رضیه غبیشی که نوشتن کتابهای دفاع مقدسی چون به شرط عاشقی، نیمکتهای خالی، میخواهد چشمانش باز باشد، چشمهای خسته اروند و کتاب موفقی چون ملاصالح را در کارنامه ادبی خود دارد، در این کتاب به بیان خاطرات خود از دوران کودکی و نوجوانی و جوانی پرداخته است و شرح حال دقیقی از روزهایی داده است که بر آبادان و خرمشهر و مناطق جنگی گذشت. نکته مهمی که اینجا وجود دارد این است که حضور او به عنوان یک بانوی فعال در ایام دفاع مقدس و پس از آن که سالها برای زنده نگاه داشتن فرهنگ شهادت و مقاومت تلاش کند، میتواند الگوی بسیاری از زنان در سراسر دنیا باشد که احتمالا شرایط و ناملایمتهای جنگ را تجربه میکنند.
با این بانوی نویسنده درباره کتاب «گنجینه رنج» و نقش زنان در حوزه ادبیات دفاع مقدس گپ و گفتی داشتیم که در ادامه میخوانید:
* خانم غبیشی! شما کتاب گنجینه رنج را با تمرکز ویژه بر روزهای شروع جنگ تحمیلی و روایت روزها و ماههای ادامه آن نوشتید. این کار را با چه هدفی انجام دادید؟ پرداختن به آن روزها با این شرح و تقریباً روز به روز و با جزئیات چه ضرورتی داشت؟
من از دوران نوجوانی و جوانی عادت به نوشتن داشتم، و بالطبع وقتی آن اتفاق تلخ یعنی حمله عراق به کشورمان روی داد، نوشتنم را عمیقتر کردم و به زبان و عبارت بهتر اتفاقات را شکار میکردم. اتفاقات را به وضوح و با جزئیات مینوشتم تا برای بچههایم بماند. البته زمانی که مینوشتم اصلاً به قصد انتشار ننوشتم، بلکه نوشتم تا بدانند بر ما چه گذشت . ضرورت داشت تا به خودم و اطرافیانم یاد آوری کنم، آنچه بر ما و مردمان ما گذشت خیلی سخت بود و صبوری میخواست.
* مقاومت زنان در محاصره آبادان و خرمشهر چه اثری در روحیه سایر رزمندگان داشت؟
به هر حال وجود خانوادهها باعث دلگرمی همسران و رزمندگانی بود که دور از خانواده و برای ادای تکلیف آمده بودند و آنجا میجنگیدند. همه به شکلی میخواستند کمک کنند، مهم نبود کجا باشند یا آمادگی لازم را نداشتند. خیلیها رفتند اما دیگران به همراه خانواده برای دفاع از شهر ماندند.
بی شک تأثیر زیادی داشت چون به زعم آنها شهر خالی از سکنه بود اما چنین نبود، زندگی به شکل زیبایش با ازدواجها و تولدها ادامه داشت و علی رغم کمبودهای فراوان در شهر مردم و خانمهای زیادی مانده بودند و زندگی میکردند. وقتی آن اتفاق افتاد و جنگ تحمیلی شروع شد، دختران و پسران جوان برای یاری و امداد، خود را به بیمارستانها رساندند و هر آنچه از دستشان بر میآمد انجام میدادند؛ از غذا پختن برای رزمندگان و پرستاری از مجروحان بگیرید تا حمل اسلحه و مشارکت در دفاع از شهر.
* کمی از روزهای اول جنگ در شهر میگویید؟ مهمترین تصویرها و چهرههایی که از زنان در نظرتان مانده چه هست؟
آن روزها، روزهای شدت و حدت بمباران شهر و سوختن پالایشگاه در دل روز و شب و دلهره و غمی بود که اجاره نشین مردم خرمشهر و آبادان بود. مهمترین نقشی که از حضور دختران و زنان در آن شرایط در ذهنم مانده، حضور آنها در ایستگاههای مختلف بیمارستانی است که چون پروانهای دور شمع مجروحان میگشتند.
* شما هم در بیمارستان و هم در بخش تبلیغات سپاه فعالیت میکردید، دردناکترین و همچنین امیدوارکنندهترین چیزی که آن روزها با آن مواجه میشدید چه بود؟
آن روزها وقتی آن شرایط را میدیدم دلم میخواست هر چه که میتوانم انجام بدهم تا کمکی کرده باشم. در این میان لبخند رزمنده مجروح در بیمارستان به من انرژی میداد و دردناک ترین اتفاقی که با آن روبرو میشدم، شهادت رزمندگان بود.
* شما یک نویسنده فعال در حوزه دفاع مقدس هستید. چرا ما در تولید محتوا در این زمینه همیشه نسبت به دشمنان عقب هستیم و بیشتر مشغول پاسخ هستیم؟
دشمن آن قدری که ما حماسه داریم، حماسه و موضوع حماسی ندارد، آنها واقعیت و تخیل را باهم عجین میکردند و به خورد مردم میدادند، همه می دانیم که دشمن و جوامع غربی هر آنچه انجام داد برای تصرف و تثبیت خود بود و ما در مقابل دفاع داشتیم و ایثار و شهادت . از طرف دیگر ما نویسنده توانا که قلمش نفوذ داشته باشد، کم داریم. مشکل دیگری که در حوزه ادبیات دفاع مقدس وجود دارد، این است که به خاطر مشکلات معیشتی و درمان، جانبازان و رزمندگان و آزادگان احساس میکنند در جامعه نادیده گرفته شدهاند و ترجیح میدهند سکوت کنند. همه اینها باعث میشود که در تولید محتوا با مشکلاتی مواجه باشیم.
* درباره این روزهای آبادان بگویید. چه بر این شهر میگذرد؟ علاوه بر خاطرات خانه پدری، چه چیزهایی از این شهر در ذهن شما پررنگ است؟
تا امروز هر بار که از کنار در کـوچک خانه پدری رد میشوم، هجوم خاطرات آن روزهای قشنگ قبل از واقعه جنگ تحمیلی، مثل خاطرات دبستان و دبیرستان و روزهای آرامش و امنیت و سرور بعد از انقلاب مرا در بر میگیرد، انگار همه خاطرات یک باره صدایم میکنند و دلتنگم هستند. این خاطرات آبادان تا روزی که هستم و در کوچههایش قدم بر میدارم، برایم زندهاند.
* به نظر شما چرا زنان در زمینه نوشتن کتابهای خاطره دفاع مقدسی بیشتر فعال هستند تا مردان؟
شاید به این خاطر است که مردها مشغلهشان برای گذران زندگی بیشتر است از طرف دیگر به نظر من نبوغ زنها در نوشتن بیشتر است.
* به نظر شما تا امروز چقدر توانستهایم روایت دقیقی از دفاع مقدس داشته باشیم؟
تا جایی که واقعیتها گفته شده و قلم مؤمنی آن را منتقل کرده است.
* به نظر شما حجم بالای خاطره نگاری چه اثری در نوشتن آثار دفاع مقدسی دارد؟
خاطره نگاری کمک میکند تا خاطرات ریز و درشت که پراکنده هستند، منسجم شوند و در نهایت در قالب کتابی برای ساختن، فیلم و مستند آماده شود.
* از یکی از کتابهای شما یعنی ملاصالح برای تولید فیلم اقتباس شده اما در مجموع اقتباس از کتابهای دفاع مقدس کم است. چرا تا امروز اقتباس از کتابها برای تولید فیلم یا سریال یا تئاتر کم بوده؟
شاید به خاطر تأثیر مخرب فضای مجازی بر ذهن و فکر جـوانان باشد که ابتذال و دلقک بازی و بی بندباری در رسانه سینما جای خود را به موضوعات اجتماعی و موضوعات مهمی چون دفاع مقدس داده است. نشانه و دلیل کم بودن اقتباس، مطالعه نکردن و نپرداختن به کتابهای دفاع مقدس است. به هرحال اقتباس از کتابهای دفاع مقدس باعث میشود این حماسهها ماندگارتر شوند.
*چه قدر مطالب ناگفته و ناشنیده درباره دفاع مقدس باقی مانده؟ کدام وقایع، اتفاقات یا واقعیتها از آن دوران جای پرداختن بیشتری دارد و کمتر نویسندگان ما سراغش رفتند؟
به هر حال خاطرات زیادی با گذشت زمان فراموش شدند یا به زبان راویها نیامده است. خیلی از افراد اتفاقات آن روزها فراموششان شده و بعضی فقط اتفاقات برجسته را نقل میکنند و بعضی هم در روایت دچار بیان مطالب غیر واقعی شدهاند و تا امروز تصویر واقعی و کاملی از جنگ در قالب خاطرات جز در مواردی اندک بیان نشده است. به هر حال یک نفر نمیتواند تمام اتفاقات روی داده در یک منطقه را بازگو کند. خیلی از اتفاقات آن روزها بیان نشده و جای کار فراوان وجود دارد.