به گزارش خیمه مگ،بعد از شهادت جانسوز حضرت سیدالشهدا امام حسین بن علی علیه السلام و شهدای کربلا، در ظاهر حوادث عاشورا تمام شده بود، اما این آغازی بر ماجراهای اسارت اهلبیت عصمت و طهارت بود.
در غروب عاشورا و شام غریبان سران لشگر اموی به این جنایت بزرگ بسنده نکردند و به غارت لباسهای حضرت سیدالشهدا و دیگر شهدای کربلا پرداختند و با تاختن اسب بر بدن مطهر آنها، غارت کردن خیمهها و آتش زدن آنها و فرستادن سر مبارک امام به کوفه سیاهه جنایات خود را کامل نمودند.
فجایع روز یازدهم محرم
عمر بن سعد به همراه یارانش تا ظهر روز یازدهم محرم در سرزمین کربلا ماندند و به جمعآوری و تدفین کشتگان خود پرداختند.آنگاه در حالیکه اجساد بی سر و مطهر امام حسین علیهالسّلام و یارانش را بر روی زمین رها کرده بودند، بانگ الرحیل سر داده زنان و دختران را که امانتهای رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در میان امتش بودند را در برابر دیدگان هزاران دشمن با رویی گشوده و بدون چادر و پوشش مناسب در ششان آنها بر شترهای برهنه و بیجهاز سوار کردند و همانند اسیران ترک و روم و در حالیکه در اوج مصیبت و غم و اندوه به سر میبردند به سوی کوفه حرکت کردند.
عمربن سعد به لشکرش دستور داد سر مبارک دیگر شهدا را از بدنها جدا کنند سرها را بین قبیلههایی که در جنگ شرکت کرده بودند، تقسیم نمود تا هر کدام هدیهای برای دریافت پاداش از یزید بن معاویه داشته باشند.میزان شرکت قبیلهها در کربلا، معیاری برای سهم آنها میشد.در این میان خولیبن یزید و حمید بن مسلم که راوی حوادث کربلاست جداگانه سر مقدس امام شهید را شبانه به کوفه برده و بقیه سرهای شهدای کربلا را، شمربن ذیالجوشن، قیسبن اشعث و عمروبن حجاج به کوفه حمل نمودند.
این سرهای پاک که مجموع آنها با سر امام علیه السلام به ۷۲ سر نورانی می رسید اینگونه بین قبائل تقسیم شد.
۱. قبیله کنده به سرکردگی قیس بن اشعث، سیزده سر!
۲. قبیله هوازن به فرماندهی شمر بن ذی الجوشن، دوازده سر!
۳. قبیله تمیم، هفده سر!
۴. قبیله بنی اسد، نه سر!
۵. قبیله مذحج، هفت سر!
۶. سایر قبایل، سیزده سر!
عبور دادن اسرا از قتلگاه
به دستور عمر بن سعد سپاه کوفه کاروان اسرا را از میان قتلگاه عبور دادند. (در برخی از منابع آمده که عبور اسرا از میان قتلگاه به درخواست خود اسرا بوده است). در پی این اقدام ناجوانمردانه، داغ اهل بیت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) تازه شد و صدای شیون و زاری آنان به آسمان برخاست.
از قرة بن قیس تمیمی (در برخی روایات نام راوی محمد بن مسلم ذکر شده است) که خود یکی از سپاهیان عمر بن سعد و از حاضرین در میدان کربلا بود- روایت شده که میگفت:«پس از عبور کاروان اسرا از میان قتلگاه، زنان اهل بیت (علیهمالسّلام) را دیدم که وقتی بر کشته حسین (علیهالسّلام) و اهل بیتش گذشتند، شروع به شیون و زاری کردند و به صورتهای خویش میزدند. پس سوار بر اسب از کنارشان گذشتم... من هر آنچه را فراموش کنم، سخنان زینب دختر فاطمه (سلاماللهعلیها) را فراموش نخواهم کرد، زمانی که بر کشته برادر خویش گذشت، میگفت:
«یا مُحَمّداه ، صَلّی عَلَیکَ مَلیکُ السَّماءِ ، هذا حُسَینٌ بِالعَراءِ ، مُزَمَّلٌ بِالدِّماءِ ، مُعَفَّرٌ بِالتُّرابِ ، مُقَطَّعُ الأَعضاءِ ، یا مُحَمَّداه ! بَناتُکَ فِی العَسکَرِ سَبایا ، وذُرِّیَّتُکَ قَتلی تَسفی عَلَیهِمُ الصَّبا ، هذَا ابنُکَ مَحزُوزُ الرَّأسِ مِنَ القَفا ، لا هُوَ غائِبٌ فَیُرجی ولا جَریحٌ فَیُداوی» «وا محمداه، وا محمداه، فرشتگان آسمان بر تو درود میفرستند، این حسین (تو) است که با تنی پاره پاره و آغشته به خون در این دشت افتاده است، یا محمداه، اینها دختران تو هستند که به اسارت میروند و کسانی که باقی ماندهاند، این کشتگانند که (بیسر و عریان بر زمین افتادهاند و) باد بر آنها میوزد.»«این، پسر توست، با سر بریده از قفا نه گم شدهای است که به بازگشتش امید باشد، و نه زخمی است که مداوایش کنند.»
زینب کبری پیوسته از این سخنان میگفت تا اینکه به خدا سوگند، دوست و دشمنی را باقی نگذاشت، مگر آن که همه از سخنانش به گریه افتادند.
من حتی اشک بعضی از سپاهیان را دیدیم که بر سم اسبانشان فرو میریخت.سپس سکینه (سلاماللهعلیها) - دختر امام حسین (علیهالسّلام) - پیش آمد و جنازه پدر را در آغوش گرفت و به عزاداری پرداخت. سخنان او با پدر و گریههایش بر شهید کربلا همچنان ادامه داشت تا اینکه گروهی از یاران عمر بن سعد پیش آمدند و او را به زور از پیکر پاک پدرش جدا کردند و کشان کشان نزد دیگر اسرا بردند.کفعمی نقل می کند که سکینه خاتون فرمود چون بدن نازنین پدرم را در آغوش گرفتم حالت اغماء به من رخ داد در آن حال شنیدم پدرم می فرمود: شیعتی مهما شربتم ماء عذب فاذکرونی او سمعتم بغریب او شهید فاندبونی.
دفن بدن مبارک حضرت سیدالشهدا و دیگر شهدای کربلا
اکثر مورخان و سیره نگاران اعم از شیعه و سنی بر این اعتقادند که در روز یازدهم محرم و پس از عزیمت سپاه عمر بن سعد به سوی کوفه، گروهی از بنی اسد که در غاضریه ساکن بودند، خود را به اجساد مطهر امام حسین علیهالسّلام و یارانش رسانده و با حضور امام سجاد علیه السلام بر آنان نماز گزارده و دفن نمودند.
بنی اسد به دستور حضرت زین العابدین علیه السلام امام شهید را در همین جایی که اکنون قبر شریف آن حضرت است، دفن نموده و سپس فرزندش علی اصغر را مقابل سینه مبارک و علی اکبر را کنار پای آن حضرت به خاک سپردند آنان همچنین برای دیگر شهیدان کربلا -اعم از بنی هاشم و غیر بنی هاشم- گودالی در پائین پای حسین علیهالسّلام کنده و همگی را گرد آورده در آنجا دفن کردند، سپس به سراغ بدن مطهر علمدار کربلا - عباس بن علی علیهالسّلام - رفتند و او را در سر راه غاضریه همان جایی که به شهادت رسیده بود و اکنون قبر شریف او است، دفن نمودند.
کاروان اسرا نزدیک غروب و شبانه به کوفه رسیدند. لذا آن عزیزان داغدیده را تا صبح پشت دروازه های کوفه نگه داشتند. هنگام صبح عمر سعد ملعون از کوفه خارج شد،و بسان فرمانده ای که از فتوحات خویش خوشحال است همراه اسراء وارد کوفه شد و به مجلس ابن زیاد وارد شد....