فلسفه و فرهنگ عاشورا از دیرباز بهعنوان یکی از غنیترین و تأثیرگذارترین مفاهیم در هنر و ادبیات ایرانی و اسلامی شناخته شده است. این رویداد تاریخی نهتنها از بعد معنوی و دینی، بلکه به لحاظ انسانی و اخلاقی نیز ظرفیتهای فراوانی برای بازنمایی در آثار هنری بهویژه در سینما و تلویزیون دارد. با این وجود، تاکنون بهرغم اهمیت بالای عاشورا، پرداختن عمیق و مفصل به فلسفه و آموزههای آن در فضای هنری کشور با مشکلات و موانع متعددی مواجه بوده است.
یکی از دلایل اصلی این کمکاری، علاوه بر چالشهای پیش روی هنرمندان، نبود مدیریت و حمایت کافی از سوی مسئولان فرهنگی است. در حالی که هنرمندان بسیاری با انگیزه و اشتیاق به پژوهش و تولید آثار فاخر در این حوزه میپردازند، عدم انتخاب مدیران فرهنگی شایسته و عدم ایجاد شرایط مناسب موجب شده است که بسیاری از این آثار هرگز به مرحله تولید و عرضه نرسند. این نارساییها سبب شده تا ظرفیت عظیم عاشورا در هنرهای نمایشی کمتر مورد بهرهبرداری قرار گیرد و مخاطبان نیز از عمق این فرهنگ بزرگ بیبهره بمانند.
با وجود تمام مشکلات، آثاری مانند فیلم «روز واقعه» نمونههایی موفق هستند که توانستهاند با نگاهی درست و آگاهانه، حتی از دور، گوشهای از عظمت عاشورا را به تصویر بکشند. این موفقیتها نشان میدهد که اگر نگاهها بهصورت علمی، دقیق و مسئولانه باشد، میتوان آثار ارزشمندی خلق کرد که هم آموزنده و هم جذاب باشند. اما رسیدن به چنین سطحی نیازمند عزم راسخ مدیران فرهنگی و حمایت بیدریغ آنان است.
پیرامون این موضوع،گفتوگویی تفصیلی با انسیه شاه حسینی، فیلمنامهنویس و صاحبنظر سینما، انجام داده است که در ادامه با آن همراه میشوید. این مصاحبه به بررسی موانع و فرصتهای تولید آثار عاشورایی در سینما و تلویزیون میپردازد و دیدگاههای ارزشمند ایشان را درباره نقش فرهنگ عاشورا در هنر معاصر بیان میکند.
عاشورا از نظر ظرفیت دراماتیک و هنری تا چه اندازه قابلیت دارد و در چند دهه گذشته در حوزههای هنری بهخصوص سینما و تلویزیون چقدر از این ظرفیت بهرهبرداری شده است؟
عاشورا دارای دو وجه بسیار مهم است که میتوان آنها را از منظر دراماتیک و هنری مورد بررسی قرار داد. اولین وجه، ساختار یا به عبارت امروزیتر، وجه سختافزاری عاشورا است؛ یعنی قالب و چارچوب کلی آن که شامل اتفاقات تاریخی، وقایع و ساختار حماسی داستان میشود. وجه دوم اما، بعد مفهومی عاشورا است که به عمق فلسفی، معنوی و اخلاقی آن اشاره دارد. نکته جالب و به ظاهر متناقض عاشورا این است که این دو وجه، یعنی ساختار سختافزاری و مفهومی، در کنار هم، از طریق ویژگی حماسی داستان عاشورا پیوندی بسیار قوی پیدا میکنند.
حماسه عاشورا با وجود شهادت و شکست قهرمانانش، به دلیل نتیجهای که به نفع حق و عدالت رقم میخورد، در دل خود پیروزی و شادی را به همراه دارد. این شهادتها نه به معنای پایان ناامیدی، بلکه به معنای آغاز امید و احیای ارزشها هستند. از این جهت، عاشورا را باید یک جشن بزرگ تلقی کرد؛ جشنی برای اراده انسانی که توانست به رغم همه سختیها تا آخرین نفس ایستادگی کند و قدرت الهی را در نتیجه کار خود آشکار سازد. این اراده و ایمان، باعث میشود هر قطره خون داده شده در راه حق، به یک چشمه جوشان برای نسلهای بعدی تبدیل شود.
بنابراین، اگر عاشورا را از منظر این مفهوم نگاه کنیم، میتوانیم دریابیم که در کشوری مانند ایران که فرهنگ عاشورایی در آن ریشهدار است و حتی جنگ هشت ساله نیز تحت تأثیر این فرهنگ شکل گرفت، عاشورا به عنوان یک منبع الهام و قدرت حیاتبخش برای خلق آثار هنری به خصوص در سینما و تلویزیون باید بیش از این مورد بهرهبرداری قرار گیرد. این ظرفیت عظیم تاکنون به اندازه کافی در هنرهای نمایشی و تصویری ما استفاده نشده است.
نگاه شما به تأثیر فرهنگ عاشورایی بر جامعه و هنر ایران چیست؟ آیا این نگاه در آثار هنری به خوبی دیده شده است؟
فرهنگ عاشورایی نه تنها یک فرهنگ حماسی، بلکه یک فرهنگ زنده و جاری است که جامعه ایران به شکلی عمیق تحت تأثیر آن قرار دارد. عاشورا نماد اراده، ایثار، مقاومت و پیروزی است. نمونه آن، جنگ هشت ساله ایران با دشمن که به وضوح نشان داد چگونه فرهنگ عاشورا میتواند یک جامعه را به وحدت و ایستادگی در برابر سختیها و ناامیدیها برساند.
این فرهنگ هر سال در ماه محرم زنده میشود و نه تنها یک مراسم عزاداری، بلکه یک جشن بزرگ برای پیروزی معنوی محسوب میشود. مراسم عزاداری و تشییع جنازهها، گرچه با داغ و اندوه همراه است، اما در دل خود شادی و انرژی خاصی دارد که روح جامعه را تقویت میکند.
با این حال، آنچه در عرصه سینما و تلویزیون ما اتفاق افتاده، گاهی فاصلهای آشکار با این فرهنگ بزرگ و غنی دارد. آثار زیادی وجود دارند که به جای بازتاب ارزشهای عاشورایی، به سمت نمایش خشونت بیهدف، پلشتی و سیاهیهای اخلاقی رفتهاند. این مسائل ناشی از غفلت یا حتی نادیده گرفتن جوهره و روح فرهنگ عاشوراست. اگر بخواهیم فیلمهای تولید شده را با نگاهی عاشورایی بررسی کنیم، باید گفت که هنوز بخش عمدهای از این ظرفیت عظیم در تولید آثار هنری به درستی استفاده نشده است.
در نگاه شما، سینما و هنر نمایشی چگونه میتوانند با بهرهگیری از فرهنگ عاشورا، اثری ماندگار و روحبخش خلق کنند؟
اولین گام برای بهرهگیری واقعی از فرهنگ عاشورا در هنر، درک عمیق و صحیح از ماهیت و معنای عاشورا است. عاشورا قصهای نیست صرفاً از شهادت و مرگ، بلکه داستان پیروزی حق در برابر باطل است؛ پیروزیای که در دل خود شادی و امید میپرورد. بنابراین، هر اثر هنری که از عاشورا الهام میگیرد باید بتواند این حس پیروزی و زندگیبخشی را منتقل کند.
در واقع، نگاه عاشورایی باید به گونهای باشد که مخاطب پس از دیدن اثر، نه فقط غمگین یا دلسرد شود، بلکه احساس کند که به زندگی انرژی گرفته، پرواز کرده و عشق به انسانیت و خوبیها در دلش زنده شده است. اگر در فیلمها یا نمایشها ما این روح و احساس منتقل نشود، در واقع از جوهر اصلی عاشورا دور شدهایم.
اگر بخواهیم سینمای ما اثری ماندگار و درخشان بسازد، باید به جای نمایش پلشتیها و سیاهیهای غیرواقعی، به دنبال آثاری باشیم که بر اساس فرهنگ عاشورا، ارزشهای انسانی را ارتقا دهند. عشق، ایثار، همبستگی و ایستادگی در برابر سختیها باید محور اصلی این آثار باشد. چنین آثاری نه تنها به جامعه روح میبخشند، بلکه فرهنگ غنی ما را به بهترین شکل به جهانیان معرفی میکنند.
دلیل کمکاری سینما و تلویزیون در پرداختن به فلسفه عاشورا چیست؟ این کمکاری را باید ناشی از ضعف هنرمندان دانست یا مشکلات مدیریتی؟
پاسخ به این پرسش باید از چند جنبه مورد بررسی قرار گیرد، چرا که نمیتوان تمامی کاستیها را صرفاً به یک گروه نسبت داد. بخشی از مشکل ممکن است به هنرمندان برگردد؛ شاید برخی از آنان به اندازه کافی مطالعه و پژوهش در این زمینه انجام ندادهاند، که البته این مسئله هم به اندازه خود اهمیت دارد. اما باید تأکید کرد که این موضوع شامل همه هنرمندان نمیشود. بسیاری از هنرمندان ما در این حوزه تشنه تحقیق هستند، زمان و انرژی صرف میکنند، فیلمنامه مینویسند و ایدههای ارزشمند ارائه میدهند، اما این آثار به دلایل مختلفی، مانند عدم حمایت یا موانع اجرایی، در گوشهای خاک میخورند و به مرحله تولید و نمایش نمیرسند.
از طرف دیگر، بخش اعظم مسئله متوجه مدیران فرهنگی است. اینکه چه زمانی این ظرفیتها و ایدهها بتوانند به محصول نهایی برسند، وابسته به انتخاب مدیران توانمند و دغدغهمند است. مدیرانی که درک درستی از مأموریت خود داشته باشند و صندلی مدیریتی را نه فقط برای بهرهبرداری شخصی، بلکه به عنوان مسئولیتی خطیر نسبت به فرهنگ و هنر بدانند. مدیری که به جای تمرکز صرف بر امکانات و سهم خود از بودجه و موقعیت، دغدغه اصلیاش ارتقای سطح فرهنگ و هنر باشد، میتواند مسیر را برای هنرمندان باز کند و آثار فاخر و ماندگار تولید شود.
به نظر شما مدیران فرهنگی باید چه ویژگیهایی داشته باشند تا بتوانند این خلأ را پر کنند؟
اولین و مهمترین ویژگی، وجدان کاری و احساس مسئولیت است. مدیر فرهنگی باید همواره این سؤال را از خود بپرسد که «من چرا اینجا هستم؟ چه کاری باید انجام دهم؟» نه اینکه صرفاً درگیر مسائل جانبی مانند رقابتهای داخلی یا حفظ جایگاه خود باشد. مدیر فرهنگی موفق کسی است که به جای فکر کردن به سهم امکانات، به فکر اثری بماند که در طول مدت مدیریت خود بر جای میگذارد؛ اینکه بعد از رفتنش بتواند با افتخار در دل فرهنگ جامعه جایی برای خود باز کند و وجدان آسودهای داشته باشد.
متأسفانه، بسیاری از مدیران به جای این نگرش، بیشتر به منافع شخصی یا کوتاهمدت میاندیشند. این مسأله باعث میشود که تصمیمگیریها سطحی باشد و فرصتهای ارزشمند به سادگی از دست برود. نمونههایی از این مدیران را دیدهام که به جای تأمل و تفکر عمیق، پاسخهای ساده و غیرمؤثر میدهند و همین مسأله فاجعهآفرین است.
از نظر شما، تاکنون در سینما یا تلویزیون اثری که به خوبی فلسفه عاشورا را منعکس کرده باشد وجود داشته است؟ اگر بله، نمونههای بارز کدامند؟
اگر بخواهم به صورت اجمالی پاسخ دهم، یکی از معدود آثار موفق و شاخص در این زمینه، فیلم «روز واقعه» است که هنوز هم به عنوان یک شاهکار شناخته میشود. دلیل موفقیت این اثر، نگاه صحیح و اصولی آن به عاشورا است. فیلمسازان این اثر توانستند از زاویهای دور به داستان عاشورا نگاه کنند و با حفظ اصالت روایت، موضوع را به گونهای نشان دهند که برای مخاطب قابل فهم و جذاب باشد.
«روز واقعه» براساس رمانی از نویسنده لبنانی نوشته شده است که بعدها توسط بیضایی بازنویسی و کارگردانی شد. نگاه این اثر، نگاه یک شاهد از دور است که میتواند همه ابعاد را ببیند و روایت کند، نه اینکه خود مستقیماً در دل حادثه باشد و گرفتار احساسات و جزئیات پیچیده آن شود.
آیا امکان دارد که نگاه از نزدیک به عاشورا در تولید آثار هنری موفقتر باشد؟
این نکته بسیار مهمی است که عاشورا را نمیتوان صرفاً از زاویه دید نزدیک و جزئیات عاطفی بررسی کرد، زیرا چنین نگاهی ممکن است به دام احساسات و برداشتهای سطحی بیفتد که در نهایت به انحراف از اصل ماجرا میانجامد. بسیاری از کسانی که ادعای درک عمیق عاشورا را داشتهاند، به دلیل نزدیک شدن بیش از حد به موضوع، به بیراهه رفتهاند. اما در مقابل، نگاه از دور به عاشورا به هنرمند این امکان را میدهد که کلیت ماجرا را ببیند، ابعاد مختلف آن را درک کند و در نتیجه بتواند یک اثر هنری جامع و عمیق خلق نماید. این نگاه باید آگاهانه، با فهم کامل فلسفه و مفاهیم عاشورا همراه باشد.
با توجه به تجربیات شما، چرا هنوز در تولید فیلمهای عاشورایی آنگونه که باید پیشرفت نکردهایم؟
متأسفانه، امکانات و ظرفیتهای فراوانی در اختیار ما بوده و هست، اما به دلیل ضعف مدیریت و عدم بهرهبرداری مناسب، بسیاری از این فرصتها به هدر رفتهاند. به جای آنکه مدیران فرهنگی به جایگاه واقعی خود و نقش تعیینکنندهشان در تولید آثار فاخر پی ببرند، بیشتر به ظواهر و مسائل جانبی توجه میکنند.
در بسیاری از موارد، مدیران فرهنگی هنگام افتتاح فیلمها یا پروژهها، صرفاً درگیر عکس گرفتن و مصاحبه میشوند و توجه کافی به محتوا و کیفیت اثر ندارند. این برخورد سطحی و کمتوجهی به فلسفه عاشورا، باعث میشود که آثار تولید شده نتوانند به جایگاه واقعی خود دست یابند و ماندگار شوند.
چه توصیهای به هنرمندان و مدیران فرهنگی دارید تا این خلاها پر شود؟
توصیه من به هنرمندان این است که با جدیت و عشق به پژوهش و مطالعه بپردازند، نگاهشان به عاشورا عمیق و آگاهانه باشد و سعی کنند با نگاهی از دور و جامع، مفاهیم را استخراج و به تصویر بکشند. به مدیران فرهنگی نیز توصیه میکنم که وجدان کاری و مسئولیتپذیری را در اولویت قرار دهند، مأموریت خود را فراتر از منافع شخصی ببینند و به دنبال خلق آثار فاخر و ماندگار باشند. در نهایت، اگر مدیران فرهنگی دغدغهمند و توانمند بر سر کار باشند، مسیر برای هنرمندان باز شده و آثار هنری اصیل و ارزشمند درباره عاشورا به شکل گسترده و مؤثری تولید خواهد شد که هم فرهنگ جامعه را ارتقا میدهد و هم در سطح جهانی شناخته خواهد شد.
چه ویژگیهایی در فیلمنامه روز واقعه وجود دارد که آن را به اثری شگفتانگیز و ماندگار تبدیل کرده و چرا فکر میکنید این اثر نمونهای موفق در پرداخت به عاشورا است؟
ابتدا باید بگویم که فیلمنامه «روز واقعه» به واقع از نظر ساختار و محتوایی شگفتانگیز و زیباست، تا حدی که اگر هر فیلمسازی به سراغ آن میرفت، قطعاً اثری برجسته خلق میکرد. در عین حال، خوشبختانه بنده تجربه همکاری با خانم شاهحسینی را نیز داشتهام و میدانم که ایشان با درک عمیق و حس و حال خاصی که نسبت به موضوع دارند، توانستهاند این اثر را به گونهای دراماتیک و تاثیرگذار به تصویر بکشند. این فیلمنامه نه تنها عظمت موضوع عاشورا را نادیده نمیگیرد بلکه به آن جلوهای ماورایی و معنوی بخشیده است که این خود بسیار ارزشمند است.
اما نکتهای که باید به آن توجه داشت این است که پرداختن به عاشورا نباید تنها به ساختن اثری هیجانی و پرتنش خلاصه شود. واقعیت آن است که ما در منطقه غرب آسیا زندگی میکنیم و هر روز با مسائل و رویدادهایی مواجهیم که ریشه در عدالتخواهی، ظلمستیزی و دفاع از حق دارند؛ اصولی که خود بخشی از فرهنگ عاشورایی ما هستند. بنابراین، میتوان گفت که عاشورا صرفاً یک داستان تاریخی نیست، بلکه یک فرهنگ زنده است که در زندگی روزمره ما جاری است.
از نظر شما چگونه میتوان فرهنگ عاشورایی را به صورت واقعی و ملموس در فیلمها و آثار هنری به تصویر کشید؟ آیا صرفاً پرداختن به رویدادهای تاریخی کافی است یا باید مفاهیم عمیقتری منتقل شود؟
قطعاً صرفاً بازگویی رویدادهای تاریخی عاشورا کافی نیست؛ بلکه آنچه اهمیت دارد، انتقال فرهنگ و فلسفهای است که عاشورا نماینده آن است. به عنوان مثال، در زندگی روزمره وقتی فردی با ناعدالتی روبرو میشود و سکوت نمیکند، از مظلوم دفاع میکند و از حق خود و دیگران حمایت میکند، این همان روح و جوهر فرهنگ عاشورایی است.
اگر این فرهنگ در فیلمها و آثار هنری ما به گونهای زنده و ملموس نمایش داده شود، که فرد به درک عمیقتری از حقانیت، مقاومت، شجاعت و ایستادگی برسد، آنگاه اثر هنری به هدف واقعی خود رسیده است. فرهنگ عاشورا یعنی دفاع از حق به هر قیمتی، نه تسلیم شدن در برابر مشکلات و موانع، حتی اگر شرایط دشوار باشد.
بسیاری معتقدند در روند تولید فیلم و فیلمنامهنویسی، مشکلات مدیریتی و وجود نفوذیها و موانع در شورای فیلمنامه، باعث میشود که آثار فاخر نتوانند به خوبی ساخته شوند. نظر شما در این باره چیست و چگونه این مسئله با فرهنگ عاشورایی مرتبط است؟
متأسفانه باید اعتراف کرد که بخش بزرگی از مشکلات ما در حوزه تولید آثار فاخر، متوجه ساختار مدیریتی و تصمیمگیریها در نهادهای فرهنگی است. من بارها مشاهده کردهام که در برخی شوراها، افرادی حضور دارند که به جای دفاع جدی از حق و حقیقت، سکوت پیشه میکنند یا حتی اجازه نمیدهند حق به درستی بیان شود. این رفتارها نه تنها باعث میشود آثار هنری در سطحی پایین باقی بمانند، بلکه به معنای خیانت به ارزشهایی است که عاشورا نماینده آن است.
فرهنگ عاشورایی در اینجا به ما میآموزد که باید از حق دفاع کنیم، حتی اگر با مخالفتها و فشارهای متعدد روبرو شویم. در مقابل، سکوت و مماشات با باطل، خیانت به این فرهنگ و به حقیقتی است که باید پاس داشته شود. بنابراین، مدیران و تصمیمگیرندگان باید وجدان کاری و شجاعت لازم را داشته باشند تا بتوانند از حق و حقیقت دفاع کنند و مسیر تولید آثار باارزش را هموار سازند.
در پایان، چه توصیهای برای فعالان فرهنگی و هنرمندان دارید تا بتوانند بهتر از ظرفیتهای فرهنگ عاشورایی در تولید آثار هنری استفاده کنند و این فرهنگ را در جامعه زنده نگه دارند؟
نخستین توصیه من این است که هنرمندان و فعالان فرهنگی باید به مطالعه و تحقیق عمیق درباره فلسفه عاشورا بپردازند و آن را تنها یک داستان تاریخی نبینند بلکه به عنوان یک فرهنگ زنده و جاری در زندگی روزمره بشناسند. این فرهنگ در هر برخورد با عدالت و ظلم قابل مشاهده است و باید در آثار هنری به شکل قابل فهم و تأثیرگذار منعکس شود.
در مرحله دوم، مدیران فرهنگی و نهادهای تصمیمگیر باید جایگاه خود را به درستی بشناسند و مسئولیت خود را جدی بگیرند؛ به جای تمرکز بر منافع کوتاهمدت، باید به دنبال خلق آثار ماندگار و ارتقای سطح فرهنگی جامعه باشند. فقط در این شرایط است که میتوان امیدوار بود که فرهنگ عاشورا به طور واقعی و پایدار در هنر و سینمای ما جاری شود.