۱۸ تير ۱۴۰۴ - ۲۲:۱۲

چگونه مُحَرّمی متفاوت داشته باشیم؟ / توصیه‌ای کلیدی برای مداحان و وُعّاظ

چگونه مُحَرّمی متفاوت داشته باشیم؟ / توصیه‌ای کلیدی برای مداحان و وُعّاظ
حضور در مجالس امام حسین‌ علیه‌السلام، از جمله نعمت‌هایی است که ارزش آن در قالب الفاظ نمی‌گنجد؛ اما لازم است انسان بیاموزد که نوعی ارتباط و توسل شخصی، پنهانی و درونی با حضرت سیدالشهدا داشته باشد؛ مثلاً روزانه حتی برای یک دقیقه، در گوشه‌ای خلوت، رو به سوی کربلا کند و یک سلام ساده و خالصانه نثار حضرت کند.
کد خبر: ۹۸۵۸

به گزارش خیمه مگ،در روزهای پرشور محرم که دل‌ها با نوای حسینی می‌تپد و کوچه‌ها رنگ عزا می‌گیرند، بسیاری از افراد در پی راهی هستند تا از این فرصت معنوی، بهره‌ای ماندگار ببرند. 

رسانه رسمی در گفت‌وگویی با حجت‌الاسلام والمسلمین سید احمد فقیهی از اساتید اخلاق حوزه علمیه قم به بررسی راهکارهای عملی تقویت محاسن اخلاقی در ماه محرم پرداخته است تا فضائل اخلاقی ماه محرم را عمیق‌تر درک کرده و از این سرمایه معنوی، بهره‌ای حقیقی ببریم.

 

* ضمن تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید، به عنوان سوال اول بفرمایید که چرا ماه محرم می‌تواند فرصت مناسبی برای تقویت فضائل و محاسن اخلاقی باشد؟

 

بسم الله الرحمن الرحیم. اجازه بدهید در مقدمه، دو نکته را عرض کنم. اول این‌که مرحوم آیت‌الله بهجت رحمه‌الله علیه می‌فرمودند: واقعه کربلا و عاشورا چنان عظیم و ژرف است که آن‌چه تاکنون درباره‌اش گفته شده یا گفته می‌شود، تنها اشاراتی اندک به آن حقیقت بزرگ است.

ایشان تأکید داشتند که برخی گمان می‌کنند منبری‌ها، روضه‌خوان‌ها یا مداحان این واقعه را بزرگ‌نمایی می‌کنند؛ اما حقیقت آن است که حتی ذره‌ای از این حادثه، نه قابل فهم کامل است، نه قابل توصیف دقیق.

ایشان می‌فرمودند: «محال است عظمت واقعی این واقعه درک و بیان شود.»

مرحوم علامه طباطبایی رضوان‌الله تعالی علیه نیز در تفسیر گرانسنگ المیزان، از این واقعه با تعبیر «واقعه طف» یاد می‌کنند و می‌فرمایند: «چنین حادثه‌ای نه سابقه‌ای در گذشته دارد و نه امکان تکرار در آینده؛ نه چنان صحنه‌ای، نه چنان قیامی و نه چنان یارانی پیش از آن بوده و نه بعد از آن خواهد بود.»

با توجه به این مقدمه، اگر بخواهیم از منظر اخلاقی به واقعه کربلا نگاه کنیم، باید به حقیقت شهادت و مفهوم آن در قرآن مراجعه کنیم. میدان شهادت در کربلا شامل حضور شخصیت‌هایی چون سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام، حضرت عباس علیه‌السلام قمر بنی‌هاشم، حضرت علی‌اکبر علیه‌السلام و دیگر یاران باوفای امام بود؛ اما نکته‌ای قابل توجه این است که لفظ «شهید» در معنای مصطلحش، در قرآن نیامده است.

در قرآن کریم واژه‌های «شهید» و «شاهد» به کار رفته‌اند، اما مقصود از آن‌ها، افرادی هستند که شاهد اعمال مردم و گواه بر عالم هستی‌اند. با این‌حال، در برخی آیات، اشاره به کسانی شده که در راه خدا کشته شده‌اند. مانند آیه شریفه:
«وَلَا تَحْسَبَنَّ ٱلَّذِینَ قُتِلُوا۟ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ أَمْوَٰتًۭا ۚ بَلْ أَحْیَآءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ».

این تعبیر نشان می‌دهد که کشته‌شدن در راه خدا معنای خاصی دارد؛ زیرا خداوند مسیر آن را «فی سبیل الله» نامیده است. این تعبیر حاکی از وجود راهی مشخص است که انتهای آن به خداوند ختم می‌شود. در قرآن، این مسیر در قالب‌های مختلفی آمده است، مانند: «یُنْفِقُونَ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ» و «یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ»؛ و همه آن‌ها بر این نکته تأکید دارند که ما، چه بخواهیم و چه نخواهیم، در مسیری قرار داریم.

 

چگونه ماه مُحرم را به جهش اخلاقی تبدیل کنیم؟

 

قرآن در سوره انشقاق می‌فرماید: «یَـٰٓأَیُّهَا ٱلْإِنسَـٰنُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَیٰ رَبِّکَ کَدْحًۭا فَمُلَـٰقِیهِ»؛ یعنی انسان در حال تلاش و حرکت به سوی پروردگار خویش است.

علامه طباطبایی می‌فرمایند: این راه‌ها به سه دسته تقسیم می‌شوند:

۱. راه‌هایی که به سقوط منتهی می‌شوند. این معنا در آیه‌ای چون: «وَمَن یُهِنِ ٱللَّهُ فَمَا لَهُۥ مِن مُّکْرِمٍ ۚ»، می‌آید، که تعبیر «هُوَیّ» به معنای سقوط در آن نهفته است.

۲. راه‌هایی که منتهی به گمراهی‌اند. افراد گمراه در این مسیرها حرکت می‌کنند، اما در واقع درجا می‌زنند و به جایی نمی‌رسند؛ گویی دور خود می‌چرخند. اینان همان «ضالین» هستند.

۳. راه‌هایی که انسان را به سوی خداوند و به آسمان بالا می‌برند. قرآن می‌فرماید: «لَا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَٰبُ ٱلسَّمَآءِ»، یعنی برخی انسان‌ها راهی دارند که به سوی درهای آسمان گشوده می‌شود؛

اما برای برخی دیگر این درها بسته است. اگر دری وجود دارد، پس راهی نیز باید باشد که به آن در منتهی می‌شود.

تقسیم‌بندی دیگری نیز وجود دارد که علامه طباطبایی رحمه‌الله علیه بدان اشاره دارند. در قرآن آمده: «فَإِنِّی قَرِیبٌ»؛ راه برخی بندگان به خدا بسیار نزدیک است.

دعای عرفه نیز به همین موضوع اشاره دارد که «راه، به تو نزدیک است» و انسان در مسیر شهادت، در همین راه حرکت می‌کند؛ راهی که «فی سبیل الله» است و بسیار هم نزدیک.

قرآن کریم می‌فرماید: «قُل لَّآ أَسْـَٔلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا ٱلْمَوَدَّةَ فِی ٱلْقُرْبَیٰ»؛ پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند: این محبت اهل بیت را نه برای خودم، بلکه به سود شما می‌خواهم. چرا؟

چون: «إِلَّا مَنِ ٱتَّخَذَ إِلَیٰ رَبِّهِۦ سَبِیلًۭا».

این همان «فی سبیل الله» است، اما این‌بار مجسم بر روی زمین، در مسیر حجت خداوند. کسانی که در مسیر امام حسین علیه‌السلام قرار می‌گیرند، در واقع در مسیر الهی گام برمی‌دارند.

این، همان نکته تربیتی و اخلاقی است که در ایام محرم و به‌طور کلی در مجالس عزای سیدالشهدا علیه‌السلام باید مورد توجه قرار گیرد:

ما باید طوری زندگی کنیم که تمام اعمال‌مان در مسیر الهی و در راستای راه ولایت باشد؛ راهی که امروز در تبعیت از ولی فقیه، مقام معظم رهبری، ادامه می‌یابد. هر کس در این مسیر باشد، در حقیقت در «سبیل الله» قدم برداشته است.

مرحوم امام خمینی رضوان‌الله تعالی علیه، بسیار این آیه را تکرار می‌کردند: «قُلْ إِنَّمَآ أَعِظُکُم بِوَٰحِدَةٍ ۖ أَن تَقُومُوا۟ لِلَّهِ»

یعنی ای پیامبر! بگو تنها یک موعظه دارم: این‌که برای خدا قیام کنید. اگر انسان واقعاً در مسیر خدا باشد، دیگر به چیز دیگری نیاز ندارد. آن‌گاه تمام زندگی انسان در مسیر «فی سبیل الله» قرار می‌گیرد؛ اعم از کار، تحصیل، منبر، مباحثه، حتی کسب و کار.

حتی امام حسین علیه‌السلام، در سخت‌ترین لحظات، مانند شهادت حضرت علی‌اصغر، که بسیار جان‌سوز بود، فرمودند: «خوشحالم که می‌دانم این فرزندم در راه خدا جان داده است.» در لحظات آخر در گودال قتل‌گاه، ذکر خداوند بر لبانشان جاری بود: «إلهی رضاً بِقضائِک».

این آموزه‌ها تنها درباره شهدای کربلا نیست، بلکه درباره همه شهدا، چه در دوران دفاع مقدس و چه در این روزهای اخیر، نیز صادق است. شهید یعنی کسی که در مسیر «فی سبیل الله» گام برداشته است؛ یا با جهاد، یا با انفاق، یا با جان‌فشانی.

قرآن در سوره حمد می‌فرماید: «ٱهْدِنَا ٱلصِّرَٰطَ ٱلْمُسْتَقِیمَ».

علامه طباطبایی هم با استناد به روایات و هم با استدلال عقلی، اثبات می‌کنند که صراط مستقیم همان راه ولایت است. اگر انسان این مسیر را بیابد و در آن گام بردارد، تمام شئون زندگی‌اش—چه اخلاقی، چه تربیتی، چه سیاسی، اجتماعی و حتی خانوادگی—در مسیر درست قرار می‌گیرند.

بسیاری از مشکلات خانوادگی امروز ما، ناشی از آن است که خانواده‌ها از مسیر «فی سبیل الله» خارج شده‌اند و هوای نفس و خواسته‌های مادی در زندگی دخالت کرده‌اند. حتی امور اقتصادی نیز باید در مسیر الهی قرار گیرند: «مَّن ذَا ٱلَّذِی یُقْرِضُ ٱللَّهَ قَرْضًا حَسَنًۭا».

اقتصاد، جهاد، انفاق و کل زندگی باید در مسیر خدا باشد.

این است مسیری که در جلسات سیدالشهدا علیه‌السلام باید به آن توجه ویژه داشته باشیم. ان‌شاءالله که بتوانیم از این فرصت‌ها بهره‌مند شویم.

 

چگونه ماه مُحرم را به جهش اخلاقی تبدیل کنیم؟

 

* در ماه محرم قرار داریم و جلسات در حوزه‌های مختلفی برگزار می‌شود. اشک بر سیدالشهدا علیه‌السلام تا چه اندازه می‌تواند مسیر تعالی و صعود را برای انسان فراهم کند؟ و سؤال دوم اینکه آیا فقط اشک کافی است یا اینکه انسان باید به سراغ امور دیگری هم برود؟

 

اولین نکته اینکه مرحوم علامه طباطبایی رحمه‌الله‌علیه در تفسیر «المیزان» به نکته‌ای بسیار مهم اشاره می‌فرمایند. ایشان می‌فرمایند: نقطه‌ضعف انسان که شیطان نیز از همان‌جا نفوذ می‌کند، عواطف و احساسات اوست.

به این معنا که انسان، اگر خودش را در اختیار عواطف و احساسات قرار دهد، این عواطف و احساسات او را به‌صورت طبیعی در مسیرهای حیوانی و غریزی سوق می‌دهند. به‌عنوان مثال، انسان فرزندان خود را دوست دارد، و این دوست داشتن در بسیاری مواقع افراطی هم می‌شود، به‌گونه‌ای که حتی توان تحمل شهادت یا از دست دادن فرزند را ندارد.

اما نکته‌ی اساسی اینجاست: اگر بتوانیم عواطف و احساسات‌مان را جهت‌دهی کنیم، این یک تحول تربیتی بسیار مهم است. خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: «قُلْ إِنْ کَانَ آبَاؤُکُمْ وَأَبْنَاؤُکُمْ وَإِخْوَانُکُمْ وَأَزْوَاجُکُمْ وَعَشِیرَتُکُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا... أَحَبَّ إِلَیْکُم مِّنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ...»

یعنی اگر این‌ها (پدرانتان، فرزندانتان، همسرانتان، اقوامتان، اموالتان) نزد شما محبوب‌تر از خدا و پیامبرش باشند، این نشان‌دهنده‌ی آن است که عواطف شما رها شده و جهت‌گیری درستی ندارند.

 

حالا یکی از برکات مجالس سیدالشهدا علیه‌السلام و اشک بر امام حسین علیه‌السلام دقیقاً همین است که این احساسات و عواطف را در مسیر حق جهت می‌دهد؛ یعنی مسیر امام حسین علیه‌السلام، مسیر شهادت، مسیر حجت خدا.

وقتی انسان در مجلس امام حسین اشک می‌ریزد، این گریه به‌خاطر از دست دادن مال یا شکست در یک بازی نیست؛ این اشک به خاطر به شهادت رسیدن یک شخصیت الهی، مثل حجت خداست.

در زیارت عاشورا، در سجده‌ی پایانی می‌گوییم: «اللهم لک الحمد حمد الشاکرین لک علی مصابهم، الحمد لله علی عظیم رزیّتی»؛ یعنی خدایا! تو را حمد و سپاس می‌گویم، حمد کسانی که در برابر این مصیبت بزرگ شکرگزارند.

این نشان می‌دهد که اگر من اندوهگین هستم یا اشک می‌ریزم، برای چنین مصیبتی است، نه برای زیان‌های مادی کوچک.

نکته‌ی دوم که بسیار مهم است، مربوط به بیانی از مرحوم آیت‌الله مصباح یزدی رحمه‌الله‌علیه است. ایشان در شبی از شب‌های شهادت امام سجاد علیه‌السلام، حدود بیست سال پیش، سخنرانی مفصلی در موضوع توسل داشتند.

در پایان آن جلسه، فرمودند: حالا معلوم می‌شود که این مجالس روضه و عزاداری و اشک برای امام حسین علیه‌السلام، چه مقام و ارزشی نزد خداوند دارد. ما انسان‌ها واقعاً قدر آن را نمی‌دانیم.

ایشان تأکید داشتند که این‌ها فقط یک شکل حداقلی از توسل‌اند. توسل فقط این نیست که جلسه‌ای تشکیل شود، سینه‌زنی یا گریه‌ای باشد و تمام. حقیقت توسل فراتر از این است.

ایشان از «زیارت آل‌یاسین» نقل کردند که در آن خطاب به امام می‌گوییم: «ما بنا من نعمةٍ فمِنکُم»؛ یعنی: هر نعمتی که به ما می‌رسد، به‌واسطه‌ی شماست؛ شما هستید سبب و راه آن نعمت.

این نشان می‌دهد که توسل، در حقیقت به این معناست که انسان بفهمد بی‌نیاز نیست، بلکه محتاج است، و باید به درِ خانه‌ی اهل‌بیت علیهم‌السلام برود.

 

خاطره‌ای هم عرض کنم: زمانی که خدمت آیت‌الله مصباح بودم، حدیث کساء را برای ایشان خواندم. پس از پایان حدیث، از ایشان خواستم که مطلبی بفرمایند. ایشان تأملی کردند و فرمودند:

«حقیقت حدیث کساء همان جمله‌ای است که جبرئیل به پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله عرض کرد: «ما خلقت سماءً مبنیّةً ولا أرضاً مدحیّةً... إلا لأجلکم»

یعنی خداوند همه‌ی عالم را برای وجود مقدس شما و اهل‌بیت‌تان خلق کرده است.

توسل یعنی همین را بفهمیم: اینکه تمام عالم در اختیار اهل‌بیت است، و من، به‌عنوان یک انسان، محتاج و نیازمندم و باید به ایشان پناه ببرم.

گاهی شکل این توسل، همین مجالس عزاداری است؛ گاهی مجالس جشن؛ و گاهی هیچ‌کدام از این‌ها نیست، اما انسان در دل خود احساس نیاز به امام حسین یا امام زمان علیه‌السلام می‌کند.

در زیارت جامعه‌ی کبیره آمده است: «وَالأَمْرُ إِلَیْکُم»؛ مرحوم آیت‌الله مصباح می‌فرمودند: یعنی «تدبیر عالم» به دست ائمه‌ی اطهار علیهم‌السلام سپرده شده است. این، حقیقت توسل است.

 

یادم می‌آید در فتنه‌ی سال ۱۳۸۸، شبی بسیار پریشان بودم. حدود نیمه‌شب بود و در حیاط حوزه نشسته بودم که ناگهان دیدم آیت‌الله مصباح از آن‌جا عبور کردند.

به‌سرعت خودم را به ایشان رساندم و با التماس گفتم: «آقا! نمی‌خواهید یک دعایی بفرمایید؟» ایشان که می‌خواستند نکته‌ای تربیتی را تذکر بدهند، با آرامش گفتند: «نه.»

تعجب کردم و پرسیدم: «چرا؟» فرمودند: «مملکت صاحب دارد! مملکت بی‌صاحب نیست که من دعا کنم. صاحب این مملکت، امام زمان علیه‌السلام است. او باید اراده کند، او باید دعا کند.»

این نگاه، همان توسل حقیقی است. مجالس عزاداری، اشک و ناله، همه محترم‌اند و مقام والایی نزد خدا دارند. اما مرتبه‌ی بالاتر آن، این است که انسان به این درک برسد که عالم در اختیار ائمه است، و او نیز نیازمند آنان است، و راه هدایت، فقط از مسیر آن‌ها می‌گذرد.

ان‌شاءالله خداوند ما را از این معرفت بهره‌مند سازد.

 

چگونه ماه مُحرم را به جهش اخلاقی تبدیل کنیم؟

 

* انسان چگونه می‌تواند متوجه شود که در این ماه محرم، در مسیر صعود قرار گرفته است؟ آیا نشانه خاصی وجود دارد که انسان بفهمد راهی که طی کرده درست بوده و بر فضائل و محاسن اخلاقی‌اش افزوده شده است؟

 

من در این زمینه قدری تأمل و بررسی کرده‌ام و به یک نتیجه قطعی رسیده‌ام. اگر نگاهی به تاریخ بیندازیم و افراد اثرگذار و موفق را بررسی کنیم، خواهیم دید که رمز موفقیت آن‌ها فقط و فقط یک چیز بوده و آن، اخلاص است.

بزرگان ما، خصوصاً در لحظات پایانی عمرشان، معمولاً نکات بسیار مهم و کلیدی را یادآور می‌شوند. مرحوم آیت‌الله مصباح یزدی، در واپسین لحظات عمرشان این جمله را فرمودند: «اخلاص را تقویت کنید».

یعنی اگر من یاد بگیرم که صرفاً برای رضای خداوند در مجالس عزاداری شرکت کنم، فقط برای خداوند در این مجالس خدمت کنم، در برگزاری و اداره هیئت فقط نیت خدایی داشته باشم، و حتی اگر من روضه‌خوان هستم، روضه‌خوانی‌ام فقط برای خداوند باشد، آن‌گاه این حضور، این فعالیت، این اشک و عزاداری، ارزشمند و اثرگذار خواهد بود.

اما اگر ـ خدای ناکرده ـ ذره‌ای غیر خدا در نیت من وارد شود، حتی در روضه‌خوانی، آن‌وقت اثر از بین می‌رود. مردم احساس می‌کنند که مجلس بی‌رمق است؛ آن شور و حالی که باید باشد، نیست. چون این شور، وابسته به صدای خوش یا خواندن مصائب به شکل سوزناک نیست، بلکه بستگی مستقیم به اخلاص دارد.

مرحوم امام خمینی (رحمه‌الله علیه)، وقتی برایشان روضه می‌خواندند، آن صفا و تأثیرگذاری در خواندن روضه مرحوم آقای کوثری، از اخلاص ایشان نشأت می‌گرفت. اگر من بخواهم چه به عنوان برپاکننده، چه به عنوان خادم، چه به عنوان روضه‌خوان یا حتی خرج‌دهنده در مجالس امام حسین علیه‌السلام بهره‌مند شوم، تنها راهش اخلاص است.

علامت اخلاص نیز در آیات قرآن و روایات آمده است. قرآن کریم می‌فرماید:

«وَإِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ»؛ یعنی وقتی فقط از خدا یاد می‌شود، دل کسانی که به آخرت ایمان ندارند، دچار انقباض می‌شود، احساس تنگی می‌کنند.

 

یکی از نشانه‌های اخلاص این است که اگر کاری فقط برای خداوند باشد، حتی اگر هیچ‌کس آن را نبیند و هیچ‌کس تعریفی نکند، انسان همچنان نشاط دارد.

اما اگر کار وابسته به دیده شدن توسط دیگران باشد، وقتی جمعیت زیاد است یا از انسان تعریف می‌شود، نشاط پیدا می‌کند، اما اگر کسی نبیند یا جلسه خلوت باشد، انسان دچار کسالت می‌شود. این، نشانه نبود اخلاص است.

شهید حججی (رحمه‌الله علیه) از نجف‌آباد تا اصفهان را که حدود ۲۵ تا ۲۶ کیلومتر فاصله است، طی می‌کرد تا به هیئت برسد. وقتی هم می‌رسید، در آبدارخانه می‌نشست و فقط استکان‌ها را می‌شست. نه کسی او را می‌دید، نه کسی از او تعریف می‌کرد.

 

خاطره‌ای دارم از وقتی با یکی از بزرگان در مجلس روضه‌ای شرکت کردیم. ایشان فرمودند: «شما بنشین و چای بده». من چای می‌دادم و ایشان منبر می‌رفتند. بعد از منبر گفتند: «آن کسی که پشت در چای می‌داد، شاید ارزش کارش از منِ منبری بیشتر باشد»؛ چون دیده نمی‌شود، اما برای خداست.

مرحوم آیت‌الله کمپانی (رحمه‌الله علیه) و مرحوم آیت‌الله بهجت (رحمه‌الله علیه) روضه هفتگی در منزل خودشان برگزار می‌کردند و خودشان چای درست می‌کردند و می‌آوردند. این‌ها نشانه‌های اخلاص است.

 

توصیه‌ای کلیدی برای مداحان و وُعّاظ

بنده نکته‌ای را مخصوصاً به دوستان روضه‌خوان و مداح عرض کنم: گاهی ما روضه می‌خوانیم و هدفمان این است که مردم را به گریه بیندازیم؛ برای چه؟ برای اینکه جمعیت بیشتر توجه کنند؟ برای اینکه صدای ما شنیده شود؟ نه.

درست آن است که من سرم را پایین بیندازم، برای خودم روضه بخوانم، خودم گریه کنم. هر که می‌خواهد، گوش کند و هر که می‌خواهد، گریه کند یا نکند. توجه من باید فقط به خدا باشد.

اثر این اخلاص، آن‌جاست که اگر ـ إن‌شاءالله پیش نیاید ـ روزی من روضه بخوانم و دیگر اشکی از چشمانم جاری نشود، شاید برای این است که توجهم از خدا برداشته شده و فقط به مردم معطوف شده است.

اما اگر برای خودم روضه بخوانم، یعنی برای خدا، و برای دلم، آن‌وقت خدا اثر می‌گذارد. آن حالت، آن اشک، از اخلاص است. باید بدانیم و باور کنیم که اخلاص، کار بسیار سختی است، اما دعا کنیم که خداوند این توفیق را به همه ما عنایت کند.

* خیلی از کسانی که منبری یا روضه‌خوان هستند، واقعاً دوست دارند اخلاص داشته باشند، اما باز می‌بینند که ناخالصی‌هایی در نیت‌شان وارد می‌شود. آیا راهی هست که انسان بتواند حتی اندکی به اخلاص نزدیک‌تر شود؟

 

در این‌جا باید به یک نکته بسیار مهم توجه کرد و آن اینکه نباید دو موضوع را با هم خلط کنیم. اول اینکه: انسان باید با جدیت و اهتمام فراوان به دنبال اخلاص باشد. اما در عین حال، باید بداند که به دست آوردن اخلاص کاری بسیار دشوار است و مراتبی دارد.

اولین راه برای رسیدن به اخلاص این است که از خودِ خداوند طلب اخلاص کنیم. یعنی در دعاهای‌مان با تمام وجود به درگاه خداوند عرض کنیم: «خدایا به من اخلاص عطا کن، من ضعیف هستم». چرا که گاهی انسان دچار ریا می‌شود. این اولین گام است.

 

دوم اینکه: انسان باید ذکر «لا إله إلا الله» را زیاد بگوید، و آن را به قلب خود وارد کند. اگر انسان واقعاً باور داشته باشد که جز خداوند، هیچ‌کس و هیچ‌چیز تأثیرگذار نیست، دیگر به دنبال غیر خدا نمی‌رود.

این نکته را مرحوم علامه طباطبایی (رحمه‌الله علیه) در تفسیر المیزان بیان کرده‌اند. اگر درست به خاطر داشته باشم، ایشان فرموده‌اند: «ما چرا ریا می‌کنیم؟ به این دلیل که می‌خواهیم عزیز و محترم باشیم. ما خیال می‌کنیم عزّت در دست مردم است؛ بنابراین عمل‌مان را به مردم نشان می‌دهیم، به امید اینکه عزیز شویم». حال آنکه این تفکر اشتباه است.

در حالی که قرآن کریم به روشنی فرموده است: «تُعِزُّ مَن تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَن تَشاءُ»؛ یعنی: «هر که را بخواهی، عزت می‌بخشی و هر که را بخواهی، خوار می‌سازی».

اگر انسان این حقیقت را بفهمد و باور کند که هیچ‌کس جز خداوند نقشی در عزت‌بخشی ندارد، دیگر به دنبال نمایش دادن اعمالش به مردم نمی‌رود.

 

مرحوم آیت‌الله بهجت (رحمه‌الله علیه) برای توضیح این موضوع مثالی می‌زدند. می‌فرمودند: فرض کنید کسی در یک اداره می‌خواهد ریا کند. ممکن است برای نگهبان یا آبدارچی ریا کند، یا برای مدیرکل! اما نهایتاً هدفش این است که خود را به کسی نشان دهد که اصلاً اختیار و قدرتی در دست ندارد.

در حالی که اگر انسان به دنبال عزت واقعی است، باید خودش را به صاحب واقعی عزت نشان دهد؛ و او فقط خداوند متعال است.

 

اما حالا ممکن است این سؤال پیش بیاید که: اگر انسان احساس کرد اخلاص ندارد، یا اخلاصش بسیار ضعیف است، چه باید بکند؟ آیا باید از خدمت کردن دست بکشد؟ این‌جا نکته بسیار مهمی مطرح است.

یکی از اساتید شناخته‌شده حوزه (که بنده نام نمی‌برم) نقل می‌کرد که در اوایل دوران طلبگی‌اش، نوحه‌خوانی می‌کرد و صدای خوبی هم داشت. اما در مقطعی دچار تردید شد که آیا در این خواندن‌ها، اخلاص دارد یا نه؟ گفت: رفتم خدمت مرحوم آیت‌الله ناصری (رحمه‌الله علیه) و با ایشان مطرح کردم که «آقا، من شک دارم؛ نکند در این نوحه‌خوانی‌ها ریا باشد».

ایشان در پاسخ نکته‌ای بسیار مهم فرمودند که غیر از توصیه‌های قبلی درباره اخلاص بود. ایشان فرمودند: حتی اگر یقین هم پیدا کردی که در کارت اخلاص نداری، باز هم دست از مجلس امام حسین (علیه‌السلام) برندار.

این یک هشدار جدی است نسبت به وسوسه‌هایی که ممکن است از طرف شیطان به انسان وارد شود. گاهی شیطان به انسان تلقین می‌کند که: «تو که اخلاص نداری، پس بهتر است اصلاً منبر نروی، یا روضه نخوانی». اما واقعیت این است که نباید به این وسوسه‌ها میدان داد.

فرمایش مرحوم آیت‌الله ناصری این بود که: «اگر یقین هم داری که اخلاص نداری، اما از خدمت به مجلس امام حسین (ع) دست نکش».

این یعنی غیرت دینی. این یعنی باید در عین تلاش برای دستیابی به اخلاص، مراقب باشیم که وسوسه‌های شیطان ما را از اصل مسیر دور نکند. هدف، رسیدن به اخلاص است؛ اما در این مسیر نباید از خدمت‌رسانی به سیدالشهدا (ع) غافل شویم یا به‌طور کامل کنار بکشیم.

 

* یکی از مشکلات و آسیب‌هایی که ما در ماه محرم شاهد آن هستیم، همان‌گونه که پیش‌تر فرمودید، بحث ریا و خودنمایی است. گاهی این مسئله در برخی مناطق و شهرستان‌ها، به‌خصوص در مجالس یا دسته‌روی‌ها نیز به چشم می‌خورد. می‌خواهم بدانم که ریا چه آسیبی به انسان می‌زند؟ چه بلایی بر سر او می‌آورد؟ چگونه ممکن است باعث شود که ماه محرم، برای یک نفر تبدیل به پس‌رفته‌ترین و بی‌ثمرترین سال زندگی‌اش شود؟

 

حدود چهل سال پیش، در یکی از مجالس دعوت شدم برای منبر. پس از پایان سخنرانی، مبلغی به من داده شد. طبیعی بود که خوشحال شدم و آن مبلغ را در جیبم گذاشتم.

در مسیر بازگشت، با خودروی شخصی‌ام در خیابان در حال حرکت بودم که ناگهان متوجه شدم مردی میانه‌ی خیابان ایستاده است.

ایشان جلو ماشین من آمد، و با دستانش اشاره کرد که توقف کنم. من ناچار ایستادم. به سمت پنجره‌ی ماشین آمد و نگاهی نافذ به من انداخت. پرسید: «برای امام حسین (علیه‌السلام) چند فروختی؟» گفتم: «چه می‌فرمایید؟»، دوباره پرسید: «می‌پرسم برای امام حسین (ع) چقدر فروختی؟ ده هزار تومان؟ صد هزار تومان؟ یک میلیون تومان؟»
و بعد با لحن خاصی ادامه داد: «ضرر نکردی؟»

این جمله مثل صاعقه‌ای بر من فرود آمد. از آن لحظه تاکنون، همواره با خود می‌اندیشم: آیا واقعاً خدمتی که به امام حسین (ع) انجام دادم، با پول قابل قیمت‌گذاری است؟ حتی اگر مبلغش میلیاردی باشد؟ آیا سود کرده‌ام یا خدای ناکرده ضرر؟

ما گاهی ممکن است روضه‌ی امام حسین (ع)، یک قطره اشک، یک منبر یا حتی یک ساعت وقت‌گذاری برای خدمت به مجلس ایشان را با ثمن اندکی معاوضه کنیم. ولی اگر اهل تأمل باشیم، می‌فهمیم این کار، بزرگ‌ترین زیان است.

در حدیث مشهوری نقل شده که مردی نزد یکی از امامان معصوم (علیهم‌السلام) آمد و گفت: «من بسیار فقیر و ناتوانم.» حضرت از او پرسیدند: «آیا ما را دوست داری؟»
او پاسخ داد: «بله.»

حضرت فرمودند: «اگر محبت ما را در دل داری، پس چیزی در اختیار داری که ارزش آن از تمام عالم هستی بالاتر است.»

یعنی حتی اگر یک قطره اشک از سر محبت بر امام حسین (ع) بر گونه‌ی انسان جاری شود، آن اشک ارزشی دارد که با هیچ سرمایه‌ی مادی قابل مقایسه نیست. به همین دلیل باید بسیار مراقب باشیم که این گوهر گرانبها را ارزان نفروشیم.

قرآن کریم در این باره هشدار داده است: «وَلَا تَشْتَرُوا بِآیَاتِی ثَمَنًا قَلِیلًا»؛ یعنی: «و آیات مرا به بهای اندک نفروشید.»

این همان آفتی است که می‌تواند مسیر انسان را از رشد به سقوط تغییر دهد. اگر اخلاص از عمل ما گرفته شود، اگر ریا وارد خدمت ما شود، اگر خدمت به اهل‌بیت (ع) با نیت‌های دنیوی آلوده گردد، آن‌گاه حتی بهترین فرصت‌ها به زیان‌بارترین حالات تبدیل خواهد شد.

پس باید دائماً مراقب باشیم که هرگونه خدمتی که در مسیر اهل‌بیت (علیهم‌السلام) انجام می‌دهیم، در هیچ شرایطی با انگیزه‌های دنیوی و غیرالهی آمیخته نشود.

 

چگونه ماه مُحرم را به جهش اخلاقی تبدیل کنیم؟

 

* در پایان برای ما بفرمایید چگونه می‌توانیم دستاوردهای معنویِ به‌دست‌آمده در ماه محرم را برای ادامه‌ی مسیر زندگی حفظ کنیم و از آن بهره‌مند بمانیم؟

 

مرحوم آیت‌الله مصباح یزدی رحمه‌الله‌علیه توصیه‌ای بسیار دقیق و قابل توجه در این زمینه داشتند.

بنده هم با تأکید بر فرمایش ایشان عرض می‌کنم: حضور در مجالس امام حسین‌ علیه‌السلام، از جمله نعمت‌ها و فرصت‌هایی است که ارزش آن اصلاً در قالب الفاظ نمی‌گنجد.

فراتر از آن چیزی است که بتوان درباره‌اش سخن گفت. بنابراین باید در این مجالس شرکت کرد، باید به آن‌ها بها داد، باید جمعیت فراوان داشته باشند و شور حسینی در آن‌ها موج بزند.

اما در کنار این حضور و شور جمعی، لازم است انسان بیاموزد که نوعی ارتباط و توسل شخصی، پنهانی و درونی با حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام داشته باشد؛ توسلاتی که تنها بین خود فرد و خدای متعال برقرار می‌شود. این نوع توسلات، بسیار ماندگارتر هستند.

زمانی که انسان در یک مجلس عزاداری قرار می‌گیرد، فضای جمعی، نورانیت مجلس، شور احساسی و حضور دیگران، حال خوشی را به او منتقل می‌کند. اما گاهی ممکن است آن شور و حال، پس از پایان مجلس، به‌تدریج از ذهن انسان محو شود.

بر همین اساس، انسان باید تمرین کند و یاد بگیرد که در کنار این حضورهای جمعی، یک ارتباط مستمر و شخصی هم با حضرت داشته باشد؛ مثلاً روزانه حتی برای یک دقیقه، در گوشه‌ای خلوت بایستد، رو به سوی کربلا کند و یک سلام ساده و خالصانه نثار حضرت کند. عباراتی مانند «السلام علیک یا اباعبدالله» و دعاهای کوتاه و دلی، اگرچه ساده‌اند، اما ماندگاری زیادی دارند و اثرات معنوی عمیقی در جان انسان می‌گذارند.

اگر این تمرین‌ها استمرار داشته باشد، ان‌شاءالله توفیق حاصل می‌شود که انسان بتواند سرمایه‌های معنویِ محرم را تا پایان عمر با خود همراه داشته باشد و از آن‌ها در مسیر بندگی بهره‌مند شود.