۰۸ دی ۱۴۰۳ - ۱۳:۰۰

علت گریه‌های حضرت زهرا (س) چه بود؟

علت گریه‌های حضرت زهرا (س) چه بود؟
گریه‌های حضرت فاطمه(س) مردم را به یاد وقایعی می انداخت که نسبت به آن بی تفاوت شده بودند. از جمله دلیل این گریه‌ها، بی حرمتی و بی اعتنایی به فرمایشات رسول اکرم(ص) در مورد جانشینی امام علی(ع)، هجوم و اهانت به خانه وحی، نادیده گرفتن واقعه غدیر و و در نهایت حضرت زهرا (س) به واسطه این گریه ها به نوعی درصدد اثبات حقانیت و مظلومیت امام علی(ع) بود.
کد خبر: ۷۸۷۵

به گزارش  خیمه مگ، ایام فاطمیه فرصتی برای بازخوانی جایگاه والای حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) و تحلیل ابعاد مختلف زندگی و شخصیت ایشان است. در این راستا، برخی مخالفان شیعه با طرح شبهاتی همچون علت گریه‌های حضرت زهرا سلام الله علیها و ارتباط دادن آن به رحلت و دوری از پدرشان، تلاش کرده‌اند تا شخصیت و اقدامات آن حضرت را زیر سؤال ببرند.

این گزارش با هدف پاسخ به این شبهات و تبیین حقیقت تاریخی، به بررسی منابع معتبر و روایات اسلامی می‌پردازد تا جایگاه بی‌نظیر حضرت زهرا (س) را در پرتو حقایق دینی و تاریخی روشن سازد.

 

شبهه:

آیا دلیل گریه های مدام حضرت زهرا سلام الله علیها، فقط به خاطر رحلت پیامبر اکرم (ص) بوده است؟

 

مقدمه پاسخ به شبهه

 

حضرت فاطمه(ع) بعد از شهادت حضرت رسول اکرم(ص) به فاصله کمی به پدر بزرگوارشان ملحق شدند؛ در این فاصله اندک تا لحظه شهادت، گریه و حزن ایشان به قدری بود که نام ایشان جزء بکائین خمسه می باشد.

امام صادق(ع) در این باره می فرماید :

 

«الْبَکَّاءُونَ خَمْسَة : آدَمُ(ع)، و یَعقُوبُ(ع)، و یُوسُفُ(ع) وَ فَاطِمَةُ(س) بِنتُ مُحَمَّدِِ(ص) وَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ(ع)!

وَ أَمَّا فَاطِمَةُ(س) فَبَکَتْ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ(ص) حَتَّی تَأَذَّی بِهِ أَهْلُ الْمَدِینَةِ فَقَالُوا لَهَا : قَدْ آذَیْتِینَا بِکَثْرَةِ بُکَائِکِ!

إِمَّا أَنْ تَبْکِی بِاللَّیْلِ وَ إِمَّا أَنْ تَبْکِی بِالنَّهَارِ

فَکَانَتْ تَخْرُجُ إِلَی الْمَقَابِرِ مَقَابِرِ الشُّهَدَاءِ فَتَبْکِی حَتَّی تَقْضِیَ حَاجَتَهَا ثُمَّ تَنْصَرِفُ»

 

گریه کنندگان معروف تاریخ پنج نفرند :

آدم(ع) و یعقوب(ع) و یوسف(ع) و حضرت فاطمه زهرا(س) و امام سجاد(ع)!

امام صادق(ع) درباره علت گریه حضرت فاطمه(س) فرمود :

حضرت فاطمه(س) در فراق رسول اکرم(ص) به قدری گریه کرد که اهل مدینه خسته و ناراحت شده و به او گفتند :

تو به واسطه کثرت گریه‏ ات ما را اذیّت می‏ کنی!

باید یا شب گریه کنی و یا روز گریان باشی!

لذا حضرت زهرا(س) از مدینه خارج و به سوی قبر شهداء می‏ رفت، وقتی ناراحتی های قلبی خود را با گریستن خالی می‏ کرد، به سوی مدینه باز می‏ گشت.(۱)

 

پاسخ به شبهه

 

حقیقت این است که گریه حضرت فاطمه(س) تنها برای از دست دادن پدر نبود، بلکه گریه های ایشان، مردم را به یاد وقایعی می انداخت، که نسبت به آن بی تفاوت شده بودند و این دل حضرت فاطمه(س) را به درد می آورد.

از جمله دلیل این گریه‌ها، بی حرمتی و بی اعتنایی به فرمایشات رسول اکرم(ص) در مورد جانشینی امام علی(ع)، هجوم و اهانت به خانه وحی، فراموشی و نادیده گرفتن واقعه غدیر و و در نهایت حضرت زهرا (س) به واسطه این گریه ها به نوعی درصدد اثبات حقانیت و مظلومیت امام علی(ع) بود؛ چون با شعار «فُقِدَ النَّبِیُّ وَ ظُلِمَ الْوَصِیُّ»، این راه را پیش گرفتند.

 

اما اینکه آیا این گریه ها موجب آزار اهل مدینه بوده است یا نه؟!

 

دلیل اول:

 

احتجاج مرحوم علامه سید جعفر مرتضی عاملی

 

مرحوم علامه سید جعفر مرتضی عاملی در این باره می‏ گوید :

«ما تصور نمی‏ کنیم که گریه زهرا(س) در فراق پدرش آسایش مردم را به هم زد و موجب اعتراض آنان شد، بلکه آنچه آنان را ناراحت کرد و به واکنش واداشت چیزی است که وجود زهرا(س) در کنار قبر پدرش با حالتی از حزن و اندوه و دلتنگی و دل شکستگی برمی‏ انگیخت؛ (یعنی) مظلومیت زهرا(س) که بلافاصله پس از رحلت پدرش به سراغ او آمده بود.

گریه حضرت زهرا (س) در فراق شخص رسول خدا(ص) به اندازه گریه آن بانو در تجسم سرنوشت غمباری که به مجرد وفات پیامبر اسلام بر خاندان پیامبر(ص) وارد شد، نبود (در واقع گریه اصلی برای اوضاع پس از رحلت پیامبر(ص) بود)»(۲)

به هر حال پس از فشار حاکمان و اعتراض همسایگان، امام علی(ع) در قبرستان بقیع، اتاقی برای فاطمه زهرا(س) ساخت که (بیت الاحزان) نام گرفت.

پس از آن حضرت فاطمه(س) در آن شروع به گریه نمودند؛ و به این نحو، گریه را علنی تر کردند.

البته گریه حضرت زهرا (س) در خانه خودش تا حدودی علنی بود، چون خانه امیرمومنان(ع) به مسجد النبی(ص) چسبیده بود و درب آن به داخل مسجد باز می شد.

لذا تمام اهل مسجد آن گریه های اعتراض را می شنیدند و برایشان یقین حاصل می شد که آن حضرت(س)، از ابوبکر و مردم مدینه رنجیده اند.

لذا بر آنها واجب می شد که رضایت حضرتش را جلب کنند، امّا چنین نکردند.

البته طبق احادیث خود اهل سنّت، خلیفه اول و دوم به جلب رضایت آن حضرت(س) اقدام نمودند ، ولی آن حضرت(س) رضایت ندادند که هیچ، بلکه تأکید نمودند که هیچگاه آنها را نخواهند بخشید.(۳)

 

دلیل دوم:

 

گریه‌ها و شکایت‌های حضرت زهرا (س)

 

در روایات دیگری آمده است که حضرت فاطمه(س) پس از رسول اکرم(ص) همیشه محزون و غمگین بود و هیچگاه نخندید و آنگاه که بیمار شد، در شکایت خود به سوی خدا چنین می گفت :

«یَا حَیُّ یَا قَیُّومُ! بِرَحْمَتِکَ أَسْتَغِیثُ فَأَغِثْنِی اَللَّهُمَّ زَحْزِحْنِی عَنِ اَلنَّارِ وَ أَدْخِلْنِی اَلْجَنَّةَ وَ أَلْحِقْنِی بِأَبِی مُحَمَّدٍ(ص)»

ای خداوند زنده و پاینده، به رحمت تو پناه می برم پس به فریادم برس!؛ بار خدایا! مرا از آتش جهنم دور گردان و به بهشت وارد کن و مرا به پدرم رسول خدا(ص) ملحق ساز.(۴)

 

دلیل سوم:


علت شهادت و گریه های حضرت فاطمه (س) به روایت رسول خدا (ص):


«حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ اَحْمَدَ بْنِ مُوسَی الدَّقَّاقُ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْکُوفِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُوسَی بْنُ عِمْرَانَ النَّخَعِیُّ عَنْ عَمِّهِ الْحُسَیْنِ بْنِ یَزِیدَ النَّوْفَلِیِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ اَبِی حَمْزَةَ عَنْ اَبِیهِ عَنْ سَعِیدِ بْنِ جُبَیْرٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: اِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) کَانَ جَالِساً ذَاتَ یَوْم‌... ثُمَّ قَال‌ وَ اَمَّا ابْنَتِی فَاطِمَةُ فَاِنَّهَا سَیِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ مِنَ الْاَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ وَ هِیَ بَضْعَةٌ مِنِّی... وَ اَنِّی لَمَّا رَاَیْتُهَا ذَکَرْتُ مَا یُصْنَعُ بِهَا بَعْدِی کَاَنِّی بِهَا وَ قَدْ دَخَلَ الذُّلُّ بَیْتَهَا وَ انْتُهِکَتْ حُرْمَتُهَا وَ غُصِبَتْ حَقَّهَا وَ مُنِعَتْ‌ اِرْثَهَا وَ کُسِرَ جَنْبُهَا [وَ کُسِرَتْ جَنْبَتُهَا] وَ اَسْقَطَتْ جَنِینَهَا... فَتَکُونُ اَوَّلَ مَنْ یَلْحَقُنِی مِنْ اَهْلِ بَیْتِی فَتَقْدَمُ عَلَیَّ مَحْزُونَةً مَکْرُوبَةً مَغْمُومَةً مَغْصُوبَةً مَقْتُولَةً فَاَقُولُ عِنْدَ ذَلِکَ اللَّهُمَّ الْعَنْ مَنْ ظَلَمَهَا وَ عَاقِبْ مَنْ غَصَبَهَا وَ ذَلِّلْ مَنْ اَذَلَّهَا وَ خَلِّدْ فِی نَارِکَ مَنْ ضَرَبَ جَنْبَهَا حَتَّی اَلْقَتْ وَلَدَهَا فَتَقُولُ الْمَلَائِکَةُ عِنْدَ ذَلِکَ آمِین‌».

ابن عباس می‌گوید: روزی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) نشسته بود سپس فرمود: ... اما دخترم فاطمه همانا سرور زنان جهانیان و پاره تن من است... چون او را دیدم به یادم افتاد آنچه پس از من با او می‌شود گویا می‌بینم خواری و ذلت به خانه‌اش راه یافته، حرمتش زیر پا رفته، حقش غصب شده، از ارثش منع شده، پهلویش‌ شکسته شده و جنینش را سقط کرده است‌... او اولین نفر از خاندانم است که به من ملحق شود در حالی که محزون، گرفتار، غمناک و مقتول (شهید) بر من وارد می‌شود، در آن هنگام من می‌گویم خدایا لعنت کن هر که به او ظلم کرده کیفر ده هر که حقش را غصب کرده و خوار کن هر که خوارش کرده و در دوزخ مخلد کن هر که بر پهلویش ضربت وارد آورده تا فرزندش را سقط کرد. در این هنگام ملائکه می‌گویند: آمین.