش برگشته است اين تير سه شعبه نوك‌برگشته وقتي وارد اين سينه مطهّر شد و از پشت سر, سر در آورد حضرت اگر مي‌خواست اين تير را از جلو بكشد قفسه سينه پاره مي‌شد لذا مجبور شد خم شد اين تير را از پشت سر در آورد حالا اين اسب چقدر ادب كرد, آرام آرام فرزند پيغمبر را روي زمين گذاشت خون چشمان مطهر حضرت را گرفت مستحب است كه سينه محتضر سبك باشد گفتند دكمه‌ها را باز كنيد دست روي سينه محتضر نگذاريد, بگذاريد او آسوده جان بدهد وجود مبارك حضرت ديد سينه‌اش خيلي سنگين شده فرمود كيستي؟ هر كس هستي بدان جاي بلندي نشسته‌اي «لقد ارتقيت مرتقي عظيماً» جاي بسيار بلندي نشسته‌اي «طالما قبّله رسول الله(صلّي الله عليه و آله و سلّم)» [16] اينجا را پيغمبر مكرّر مي‌بوسيد مردم نمي‌فهميدند كه چرا وجود مبارك پيغمبر اين كار را با بچه‌هاي خودش نمي‌كند ولي با حسين بن علي اين كار را مي‌كند اين دكمه را باز مي‌كند از زير گلو تا سينه را مي‌بوسد نمي‌فهميدند رازش چيست حضرت حسين بن علي را به دامن مي‌نشاند اين دكمه‌اش را باز مي‌كرد زير گلويش را مي‌بوسيد تا سينه‌اش, فرمود هر كس هستي جاي بلندي نشسته‌اي «لقد ارتقيت مرتقي عظيماً طالما قبّله رسول الله(صلّي الله عليه و آله و سلّم)» در چنين حالي وجود مبارك زينب كبرا(سلام الله عليها) رسيد «والشمر جالسٌ علي صدرك»[17] امان از دل زينب! فغان از دل زينب! خدايا تو را به عترت طاهرين قسم پايان امور همه را ختم به خير بفرما!

تو را به شهداي كربلا قسم امر فرج وليّ‌ات را تسريع بفرما!

تو را به حسين بن علي(عليهما السلام) قسم نظام ما, رهبر ما, مراجع ما, ملت و مملكت ما را در سايه امام زمان حفظ بفرما!

امام راحل و شهدا را با انبيا محشور بفرما!

خطر استكبار و صهيونيسم را به خود آنها برگردان!

مسلمان‌هاي جهان مخصوصاً مسلمان‌هاي مظلوم غزّه را به مظلوميت ابي عبدالله(سلام الله عليه) نجات مرحمت بفرما!

مملكت ما را, ملت ما را, جوان‌‌هاي ما را در سايه وليّ‌ات حفظ بفرما!

مشكلات مملكت را مخصوصاً در بخش اقتصاد و مسكن و ازدواج جوان‌ها حل بفرما!

فرزندان ما را تا روز قيامت از بهترين شيعيان اهل بيت قرار بده!

بين ما و قرآن‌ و عترت لحظه‌اي جدايي نينداز!