۳۰ تير ۱۴۰۴ - ۲۱:۳۹

عاشورا ظرفیت دراماتیک بی‌بدیلی در تاریخ هنر دارد

عاشورا ظرفیت دراماتیک بی‌بدیلی در تاریخ هنر دارد
پژوهشگر و کارگردان نمایش‌های آیینی گفت: عاشورا به‌دلیل دربرداشتن شخصیت‌های متضاد، کشمکش‌های اخلاقی و موقعیت‌های انسانی پیچیده، غنی‌ترین بستر برای خلق آثار نمایشی است و می‌تواند دراماتیک‌ترین واقعه تاریخ انسان نام گیرد.
کد خبر: ۹۹۲۶

به گزارش خیمه مگ،عاشورا تنها یک واقعه تاریخی نیست؛ نقطه‌ای محوری در شکل‌گیری هویت شیعی و یکی از غنی‌ترین منابع مفهومی در تاریخ فرهنگ دینی ماست. این واقعه از همان نخستین سال‌های وقوع خود، الهام‌بخش هنرها، اندیشه‌ها و رفتارهای آیینی بوده و از دل آن، گونه‌ای از نمایش مذهبی زاده شده که در عین وفاداری به جوهره ماجرا، توانسته با خلاقیت‌های نمایشی و زیبایی‌شناسانه، مخاطب را به تأمل و تاثر وادارد.

تعزیه، به‌عنوان یکی از برجسته‌ترین نمونه‌های این سنت، تنها نمایش نیست؛ روایتی آیینی، اخلاقی و انسانی است که با موسیقی، حرکت، شعر، رنگ، صدا و فرم اجرا، یک اثر ترکیبی کم‌نظیر می‌آفریند. هنری که نه‌فقط بر دل‌های معتقدان اثر می‌گذارد، بلکه مخاطبانی با پیش‌زمینه‌های فرهنگی و اعتقادی متفاوت را نیز تحت‌تأثیر قرار می‌دهد. این همه از ظرفیت خارق‌العاده‌ی رویداد عاشورا دراماتیک بودن و روایت‌پذیری آن حکایت دارد.

سال‌هاست که اهل اندیشه، هنر و تعهد، درباره امکان بازآفرینی هنری حادثه کربلا، روایت‌های تازه از شخصیت‌های بزرگ آن، و نسبت میان روایت تاریخی و روایت نمایشی سخن می‌گویند. اینکه هنرمند چگونه می‌تواند در عین احترام به حقیقت تاریخی، با بهره‌گیری از خلاقیت و اقتضائات درام، مخاطب امروزی را با واقعه عاشورا پیوند دهد، پرسشی محوری برای جریان نمایش دینی ماست.

در همین زمینه، پیرامون ظرفیت‌های دراماتیک عاشورا، جایگاه تعزیه، مرز میان حقیقت تاریخی و بازآفرینی نمایشی، و نیز نسبت هنر آیینی با هنر روز، با داوود فتحعلی‌بیگی، پژوهشگر، کارگردان و نویسنده باسابقه هنرهای نمایشی گفت‌وگویی مفصل انجام داده که در ادامه با آن همراه می‌شویم.

عاشورا از منظر دراماتیک چه ویژگی‌هایی دارد که آن را به منبعی بی‌پایان برای خلق آثار نمایشی تبدیل می‌کند؟

عاشورا دراماتیک‌ترین واقعه‌ای است که بشر می‌تواند در تاریخ انسانی‌اش با آن مواجه شود. در این رویداد، تمامی عناصر شکل‌دهنده به یک نمایش کامل و عمیق حضور دارند: دو نیروی متضاد خیر و شر به صورت کامل تجسم پیدا می‌کنند. امام حسین(ع) و یارانش نمایندگان تام و تمام خیر مطلق هستند و در مقابل، عمر سعد، عبیدالله بن زیاد و سپاهیانشان، تجسم کامل شرند. تقابل این دو نیرو، نه تنها یک درام عظیم می‌آفریند، بلکه زمینه‌ساز روابط انسانی پیچیده، تنش‌های اخلاقی، ستیزهای درونی، و دوگانگی‌های وجدانی می‌شود. در عاشورا ما فقط با جنگ و مرگ مواجه نیستیم، بلکه با طیفی از شخصیت‌ها، روابط خانوادگی، خشم، اشک، غربت، ایثار، خیانت، ترس، و پشیمانی مواجهیم که هرکدام ظرفیت یک اثر نمایشی مستقل را دارند. حتی شخصیت‌هایی که در حاشیه مانده‌اند، مثل برخی مردم کوفه یا جنگاوران گمنام، قابلیت تبدیل شدن به کاراکترهای نمایشی قوی را دارند.

در میان گونه‌های مختلف هنری که به عاشورا پرداخته‌اند، کدام قالب توانسته تصویری عمیق‌تر، ماندگارتر و مؤثرتر از این واقعه ارائه دهد؟

بی‌تردید تعزیه در میان همه انواع هنری، تأثیرگذارترین، فاخرترین و پرظرفیت‌ترین شکل پرداختن به عاشورا بوده است. این هنر نمایشی، با بهره‌گیری از کلام موزون، موسیقی آیینی، نمادپردازی دقیق، و روایت‌پردازی برآمده از احساسات و باورهای دینی، توانسته مخاطب را به شکلی مستقیم در دل واقعه عاشورا قرار دهد. تعزیه نه‌تنها بازنمایی وقایع عاشورا را به شکلی زنده و مؤثر ممکن می‌سازد، بلکه از آن فراتر رفته و مخاطب را از تماشاگر صرف به درگیرشده‌ای احساسی، فکری و ایمانی تبدیل می‌کند. هیچ‌یک از دیگر گونه‌های هنری، چه سینما، چه تئاتر صحنه‌ای و چه ادبیات، چنین ارتباط زنده و درونی‌ای با مخاطب برقرار نکرده‌اند.

چه عواملی موجب شده که تعزیه چنین تأثیر عمیقی بر مخاطب بگذارد و همچنان زنده بماند؟

یکی از دلایل اصلی اثرگذاری تعزیه این است که با ترکیبی هوشمندانه از شعر، موسیقی، بازیگری و روایت آیینی خلق شده است. این هنر با استفاده از کلام موزون، به‌ویژه اشعار فاخر چون اشعار محتشم کاشانی، توانسته در قلب مخاطب نفوذ کند. وقتی این کلام موزون با موسیقی سنتی و حماسی درآمیخته می‌شود، قدرت نفوذش چند برابر می‌شود. از سوی دیگر، تعزیه تنها نمایشی نیست که به واقعه‌ای گذشته اشاره کند؛ تعزیه، مخاطب را به درون واقعه می‌برد. به بیان بهتر، مخاطب در تعزیه صرفاً ناظر نیست بلکه خود را بخشی از این واقعه حس می‌کند. به همین دلیل است که وقتی بخشی از یک نمایش با شبیه‌خوانی ترکیب می‌شود، حتی در آثار معاصر، آن بخش معمولاً از نظر تأثیرگذاری، یک درجه بالاتر از سایر بخش‌ها قرار می‌گیرد.

در اجرای تعزیه، حتی در روایت‌های غیرمذهبی و غیرکربلایی نیز شبیه‌خوانی توانسته تأثیری عمیق بر مخاطب بگذارد. از تجربه خودتان در این زمینه بگویید.

بله، من در تجربه‌های مختلف خودم، از جمله در نمایش‌هایی مثل «غرفه‌ای از بهشت» یا نمایشی درباره میرزا رضا کرمانی، از شبیه‌خوانی استفاده کردم. آنجا هم دیدم که وقتی از شیوه‌های اجرایی تعزیه در دل یک نمایش بهره بردم، همان بخش‌ها توانستند تأثیر بیشتری بر مخاطب بگذارند. به‌ویژه در نمایشی درباره میرزا رضا کرمانی که برای جشنواره فجر هم آماده شده بود، زمانی که نقش میرزا رضا در قالب تعزیه روایت می‌شد، ستمی که بر او رفته بود، بسیار عمیق‌تر و ملموس‌تر به مخاطب منتقل می‌شد. این نشان می‌دهد که تعزیه نه تنها در موضوعات دینی و آیینی، بلکه در بازنمایی مفاهیم ظلم و مقاومت نیز ظرفیتی گسترده و منحصر به فرد دارد.

تعزیه چه جایگاهی در ساختار فرهنگی ملت ایران دارد و چرا می‌توان آن را یک هنر ملی دانست؟

تعزیه در طی چند قرن با مشارکت اقوام مختلف ایرانی شکل گرفته و همین ویژگی، آن را به یک هنر ملی تبدیل کرده است. از شرق تا غرب، از شمال تا جنوب، در هر گوشه‌ای از ایران، تعزیه با لهجه، شیوه اجرا و موسیقی خاص آن منطقه اجرا شده است. شاعران تعزیه‌سرا، تعزیه‌خوان‌ها، و نویسندگان شبیه‌نامه‌ها از سراسر ایران برخاسته‌اند. این هنر، برخلاف برخی گونه‌های دیگر که در یک منطقه یا طبقه خاص متمرکز شده‌اند، به‌طور واقعی و گسترده در تمام لایه‌های اجتماعی و جغرافیایی ایران ریشه دوانده است. بنابراین، تعزیه نماد تبلور یک‌پارچگی فرهنگی ملت ایران است که در قالب هنرهای آیینی، روایت عاشورا را حفظ کرده است.

با وجود جایگاه برجسته تعزیه، برخی تحریف‌ها و ناهنجاری‌ها در اجراهای اخیر دیده می‌شود. این تحریف‌ها را چگونه می‌توان آسیب‌شناسی کرد؟

متأسفانه در سال‌های اخیر، با خانه‌نشین شدن بسیاری از پیشکسوتان و نبود نظارت تخصصی، برخی تحریف‌های جدی در تعزیه رخ داده است. از جمله در حوزه موسیقی، استفاده از نغمه‌ها و نوحه‌هایی که تناسبی با فضای آیینی ندارند، و نیز پوشش‌های نامناسب برای شخصیت‌های مختلف، از جمله استفاده نادرست از رنگ‌ها در لباس اشقیا یا اولیا. تعزیه دارای قراردادهای مشخص و سنتی است؛ مثلاً رنگ قرمز برای اشقیا، لباس نیلی یا مشکی برای اولیا، قبای جلو باز ایرانی، و زره‌هایی که برگرفته از زیبایی‌شناسی دوره صفویه هستند. وقتی این قراردادها رعایت نمی‌شود، ما نه با تعزیه مواجه‌ایم و نه با یک نمایش مستند. در واقع، تعزیه از روح اصیل خود تهی می‌شود و بیشتر به یک نمایش پرهیاهو و بی‌محتوا شباهت پیدا می‌کند.

برخی معتقدند باید در تعزیه نوآوری صورت گیرد تا مخاطب امروز را جذب کرد. شما با این دیدگاه موافقید؟

نوآوری در تعزیه، اگر مبتنی بر شناخت و پایبندی به اصول این هنر باشد، قابل پذیرش است. اما آنچه امروز تحت عنوان نوآوری دیده می‌شود، بیشتر محصول ناآگاهی و عدم شناخت از ریشه‌هاست. برای مثال، آوردن ۲۰۰ سوار نظام به میدان اجرا یا ساختن نهرهایی با شاخه درخت برای نمایش فرات، از درک نادرست نشانه‌شناسی تعزیه ناشی می‌شود. تعزیه بر پایه نماد و نشانه ساخته شده، نه بر اساس بازنمایی واقع‌گرایانه. اگر قرار باشد تعزیه را با منطق تئاتر مدرن یا سینمای واقع‌گرا تطبیق دهیم، جوهره‌اش را از دست می‌دهیم. بنابراین، هرگونه تغییر و نوآوری باید در چارچوب سنت، و زیر نظر متخصصان واقعی این حوزه انجام شود.

برخی شخصیت‌های فرعی در عاشورا، نظیر مردم کوفه یا یاران جداشده از امام، چه نقشی در بازآفرینی‌های نمایشی دارند؟

این دسته از شخصیت‌ها اتفاقاً گنجینه‌ای برای درام‌نویسی هستند. مردمی که در سپاه اشقیا بودند اما دچار تردید شدند، یا کسانی که دعوت‌نامه نوشتند اما در میدان حاضر نشدند، شخصیت‌هایی‌اند که ظرفیت‌های بالایی برای خلق نمایش‌نامه دارند. درام، در تردید، تضاد، و پشیمانی معنا پیدا می‌کند. قیام توابین نمونه‌ای از همین ظرفیت‌های دراماتیک است که هنوز می‌توان در قالب نمایش‌های نو آن را بازخوانی کرد. ما می‌توانیم از زاویه دید این شخصیت‌های خاکستری نیز به عاشورا نگاه کنیم و نمایش‌هایی بسازیم که مخاطب را از مسیر تفکر و تأمل به عمق واقعه برساند.

با توجه به سابقه‌تان در عرصه نمایش آیینی، آیا معتقدید تعزیه می‌تواند به عنوان یک هنر جهانی معرفی شود؟

اگرچه تعزیه به‌شدت ایرانی و شیعی است، اما پیام آن، یعنی مبارزه حق علیه باطل، ایثار، و مقاومت در برابر ظلم، جهانی است. از این منظر، بله، تعزیه می‌تواند و باید به عنوان یک هنر جهانی معرفی شود. البته برای این کار نیاز به پالایش، بازنگری علمی، و طراحی اجراهایی متناسب با مخاطب جهانی داریم. همان‌طور که نُوِلات مذهبی غرب یا آثار شکسپیر بارها با شیوه‌های مختلف اجرا شده، تعزیه نیز می‌تواند در قالب‌هایی نو، اما وفادار به جوهره‌اش، به دنیا عرضه شود.

بسیاری از اهالی سینما، فیلم «روز واقعه» را نمونه‌ای ماندگار در پرداخت تصویری به عاشورا می‌دانند. به نظر شما چه چیزی متن استاد بیضایی را متمایز کرده است؟

نکته‌ای که متن «روز واقعه» را متمایز می‌کند، این است که استاد بهرام بیضایی با نگاهی هم‌زمان اعتقادی و اسطوره‌شناسانه به عاشورا پرداخته است. این ترکیب دقیق از معنا و نماد، از روایت و اسطوره، توانسته اثری ماندگار خلق کند که نه‌تنها در میان مذهبی‌ها، بلکه در میان هنرمندان و مخاطبان غیرمذهبی هم اثرگذار باشد. افسوس که ایشان به سفارش دیگری در این زمینه نپرداختند. ما می‌توانستیم چندین اثر در سطح «روز واقعه» داشته باشیم، اگر فرصت و حمایت لازم فراهم می‌شد.