۳۰ تير ۱۴۰۴ - ۲۱:۳۹

سبط پیغمبر، سرش بر نی، تنش در آفتاب!

سبط پیغمبر، سرش بر نی، تنش در آفتاب!
مرثیه ای از شهید علامه شیخ فضل الله نوری خطاب به امام زمان عج در شهادت جد غریبش سیدالشهدا علیه السلام در کتاب تنهای شکیبا، اثر استاد علی ابوالحسنی(منذر) ره منتشر شد.
کد خبر: ۹۹۲۳

به گزارش خیمه مگ،اشعاری از شهید علامه شیخ فضل الله نوری (ره)، خطاب به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در شهادت جد غریبش امام حسین علیه السلام از دیوان نورالاشعار ایشان تقدیم خوانندگان عزیز می شود:

 

ای نموده آفتاب رخ نهان اندر حجاب / سبط پیغمبر، سرش بر نی، تنش در آفتاب

داد از سفیانیان، فریاد از مروانیان / دختر زهرا ز جور کوفیان شد بی حجاب

یک دم شه خیمه اجلال زن در کربلا / ناقه عریان ببین و دختران بوتراب

یا ولی الله! ببین، ای حجت روی زمین / یوسف آل محمد (ص) را به چنگ آن ذئاب(۱)

آن کسان کز روی ایشان شرمسار است آفتاب / یک زمان در کوفه بنگر، گاه در شام خراب

یا ولی! الثار آمد اربعین و شد عزا / کاروان رفته باز آمد از رخ نقاب

جابر انصاری از یک سو نگر با اشک و آه / سوی دیگر بین اسیران، دل پریش از اضطراب

محشر کبری شد آنگه چون بدیدند آن زنان / آه آه از آن ذهاب و داد داد از آن ایاب

ناگهان افکند خود را از فراز اشتران / هر زنی قبری به بر بگرفت و با وی در خطاب

از طپانچه نیلگون ز آن بی کسان بنگر عذار / زخم زنجیر و غل آنان را به دست و دل، کباب

گفت لیلی (لیلا) قبر اکبر را چو او در بر کشید: / خیز از جا مادرت برگشته با چشم پر آب

زینب مظلومه بنگر با زبان پر گله / می دهد شرح ستم از کوفه تا شام خراب

گاه گوید ظلم های مجلس ابن زیاد / گه ز شام و از یزید شوم و از جام شراب

وقت آن شد تیغ موعود از نیام آری برون / جامه صبر محبان چاک شد تا کی غیاب

نوری محزون ز بهرت روز و شب در انتظار / الغیاث ای سرّ پنهان العجل بنما شتاب