۲۴ آذر ۱۴۰۳ - ۱۱:۰۰

روایت امام حسین(ع) از مظلومیت أمیرالمؤمنین(ع)

روایت امام حسین(ع) از مظلومیت أمیرالمؤمنین(ع)
ای رسول خدا، غصّه‌ای دارم؛ بس دلخراش و اندوهی دارم هیجان انگیز، چه زود میان ما جدائی افتاد، من به خداوند شکوه می‌برم و بزودی دختر تو از همدستی امّتت علیه من و غصب حقّ‌ خودش به تو گزارش می‌دهد، پس احوال را از او جویا شو که بسی غمهای سوزانی که در سینه داشت و راهی برای پخش آن نمی‌یافت و به زودی بازگو خواهد نمود.
کد خبر: ۷۷۰۶

به گزارش خیمه مگ، در پی مظلومیت و غصب ولایتی که پس از وفات پیامبر اسلام (ص) رخ داد، حضرت علی علیه السلام به شدت از ظلم و بی‌عدالتی‌هایی که بر خانواده‌اش تحمیل شد، رنج می‌برد.

در این راستا، امام حسین علیه السلام به نقل روایتی از احساس غربت و اندوه عمیق حضرت زهرا سلام الله علیها و غربت، مظلومیت و شکایت های حضرت علی علیه السلام از امت رسول الله (ص) به حضرتش سخن می‌گوید. حضرت علی علیه السلام در آخرین لحظه وداع از حضرت زهرا سلام الله علیها و خاکسپاری آن حضرت، به شکایت از ظلم‌هایی که بر او و زهرای مرضیّه وارد شده است، پرداخت و در نهایت با گریه‌های جانکاهش، مظلومیت و غربت خود و فاطمه اش را به پیامبر اکرم (ص) بازگو کرد. بررسی روایت زیر به تصویری سازی این واقعه و پیامدهای آن بر جامعه اسلامی می‌پردازد.

 

 

عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ اَلْهُرْمُزَانِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ:

لَمَّا مَرِضَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ اَلنَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَصَّتْ إِلَی عَلِیٍّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ أَنْ یَکْتُمَ أَمْرَهَا وَ یُخْفِیَ خَبَرَهَا وَ لاَ یُؤْذِنَ أَحَداً بِمَرَضِهَا

فَفَعَلَ ذَلِکَ وَ کَانَ یُمَرِّضُهَا بِنَفْسِهِ وَ تُعِینُهُ عَلَی ذَلِکَ أَسْمَاءُ بِنْتُ عُمَیْسٍ رَحِمَهَا اَللَّهُ عَلَی اِسْتِسْرَارٍ بِذَلِکَ کَمَا وَصَّتْ بِهِ

فَلَمَّا حَضَرَتْهَا اَلْوَفَاةُ وَصَّتْ أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ أَنْ یَتَوَلَّی أَمْرَهَا وَ یَدْفِنَهَا لَیْلاً وَ یُعَفِّیَ قَبْرَهَا

فَتَوَلَّی ذَلِکَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ دَفَنَهَا وَ عَفَّی مَوْضِعَ قَبْرِهَا فَلَمَّا نَفَضَ یَدَهُ مِنْ تُرَابِ اَلْقَبْرِ هَاجَ بِهِ اَلْحُزْنُ

فَأَرْسَلَ دُمُوعَهُ عَلَی خَدَّیْهِ وَ حَوَّلَ وَجْهَهُ إِلَی قَبْرِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ

فَقَالَ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اَللَّهِ مِنِّی وَ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ مِنِ اِبْنَتِکَ وَ حَبِیبَتِکَ وَ قُرَّةِ عَیْنِکَ وَ زَائِرَتِکَ وَ اَلْبَائِتَةِ فِی اَلثَّرَی بِبُقْعَتِکَ

وَ اَلْمُخْتَارِ لَهَا اَللَّهُ سُرْعَةَ اَللَّحَاقِ بِکَ قَلَّ یَا رَسُولَ اَللَّهِ عَنْ صَفِیَّتِکَ صَبْرِی وَ ضَعُفَ عَنْ سَیِّدَةِ اَلنِّسَاءِ تَجَلُّدِی إِلاَّ أَنَّ فِی اَلتَّأَسِّی لِی بِسُنَّتِکَ وَ اَلْحُزْنِ اَلَّذِی حَلَّ بِی بِفِرَاقِکَ مَوْضِعَ اَلتَّعَزِّی

فَلَقَدْ وَسَّدْتُکَ فِی مَلْحُودِ قَبْرِکَ بَعْدَ أَنْ فَاضَتْ نَفْسُکَ عَلَی صَدْرِی وَ غَمَّضْتُکَ بِیَدِی وَ تَوَلَّیْتُ أَمْرَکَ بِنَفْسِی نَعَمْ وَ فِی کِتَابِ اَللَّهِ أَنْعَمُ اَلْقَبُولِ، إِنّٰا لِلّٰهِ وَ إِنّٰا إِلَیْهِ رٰاجِعُونَ.

لَقَدِ اُسْتُرْجِعَتِ اَلْوَدِیعَةُ وَ أُخِذَتِ اَلرَّهِینَةُ وَ اُخْتُلِسَتِ اَلزَّهْرَاءُ فَمَا أَقْبَحَ اَلْخَضْرَاءَ وَ اَلْغَبْرَاءَ

یَا رَسُولَ اَللَّهِ أَمَّا حُزْنِی فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَیْلِی فَمُسَهَّدٌ لاَ یَبْرَحُ اَلْحُزْنُ مِنْ قَلْبِی أَوْ یَخْتَارَ اَللَّهُ لِی دَارَکَ اَلَّتِی أَنْتَ فِیهَا مُقِیمٌ کَمَدٌ مُقَیِّحٌ وَ هَمٌّ مُهَیِّجٌ سَرْعَانَ مَا فَرَّقَ بَیْنَنَا وَ إِلَی اَللَّهِ أَشْکُو.

وَ سَتُنَبِّئُکَ اِبْنَتُکَ بِتَضَافُرِ أُمَّتِکَ عَلَیَّ وَ عَلَی هَضْمِهَا حَقَّهَا فَاسْتَخْبِرْهَا اَلْحَالَ فَکَمْ مِنْ غَلِیلٍ مُعْتَلِجٍ بِصَدْرِهَا لَمْ تَجِدْ إِلَی بَثِّهِ سَبِیلاً وَ سَتَقُولُ وَ یَحْکُمُ اَللَّهُ وَ هُوَ خَیْرُ اَلْحٰاکِمِینَ

سَلاَمٌ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اَللَّهِ سَلاَمَ مُوَدِّعٍ لاَ سَئِمٍ وَ لاَ قَالٍ فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلاَ عَنْ مَلاَلَةٍ وَ إِنْ أُقِمْ فَلاَ عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِمَا وَعَدَ اَللَّهُ اَلصَّابِرِینَ

وَ اَلصَّبْرُ أَیْمَنُ وَ أَجْمَلُ وَ لَوْ لاَ غَلَبَةُ اَلْمُسْتَوْلِینَ عَلَیْنَا لَجَعَلْتُ اَلْمُقَامَ عِنْدَ قَبْرِکَ لِزَاماً وَ لَلَبِثْتُ عِنْدَهُ مَعْکُوفاً وَ لَأَعْوَلْتُ إِعْوَالَ اَلثَّکْلَی عَلَی جَلِیلِ اَلرَّزِیَّةِ

فَبِعَیْنِ اَللَّهِ تُدْفَنُ اِبْنَتُکَ سِرّاً وَ تُهْتَضَمُ حَقَّهَا قَهْراً وَ تُمْنَعُ إِرْثَهَا جَهْراً وَ لَمْ یَطُلِ اَلْعَهْدُ وَ لَمْ یَخْلُ مِنْکَ اَلذِّکْرُ

فَإِلَی اَللَّهِ یَا رَسُولَ اَللَّهِ اَلْمُشْتَکَی وَ فِیکَ أَجْمَلُ اَلْعَزَاءِ - وَ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْکَ وَ عَلَیْهَا وَ رَحْمَةُ اَللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ .

 


علیّ‌ بن محمّد هرمزانی از امام سجّاد از پدرش امام حسین علیهما السّلام روایت کند که آن حضرت فرمود:

 

چون فاطمه دخت پیامبر(صلّی الله علیه و آله) بیمار شد به علی(علیه السّلام)وصیّت نمود که امر او را کتمان و خبرش را پوشیده دارد و کسی را از بیماری حضرتش آگاه نسازد و آن حضرت چنین کرد و خود حضرت او را پرستاری می‌کرد و اسماء و بنت عمیس-رحمها اللّٰه-پنهانی چنان که فاطمه (علیها السّلام)وصیت نموده بود-آن حضرت را کمک کار بود.

پس چون هنگام وفات آن حضرت فرا رسید به امیر المؤمنین(علیه السّلام)وصیّت کرد که شخصا کار او را بدست گیرد و او را شبانه بخاک سپارد،و قبرش را ناپیدا سازد(با زمین یکسان کند که جایش معلوم نباشد).

پس امیر المؤمنین(علیه السّلام) خود این کار را به عهده گرفته و حضرت را به خاک سپرد و محلّ‌ قبر او را ناپیدا ساخت.

چون دست مبارک از خاک قبر برفشاند اندوه و غم بر دلش هجوم آورد، پس سیلاب اشک بر گونه‌اش جاری ساخت،
رو به جانب قبر رسول خدا(صلّی الله علیه و آله) گرداند و گفت:

«ای رسول خدا از من بر تو سلام باد و سلام باد بر تو از جانب دخترت و حبیبه‌ات و نور دیده‌ات و زائرت و کسی که در آرامگاه تو در میان خاک خفته و آن کس که خداوند زود رسیدن به تو را برایش برگزیده است.

یا رسول اللّٰه صبرم در فراق دخت برگزیده‌ات کاسته شده و تاب و توانم در فراق سرور زنان به سستی گرائیده جز اینکه در تأسی من به سنّت تو و در اندوهی که با جدائی تو بر من فرود آمد جای صبر و بردباری(بر عزای فاطمه)باقی است، همانا من تو را در لحد آرامگاهت نهادم، پس از آنکه جان مقدّست بر روی سینه‌ام جاری گشت(هنگام جان دادن سرت به سینۀ من چسبیده بود) و تو را بادست خود به زیر خاک پنهان نمودم و خودم شخصا امورت را به عهده گرفتم،آری در کتاب خدا آیه‌ای است که سبب می‌شود مصیبت‌ها را با آغوش باز بپذیریم:«ما همه از آن خدائیم و همه بسوی او باز خواهیم گشت»بقرة:۱۵۶.

راستی که امانت پس گرفته شد و گروگان دریافت گشت و زهرا خیلی سریع از دستم ربوده شد.

ای رسول خدا اکنون دیگری چقدر این آسمان نیلگون و زمین تیره و در نظرم زشت جلوه می‌کند!امّا اندوهم همیشگی گشته و شبم به بیداری کشیده، اندوه هرگز از دلم رخت نبندد تا آنگاه که خداوند همان سرایی را که تو در آن مقیم گشته‌ای برایم برگزیند.

غصّه‌ای دارم. بس دلخراش و اندوهی دارم هیجان انگیز، چه زود میان ما جدائی افتاد،من به خداوند شکوه می‌برم.

و بزودی دختر تو از همدستی امّتت علیه من و غصب حقّ‌ خودش به تو گزارش می‌دهد،پس احوال را از او جویا شو که بسی غمهای سوزانی که در سینه داشت و راهی برای پخش آن نمی‌یافت و به زودی بازگو خواهد نمود و البتّه خداوند داوری می‌کند و او بهترین داوران است.

ای رسول خدا بر تو درودی می‌فرستم،درود وداع‌کننده‌ای که نه خشمگین است و نه دلتنگ،اگر باز گردم از روی ملامت و دلتنگی نیست و اگر بمانم از روی بدگمانی به وعده‌ای که خداوند به صبر پیشگان داده نباشد و البتّه که صبر مبارکتر و زیباتر است.

و اگر بیم غلبۀ چیره‌شوندگان بر ما نبود(که مرا سرزنش کنند یا قبر فاطمه را بشکافند)، ماندن در نزد قبر تو را بر خود لازم می‌نمودم و در کنار آن به اعتکاف به سر می‌بردم و بر این مصیبت بزرگ همچون مادری فرزند از دست داده می‌نالیدم.

در برابر دید خدا دخترت پنهانی به خاک سپرده گشته و حقّش به زور ستانده می‌شود و آشکارا از ارث خود محروم می‌گردد و حال آنکه هنوز از عهد تو دیری نپائیده و یاد تو فراموش نگشته است.
پس ای رسول خدا به سوی خداوند شکوه می‌برم و بهترین صبر، صبر بر ماتم تو است و صلوات و رحمت و برکات خداوند بر تو و بر او(فاطمه)باد».