به گزارش خیمه مگ،سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی نوشت: پس از عزیمت به عراق، آیتالله حائری نخستین بار در سال ۱۳۱۸ ه.ق/ ۱۲۸۰ ه.ش از نجف به ایران آمد و در شهر اراک ساکن شد. وی با ظهور اندک اندک طلیعهی انقلاب مشروطیت، برای دورماندن از درگیریهای انقلاب درست در سال ۱۳۲۴ ه.ق / ۱۲۸۵ ه.ش یعنی همزمان با اعلام مشروطیت از ایران به نجف رفت اما در نجف نیز آسوده خاطر نبود و آنجا نیز از تلاطمات سیاسی دوران مشروطه رهایی نداشت، چرا که حوزهی علمیه نجف سخت درگیر انقلاب مشروطه بود.
حقیقت مطلب این بود که آیت الله حائری در قضیه مشروطیت بیطرفی کامل خود را حفظ کرد و نه در صف مستبدان بود و نه در جرگهی مشروطهخواهان و به شهادت اکثر منابع و حتی فرزندش در این حادثهی تاریخی بیطرفی کامل داشت و حتی زمانی که از نجف به کربلا رفت برای تدریس؛ کتابی از سید محمد کاظم یزدی که به مخالفت با مشروطه شهره بود و کتابی از آخوند خراسانی؛ از رهبران مشروطه توأماً استفاده و تدریس میکرد و با این کار عملاً بیطرفی خویش را برای همگان به اثبات رساند.
با وجود مواضع آشکار حاج شیخ در مورد مشروطه؛ برخی این بیطرفی او را نادیده میگیرند و برآنند اثبات کنند که چون آیةالله حائری بعدها ( یعنی سالها پس از خاموش شدن شعلههای انقلاب مشروطه) به دعوت فرزند حاج آقا محسن عراقی به اراک آمد؛ پس وی نیز دارای تمایلات ضد مشروطه بود و حتی ایجاد حوزهی علمیه را در اراک پایگاهی جهت اعتلای مسأله مشروطهخواهی وی ذکر کردهاند.
اما واقعیت چیز دیگری است و در جواب این دیدگاه باید گفت؛ اولاً هیچ دلیل مستندی مبنی بر طرفداری حاج شیخ از مشروعه خواهان وجود ندارد و همهجا سخن از بیطرفی اوست.
ثانیاً: همانطوری که قبلاً دربارهی چگونگی تأسیس حوزهی علمیه اراک به دست آیةالله حائری بحث شد؛ علت آمدن حاج شیخ به ایران به دلیل خراب شدن اوضاع عراق به جهت جنگ جهانی و اشغال آن کشور و نیز زیارت امام رضا (ع) بود و بعداً سیر حوادث به گونهای رقم خورد که وی در اراک ماندگار شد؛ پس نمیتوان دعوت پسر حاج آقا محسن عراقی را تنها دلیل آمدن حاج شیخ به اراک دانست و بعد هم به استناد به این دعوت گرایش حاج شیخ را به مشروعه خواهی اثبات کرد. ثالثاً بر فرض که ما تنها دلیل آمدن سفر دوم وی به ایران را فقط به دلیل دعوت پسر حاج آقا محسن عراقی بدانیم؛ باز هم این نکته قابل اثبات نخواهد بود که فرزندان همیشه پیرو راه پدران باشند و نتیجهگیری کنیم چون حاج آقا محسن عراقی با مشروطهخواهان سر مخالفت داشت پس فرزند او نیز فردی مخالف مشروطه بود برای نمونه در تاریخ انقلاب مشروطه فرزند شیخ فضلالله نوری را به یاد میآوریم که با وجود مخالفتهای پدر؛ از طرفداران جدی مشروطیت بود.
در اینجا سؤال مطرح میشود که چرا آیت الله حائری در قضایای مشروطه دخالتی نکرد و تمایلی به شرکت در این نهضت نداشت؛ این مسئله به عقیدهی نگارنده به خصوصیات شخصی آیةالله برمیگردد و اینکه اصولاً اعتقادی به دخالت در سیاست نداشت؛ گذشته از این آیةالله حائری بارها و بارها به طور مستقیم اظهار نظر کرده بود که:« من در مسائلی که از کنه آن آگاهی ندارم به هیچ وجه دخالت نمیکنم؛ و از آنجایی که ایران کشور ضعیفی است و پیوسته تحت فشار و استعمار کشورهای قدرتمندی چون روس و انگلیس میباشد امکان دارد سیاستها و خطوط سیاسی که در ایران وجود دارد از سوی این قدرتهای استعماری ترسیم شده باشد، و کسانی که در سیاست دخالت میکنند امکان دارد ملعبهی دست این قدرتها بوده و ناآگاهانه آب به آسیاب دشمن بریزند. من اگر در کشور فرانسه؛ انگلیس و روس بودم مسلماً در سیاست دخالت میکردم؛ چون خطوط سیاسی در آنجا روشن بوده و از جایی دیگر این جریانات تحمیل نمیشود. بنابراین دخالت خود را در سیاست مقدور نمیبینم؛ گذشته از این دخالت من در سیاست مستلزم درگیری و خونریزی است و من حاضر نیستم که باعث شوم خون بیگناهان ریخته شود.»
به هر حال با این احتجاجات بود که آیةالله حائری از درگیری در سیاست خودداری میکرد و نتیجه اینکه در قضیهی مشروطیت نه به دفاع از مشروطهخواهان پرداخت و نه به دفاع از مشروطهخواهان؛ بلکه اصولاً شاید هیچ ضرورتی نمیدید که خود را در این قضایا درگیر سازد و عملاً نیز اقدامی انجام نداد که بتوان او را در گروههای فوق جای داد