۰۶ اسفند ۱۴۰۲ - ۱۴:۲۱

جنگ اُحُد چگونه شروع شد و در آن چه گذشته؟

جنگ اُحُد چگونه شروع شد و در آن چه گذشته؟
سال دوّم هجرى، كفّار قریش با دادن هفتاد كشته و هفتاد اسیر در جنگ بدر شكست خورده و به مكّه بازگشتند. ابوسفیان گفت: بر كشته ‏ها گریه نكنید، تا عقده ‏ها خالى نشود و كینه ‏ها باقى بماند. همگى شعارِ انتقام سر دهید و من نیز تا انتقام نگیرم ...
کد خبر: ۴۵۵۸

به گزارش خیمه مگ،استاد محسن قرائتی در تفسیر نور به ارائه «نکات ناب» و «پیام های زیبای آیات قرآن کریم» پرداخته که حوزه نیوز در این نوشتار، آیه 121 سوره مبارکه آل عمران را در قالب مجموعه «قطره ای از دریا» ارائه می نماید.

 

* آيه              

وَ إِذْ غَدَوْتَ مِنْ أَهْلِکَ تُبَوِّئُ الْمُؤْمِنِينَ مَقاعِدَ لِلْقِتالِ وَ اللَّهُ سَميعٌ عَليمٌ‏

 

* ترجمه                     

و (بیاد آر) هنگامى كه بامدادان (براى جنگ اُحد) از نزد خانواده‏ ات بیرون شدى (تا) مؤمنان را در مراكزى براى جنگیدن جاى دهى، و خداوند (به گفتار و كردار شما) شنوا و داناست.

 

* نکته ها                    

- سیمایى از جنگ اُحُد

سال دوّم هجرى، كفّار قریش با دادن هفتاد كشته و هفتاد اسیر در جنگ بدر شكست خورده و به مكّه بازگشتند. ابوسفیان گفت: بر كشته ‏ها گریه نكنید، تا عقده ‏ها خالى نشود و كینه ‏ها باقى بماند. همگى شعارِ انتقام سر دهید و من نیز تا انتقام نگیرم با همسرم همبستر نخواهم شد.

سال بعد، كفّار مكّه با سه هزار سوار و دو هزار پیاده و تجهیزات كامل به قصد جنگ با مسلمین به سوى مدینه حركت كردند. عبّاس عموى پیامبر كه تا آن روز اسلام نیاورده بود و در مكّه زندگى مى‏ كرد، به خاطر علاقه و محبّت زیادى كه به پیامبر داشت، ماجراى حركت و حمله‏ى كفّار را در نامه ‏اى محرمانه توسّط مردى از قبیله بنى ‏غفّار نزد پیامبر فرستاد.

همین كه رسول گرامى اسلام صلى الله علیه وآله از ماجرا باخبر شد، گروهى را از مدینه براى كسب اطلاعات بیشتر به سوى مكّه فرستاد. مأموران در بازگشت، حركت قواى كفّار به سركردگى ابوسفیان را تأیید كردند.

پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله در روز جمعه جلسه ‏اى تشكیل داده و با مسلمانان در این مورد مشورت فرمودند.

در این جلسه دو نظریّه مطرح شد:

1- در مدینه بمانیم و در كوچه‏ ها سنگر بگیریم تا همه بتوانند به ما كمك كنند.

2- از مدینه خارج شده و در بیرون شهر بجنگیم.

نظریّه‏ى دوّم كه همراه با حماسه و اظهار شجاعت بود، جوانان را جذب و طرفداران بیشترى پیدا كرد و در نتیجه رأى بر آن شد كه از شهر خارج شوند.

با اینكه نظر مبارك شخص پیامبر صلى الله علیه وآله ماندن در شهر بود، ولى به احترام احساسات جوانان، از رأى خود صرف نظر كرد. پس پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله همراه یك نفر براى آماده كردن اردوگاه از شهر مدینه خارج شده و محلى را در دامنه كوه اُحد كه شرایط نظامى خوبى داشت، برگزید.

آنگاه پیامبر در خطبه ‏هاى نماز جمعه مردم را از ماجرا مطلع فرموده و پس از نماز با هزار نفر از مهاجرین و انصار رهسپار اردوگاه جنگ شدند. فرمانده این جنگ شخص رسول خدا صلى الله علیه وآله بودند. حضرت چند پرچم را برافراشتند كه بعضى بدست مهاجرین و بعضى بدست انصار سپرده شد.

حركت از مدینه تا اردوگاه احد پیاده بود و رسول خدا صلى الله علیه وآله از اصحاب در طىّ حركت سان مى ‏دیدند و صفوف را منظّم مى ‏فرمودند.

پیامبر در بازدید از صفوف، افراد تازه ‏اى را دیده و سؤال فرمودند: شما كیستید؟ گفتند: ما از یهودیانِ مدینه هستیم كه براى كمك به شما آمده ‏ایم. حضرت با كمى تأمّل فرمودند: براى جنگ با مشرك، از مشرك كمك نمى‏ گیریم و به همین دلیل از هزار نفر لشگر اسلام سیصد نفر كم شدند. البتّه بعضى گفته ‏اند كه همه‏ى این سیصد نفر، یهودى نبودند بلكه مسلمانانى مانند عبداللّه ‏بن اُبىّ هم بودند كه چون حركت مسلمانان با رأى آنان مبنى بر سنگر گرفتن در شهر موافق نشده بود، در میان راه جدا شدند.[1]

پیامبر صلى الله علیه وآله نماز صبح را با هفتصد نفر در احد اقامه كردند، و عبداللّه‏ بن جبیر را با پنجاه نفر از تیراندازان ماهر، مأمور حفظ دهانه‏ ى حسّاس كوه قرار داده و سفارش فرمودند كه هرگز این منطقه را خالى نكنید.

ابوسفیان نیز خالد بن ولید را همراه با دویست نفر سرباز مأمور نمود تا هرگاه نگهبانان از دهانه كوه غفلت نمایند، از پشت سر به سپاه اسلام حمله ور شوند.

سرانجام دو لشگر در برابر یكدیگر صف آرایى كردند. ابوسفیان به نام بت‏ ها و زنان زیبا، و رسول خدا صلى الله علیه وآله به نام خداوند متعال، سپاه خود را تشویق مى ‏كردند. از لشگر مسلمانان فریاد اللّه اكبر، و از سپاه كفر صداى دُفّ و نى بلند بود.

جنگ كه شروع شد، مسلمانان با یك حمله‏ ى سریع لشگر قریش را درهم شكستند و سپاه كفر پا به فرار گذاشته و مسلمانان آنها را تعقیب نمودند. بعضى از مسلمانان به خیال شكست قطعى كفّار سرگرم جمع‏آورى غنائم شدند و نگهبانانِ دهانه‏ى كوه نیز برخلاف سفارشات اكید رسول الله صلى الله علیه وآله به طمع جمع آورى غنائم، منطقه‏ ى تحت حفاظت خود را رها كردند. در این هنگام خالدبن ولید با دویست نفر سپاه خود كه در كمین بودند، از فرصت استفاده نموده و از پشت به سپاه اسلام حمله كردند.

ناگهان مسلمانان خود را در محاصره كفّار دیدند. حمزه عموى گرامى پیامبر شهید شد و جز افراد معدودى كه پروانه ‏وار گرد وجود مبارك رسول‏الله بودند، بقیه مسلمانان پا به فرار گذاشتند.

در این جنگ نقش علىّ ‏بن ابى ‏طالب علیهما السلام از همه‏ى افراد بیشتر بود، به نحوى كه شمشیر آن حضرت شكست و پیامبر صلى الله علیه وآله شمشیر خود را كه ذوالفقار نام داشت به آن حضرت داد و على علیه السلام از ایشان حفاظت مى‏ كرد.

در این جنگ شصت ضربه و زخم بر پیكر مبارك على علیه السلام وارد شد. امام صادق علیه السلام فرمود: پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله جبرئیل را در میان زمین و آسمان دید كه مى‏گوید: «لا فتى‏ الاّ علىّ لاسَیف الاّ ذوالفقار»

یكى از كفّار مكّه به نام ابن قمعه، سرباز فداكار اسلام مَصعب را به خیال اینكه او پیامبر است، شهید كرد و فریاد زد: به لات و عزّى سوگند كه محمّد كشته شد. كفّار به شهادت رسول خدا مطمئن شده و راه مكّه را در پیش گرفته و جنگ را رها كردند و عملاً این شعار به نفع مسلمانان تمام شد. در این میان مسلمانان نیز با شنیدن شایعه شهادت رسول خدا با ترس و وحشت پا به فرار گذاشته و بعد از با خبر شدن از زنده بودن پیامبر بازگشته و از آن حضرت عذرخواهى كردند. در این جنگ هفتاد تن از مسلمانان شهید و عدّه‏ ى زیادى نیز مجروح شدند.[2]

خواندنی ها
مطالب بیشتر
توهین کنندگان به قرآن را با عشق متوجه اشتباهشان کنیم

زارعی در «نشان ارادت»:

توهین کنندگان به قرآن را با عشق متوجه اشتباهشان کنیم

خطبهٔ فدکیه محور وحدت

روایت حجت‌الاسلام قنبری‌راد از کتابی که آیت‌الله سیدعزالدین زنجانی نوشت

خطبهٔ فدکیه محور وحدت

در معرفی و تبلیغ دین کجا اشتباه کرده‌ایم؟

در معرفی و تبلیغ دین کجا اشتباه کرده‌ایم؟

از روایت تک ‌بُعدی سیرهٔ فاطمی بپرهیزیم

در گفتگو با بانو مجتهده زهره صفاتی و دکتر مریم معین‌الاسلام عنوان شد

از روایت تک ‌بُعدی سیرهٔ فاطمی بپرهیزیم

خدا می‌خواست دختران فاطمه باشیم

چند روایت خواندنی از زنان تازه‌مسلمانی که به حضرت‌ زهرا(س) و حجاب فاطمی‌ ارادت دارند

خدا می‌خواست دختران فاطمه باشیم